محمدمهدی مجاهدی*
ایران و نظام؛ دو مفهوم هممصداق
یکی از مغالطات حیرتانگیز این روزها این است: «وضعیت ما ایرانیان چنان در آستانه اضطرار و خطر است که باید میان ایران و جمهوری اسلامی ایران یکی را برای نجات دادن انتخاب کنیم» سپس، بر اساس چنین مفروضی، برخی حل مسأله نجات ملی را در گرو پاسخگویی روشن و صریح نیروهای سیاسی به این پرسش میشمارند: «آیا حفظ ایران و تمامیت آن مقدم است بر حفظ نظام جمهوری اسلامی، یا حفظ نظام جمهوری اسلامی مقدم است بر حفظ ایران و تمامیت آن؟»
در توجیه این صورتبندی از «مسأله ایران» هم میگویند که وقتی این اولویتبندی روشن شد، آن وقت برحسب این که ایران یا نظام را مقدم دانسته باشیم، باید برای حفظ آن از دیگری مایه بگذاریم و یکی را عنداللزوم فدای دیگری کنیم. این مغالطه خطرناک بر پیشفرضی فاسد استوار است. انگار اگر ایران و نظام در سطح تعاریف انتزاعی، دو مفهوم متمایز از یکدیگرند، مصداق هریک هم لزوما مستقل از مصداق دیگری است. و باز گویی در مقام سیاستورزی عینی و عملی، در حال حاضر میتوانیم از ایران بدون نظام سیاسی سراغ بگیریم، یا نظام سیاسی فعلی را فارغ از ایران بشناسیم.
در جهان واقع، نظام جمهوری اسلامی یکی از عناصر مقوم واحدی ملی است که الآن به آن ایران گفته میشود. علاوه بر این، جمهوری اسلامی در شرایط فعلی شرط بقای این واحد ملی است که نامش ایران است. در واقع، تنها قدرت عینی و واقعی و بالفعل که هم میتواند و هم میخواهد یکپارچگی ارضی و مرزی ایران را پاسداری کند، همین نظام سیاسی فعلی متکی بر همین ارتش و سپاه است.
هرچه از اقتدار و توان این نظام تراشیده شود، نهتنها صرف حفظ ایران نمیشود، بلکه به همان نسبت از امکان بقای ایران و یکپارچگی ارضی و مرزی آن کاسته میشود، و بالعکس. کشور در شرایطی است که بیش از هر زمانی دیگر پس از انقلاب و کمابیش مانند دوران دفاع دربرابر حمله عراق و متحدانش، ایران و نظام جمهوری اسلامی لازم و ملزوم یکدیگرند و بلکه به وضعیت دو مفهوم هممصداق (co-existent) نزدیک میشوند.
منبع: آرمان
* فعال سیاسی
ارسال دیدگاه