اولین اکران خصوصی ˝جینگو˝ در خبرگزاری پانا

تورج اصلانی: یک ریال پول نفت را برای فیلمم هزینه نکردم

خبرگزاری پانا:اولین نشست رسانه ای و نمایش و تحلیل فیلم ˝جینگو˝ ساخته تورج اصلانی که تاکنون مدیریت فیلمبرداری پروژه های سینمایی و تلویزیونی بسیاری را برعهده داشته است، با حضور عوامل فیلم و اعضای انجمن بازیگران کودک و نوجوان روز گذشته در خبرگزاری پانا برگزار شد.

کد مطلب: ۳۰۲۲۷۴
لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار فرهنگی پانا؛ در ابتدای این نشست فیلم سینمایی "جینگو" که یک هفته ای است در گروه هنر وتجربه اکران شده، نمایش داده شد و تورج اصلانی کارگردان، سیاوش درخشی بازیگر و منصور جهانی مشاور رسانه ای این اثر نکاتی را درباره کار مطرح کردند. شرح این نشست پرسش و پاسخ در متن زیر آمده است:

ابتدا درباره روند تولید و شکل گیری ایده این فیلم توضیح دهید.
اصلانی: فیلم جینگو اولین فیلم من است که به صورت بداهه تهیه شده. پیش از ساخت این فیلم قرار بود به همراه سیاوش درخشی بازیگر کار یک فیلم کوتاه بسازیم و هر روز با این امید از خانه بیرون می زدیم. سعی می کردیم در پایان هر روز تصاویری برای تهیه یک فیلم کوتاه برداشت کرده باشیم و بعد از آن قطعات و تکه های گرفته شده به یکدیگر وصل شد و یک فیلم را تشکیل داد. می توان گفت این فیلم نه در دنیا که در ایران برای اولین بار است با چنین ساختاری تولید شده است. نمی گویم در جهان چراکه سینمای جهان عمر زیادی دارد و طبیعتا ایده های زیادی در آن خلق و معرفی شده است. اما آنچه همیشه یک اثر هنری اعم از یک نقاشی یا فیلم را از بقیه جدا و متفاوت می کند و به اصطلاح باعث شناسایی آن می شود، رگه ای از هویت فردی خالق آن است. همچنین باید توضیح دهم که جینگو با هزینه کاملا شخصی ساخته شده است و من خوشحالم از این که پول یک قطره نفت برای این فیلم صرف نشده است. البته این حرف به این معنی نیست که دولت نباید از فیلم ها حمایت یا هزینه ای برای ساخت شان صرف کند و وظیفه ای در قبال سینما ندارد. بلکه منظورم این است که نگاه سهل انگارانه ای برای تولید این اثر وجود نداشته و با همت جمعی و تلاش‌های یک گروه زحمت کش به سرانجام رسیده است. روال مرسوم در فیلمسازی این است که ابتدا فیلمنامه ای نوشته و بر مبنای آن کست انتخاب می شود. اما در سینمای بداهه که جینگو جزو آن است فردیت حرف اول را می زند و بیش از اصول در اولویت قرار دارد. جینگو به طور کلی در سه مرحله فیلمبرداری شده است و بعد روی میز تدوین بر مبنای سکانس های ضبط شده قصه ای برای آن نوشته شده است.
این فیلم دارای یک بخش انیمیشن نیز هست. آیا اضافه شدن این بخش به فیلم ضرورت داشت؟
خب باید به گونه ای به انجام جراحی های زیبایی در فیلم اشاره می شد و از آنجا که امکان نمایش انجام این عمل ها وجود ندارد و اساسا صحنه های چندش آور و مشمئزکننده ای را دربر می گیرد و برای گرفتن تلخی آن تصمیم گرفتیم از تصاویر انیمیشن برای نمایش آن استفاده کنیم. متاسفانه آمار این جراحی ها در کشور ما بسیار زیاد است و به یک اپیدمی تبدیل شده است. در حالی که جراحی زیبایی باید فقط برای ترمیم و سلامت یک انسان حادثه دیده در یک سانحه سوختگی و در موارد اجبار صورت گیرد. اما در ایران و مخصوصا در تهران چه بخواهیم و چه نخواهیم جراحی های زیبایی به نوعی چشم و هم چشمی نظیر خرید مبلمان تبدیل شده است. همه می‌خواهند بر اساس مد بینی های عمل کرده داشته باشند. مدی که بین روابط سر و همسری هم نوعی گسست ایجاد می کند و کاراکتر دکتر از افتادن به دام چنین اتفاقی مجبور به صادر کردن چک های بسیاری شده است. بنابراین این بخش از فیلم کاملا انتقادی است. اگرچه نامحترمانه نیست و بدون این که به کسی توهین شود سعی کرده‌ام بیدارباشی در برخی زمینه ها ارائه دهم. به ویژه در این باره که بچه های تئاتر معمولا فضایی برای تمرین کردن نمایش ندارند و مجبور هستند مکانی را پاتوق کنند. این آفت ها در جامعه ما هست و در جینگو تلاش شده است تا محترمانه بر چند بخش حاکم در شهر تهران نقدی صورت بگیرد. یکی از این بخش ها فضای هنری و آرتیستیک است. متاسفانه هرچه پیش می رویم در این کشور فلش اتهام به سمت سینما و سینماگر بیشتر نشانه گرفته می شود. امیدوارم که این احترام به سینما برگردد و جایگاه سینماگر حفظ شود تا به تعادل در روابط و مناسبات خود برسیم.
به نظر می رسد تدوین در بخش هایی با دیالوگ ها همخوانی ندارد. برای مثال در سکانس های ابتدایی و همچنین در بخش هایی نیز صدا با دیالوگ گویی بازیگر سینک نیست.
اصلانی: زیرا راوی این فیلم اساسا یک فرد آسیب دیده است. قرار است در جینگو زندگی فردی که با یک عطسه به هوش می آید روایت شود. این فرد انسان سالمی نیست و ذهن بیماری که در کما به سر می برد مسلما ذهن متعادلی همچون دیگر افراد نیست. او هنوز در یک برزخ قرار دارد.
درباره نام فیلم هم توضیح دهید.
نام فیلم به پیشنهاد تدوین گر این کار مجتبی اسماعیل زاده انتخاب شده است. جینگو مخفف نام درختی است که در کره و چین می روید. گیاه مفیدی که عصاره زمین را به خود می گیرد خواص زیادی دارد و برای پیشگیری از آلزایمر از آن استفاده می شود. حافظه را تقویت می کند و برای کسانی که پا به سن گذاشته و از دهه ۵۰ زندگی خود عبور می کنند از این گیاه در دمنوش ها برای پیشگیری از فراموشی استفاده می کنند. این ماده گیاهی در داروخانه ها در قالب قرص گیاهی جیسینگ هم به فروش می رسد.
آیا امکان پیدا کردن معادل فارسی برای این نام وجود نداشت.
اصلانی: سینمای ویترینی جهانی دارد نه محلی. بنابراین هر چقدر نام جهان شمول تر باشد ارتباط مخاطب با آن بیشتر خواهد شد. این واژه در زبان اسپانیایی ریشه دارد. مانند معادل فارسی اجی مجی لاترجی که در اسپانیایی جادو و جینگو گفته می شود و جینگو نیز ترکیبی از این جادو و جمبل است که به نوعی خصلت فیلم هم محسوب می‌شود.
درست است. اما شاید این اسم بیشتر انتظار دیدن کار کودک را در بدو امر ایجاد کند.
ممکن است این طور باشد. اما صرفا نمی توان مخاطب گروه خاصی را برای این فیلم در نظر گرفت. اگرچه شاید مخاطب کودک به دلیل جذابیت های بخش انیمیشن نسبت به بخشی از این فیلم گرایش خاص تری داشته باشد.
هرچند مفاهیم آن سکانس انیمه شده هم بیشتر به محتوای بزرگسال مربوط می شود تا کودکانه.
چرا فیلم را در جشنواره های خارجی شرکت ندادید؟
این فیلم دو هفته ای است که پروانه اکران گرفته است. ترجیحم این بود ابتدا در ایران به نمایش در بیاید. سال گذشته قرار بود در برج میلاد در دو سانس نمایش داده شود که به دلیل استقبال گسترده مخاطب سه سانس دیگر نیز به آن اضافه شد. در گروه هنر و تجربه هم که چند روزی است اکران آن آغاز شده و تاکنون بدون داشتن هیچ گونه تبلیغات محیطی خوشبختانه مخاطب خود را پیدا کرده است. فیلم ایرانی است. دیالوگ ها و کلمات به کار رفته در متن ایرانی است. اگرچه فیلم مدرن هم هست. اما خودم تلاش کرده ام در آن به ادبیات ایرانی پایبند باشم. روابط و مناسبات کوچه بازاری را دوست دارم و با توجه به استفاده از واژگان محاوره ای سعی کرده ام عنصر به روز بودن در آن بارز باشد و ابتدا به مخاطب ایرانی و دیده شدن آن در داخل از کشور اهمیت دادم و بعد از آن نمایش خارجی تا جینگو بتواند کاملا نماینده ایرانی باشد. باورم این است وقتی فیلم صادر می کنیم باید خود آن را دیده باشیم.
سال گذشته دو کارگردان نخبه در جشنواره فیلم فجر معرفی شدند که کارهایشان اکنون در گروه هنروتجربه اکران می شود. شما و شهرام مکری با فیلم "ماهی و گربه" که به خوبی توانستید نگاه مخاطب خاص را به خود معطوف دارید. آیا این روایت جوانگرایانه که در فیلم تان است و به این موفقیت دامن زده، دنبال می شود یا با یک کات زدن به سراغ موضوعات و تفکرات جدید هم در نوع ساخت و هم در انتخاب موضوع می روید؟
واقعیت این است که جوانان ایرانی در حال حاضر فیلم های زیادی برای دیدن در ویترین ندارند. من به شخصه علاقه مند هستم بر موضوعات مربوط به جوانان تمرکز و درباره آن فیلم بسازم. آنها همواره جسارتی دارند که در سنین میانسال کمتر دیده می شود. نسل جسوری هست که می توان با آن ارتباط برقرار کرد. حرف هایی برای گفتن دارند که ممکن است بعضا از سوی خانواده هم مورد شماتت قرار بگیرند و سکانسی از جینگو هم به این موضوع می پردازد. جوانان زیرذره بین هستند و ما باید برای آن ها تغذیه روحی و روانی ایجاد کنیم تا خود را باور کرده و بشناسند و ایمان پیدا کنند کسانی هستند به آنها فکر می کنند و حتی از آنها می آموزند. خود من نیز از این قشر بسیار می آموزم. این فیلم هم حاصل نشست و برخاست با این گروه سنی است. هیچ وقت به سیاوش درخشی نگفتم که حتما باید این دیالوگ را بگویی. بلکه خط کلی را برایش شرح دادم و از او خواستم چیزی به آن اضافه کند.
آیا نبود فیلمنامه علیرغم داشتن طرح کلی کارتان را سخت نمی کرد؟ چراکه معمولا دوران پیش تولید، تولید و پساتولید باید براساس فیلمنامه و حرکت آن باشد.
در سینمای کلاسیک نمی توان بدون متن با تولید فیلم مواجه شد. سینمای کلاسیک مثل کت و شلوار و سینمای بداهه همچون شنل است که می تواند چهل تکه هم داشته باشد. اما در دوخت کت و شلوار باید اندازه ها دقیق و تمام اصول خیاطی رعایت شود. سینمای کلاسیک به دلیل همین دقت بسیار گران است و در توان سینمای ایران که هنوز کاملا صنعتی نشده است، نیست.
شاید اگر سینما را همچون یک نهال در نظر بگیریم، ریشه آن سینمای افرادی باتجربه همچون کیمیایی ها و بیضایی هاست. اما بدنه آن همین سینمایی است که در حال حاضر شاهد آن هستیم و شاخه های آن که از آن بخش به رشد نهال می رسیم نیز همان سینمای هنر و تجربه است که به تازگی شکل گرفته است. اما همین بخش نیز باید هرازگاهی هرس شود تا لطمه نبیند.
من سینمای ایران را یک درخت نمی دانم. بلکه عرصه فرهنگ و هنر یک زمین است از نظر من که می توان در آن هرچیزی کاشت. آن ریشه ای که نگران است و باید برای تداوم آن شاخه ای را قطع کرد، ریشه ای در حال گندیدن است. آن ریشه اساسا بهتر است صبر کنیم تا زمان حیاتش به پایان برسد، بپوسد و خود به خود از بین برود. اگرچه می توان در این زمین هر چیزی کاشت، اما به ثمر رسیدن آن و بهره بردن از میوه درخت مهم است. حالا باید ببینیم میوه درخت ۱۰۰ ساله سینما چیست؟ اما از نهال هایی که در این زمین کاشته می شود نشاط و شادابی دیده می شود و آن نهال ها را می توان فیلم های هنروتجربه دید.
به نظرم اگر تعداد فیلم هایی از این جنس افزایش و به موازات آن دانش مخاطب هم افزایش یابد، اتفاق خوبی می افتد. فکر و اندیشه معمولا در چارچوب فیلم های کنونی سینما دیده نمی شود. تصویر ما از سینما این است که چیپس و پفک بخریم و برویم لحظه های خوبی را با خانواده مان در سالن سینما بگذرانیم و سرگرم شویم. البته همه نباید اندیشمند باشد، اما آشتی کردن با ثمره نهال یا درخت خیلی مهم است. وقتی میوه کیوی وارد بازار شد، خیلی ها تصور می کردند سیب زمینی گندیده است و دافعه برای مردم ایجاد کرده بود. اما اکنون همه این میوه را در سبد کالای خود پذیرفته اند و نحوه مصرف آن را می دانند. ذائقه ها و سینمای نو هم همچون میوه های وارداتی است که به زمین خودی اختصاص دارد اما می توان از آن بهره برد و با آن ارتباط برقرار کرد. شاخه هایی هم که به تعبیر شما باید چیده و هرس شود، آن چیزی است که با هزینه دولتی ساخته شده. زیرا این فیلم با هزینه شخصی من ساخته شده است و ویترین مخاطب را متنوع می کند. حال شما اختیار دارید جینگو را برای دیدن فیلم نگاه کنید یا هر فیلم دیگری. همانطور که من حق فیلمسازی دارم مخاطب هم حق انتخاب دارد.
تداوم این جنس از فیلم ها نیز می تواند با تشویق و حمایت نسل جوان محقق شود تا این شاخ و برگ های متولد شده نخشکد و به رقص در بیاید.
یکی از نکات بارز این فیلم بازی های درخشانی است که در عین استفاده از بازیگران غیرچهره دیده می شود.
کسی همچون سیاوش درخشی دانش آموخته این رشته است اما تاکنون چشمی برای دیدن او وجود نداشته و چند سالی به عنوان دستیار کارگردان و طراح صحنه فعالیت کرده است و روزهای اول هم به عنوان دستیار در کنار من بود. وقتی دیدم استفاده از استارهای چقدر سخت تر قابل دسترس است و با ادا و اطوارهای خاص آن ها و توقعات مالی سنگین رو به روست، احساس کردم کشف بازی سیاوش ناب تر است. حق طبیعی بازیگران جدید است که دیده شوند. خود من با تئاتری ها زندگی کرده ام و می دانم چقدر عاشقانه به فرهنگ و هنر خدمت می کنند. باید برای این افراد فضایی ایجاد کرد که اندیشه خود را بروز دهند. خود من هم از میان همین گروه بر آمده ام. من و محسن نامجو روزگاری در قهوه خانه رازی ساز می زدیم تا بتوانیم درآمد کسب کنیم و کسی من ندید مگر حمید جبلی و با حمایت های محمود کلاری و بهمن فرمان آرا مسیر زندگی من عوض شد و با فیلم "خواب سفید" فیلمبردار شدم. همانطور که جبلی مسیر زندگی من را تغییر داد، بنابراین من هم می توانم. حتی اگر قرار باشد از خود هزینه کنم. این علاقه من است و رضایت من را به دنبال دارد. هرچند که بعد از فیلمبرداری ۳۵ فیلم داخلی و خارجی هنوز مستاجر هستم. حتی چند فیلم را هم تهیه کنندگی کردم تا درآمدم صرف سینما شود.
فیلم شما کمی تلخ است اما نه آنقدر که دل را بزند. قبول دارید؟
ببینید همانطور که گفتم سینما در سال های اخیر کمی نامحترمانه با سینماگر برخورد می کند. من وظیفه دارم این مساله را تا حدی هشدار دهم. فیلم محصول شرایطی است که در آن زندگی می کنیم. البته نه امسال. بلکه ۴ سال گذشته که همه ۷۰ میلیون ایرانی در خفقان به سر می بردیم و بغضی در گلو داشتیم. من این فیلم را زمانی ساختم که ممنوع الخروج بودم. حال می توانستم به خارج از کشور بروم و تریبون به دست بگیرم و به کشورم پشت کنم اما این کار را نکردم صبر کردم تا از ایجاد کینه در دیگران جلوگیری کنم. خواستم بگویم که می توانیم بغض را از بین ببریم. بنابراین فیلم بیش از آن که خشمگین باشد غمگین و بغض آلود است و حق طبیعی من است که اعلام بغض کنم از این که کسانی که در حال حاضر به اندیشه اجتماع کمک می کند نامحترم هستند.
چرا در فیلم شما ماجراها بسط داده نمی شود؟
اصلانی: اگر طرح این فیلم در اختیار سریال ها قرار بگیرد مسلما سریال سازان می توانند از آن ۱۰۰ قسمت سریال بنویسند. برای مثال طرح پایتخت را من دادم برای ساخت یک فیلم نود دقیقه ای. خانواده ای که به دلیل یک کلاهبرداری مجبور است یک ماه در تهران و در یک کامیون زندگی کند. اما به آن تلخ نگاه نکرده بودم. زیرا اعضای این خانواده از این اتفاق خوشحال بودند. البته آن طرح را محسن تنابنده بی اجازه برد و به تلویزیون فروخت اما در رابطه با این فیلم باید بگویم که اساسا نگاه من در فیلمسازی مینیمال است. اگر قرار باشد به این مناسبات بسط بدهم دیگر کار تبدیل به سریال می شود. این کارها کلاژ هستند و به تماشاگر سوتیتر می دهند.
در فیلم جینگو به دلیل خاصیت بداهه بودن کار بازیگر سخت می شود و به نظرم استفاده نکردن از بازیگران چهره به واسطه درگیری ها و مشغله های ذهنی و گاه همزمان سر چند کار حاضر شدنشان خود یک امتیاز بزرگ است.
اصلانی: بله همین طور است. این بازیگران گذشته از توقع مالی زیاد تا کات داده می شود با آی‌پد خود سرگرم می شوند. این جنس فیلم بازیگری را می طلبد که به دنبال کشف و زایش است. قطعا فیلم جینگو برگرفته از کشفیات و درک سیاوش درخشی و سایر بازیگران است.
سیاوش درخشی: بازیگری بدون متن کار سختی است. خود من به عنوان دستیار کارگردان در کارهای قبلی بر ادا شدن درست متن از سوی بازیگران همیشه تاکید داشتم. اما وقتی در قالب نقشی قرار بگیری که عملا فیلمنامه ای ندارد، خلاقیت شکوفا و ذهن باز می شود. همه بازیگران هم آمادگی پاسکاری داشتند. البته این طور هم نبود هر برداشتی گرفته می شود به سرعت تایید شود. تورج اصلانی وسواس خاص خود را هم در این کار داشت و اعمال می کرد.
آقای درخشی این اولین تجربه بازی تان بود؟
درخشی: به صورت جدی و حرفه ای بله. می خواستم به نکته ای اشاره کنم. نسل امروز خوب می بینند و زاویه دید جالبی دارند. آنها تا چشم باز می کنند دور و برشان پر است از منابع اطلاعاتی و این شرایط در زمان ما وجود نداشت.
من همیشه تصور می کردم فیلم ساختن بدون داشتن فیلمنامه کارگردان را دچار کلافگی می کند. اماشما ثابت کردید شاید اینطور هم نیست. با توجه به این آیا در طول کار با برداشت سکانس هایی از فیلم نظرتان نسبت به قصه تغییر نمی کرد؟
همین حالا من راش های استفاده نشده ای دارم که حتی می توانم از آن فیلم دیگری بسازم. تا همین چند روز پیش که هنوز فیلم نمایش داده نشد وزارت ارشاد خواست یک سکانس را که ورق بازی بچه های تئاتر بود حذف کنیم و ۵ دقیقه باقی مانده به نمایش سکانس را در لابراتور سر و ته کردم که برایشان راضی کننده بود.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار