بهاروند: دونالد ترامپ بازنده مذاکرات آمریکا و کره است
محسن بهاروند، معاون اسبق وزارت امور خارجه در یادداشتی درباره دیدار رئیس جمهوری آمریکا و رهبر کره شمالی که روز گذشته در سنگاپور انجام شد، در حالی که بازنده این دیدار را دونالد ترامپ می دانست از نمره مثبت مذاکره را به طرف کرهای داد که بدون جنجال یا ایجاد حاشیه با قاطعیت خوبی وارد مذاکرات شد.
به گزارش اعتماد، بهاروند در یادداشتی در این روزنامه نوشته است: «ملاقات رئیسجمهوری امریکا و رهبر کره شمالی مدتی است که توجه جهانی را بهخود جلب کرده است. پیشبینیهای بسیار زیادی در مورد این مذاکرات صورت گرفت. پس از این نیز دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا بسیار به آن افتخار کرده و سعی خواهد کرد که آن را به عنوان یک دستاورد بزرگ معرفی کند.»
او میافزاید: «ولی واقعیت این است که این فقط یک ملاقات جنجالی بود و دستاورد واقعی برای آمریکا نداشت. جای تعجب است که دونالد ترامپ و تیمش توافقی به جامعیت برجام با داشتن مکانیسم بینظیر نظارت و ارزیابی را نوعی شکست تفسیر کرده و توافق خود که پس از چند ماه رفت و آمد حاصل آن یک بیانیه چهار مادهای است - که در خوشبینانهترین حالت مشحون از ابهام است- را یک پیروزی معرفی میکنند. صادقانه باید گفت که بسیاری از تحلیلگران به هیچوجه انتظار چنین نتیجه ضعیفی از تیم مذاکراتی آمریکا نداشتند. روشن است که آمریکا نتوانسته است رهبر کره شمالی را قانع کند که از مواضع خود کوتاه بیاید و میتوان گفت چشمانداز روشنی برای آینده و تداوم این مذاکرات متصور نیست و حتی این بیانیه آمریکا را در وضعیت دشواری قرار خواهد داد.»
بهاروند در ادامه این یادداشت نوشت: «من سعی میکنم بندهای این توافق را یکبهیک به اختصار تحلیل کنم تا سخنم بیشتر برای مخاطب روشن شود. طرفین در بند اول توافق کردهاند که روابط دوجانبهای برقرار کنند. بلافاصله پس از این جمله گفتهاند «مطابق خواست مردم دو کشور» برای ایجاد صلح و سعادت. از نظر تکنیکی اراده بدون قید و شرط دو کشور برای برقراری روابط کامل بیان نشده است، زیرا بلافاصله بهنحوی بسیار ظریف و غیرمستقیم چنین روابطی مشروط شده است به خواست مردم دو کشور. اگر قصد بر انجام قطعی این کار بود بیانیه باید بهصورت ساده مینوشت روابط برقرار میشود یا حداقل مینوشت «در راستای خواست مردم دو کشور» این روابط برقرار میشود. بهلحاظ تکنیکی میتوان گفت که طرفین در این مورد به نتیجه قطعی نرسیدهاند. گذشته از آن، این بند امریکا را در موقعیت دشواری قرار خواهد داد. بعید است امریکا به زودی این بند را اجرا کند بدون اینکه به خواستههای دیگر خود برسد، زیرا در واقع تحریمهای امریکا و سلاح هستهای کره شمالی مانع برقراری روابط نزدیک دو کشور هستند.
اگر ترامپ در برقراری روابط جدید جدی باشد چارهای جز لغو تحریمها ندارد. این دقیقا چیزی است که کره شمالی به آن نیاز دارد و قصد دارد از این طریق به انزوای طولانی خود پایان دهد. اگر ترامپ تحریمها را رفع نکند، مجبور است به مواضع قبلی برگردد و دو کشور مجددا در نقطه صفر متقابل قرار خواهند گرفت. در مجموع این بند از آنجا که امریکا را در موقعیت دشواری قرار خواهد داد، به نفع کره شمالی است.
در بند دوم بیان شده که آمریکا و کره شمالی تلاشهای مشترکی انجام خواهند تا یک «رژیم» صلح در شبهجزیره کره برقرار کنند. جای سوال دارد که چرا به جای انعقاد موافقتنامه یا توافق صلح از کلمه رژیم استفاده شده است. مشخص است که توافق کامل و روشنی در مورد انعقاد توافق صلح بین دو کره صورت نگرفته است. کلمه رژیم یک کلمه مبهم است و معمولا به معنی مجموعهای از توافقات یا اقدامات سیاسی و حقوقی است. اهمیت موضوع در این نکته است که توافق صلح میتواند به زیان آمریکا تمام شود.
در صورتیکه توافق صلح بین دو کره صورت گیرد آمریکا بهانه قابل قبولی برای حفظ نیروهای نظامی خود در کره جنوبی و در آبهای ساحلی آنکه به مقصود دیگری که بخشی از آن مرتبط با چین است را نخواهد داشت. توافق صلح بالقوه میتواند قطعنامههای شورای امنیت را علیه کره شمالی لغو کرده و بعضی از بهانهها را برای تحریم آن کشور از بین ببرد.
روشن است که مطلوب کره شمالی انعقاد توافقنامه صلح بوده است ولی کلمه «رژیم صلح» در آینده میتواند شامل توافق صلح، حضور نیروهای امریکایی و سایر موارد هم باشد. معمولا برای جلوگیری از شکست مذاکرات کلمات مبهم و چند پهلو بهکار گرفته میشود. در اینجا میتوان گفت کره شمالی تا حدودی از خواسته اصلی خود اندکی عقبنشینی کرده است ولی واقعیت این است که کره شمالی با واقعگرایی میدانسته است که در بهترین وضعیت هم نمیتواند برای روابط آمریکا و کره جنوبی تصمیمگیری کند.»
این دیپلمات کشورمان در ادامه نوشته است: «در بند سوم تعهد شده است که کره شمالی طبق «بیانیه پانمونجوم» در راستای غیرهستهای شدن شبهجزیره کره فعالیت کند. این بند قصد اصلی انجام مذاکرات بود. ولی با کمی دقت دیده میشود که کره شمالی تعهد جدیدی متقبل نشده است. کره شمالی اصولا مشکلی با تعهد مندرج در این بند ندارد. اولا بیانیه تعهدی روشن برای کره شمالی برای غیر هستهای شدن بیان نکرده است. کره شمالی تنها تعهد داده است که در این راستا اقدام کند. ثانیا اقدام کره شمالی در راستای غیر هستهای شدن «شبهجزیره کره» است نه فقط کره شمالی.
یک تفاوت بسیار آشکار بین نظر آمریکا و کره شمالی وجود دارد. آمریکا به دنبال غیرهستهای شدن کره شمالی است. در حالی که کره شمالی در پی غیرهستهای شدن شبهجزیره کره است. پیامد این بند چیست؟ اگر غیر هستهای شدن شبهجزیره کره را بپذیریم آنگاه باید بپذیریم که اولا همزمان با انهدام سلاح هستهای کره شمالی آمریکا هم باید تجهیزات خود اعم از هواپیما، ناو و زیردریایی مسلح به سلاح هستهای را از زمین، هوا و آبهای شبهجزیره کره خارج کند.
دوم اینکه منظور از «غیرهستهای شدن» در لغت انگلیسی که ملاک اعتبار بیانیه است صرفا از بین بردن سلاح هستهای است نه تاسیسات هستهای که صلحآمیز باشد. بیانیه در مورد دو موضوع در این چارچوب مسکوت است. اول برنامه صلحآمیز هستهای کره شمالی و دوم موشکهای قارهپیما. مشخص است که کره شمالی حتی اگر سلاح هستهای خود را امحا کند سعی میکند یک برنامه صلحآمیز هستهای در سطح کره جنوبی را حفظ کند.
کره جنوبی اکنون اورانیوم را در سطوح بسیار بالا حدود شصت درصد خلوص غنیسازی میکند. اگر کره شمالی چنین درصدی از غنیسازی را حفظ کند و موشکهای قاره پیمای خود را نیز داشته باشد در آینده و در صورت نیاز به سلاح هستهای با توجه به تجربه و تخصص خود رسیدن مجدد به سلاح هستهای برای این کشور کار بسیار آسانی خواهد بود. امریکا در واقع در این بند نتوانسته است خواسته خود را به کره شمالی تحمیل کند. بلکه این کره شمالی است که با زیرکی هیچ تعهد مشخصی را نپذیرفته و مواضع قبلی خود را تکرار کرده است. بند چهارم بیانیه در واقع ناظر بر یک کار روتین پس از ترک مخاصمه مسلحانه است.
در این بند طرفین تعهد کردهاند که برای بازگرداندن باقیمانده جنازههای ناشی از جنگ اقدام کنند و برای شناسایی اجساد باقیمانده هم تلاش کنند. این کار در واقع باید بیش از نیم قرن پیش صورت میگرفت. بلافاصله پس از آتشبس باید مطابق حقوق بینالملل بشردوستانه این اقدام صورت میگرفت. لذا گرفتن یک نتیجه خاص از یک امر معمول بین کشورها خیلی مد نظر نبوده و اینکار صرفا یک اقدام بشردوستانه است و بدون این بیانیه هم طرفین ملتزم به انجام این اقدام بودند.»
بهاروند در پایان این یادداشت بیان میکند: «در مجموع و به عنوان نتیجهگیری میتوان آمریکا و شخص ترامپ را بازنده این دور از مذاکرات دانست. روشن است که ترامپ نیاز به این توافق داشته و در بیشتر موارد مجبور شده است از خواستههای اولیه خود چشم پوشی کند یا آنها را در ابهام نگه دارد.
اگر دونالد ترامپ به روش معمول خود مدعی پیروزی در این مذاکرات شود موجب تعجب خواهد شد. برعکس ترامپ، باید یک نمره مثبت به طرف کرهای داد که بدون جنجال یا ایجاد حاشیه با قاطعیت خوبی وارد مذاکرات شد و تحت تاثیر تبلیغات و صحنهسازیهای امریکا و شخص ترامپ قرار نگرفت و با وجود برداشتهای اشتباه خیلی از مفسران بهصورت کاملا حرفهای توانست چنین مذاکرهای را در قدم اول و تا این مرحله به سود خود انجام داد.
اما اگر من بخواهم توصیهای به طرف کرهای بکنم حتما به دو مورد اشاره خواهم کرد؛ اول اینکه آمریکا ممکن است بازنده متن باشد ولی الزاما نمیتوان گفت در نهایت و در فرامتن هم بازنده خواهد بود. اصولا روش آمریکا این است که متنی را به نتیجه رسانده و پس از پایان مذاکرات با انجام اقداماتی و تحمیل تفسیر و تاویلهای یکجانبه و خودسرانه سعی میکند نتیجه نهایی را به سود خود تغییر دهد. کره باید مراقب این روش آمریکا باشد. دومین توصیه این است که در یک نگاه سطحی و با احتیاط میتوان گفت که نفع کره شمالی بیشتر در اجرای تعهدات مندرج در این بیانیه به ترتیبی است که در بیانیه نوشته شده است. آمریکا ممکن است ابتدا به دنبال اجرای بندهایی در آغاز کار باشد که به نفع اوست و در نهایت میتواند از اجرای تعهداتی که به نفع کره است شانه خالی کند.»
ارسال دیدگاه