گفت‌وگوی پانا با سرگروه تیم یابنده ATR-۷۲-۵۰۰

ناگفته‌هایی از عملیات جست‌وجوی لاشه هواپیمای تهران -یاسوج

خلبان سلطانی: اگر روز سوم هواپیما را پیدا نمی‌کردیم تا اواسط فصل بهار پیدا نمی‌شد

تهران (پانا) - هواپیمای مسافربری ATR-72-500 مسیر تهران به یاسوج متعلق به شرکت هواپیمایی آسمان ساعت 8 صبح روز یکشنبه 29 بهمن ماه از باند فرودگاه مهرآباد برخاست و حدود ۵۰ دقیقه بعد از رادار خارج شد و در منطقه سمیرم در جنوب اصفهان به کوه دنا برخورد کرد و تمام 66 سرنشین این هواپیما جان خود را از دست دادند. با گذشت بیست و یکمین روز از این سانحه هنوز عملیات جست‌وجو برای انتقال اجساد هواپیما ادامه دارد.

کد مطلب: ۸۰۵۵۳۰
لینک کوتاه کپی شد
ناگفته‌هایی از عملیات جست‌وجوی لاشه هواپیمای تهران -یاسوج

غلامرضا سلطانی، متولد ۱۳۵۱ شیراز خلبان سازمان هواپیمایی، امدادگر، مدرس و مولف کتاب امداد و نجات سرگروه تیمی است که لاشه هواپیمای سانحه دیده را در سومین روز عملیات جست‌و‌جو در رشته کوه دنا پیدا کرده است. او از سال ۱۳۷۱ سابقه تدریس در دبیرستان‌ها و بعد از آن هلال احمر، مراکز آموزش عالی و دانشگاه‌ها دارد. سلطانی پس از ۱۱ سال تدریس در دبیرستان‌ها از طرف سازمان دانش‌آموزی استان فارس برای آموزش در اردوهای استانی و سپس در اردوهای ملی دعوت به همکاری شد و اکنون مدرس این سازمان و عضو گروه مولفین کتاب‌های مهارتی سازمان دانش‌آموزی کشور است.

سلطانی در گفت‌‌وگو با پانا از نحوه شناسایی لاشه هواپیمای سانحه‌دیده پرواز تهران - یاسوج گفت و اینکه دخالت‌ها و تصمیم‌گیری‌های برخی مسئولان که تجربه‌ لازم درباره امداد و نجات را نداشتند، ممکن بود پیدا کردن لاشه هواپیما را تا اواسط بهار سال آینده به تعویق بیندازد.

آنچه به طور ویژه در سابقه کاری شما دیده می شود امدادگری است،کمی از سابقه امدادگری خود بگویید.

شروع امدادگری من از بمباران‌های شهری سال ۱۳۶۶ بود. این فعالیت سپس در زلزله‌های رودبار و منجیل، لارستان، بم، آذربایجان و کرمانشاه ادامه پیدا کرد. همچنین در سیل‌های متعدد در استان‌های شمالی، خوزستان و فارس، اسکان مرزی آوارگان عراقی و افغانی، آتش‌سوزی‌های گسترده در شمال، جنوب و غرب، سوانح دریایی در جنوب و هشت سانحه هوایی از جمله کرمان، سفید کوه خرم آباد و سانحه هوایی تهران و در چندین مأموریت امدادی خارجی حضور داشتم.

یکی از این عملیات‌ها سانحه هوایی تهران- یاسوج است، از سانحه هواپیمای مسافربری در رشته کوه دنا بگویید.

