زندگی نامه شهید علیرضا اربابی

به گزارش خبرنگار پانا آذربایجان غربی، حماسه دفاع مقدس روز به روز بالنده‌تر شد و جوانان ما چونان کوهی استوار در برابر تهاجم دشمن ایستادند. مقدس‌ترین و با ارزش‌ترین استقامت، دفاع از عقیده است و بدون شک دوران هشت ساله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از افتخارات بزرگ و بی‌نظیر ایران اسلامی است.

شهادت زندگانی جاودانه یافتن است؛ اوج و عروج تعالی است. شهادت تکامل ایمان و نهایت خلوص قلب‌هاست. شهادت مردن تحمیلی نیست، انتخاب آزادانه و آگاهانه است؛ خلوت عاشق و معشوق است.

شما می‌توانید در ادامه شرح کوتاه زندگی شهید علیرضا اربابی یکی از شهدای دوران دفاع مقدس را بخوانید؛

شهید علیرضا اربابی در سال ۱۳۴۶ در شهرستان اهر در خانواده سرشناس و فرهنگی به دنیا آمد. او در زمان بچگی مطیع دستورات خانواده بود. تا كلاس سوم راهنمایی در همان شهرستان ادامه تحصیل داد. ولی به علت انتقال پدرش به انجمن اسلامی و در مسجد عضو پایگاه بود.

در راهپیمایی ها شركت و با پخش اعلامیه های امام راحل نقش فعال داشت. شهید احكام و فرایض دینی خودش را در اولین فرصت ممكن انجام می داد و در عاشورای حسینی در مساجد و تكایا مشغول عزاداری بوده. شهید عاشق ولایت فقیه و جمهوری اسلامی و فرامین امام بود.

با توجه به موارد فوق او عاشقانه وارد بسیج سپاه گردید. مخصوصاً زمانی كه حضرت امام (ره) فرمودند: من دست و بازوی شما بسیجیان را بوسه می زنم و به این بوسه افتخار می كنم، او بیشتر تشنه شركت در جبهه ها گردید. بنابراین او رضایت خانواده را جهت اعزام جلب و آماده دفاع از ناموس و خاك مملكت اسلامی داوطلبانه راهی جبهه های حق علیه باطل شد.

شهید در جایی می نویسد: پدر و مادرم، باید مرا ببخشید كه شماها را تنها می گذارم. این یك وظیفه شرعی و الهی است. من می خواهم گناهان خود را با حضور در جبهه پاك گردانم. اگر من شهید شدم، گریه و ناله و شیون نكنید. زیرا دشمنان انقلاب شاد می شوند و با شجاعت و افتخار عكس مرا نورانی نگهدارید.

شهید در جای دیگر به مادرش می نویسد: به من می گویند عروسی كن. معذرت می خواهم این حرف را تكرار می كنم. ولی همسر من، تفنگم و حجله من سنگرم است و به جای نقل هم رگبار و تیربار بر سر من می پاشند.

سرانجام در تاریخ ۱۳۶۵/۱۲/۲۵ در عملیات كربلای ۵ در منطقه شلمچه در اثر برخورد تیر ناجوانمردانه دشمن به شهادت رسید و مزار او در باغ رضوان شهرستان ارومیه قرار دارد.