در گفتوگو با پانا مطرح شد؛
«آلزایمر»؛ تلاشی برای درمان ارتباطات ساختگی درون خانواده
تهران (پانا) - نویسنده کتاب «آلزایمر» میگوید این کتاب تلاشی برای بیان واقعیتها، پذیرش آنها و درمان ارتباطات ساختگی درون خانواده است.
مجتبی کاوه خبرنگار و نویسنده کتاب «آلزایمر» که به تازگی از آن رونمایی شده در گفتوگو با پانا با اشاره به اینکه داستان کتاب، داستانی واقعی بوده و برداشتی از زندگی نویسنده است، گفت: «منبع الهام و شروع نوستن داستان این رُمان از بیماری به اسم دمانس(زوال عقل) بود، بیماری که ما به دلیل شناخت کم آن را دمانس مینامیم که پدرم گرفتار این بیماری شد. در واقع داستان این رُمان در خانواده من شکل گرفته است و از آسیبی برخواست که حاصل درگیری پدر من با بیماری دمانس بود و جدا از آسیبهای فردی برای خود پدر، برای شناخت این اختلال ضربات سختی به دیگر اعضای خانواده وارد شد. علاوه بر این آسیب جدیتری از اعتیاد پدر را متوجه شدیم، مسالهای که سالها پنهان شده بود و حالا از آنجا که درگیر بیماری شده بود، دیگر توان پنهان کردن این موضوع را نداشت.»
این نویسنده با اشاره به آسیبهای بیماری دمانس همراه با اعتیاد گفت: «وقتی شخصی درگیر اعتیاد میشود و در کنار آن درگیر بیماریهای اختلال در شناخت نیز میشود، زمان مصرف مواد مخدر خود را فراموش میکند و این امر ممکن است منجر به مصرف بیش از اندازه مواد(اوردوز) شود یا آسیبهای دیگری به شخص بیمار بزند. بنابراین داستان کتاب من از جایی شکل میگیرد که پدر مجبور میشود برای جلوگیری و درمان آلزایمر به مساله اعتیادی که سالها پنهان کرده بود، بپردازد.»
کاوه ادامه داد: «پس از پشت سر گذاشتن این مشکلات و اتفاقات، داستانی در دنیای واقعی برای ما رخ داده بود به همراه اضافه کردن مقداری از تخیلات و اتفاقات ساختگی ذهن موجب شد تا به داستان، زیبایی بیشتری ببخشد و تصمیم به نوشتن این رمان گرفتم و سرانجام این داستان متولد شد.»
ارتباطات ساختگی درون خانواده، لایه اصلی داستان آلزایمر
وی در ادامه با بیان این موضوع که اعتیاد لایه اولیه و ظاهر داستان است و چالش اصلی داستان ارتباطهای پوشالی و ساختگی میان افراد است، گفت: «در درون داستان چیزی که بیان میشود این است که من در خانوادهای زندگی کردم که ارتباطها ساختگی بودند یا میشود گفت هیچ ارتباط درستی در میان نبود و این مساله فقط مربوط به من نیست و ما هر روز در اطراف خود شاهد این ماجرا هستیم و بسیاری از ما با آن درگیریم.»
کاوه با مثالی ادامه داد: «برای مثال، من خیلی شناخت دقیقی از پدرم نداشتم و از خود واقعی پدرم ناآگاه بودم. ارتباطهایی بود اما در چهارچوب های ساختگی که اسم آن را احترام میگذاریم اما این حقیقت ندارد و نمیتوانیم اسم گفتوگوی حقیقی با اعضای خانواده خود را احترام گذاشت و اسم این غریبگی است و پشت این برچسبهای به نظر زیبایی که به ارتباطات ساختگی خودمان میزنیم، پوچ است. ما به محبت و توجه والدین نیاز داریم. به ارتباط با خانواده نیاز داریم و زمانی که این ارتباط صورت نمیگیرد و این محبت و توجه را دریافت نمیکنیم به سمت ارتباط گرفتن با افراد دیگر میرویم و هرکاری میکنیم تا این خلا را پر کنیم و به سمت موارد سطحی میرویم بدون آنکه بدانیم این موارد آسیب زننده هستند.»
وی با بیان این موضوع که خیلی از آسیبها پنهان هستند و درصدی از آنها آشکار، گفت: «مواردی مثل اعتیاد به سیگار و این دست موارد آسیبهای آشکار هستند اما اعتیاد به مواردی مثل کار، پول، خرید و... آسیبهای پنهان هستند. انواع رفتارهای افراطی و اعتیادها برگرفته از نبود ارتباط صحیح بین اعضای خانوادهها است و این مساله لایه زیرین و اصلی رمان آلزایمر است.»
نویسنده کتاب آلزایمر ادامه داد: «این مساله قابل اصلاح شدن است و اگر ما از بیگانگیهای خود دست برداریم و نوری بتابانیم به این بیگانگیهای میان روابط خود و اعضای خانواده و درک کنیم که نیاز ارتباط گرفتن با خانواده داریم و شجاعت آن را داشته باشیم که باهم حرف بزنیم و از دل هم خبر داشته باشیم، نمیتوانیم شفابخش و درمانگر خود و اعضای خانواده باشیم همانطور که در داستان آلزایمر شفا پیداکردیم و درمان شدیم. همانطور که ابراهیم قصه آلزایمر با طی کردن این مراحل و برقراری ارتباط صحیح با خانواده توانست خود را نجات دهد، ما هم میتوانیم خود و عزیزانمان را نجات دهیم.»
مجتبی کاوه در ادامه گفت: «در این کتاب سعی کردم شجاعتِ فریاد زدن این مشکل بزرگ را داشته باشم چرا که از این مشکل آسیب دیدهام و پناه بردم به موارد آسیب زنندهای که اگر کمی ارتباط درست با خانواده داشتم و ارتباط واقعی میان ما شکل گرفته بود، شاید هرگز آسیبهایی که امروز دیدهام را نمیدیدم. من محبت و عشق را از افراد غریبه گدایی کردم و این احساس را باید از خانواده خود دریافت میکردم.»
وی ادامه داد: «هیچ ارتباطی جایگزین ارتباط بین ما با خانوادههایمان نمیشود و باید ارتباطات اشتباه را کنار بگذاریم و هیچ راه درمانی جز این نیست. من و ابراهیم نتوانستیم پدر و پسر خوبی برای هم باشیم اما من میخواهم که از این به بعد دوست هم باشیم چرا که میبینم ما میتوانیم دوستهای خوبی برای هم باشیم.»
ارسال دیدگاه