یکشنبه ۲۹ بهمن ساعت ۱۰:۱۵ از تماس مدیر ایمنی فرودگاه‌های استان فارس متوجه شدم که یک هواپیمای مسافربری ATR شرکت آسمان دقایقی پیش بدون اخطار قبلی از صفحه رادار محو شده است و به تماس‌های مکرر برج‌های مراقبت تهران، اصفهان، یاسوج و شیراز پاسخ نمی‌دهد. پس از این تماس، به بالگرد نهاجا و اورژانس هوایی استان فارس و هوانیروز سپاه در همان دقایق اولیه اعلام آماده باش شد و متوجه شدیم یک هواپیمای یاک ۱۲ که برای جست‌وجوی هوایی مناسب است، مشغول پرواز آموزشی است. به پیشنهاد من و با موافقت دیسپچ نهسا (نیروی هوافضای سپاه پاسداران) و اعلام برج مراقبت شیراز این هواپیما در ارتفاع پایین به محدوده آن منطقه نزدیک شد اما اعلام کرد به علت بارش برف و باران قادر به ادامه پرواز نیست و به فرودگاه شیراز بازگشت.

چه زمانی شما عازم منطقه مفقود شدن هواپیما شدید؟

بعد از این اتفاق ساعت ۱۱ با تجهیزات و خودروی نجات خدمه و یکی از امدادگران هوایی از شیراز به قصد منطقه پادنا حرکت کردیم. در طول مسیر یک تیم حرفه‌ای امداد کوهستان از هوانیروز سپاه به ما پیوست. چون طرح عملیاتی ما این بود که از رشته کوه‌ها دور نشویم، مجبور بودیم از مسیرهای فرعی، بیراهه و صعب‌العبور که اغلب در وضع بارندگی باران و برف و مه‌گرفتگی قرار داشت، عبور کنیم. از تمام افراد محلی در خصوص نشانه‌های سقوط پرس‌وجو کردیم. یک تیم جست‌وجو از هلال احمر اصفهان را دیدیم که در مسیرهای روستایی گم شده بودند، آن‌ها نیز به ما پیوستند. پس از آن تماس‌هایی با برج مراقبت شیراز داشتم و با مشورت دوستان امدادگر یک بار دیگر نقشه‌های هوایی را بررسی کردیم و به منطقه پادنا رسیدیم ولی امکان جست‌وجو یا جلوتر رفتن وجود نداشت.

مطمئن بودید هواپیما در این منطقه سقوط کرده است؟

۹۰ درصد مطمئن بودیم، اما سقوط نبود بلکه اصابت بوده است مانند سانحه کوهستان سیرک کرمان یا سفیدکوه خرم آباد. اما نکته‌ای که در این سانحه متفاوت بود، ارتفاع کوه بود. محل این حادثه حدود هزار متر از سوانحی که نام بردم بالاتر بوده است.

بعد از یک ساعت و نیم جست‌وجو سوخت ما رو به اتمام بود. در همین لحظه شنیدم کاپیتان سهیلی، یکی از اعضای تیم امداد گفت «این چیه بچه‌ها؟؟ با دوربین نگاه کردم؛ خودش بود ولی باید پایین‌تر می‌رفتیم تقریبا تا بیست متری بالای هواپیما پایین رفتیم. کاملأ تکه تکه شده بود.

از ادامه عملیات بگویید.

باید برای ادامه عملیات هماهنگی‌هایی انجام می‌شد که به بخشداری روستای بیده رسیدیم. جمعیت بسیار زیادی از مردم محلی در آنجا جمع شده بودند و به سختی می‌شد وارد ساختمان شد. اعضای ستاد مدیریت بحران و رسانه‌ها هم داخل ساختمان بودند. همه نگران و مضطرب بودند و از سوی دیگر، شایعات رو به افزایش بود. این شایعات حتی از برخی مسئولان و رسانه‌ها شنیده می‌شد. شایعاتی همچون تماس مسافران هواپیما و اینکه زنده هستند و ... البته وجود شایعه در زمان بحران امری عادی است ولی اگر برخی از مسئولان به آن دامن بزنند جای تعجب است. به‌طور مثال در اواخر شب و پایان جلسه مدیریت بحران، دو نفر از سازمان هواپیمایی کشوری وارد اتاق شدند و گفتند «چون ELT رادیو فرستنده اضطراری این هواپیما پیامی ارسال نکرده است پس یک‌جایی در ارتفاعات فرود آمده‌اند و احتمال سالم ماندن آنها وجود دارد.»

این اظهار نظرها چه عواقبی به دنبال دارد؟

در عملیات‌های فنی جایی برای گمانه‌زنی‌های غیر علمی و غیر کارشناسانه آن هم از طرف یکی از مسئولان سازمان هواپیمایی نیست. مگر ما سانحه سانچی را فراموش کرده‌ایم که چندین روز برخی از مسئولان امیدهای واهی مبنی بر زنده بودن افراد در کشتی می‌دادند اما برای زنده بودن آن‌ها هیچ دلیلی نداشتند و آخرسر هم دیدیم حتی جنازه آن‌هایی که می‌گفتند زنده هستند نیز از بین رفته بود. در این گونه عملیات‌ها هر کلام نسنجیده‌ای از مسئولان بیرون می‌آید باعث اتلاف وقت و تغییر سناریوی جست‌وجو و نجات می‌شود که در این عملیات نیز چنین اظهاراتی در چند نوبت باعث اختلال در روند جست‌وجو شد. در امداد و نجات باید واقع‌بین بود؛ نه بدبین و نه خوش‌بین. باید برای هر کاری دلیلی داشت. احتمال زنده بودن زیر آوار ساختمان بسیار زیاد است و مواردی هم وجود داشته است. من در سیل استان گلستان خلبان «هاور کرافت» هلال احمر بودم. در آن سیل حدود ۱۴۰ نفر جان خود را از دست داده بودند، امدادگران در کناره‌های سیلاب بودند. چهار روز پس از وقوع سیل بود که در میان شاخه و برگ درختان پیکر پسر بچه‌ای را دیدم و متوجه شدم زنده و بیهوش است اما در عملیاتی همچون سانحه هوایی احتمال زنده ماندن به دلیل‌هایی که خواهم گفت، وجود ندارد.

چه مشکلاتی در عملیات جست‌وجوی لاشه هواپیمای تهران - یاسوج وجود داشت؟

متأسفانه در شب اول این عملیات، برخی مسئولان هر چند با دلسوزی تلاش‌هایی می‌کردند اما این زحمات غیرکارشناسانه بود و اغلب آن‌ها مثل این بود که می‌خواهند یک مانور را طراحی کنند حتی چند نفر از این افراد نمی‌دانستند چه مشکل بزرگی پیش آمده است. یکی از آقایان چند بار گفت «همه منطقه را ترک کنند، خودمان مشکل را حل و فصل می‌کنیم»، این فرد تصور می‌کرد با این نوع حوادث می‌تواند اداری برخورد کند. این افراد بیشترین تمرکز خود را متوجه رسانه‌ها می‌کردند. صبح روز دوم وقتی مردم جلوی بخشداری اعتراض می‌کردند این فرد تازه متوجه ابعاد ماجرا شد.

در این میان شما چه کردید؟

پیشنهاد دادم ستاد عملیات جست‌وجو در نزدیکترین نقطه به محل حادثه تشکیل شود و مسئولان مدیریت بحران در همین بخشداری بمانند. یکی از مسئولان محلی مکانی را پیشنهاد داد که پس از بررسی با نقشه‌های هوایی مکان تصویب شد. فرمانده انتظامی استان اصفهان برای جانمایی این محل عملکرد خوبی داشت. پس از آن درخواست دو نوع سوخت بالگرد را به شرکت سوخت‌رسانی فرودگاه‌ها دادم که به موقع رسید. مسئولان هلال احمر استان‌ها که تعداد زیادی خودرو و نفرات را از قبل آورده بودند نیز دستور اعزام جست‌وجوگران بیشتری را دادند. بسیج و سپاه هم گروه‌های خود را فرا خوانده بودند. از طرفی یک کارشناس هوانوردی نیز از فرودگاه یاسوج در جمع ما بود و از شرکت آسمان نیز مدیر بحران آمده بود.

نحوه عملیات جست‌وجوی لاشه هواپیما در روز دوم حادثه چگونه بود؟

نیروی انتظامی قبل از طلوع خورشید اولین نهادی بود که در منطقه پای کار آمد. بعد از آن تیم‌های مجهز هلال احمر و گروه‌هایی از سپاه و بسیج وارد شدند. تیم ما مکان «هلی پدها» را آماده کرد و چند دودزای دستی قرمز و تعدادی لاستیک را هم آماده کردیم، تک تک بالگردها را هدایت می‌کردیم. اولین بالگردی که وارد منطقه شد یک «اکوریل» بود که در اجاره اورژانس یاسوج قرار داشت. آن بالگرد به سمت کوهستان رفت ولی به علت مه غلیظ منطقه را ترک کرد. ساعتی بعد بالگرد ۲۱۴ هوانیروز از سوی اورژانس اصفهان وارد شد و پس از سوخت‌گیری عملیات جست‌وجو را شروع کرد. اما مشکلاتی حین کار وجود داشت.

چه مشکلاتی؟

یکی از مشکلاتی که وجود داشت شمار زیاد مسئولان مختلف بود که برخی تخصصی در این امور نداشتند، از سوی دیگر،خلبان‌ها و دیگر امدادگران نیز در برابر دستورهای متفاوت اشخاص کارنابلد گیج می‌شدند. یک بالگرد «اکوریل» دیگر از یاسوج آمد ولی بعد از پیاده کردن چند مسئول و سوار کردن چند خبرنگار محلی منطقه را ترک کرد. ساعت ۱۰ صبح روز دوم بالگرد هلال احمر که یک بالگرد «میل۱۷۱» و برای این نوع پروازها بسیار مناسب بود از شیراز به محل رسید. پس از توجیه خلبان نسبت به منطقه چند جست‌وجوگر ماهر از هلال احمر اصفهان با تجهیزات سوار بالگرد شدند. به این تیم خیلی امید بود چون همه چیز آماده نتیجه گرفتن بود حتی ابرهای منطقه هم دقایقی کنار رفتند و دید پرواز مناسب بود. بالگرد بعد از بلند شدن و حرکت به سمت کوهستان عملیات جست‌وجوی خود را شروع کرد اما با کمال تعجب مجددا بازگشت و پس از فرود خاموش کرد. وقتی علت را از خلبان جویا شدیم گفت یکی از مسئولان استان دستور بازگشت داد و گفته همه دستورها باید از سوی او صادر شود.

بعد از فرود و سوخت‌گیری خانواده‌ها اطراف بالگرد را گرفتند، دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و با گریه خبر قطعی را به خانواده‌های داغدار دادم. جالب این بود که آن‌ها به من دلداری می‌دادند و خسته نباشید می‌گفتند

و بعد چه شد؟

به شدت ناراحت شدیم چون ما وقت برای این دستورهای غیر کارشناسی را نداشتیم. این ماجرا ساعتی ادامه داشت که رئیس سازمان امداد و نجات کشور وارد منطقه شد و این نابسامانی مدیریتی را بر طرف کرد. بالگرد «میل۱۷۱» هلال احمر سوخت‌گیری کرد و پس از توجیه نفرات و خلبان خواست استارت پرواز را بزند که وزیر راه و هیأت همراه و خبرنگاران وارد منطقه شدند و تنها بالگرد مناسب عملیات جست‌وجو را با خود بردند. به بالگردهای دیگر امیدی نبود چون توانایی پرواز در آن منطقه را نداشتند. استاندار و تعدادی از خبرنگاران هم با بالگردهای ۲۱۴ جابه‌جا شدند، بالگردی که وزیر و هیأت همراه را با خود برده بود خیلی آرام و با احتیاط مضاعف فرود آمد. خوشحال شدیم و نفرات تخصصی جست‌وجوگر دوباره آماده شدند ولی هجوم خبرنگاران و مردم معترض و بستگان مسافران مانع عملیات ایمن شده بود. متأسفانه کسی گوش نمی‌داد و همه سعی داشتند یا به وزیر نزدیک و یا سوار بالگرد شوند. تعدادی هم مشغول عکس سلفی با بالگرد شدند. کار از دست پلیس خارج شده بود و هر لحظه احتمال برخورد پروانه دم به سر یک نفر یا برخورد ماشین‌ها به بالگردها وجود داشت. امدادگران کلافه شده بودند و خیلی سعی داشتند عملیات جست‌وجو ادامه یابد اما هر ساعت یک مشکل و بی‌نظمی جدیدی پدید می‌آمد. این نابسامانی تا عصر ادامه داشت. دو بالگرد ۲۱۴ دیگر از هلال احمر و هوانیروز اصفهان هم عصر همان روز رسیدند اما دیگر زمانی برای عملیات باقی نبود. با دوستانم یک بار دیگر آخرین مطالب را مرور کردیم. می‌دانستیم اگر روز سوم را هم مثل روز دوم از دست بدهیم به علت بارش برفی که در یک هفته آینده خواهد آمد و روی اجساد و بدنه هواپیما را می‌پوشاند تا اواسط فصل بهار نمی‌توانیم آنها را پیدا کنیم. پس برنامه خاصی را طراحی کردیم که در دو مرحله انجام می‌شد. پس از آن به فرمانده عملیات هوایی نیروی هوایی سپاه تماس گرفتم و پس ارائه گزارشی از شرح مشکلات و مسائل منطقه، راه حل پیشنهادی را گفتم که با آن موافقت شد و اعلام کردند که صبح روز بعد بالگرد مناسب به سمت ما حرکت می‌کند.

روز سوم عملیات جست‌وجو را چطور آغاز کردید؟

سه‌شنبه با توجه به تعطیلی شهادت حضرت زهرا جمعیت بسیار زیادتری به منطقه آمده بودند. انبوه خانواده‌های داغدار همه جای کوهپایه و دشت حضور داشتند. از طرفی بازار شایعات مختلف بسیار داغ بود. بی‌تدبیری برخی از مسئولان بیشتر هم شده بود؛ مثلا اعلام کردند امروز تا اطلاع ثانوی هیچ بالگردی اجازه پرواز جست‌وجو در کوهستان را ندارد زیرا هواپیماهای جنگنده باید از منطقه عکسبرداری کنند. مگر ما چند ساعت دیگر وقت داشتیم؟ آن افرادی که این طرح ها را می‌دادند آیا می‌دانستند از چند ساعت دیگر به مدت یک هفته برف می‌بارد و تمام لاشه هواپیما را می پوشاند؟ در حالی که خانواده‌هایی که چند روز در این کوه و بیابان سرد چشم به کوه و دست به آسمان داشتند، راضی بودند به اینکه فقط یک خبر موثق از سرنوشت سراسر ابهام عزیزان خود داشته باشند. وقتی بالگرد شرکت هلیکوپتری یاس رسید، تیمی از بهترین جست‌وجوگران را که از قبل انتخاب کرده بودیم سوار کردیم و توجیهات و تذکرات لازم را دادیم. فرصت هیچ اشتباه دیگری نداشتیم اگر یک نفر از تیم لحظه‌ای غفلت می‌کرد فرصت دور زدن و جست‌وجوی مجدد نبود.

چگونه لاشه هواپیما را پیدا کردید؟

چندین تماس مبنی بر ممنوعیت پرواز برای ما آمد اما به هیچ کدام اعتنایی نکردیم، گوشی‌هایمان را هم خاموش کردیم و صدای بی‌سیم‌ها را نیز بستیم تا روی عملیات متمرکز شویم. به لطف پروردگار مرحله اصلی عملیات جست‌وجو را شروع کردیم، ابتدا ارتفاع پروازی ۳۵۰۰ متر بود ولی گاهی مجبور بودیم برای دقت بیشتر تا نزدیک خط الرأس برخی از کوه‌ها پایین بیاییم. داخل دره‌ها سخت‌تر بود چون پر از برف بودند، آن بالا غلظت اکسیژن خیلی کم است و نفس کشیدن بسیار سخت مخصوصأ وقتی به ارتفاع ۴۲۰۰ متری رفتیم نفس کشیدن باز هم سخت‌تر شد. در تمام طول پرواز دو نفر از جلو دو نفر از راست و دو نفر از چپ با چشم و دوربین همه چیز را زیر نظر داشتند، از جنوبی‌ترین قله شروع کردیم تا شمالی‌ترین نقطه. تک تک کوه‌ها و دره‌ها را با دقت بررسی کردیم، بعد از یک ساعت و نیم جست‌وجو سوخت ما رو به اتمام بود. در همین لحظه شنیدم کاپیتان سهیلی، یکی از اعضای تیم امداد گفت «این چیه بچه‌ها؟؟ با دوربین نگاه کردم؛ خودش بود ولی باید پایین‌تر می‌رفتیم تقریبا تا بیست متری بالای هواپیما پایین رفتیم. کاملأ تکه تکه شده بود. با این وضع امیدی به سالم بودن هیچ کس نبود، حدود نیم متر برف زیر و نیم متربرف روی قطعات بود. چند عکس و فیلم گرفتیم و مختصات دقیق نقطه را یادداشت کردیم. ساعت ۹:۴۰ دقیقه بود که سریع برگشتیم تا سوخت‌گیری کنیم و دوباره ادامه دهیم. بعد از فرود و سوخت‌گیری خانواده‌ها اطراف بالگرد را گرفتند، دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و با گریه خبر قطعی را به خانواده‌های داغدار دادم. جالب این بود که آن‌ها به من دلداری می‌دادند و خسته نباشید می‌گفتند.

اعضای تیم عملیاتی شما چه کسانی بودند؟

تیم پروازی ما شامل کایپتان سهیلی، کاپیتان فراهانی، کاپیتان جلالیان، کاپیتان نوری، مهندس سرمستی، امدادگر عیسایی، امدادگر عالی‌شوندی و امدادگر چوبداری بود.

مرحله بعد از جست‌وجو چه بود و شما چه کردید؟

رهاسازی و سپس انتقال، مشغول سوارکردن گروه‌های چهار نفره امدادگران و تکاوران برای هلی‌برد در محل سانحه بودیم که خلبان گودرزی با یک فروند بالگرد «میل۱۷۱» هلال احمر رسید. بسیار خوشحال شدیم چرا که کمک بسیار خوبی بود. او فردی تواناست که فقط روی نقطه حادثه متمرکز می‌شود. مختصات و نقاط منطقه سانحه را به خلبان دادیم و او هم گروه‌های چهارنفره را سوار و در نقطه سانحه هلی برد می‌کرد. یک بالگرد دیگر «میل۱۷۱» با خلبانی سردار رحمانی، فرمانده هوانیروزسپاه، نیز به ما پیوست. عملیات هلی برد تا عصر همان روز ادامه یافت. امدادگران و کوهنوردان و تکاوران ارتشی را که پیاده کرده بودیم توانستند قطعاتی از اجساد مسافران را به پایین حمل کنند اما همان گونه که پیش‌بینی شده بود بارش برف تا یک هفته بعد به ارتفاع سه متر رسید و اگر در روز سه‌شنبه اول اسفند ماه محل سانحه پیدا نمی‌شد، تا اواسط بهار که برف قله‌ها آب شود نیز محل آن‌ها پیدا نبود.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار