بیست و پنجم فروردین روز گرامیداشت عطار نیشابوری

فريدالدين ابو حامد محمد بن ابوبكر ابراهيم بن اسحاق عطار نيشابوري، يكي از شعرا و عارفان نام آور ايران در اواخر قرن ششم و اويل قرن هفتم هجري قمري است.

کد مطلب: ۶۱۳۱۵۶
لینک کوتاه کپی شد

به گزارش پانا از شهرستانهای استان تهران، عطار در قريه كدكن يا شادياخ كه در آن زمان از توابع شهر نيشابور بوده به دنيا آمد، پدرش در شهر شادياخ به شغل عطاري كه همان دارو فروشي بود ،مشغول بوده كه بسيار هم در اين كار ماهر بود و بعد از وفات پدر، فريدالدين كار پدر را ادامه مي دهد و به شغل عطاري مشغول مي شود.

او در اين هنگام نيز طبابت مي كرده و او به شغل عطاري و طبابت مشغول بودتا زماني كه دراو انقلاب روحي در وي به وجود آمد و در اين مورد داستانهاي مختلفي بيان شده كه معروفترين آن اين است كه عبارت است از :
روزي عطار در دكان خود مشغول به معامله بود كه درويشي به آنجا رسيد و چند بار با گفتن جمله چيزي براي خدا بدهيد از عطار كمك خواست ولي او به درويش چيزي نداد.

درويش به او گفت: اي خواجه تو چگونه مي خواهي از دنيا بروي؟ عطار گفت: همانگونه كه تو از دنيا مي روي، درويش گفت، تو مانند من مي تواني بميري؟ عطار گفت، بله، درويش كاسه چوبي خود را زير سر نهاد و با گفتن كلمه الله از دنيا برفت، عطار چون اين را ديد شديداً متغير شد و از دكان خارج شد و راه زندگي خود را براي هميشه تغيير داد .
او بعد از مشاهده حال درويش دست از كسب و كار كشيد و به خدمت شيخ الشيوخ عارف ركن الدين اكاف رفت كه در آن زمان عارف معروفي بود و به دست او توبه كرد و به رياضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چند سال در خدمت اين عارف بود.

عطار سپس قسمتي از عمر خود را به رسم سالكان طريقت در سفر گذراند و از مكه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در اين سفرها بسياري از مشايخ و بزرگان زمان خود را زيارت كرد و در همين سفرها بود كه به خدمت مجدالدين بغدادي رسيد.

گفته شده در هنگامي كه شيخ به سن پيري رسيده بود بهاءالدين محمد پدر جلال الدين بلخي با پسر خود به عراق سفر مي كرد كه در مسير خود به نيشابور رسيد و توانست به زيارت شيخ عطار برود، شيخ نسخه اي از اسرار نامه خود را به جلال الدين كه در آن زمان كودكي خردسال بود، داد.

عطار مردي پر كار و فعال بوده چه در آن زمان كه به شغل عطاري و طبابت اشتغال داشته و چه در دوران پيري خود كه به گوشه گيري از خلق زمانه پرداخته و به سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خود مشغول بوده است در مورد وفات او نيز گفته هاي مختلفي بيان شده و برخي از تاريخ نويسان سال وفات او را ۶۲۷ هجري .ق، دانسته اند و برخي ديگر سال وفات او را ۶۳۲ و ۶۱۶ دانسته اند ولي بنا بر تحقيقاتي كه انجام گرفته بيشتر محققان سال وفات او را ۶۲۷ هجري .ق دانسته اند .

در مورد چگونگي مرگ او نيز گفته شده كه او در هنگام يورش مغولان به شهر نيشابور توسط يك سرباز مغول از دنیا رفت كه شيخ بهاءالدين در كتاب معروف خود كشكول اين واقعه را چنين تعريف مي كند، كه وقتي لشكر تاتار به نيشابور رسيد اهالي نيشابور را قتل عام كردند و ضربت شمشيري توسط يكي از مغولان بر دوش شيخ خورد كه شيخ با همان ضربت از دنيا رفت و نقل كرده اند كه چون خون از زخمش جاري شد شيخ بزرگ دانست كه مرگش نزديك است. با خون خود بر ديوار اين رباعي را نوشت :
در كوي تو رسم سرفرازي اين است مستان تو را كمينه بازي اين است
با اين همه رتبه هيچ نتوانم گفت شايد كه تو را بنده نوازي اين است

شایان ذکر است ،مقبره شيخ عطار در نزديكي شهر نيشابور قرار دارد و چون در عهد تيموريان مقبره او خراب شده بود به فرمان امير عليشير نوايي وزير سلطان حسين بايقرا مرمت و تعمير شد .

/خبرنگار: سمیه محمدی/

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار