مدرسه والنتینا خانهای امن در غار آسیبهای اجتماعی
گزارش پانا را از یک مرکز آموزشی برای کودکان کار به مناسبت روز جهانی مبارزه با کار کودکان بخوانید
تهران (پانا) - اینجا دروازه غار است. جایی در تهران که خیلیها اسمش را شنیدهاند اما شاید کمتر کسی از هیاهوی خیابانهای شمالی ، شرقی و غربی تهران، گذرش به این محله افتاده باشد و فارغ از آنچه در گزارشها خوانده یا در چند فریم عکس و فیلم دیده است، واقعیتی را که در کوچه کوچه و آجر به آجر این محلهها وجود دارد، لمس کرده باشد.
اینجا دروازه غار است و فرقی ندارد چه ساعتی از کدام کوچه عبور کنید، اغلب عابرانی که از کنارتان عبور میکنند، چهره تمامعیاری از اعتیادند، از هر چند خانه، در یکیشان مواد مخدر یک اتفاق روزانه و معمولی است؛ در خانههای نوساز، ساقیهای گردنکلفت خرید و فروش میکنند و در خانههای خرابه یا خردهفروشی میشود یا مصرف. حکایت خرابههایی که وجود دارد هم جداست. خرابههایی که انواع سرنگ و تیغ و خاکسترهای آتش شب قبل در هر گوشهشان دیده میشود.
اما این همه ماجرا نیست. این سکه، روی دیگری هم دارد؛ آنجا که چند نفر دست به دست هم دادهاند و تصمیم گرفتهاند برای خاموش کردن این تاریکی شمعی روشن کنند؛ شمعی برای نجات بچههایی که در این خانهها به دنیا میآیند، در این محله بزرگ میشوند و اگر در فضای امنی پناه نگیرند، آیندهای مثل هممحلهایهای بزرگسالشان در انتظارشان است. روی شیرین ماجرا، خانههای قدیمی است که دستی به سر و رویشان کشیده شده است. نامهای مختلفی که هر کدام کلمه «کودک» را در خود دارند و تلاش میکنند چهاردیواریهای امنی باشند برای بچههایی که از سر فقر خانواده و برای تامین معیشت مجبورند بیشتر روزشان را برای کار در خیابانها یا کارگاههای زیرزمینی باشند. موسسه یاریگران کودکان کار پویا، یکی از همین خانههاست که بچههای دروازهغار آن را به خوبی میشناسند؛ مرکزی برای پیشگیری و درمان اختلالات یادگیری کودکان کار.
پریسا والنتینا پویان، مدیرعامل خانه کودک پویا، درباره روزی میگوید که تصمیم گرفت این ان.جی.اُ را بنا کند: «من فارغالتحصیل روانشناسی هستم و سالهاست کار معلمی میکنم. اولین کارم را در موسسهای مربوط به دانشآموزان نابینا شروع کردم و هنگامی که با یکی از شاگردانم مواجه شدم که به دلیل خجالت والدینش از نابینایی، سالها در زیرزمین خانهشان زندانی بود، آن قدر متاثر شدم که فهمیدم دیگر همیشه با آسیبهای اجتماعی سر و کار خواهم داشت. بعد از آن شروع به فعالیت در زمینههای مختلف حقوق زنان و کودکان کردم تا این که بعد از چند سال فعالیت در انجمن حمایت از کودکان کار، متوجه این شدم که اغلب کودکان کار از آنجا که در معرض آسیبها و خشونتهای زیادی در خانه و جامعه بودهاند، به مهارتآموزیهای ویژهای نسبت به دانشآموزان دیگر نیاز دارند. بنابراین همراه با چند نفر دیگر تصمیم گرفتیم مرکزی را برای پیشگیری و درمان اختلالات یادگیری کودکان کار تاسیس کنیم.»
این فعال اجتماعی به کودکانی اشاره میکند که در مرکز یاریگران کودکان کار پویا تحصیل میکنند؛ بچههایی که بیشترشان افغانستانی هستند، بیشترشان در خانوادههای پرآسیب زندگی میکنند و بیشترشان ناچار به کار در کوچه و خیابان هستند: «ما با توجه به امکاناتی که داریم، نزدیک شصت دانشآموز در چهار مقطع داریم. پیشدبستانی، کلاسهای اول، دوم و سوم، مقاطعی است که توانستهایم کودکان کار را تحت پوشش بگیریم و علاوه بر آموزش، برای آنها خدمات درمانی و بهداشتی، تغذیهای، مشاوره و تفریحی ارائه دهیم. خیلی امیدوارم که بتوانیم امسال مقطع چهارم را هم داشته باشیم. اما مساله اینجاست که حمایتی از سوی سازمانهای مختلف نمیشویم، ما الان این ساختمان را اجاره کردهایم، چرا شورای شهر و شهرداری نباید در این زمینه به ما کمک کنند و ساختمانی را برای بچهها اختصاص دهند؟ چرا بهزیستی مبالغ کمی را به ما میدهد؟ آموزش و پرورش هم میتواند در این زمینه خیلی کمککننده باشد اما متاسفانه ما حمایتی دریافت نمیکنیم و دوستداران کودکان هستند که به ما برای ادامه فعالیت موسسه کمک میکنند.»
پویان به انواع خشونتهایی که در خانه نصیب بچهها میشود هم اشاره میکند و میگوید که انواع خشونت اعم از عاطفی، جسمی، کلامی، اقتصادی، جسمی و جنسی بر این بچهها وارد میشود: «دانشآموزی داشتیم که پدرش اسکیزوفرنیک بود، مادرش او را رها کرده و رفته بود و با اینکه استعداد زیادی داشت، مدام دچار ضعف تحصیلی بود. مورد دیگری بود که مادر یکی از دانشآموزان کارگر جنسی بود و او مدام از افرادی که به خانهشان رفت و آمد میکردند کتک میخورد. کودک دیگری هم مشابه کودک قبلی داشتیم که مادرش کارگر جنسی بود و این بچه در بین مردم محله دست به دست میشد تا اینکه او را تحویل بهزیستی دادیم.»
مدیر خانه کودک پویا مصادیق دیگری هم از انواع آزار بچهها میگوید اما بعد از تمام این خاطرههای دلخراش تاکید میکند که کار در حوزه آسیبهای اجتماعی خیلی دیر نتیجه میدهد اما وقتی میبیند که وضع تحصیلی و سلامتی بچهها بهتر شده است یا خانوادهها با بچهها بهتر رفتار میکنند، مشکلات و سختیهای راه یادشان میرود و با امید به مسیرشان ادامه میدهند.
امید دیلمی، رئیس هیات مدیره خانه کودک پویا، هم سالهاست در زمینه کودکان کار و خیابان فعالیت میکند و در این انجمن، فضای تخصصیتری برای مهارتآموزی به کودکان درگیر اختلالات یادگیری ایجاد کرده است. او با اشاره به اینکه بسیاری از کودکان کار به دلیل وضع ویژهای که در آن زندگی میکنند، جدا از آسیبهای جسمی بر اثر ضرب و شتم با مواردی مثل کمبود تمرکز، بیشفعالی، سوءتغذیه، اختلال در یادگیری و حافظه دیداری و شنیداری مواجه هستند، میگوید با توجه به این مساله تصمیم گرفتهاند به طور تخصصی و با کمک گرفتن از پزشکان، مددکاران، روانشناسان و ... در این مرکز به بچهها آموزش بدهند. او میافزاید: «در واقع نگاه ما از نگاه خیریهای بعضی از ان.جی.اُها دور است و تلاش میکنیم بچهها و خانوادههایشان را توانمند کنیم.»
دیلمی به آسیبهایی که به بچههای کار و خیابان وارد میشود اشاره میکند و میگوید: «ما تلاش میکنیم بتوانیم به اندازه خودمان به این بچهها کمک کنیم و آنها را از آسیب دور کنیم. شاید تلاش ما برای حل کامل این مساله نتیجهبخش نباشد اما همین که احساس کنیم چند کودک هم از این وضع نجات پیدا کنند و حداقل فقر آموزشی نداشته باشند، برای ما اتفاق مهمی است. البته انتظار داریم دولتها در این زمینه به نهادهایی مثل ما کمک کنند نه این که مورد انواع اتهام و انگ قرار بگیریم.»
مسئولان خانه کودک پویا به حیاط خالی و خلوت تعطیلات تابستانی دوهفتهای این مدرسه اشاره میکنند و میگویند بعد از تعطیلات، بچهها با دستها و روان زخمی از کار دوباره به اینجا پناه میآورند که برای چند ساعت هم که شده، بتوانند کودکی را تجربه کنند.
ارسال دیدگاه