عضو تیم مذاکرات محرمانه اتمی در مسقط: ایران بود که آمریکا را به میز مذاکره آورد
تصمیم ایران بحث اتکا به اروپا نیست؛ امریکا و اروپا بر سر ایران و برجام به دشمنِ هم تبدیل نمیشوند
تهران (پانا) - سرانجام تمام تهدیدها رنگ واقعیت به خود گرفت. دونالد ترامپ، رییسجمهور ایالات متحده رسما به حضور کشورش در توافق هستهای با ایران پایان داد. امریکای ترامپ با عقبنشینی یکجانبه از توافق هستهای با تهران در حقیقت قطعنامه ٢٢٣١ مصوب شورای امنیت را زیرپاگذاشت. تبعات توقف حضور امریکا در برجام فارغ از تاثیرهای بیشمار آن بر سرنوشت این توافق بر رابطه اروپا و امریکا نیز بیتاثیر نیست.
به گزارش روزنامه اعتماد، محسن بهاروند، کارشناس امور بینالملل و مسائل حقوقی که در حال حاضر معاون دبیرکل سازمان حقوقی مشورتی آسیا و آفریقا (آلکو) است سابقه سفارت ایران در آرژانتین را در کارنامه خود دارد و البته از اعضای تیم مذاکرات محرمانه هستهای ایران با امریکا در مسقط در ماههای پایانی دولت نهم بوده است. بهاروند در این گفتوگو تاکید میکند کشورهای غربی به خصوص امریکا در نتیجه یک اشتباه محاسباتی ادعا میکنند این تحریمها بود که ایران را پای میز مذاکره آورد اما در حقیقت این ایران بود که امریکا را به میز مذاکره آورد و نه برعکس.
انگیزههای بسیاری برای دلیل تصمیم اخیر رییسجمهور امریکا مطرح میشود. به نظر شما چرا ترامپ ١٥ ماه پس از حضور در کاخ سفید اراده کرد چنین تصمیم پرهزینهای را اتخاذ کند؟
امریکا مشکل اساسی و ذاتی با ایران دارد. این مشکل از زمان انقلاب اسلامی آغاز شد. مساله دیگر بحث رژیم صهیونیستی و جلوگیری از قدرتگیری جمهوری اسلامی ایران است. امریکا همواره به دنبال برتری استراتژیک رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا بوده است. آنها از اینکه برجام نتوانسته بود همه مشکلات آنها را حل کند راضی نبودند. از طرفی برجام به گونهای نوشته شده بود که علاوه بر تحریمهای هستهای مانع بسیاری از تحریمهای موثر غیر هستهای هم شده بود و ابزار فشار موثر تحریمی علیه ایران را از امریکا سلب کرده بود. در نتیجه ترامپ سعی کرد این مانع را از جلوی روی خود بردارد لذا از برجام خارج شد. اما چرا بهجای روشهای مختلفی که در حل اختلافات بینالمللی وجود دارد ترامپ خروج از برجام را انتخاب کرد. به نظر من سه دلیل عمده داشت: نخست آنکه امریکا در محاسبههای خود دچار اشتباه شد: بنده در گذشته بارها به این نکته اشاره کردهام. کشورهای غربی به خصوص امریکا یک سوءتفاهم یا یک دروغ را مرتب تکرار میکنند که تحریم ایران را سر میز مذاکره آورد. لذا نتیجه میگیرند که تحریمهای جدید هم میتواند ایران را برای هر مساله دیگری به تسلیم وادار کند. این یک محاسبه اشتباه بیمورد است. ایران هیچوقت میز مذاکره را ترک نکرده بود که به آن برگردد. تحریمها به ما فشار آورده بود ولی به عنوان یک فرد نسبتا مطلع عرض میکنم که این ایران بود که امریکا را به میز مذاکره آورد و نه برعکس. ما قبل از ورود امریکا به مذاکرات حدود ١٠ سال با اروپا مذاکره میکردیم ولی هر بار امریکا این مذاکرات را به هم میزد و اروپاییها مجبور به عقبنشینی میشدند ولی اگر زمان ورود امریکاییها به مذاکرات مسقط را ببینید متوجه میشوید که امریکا چند ماه بعد از پیشرفتهای هستهای ایران به خصوص غنیسازی ٢٠ درصدی اورانیوم تن به مذاکره مستقیم داد. چون هیچ راه دیگری نداشت. در مذاکرات مستقیم هم ایران با وجود همه تحریمها حاضر به تداوم مذاکره نبود مگر اینکه طبق تحلیل دیپلماتیک و با روشهای مختلف روشن شد که امریکا ابتدا به اصل غنیسازی و حقوق اساسی هستهای ایران معترف است. ایران هم هیچوقت به دنبال تسلیحات هستهای نبود ولی وقتی به دانش و تکنولوژی انرژی صلح آمیز هستهای مسلط شده بود و میدانست که اصول این حقوق مخدوش نخواهد شد دلیلی نداشت که در قبال مردم مسوولانه برخورد نکند و راهی برای کاهش فشار تحریم بر مردم کشور باز نکند؛ مردمی که برای اثبات حقوق خود مقاومت کرده و پشت سر مسوولان ایستاده بودند. معیار ایران همواره این بود که حقی از حقوق مردم ایران ضایع نشود ولی روش اجرای حق مثلا زمان اجرای کامل حق یا سرعت اجرای حق مادام که اصل حق باقی است ، قابل بحث است. پس اشتباههای محاسبهای توسط امریکا باید متوقف شود و مشخص شود که فشار یا تحریم باعث نشد ایران از حقوق خود صرفنظر کند و به نظرم هیچگاه هم اینکار را نخواهد کرد. دومین مساله ویژگیهای شخصی ترامپ است. ترامپ یک فرد پوپولیست است. اصولا روشهای پوپولیستی ناشی از عدم اعتماد به نفس سیاستمداران است. افراد کمتجربهای که با تصمیمات و سخنان به ظاهر سخت سعی دارند ثابت کنند با سلف خود فرق دارند و طرحی نو درانداختهاند. اتفاقا این افراد تا حدودی در بین تودهها موفق هم میشوند و محبوبیت نسبی هم به دست میآورند چون همیشه در بین مردم عدهای یافت میشوند که از پوپولیستهایی چون او استقبال کنند. ولی آنها در غفلت میمانند و نمیدانند که چنین محبوبیتی نه پایدار است و نه عمیق و میتواند به سرعت ناپدید شود. ترامپ یک استثنا نیست. او به دور بعد ریاستجمهوری خود فکر میکند و به آب و آتش میزند تا ثابت کند رهبر مقتدری است چون از آینده خود مطمئن نیست و دیگر اینکه او فرد جاهطلبی است. مفهوم میراث سیاسی رییسجمهور یک مفهوم زنده و قوی در سپهر سیاسی امریکا است او در این رابطه مشغول دو کار است یکی از بین بردن هر چیز که میراث اوباما محسوب میشود و دوم تعریف دستیابی به میراثی برای خود که تاکنون هیچ رییسجمهوری امریکا موفق به کسب آن نشده است. او اول انجام صلح خاورمیانه بین رژیم صهیونیستی و فلسطین البته به نحوی که آن رژیم میخواهد یعنی تضییع کامل حقوق ملت فلسطین و دوم خلع سلاح هستهای کره شمالی را به عنوان میراث پایان ریاستجمهوری خود در سیاست خارجی تعریف کرده است البته در هر دو هم ناموفق خواهد بود. پس با هر چیزی که به نظر او مانعی بر سر راه این هدف باشد به هر نحوی مقابله میکند و طبیعی است که او ایران و مقاومت را مانع بزرگ در این راه میبیند. و نهایتا دلیل سوم لابیها هستند. لابی صهیونیسم در درون خود امریکا است و لابی بعضی کشورهای عربی با پرداخت پول و همچنین کمک سیاسی اعراب به او برای رسیدن به اهدافش. برای امریکا چه بهتر از اینکه خود کشورهای مسلمان در مقابل یکدیگر بایستند و به تدریج مساله فلسطین را هم از یک مساله جهان اسلام تبدیل به یک مساله عربی کنند و مرتب علیه سایر مسلمانان تبلیغ کنند که در امور اعراب دخالت نکنند و بعد با استفاده از کشورهای ثروتمند عرب با فشار یا تطمیع فلسطین را وادار به تسلیم کنند. این بزرگترین کمک سیاسی بعضی کشورهای عربی به امریکا و صهیونیسم است. متاسفانه بعضی کشورهای عربی منطقه ما در این راستا نقش غیرسازنده و غیرمنطقی در رابطه با ایران و خصومت امریکا با ایران در پیش گرفتهاند و عجیب است که به این مساله اعتنایی ندارند که یک تنش جدی در منطقه خلیجفارس باعث آسیب به همه منطقه و بیشتر به خود آنها خواهد شد. به نظرم مجموع این عوامل و عوامل فرعی دیگر باعث شد که امریکا از برجام خارج شود.
برجام با ضمیمه شدن به قطعنامه ٢٢٣١ به نوعی تضمین شورای امنیت را در پشت قباله خود داشت. آیا اکنون با اقدام یک جانبه امریکا راهی برای شکایت از این کشور به عنوان ناقض قطعنامه شورای امنیت وجود دارد؟
نباید سیستم حقوقی بینالمللی را با نظام حقوقی داخلی کشورها اشتباه گرفت. در نظام بینالملل سیستم قضایی اجباری وجود ندارد. این طور نیست که کشورها هر وقت خواستند از هم شکایت کنند و دادگاه طرف مقابل را احضار و حکم به مجازات خاطی کند. نظام قضایی بینالمللی بیشتر شبیه یک مکانیسم داوری است که رجوع به آن نیازمند رضایت طرفین است. حتی در صورت رضایت طرفین برای رسیدگی، اجرای حکم هم تا حد زیادی به اراده کشورها وابسته است. معمولا در نظام بینالملل همین اعتراضات فشار دیپلماتیک انزوا و غیره ابزار محسوب میشوند و رجوع به محاکم نه همواره مقدور است و نه چندان مورد استفاده قرار میگیرد. همینکه کشوری اعتبار بینالمللی و قابل اعتماد بودن خود را از دست میدهد یا اعتماد به او ضعیف میشود خودش نوعی مجازات است.
برخی از منتقدان برجام ادعا میکنند که مذاکرهکنندگان ایرانی نتوانستهاند ضمانتهای لازم برای تضمین متعهد ماندن اعضا از جمله امریکا را در متن توافق بگنجانند. با چنین انتقادی موافق هستید و آیا تیم مذاکرهکننده راهی برای این مساله داشت ؟
چنین نیست؛ بنده در مذاکرات علنی برجام مشارکتی نداشتهام ولی به واسطه شناخت چندین ساله میتوان گفت تیم مذاکراتی ما به لحاظ حرفهای و تکنیکی بهترین تیم ممکن بوده است. مذاکره دو طرف دارد. تیم ما با پنج طرف دیگر که قدرتمندترین کشورهای جهان هستند طرف مذاکره بوده است. باید در این حرفه بود تا اهمیت و سختی کار را درک کرد. ببینید دو اصل مبنای هر توافق بینالمللی است؛ یکی حسننیت در اجرای توافقات و دیگری وفای به عهد. اگر این دو اصل توسط کشوری رعایت نشود هیچ تضمین کتبی یا غیرکتبی نمیتواند او را مجبور به کاری کند. اشتباه نشود، حسننیت به معنی حسننیت سیاسی طرفین نسبت به همدیگر یا اعتماد سیاسی به همدیگر نیست. منظور حسننیت در اجرای تعهدی است که خود آن کشور اجرای آن را قبول کرده است. مطابق این اصول بنیادین حقوق بینالملل کشورها باید به عهد خودشان وفادار باشند و با حسننیت عهد خود را اجرا کنند وگرنه جامعه جهانی مفهومی ندارد و به اصطلاح سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. کشوری که به عهد خود وفا نمیکند در واقع ابتدا به خودش بیاحترامی میکند و دوم نظم بینالمللی را از بین میبرد و به اصول بنیادین آن بیاعتنایی میکند. این مسائل مبانی حیات جامعه بشری و از ارزشهای زندگی جمعی است. برای همین هم در قرآن بر وفای به عهد تاکید شده است. پس در توافقات اصل بر این است. اما اگر قانون را نوشتیم و یک متخلف آن را رعایت نکرد مقصر نویسنده نیست مقصر همان متخلف است.
فکر میکنید ادامه اجرای برجام بدون حضور امریکا تا چه اندازه برای ایران ممکن و عملی باشد؟
اصولا مطلقاندیشی و توقع بیش از حد داشتن یا اتکای زیاد به یک مساله در روابط بینالملل روش درستاندیشانهای نیست. روابط بینالملل سیال و شناور است. باید ماهیت آن را شناخت و به اندازه خودش هم به آن بها داد. ایران تصمیم عاقلانه و بسیار خوبی گرفت که بلافاصله برجام را بر هم نزد. فقط این نیست که برجام همهچیز است و اگر اجرا نشود حیات ایران به خطر میافتد. ایران خیلی عاقلانه به جهان اعلام میکند که اولا یک بازیگر مسوول، معقول و زیرک است و دچار غلیان احساسات نیست. ثانیا دارد میگوید که به دنبال سلاح هستهای نیست. ثالثا اهل تعامل و گفتوگو و تفاهم و یک بازیگر معقول است. پس به نظر بنده تصمیم ایران صرفا برای بحث اجرای برجام نیست نکات اساسی دیگری در این تصمیمگیریها موجود است. نباید مسائل سیاست خارجی و بینالمللی را به حد و اندازه یک معامله خصوصی بین افراد عادی تقلیل داد. ولی برای نظر دادن در مورد اجرای مو به موی برجام پس از خروج امریکا باید منتظر اروپا ماند. حدس و گمان و خوشبینی و بدبینی وجود دارد ولی قضاوت روشنتر باید بر اساس مقداری از فاکتورهای عینی باشد که هنوز بروز نکرده است. ضمن اینکه همانطور که گفتم اینکار خیلی پویا است و باید دید در نهایت چه میشود. ممکن است در ابتدا موضعی مطرح شود که موضوع چانهزنی شود و بالا پایین شود. نمیتوان فعلا قضاوت قابل اتکایی کرد.
ما یک بار در سال ٢٠٠٥ با سناریویی در اصل مشابه اما در جزییات متفاوت در مواجه با اروپا بر سر مسائل هستهای روبهرو بودیم و همان زمان هم اروپاییها در نهایت کنار امریکا ایستادند. آیا امروز گفتوگوی دوباره با اروپا به تنهایی و بدون حضور امریکا میتواند قابل اعتماد و اتکا باشد؟
ببینید اروپا و امریکا منافع مشترک زیادی دارند. اقتصاد جهانی در هم تنیده است در خلأ نیست. اینها به هم وابستگی متقابل دارند اما اختلاف نظرهایی هم دارند. در هر حال شرایط کنونی کاملا مشابه سال ٢٠٠٥ نیست این تا حدودی روشن است. ولی در نهایت نمیتوان انتظار داشت که امریکا و اروپا بر سر ایران و برجام به دشمن هم تبدیل شوند. باز تکرار میکنم تصمیم ایران بحث اتکا به اروپا نیست ایران بازی مستقل خود را دارد و قواعد بازی خود را هم دارد. دیپلماسی اینگونه نیست که یا باید به کسی اتکا و اعتماد کرد تا بتوان با او گفتوگو کرد یا در غیر این صورت باید آن را تعطیل کرد. مگر در مواردی که خباثت و خصومت رژیمی واقعا اثبات شده است به نحوی که روشن باشد هدفش اصولا احترام متقابل و توافق نیست. دیپلماسی یک پروسه و یک پکیج است. ایران پکیج خود را دارد که اجرای برجام بخشی از این پکیج است.
اگر اروپا و ایران بر سر مکانیسمی برای تداوم اجرای برجام به توافق نرسند، بهترین گزینه اجرایی برای ایران را چه میدانید: خروج از برجام یا خروج از انپیتی؟
نظر من این است در این صورت هم باید با دقت و تامل بهترین گزینه را انتخاب کرد. بین خروج مطلق و تداوم برجام طیفی از گزینهها وجود دارد: تعلیق، عدم اجرا، فریز کردن و گزینههای متفاوت. آنگاه هم باید دقیق فکر کرد و گزینهای که بیشتر در خدمت منافع ملی است را انتخاب کرد. البته جناب رییسجمهور و دیپلماتهای ما راه را پیشبینی کردهاند و تا حدی هم روشن است. اما نظر شخصی بنده این است که در آن زمان یکبار دیگر هم بررسی کنیم و ببینیم چه تصمیمی منافع ملی ما را بیشتر و برای مدت طولانیتر تامین میکند همان تصمیم را بگیریم. قطعا هیجان یا عصبانیت و احساسات در تصمیمگیری برای تامین منافع بلندمدت کشور یک آسیب است. رفتار غریزی به مراتب احتمال خطای بیشتری از رفتار عقلانی و خردمندانه دارد. اگر تصمیم نظام پس از بررسیها هر گزینهای باشد مطمئنا با قاطعیت اجرا خواهد شد.
با توجه به مفاد حقوقی در متن برجام ایا این اقدام امریکا که اصولا از نقض فاحش گذشت و به پایان دادن یک جانبه به یک توافق رسید، چراغ سبزی حقوقی برای بازگشت فعالیتهای هستهای ایران بدون مواجه با انتقادهای بینالمللی خواهد بود یا خیر؟
ما یک حاکمیت مستقل هستیم. هیچ چیز بدون رضایت ما نمیتواند عمل مشروع ما را محدود کند یا حقی از ما سلب کند. فقط خود یک حاکمیت میتواند بر مبنای مصلحت خود روش و حدود تامین منافع خود را تعیین کند نه کشور یا فرد دیگری. اگر تصمیم بر این باشد که ما فعالیت هستهای صلح آمیز خود را آنطور که خود میخواهیم از سر بگیریم یا بهقول شما بازگشت کنیم با انتقاد روبهرو خواهیم شد ولی انتقاد که نمیتواند از فعالیت ما برای تامین منافع ملی مان جلوگیری کند. شما هر اقدامی انجام دهید ممکن است انتقاد یا فشار تحریم یا هر مساله دیگری را متحمل شوید. ولی اراده یک حاکمیت برای منافع ملی وابسته به این مسائل نیست. این خیلی مساله مهمی است که متاسفانه بعضی به آن توجه نمیکنند و در عجبم چرا با جزییات به مردم هم توضیح داده نمیشود تا مطمئن شوند که هر تصمیمی که گرفته میشود برای تامین منافع ملی است نه از روی بوالهوسی یا دوستی و دشمنی احساسی با دیگران. قطعا اگر برای مردم خوب تبیین شود بیش از پیش از دولت خود حمایت کرده و مقاومت آنها چندین برابر خواهد شد. مردم ایران در موارد مشابه در طول تاریخ امتحان خود را پس دادهاند. به هر حال، انگیزه و ملاک تصمیم و رفتار سیاسی و دیپلماتیک ما تامین منافع ملی کشورمان است نه ناراحتی یا خوشحالی امریکا اروپا یا کسان دیگر. وظیفه ما تامین و حفاظت از منافع ملی است حالا ممکن است اقدام ما در این راستا کشوری را خوشحال یا دیگری را ناراحت کند یا متحمل فشار و ناملایمات شویم ولی اینها تعیینکننده نیست.
برجام به گونهای نوشته شده بود که علاوه بر تحریمهای هستهای مانع بسیاری از تحریمهای موثر غیر هستهای هم شده بود و ابزار فشار موثر تحریمی علیه ایران را از امریکا سلب کرده بود. در نتیجه ترامپ سعی کرد این مانع را از جلوی روی خود بردارد لذا از برجام خارج شد.
بین خروج مطلق و تداوم برجام طیفی از گزینهها وجود دارد: تعلیق، عدم اجرا، فریز کردن و گزینههای متفاوت. باید دقیق فکر کرد و گزینهای که بیشتر در خدمت منافع ملی است را انتخاب کرد.
دیپلماسی یک پروسه و یک پکیج است. ایران پکیج خود را دارد که اجرای برجام بخشی از این پکیج است.
کشورهای غربی به خصوص امریکا یک سوءتفاهم یا یک دروغ را مرتب تکرار میکنند که تحریم، ایران را سر میز مذاکره آورد. لذا نتیجه میگیرند که تحریمهای جدید هم میتواند ایران را برای هر مساله دیگری به تسلیم وادار کند. این یک محاسبه اشتباه بیمورد است. ایران هیچوقت میز مذاکره را ترک نکرده بود که به آن برگردد. تحریمها به ما فشار آورده بود ولی به عنوان یک فرد نسبتا مطلع عرض میکنم که این ایران بود که امریکا را به میز مذاکره آورد و نه برعکس. ما قبل از ورود امریکا به مذاکرات حدود ١٠ سال با اروپا مذاکره میکردیم ولی هر بار امریکا این مذاکرات را به هم میزد و اروپاییها مجبور به عقبنشینی میشدند ولی اگر زمان ورود امریکاییها به مذاکرات مسقط را ببینید متوجه میشوید که امریکا چند ماه بعد از پیشرفتهای هستهای ایران به خصوص غنیسازی ٢٠ درصدی اورانیوم تن به مذاکره مستقیم داد.
ارسال دیدگاه