راضیه یوسفی *
ندای هل من ناصر ینصرنی امروز از سوی فلسطین به گوش میرسد
تمام دانشآموزان و فرزندان ایران، از ظلم و ستمگری رژیم صهیونیستی قیام میکنند و به حمایت و یاری دوستان خود در فلسطین اشغالی میپردازند.
سلام بر مردمان داغدیده و همیشه پیروز، سلام بر چشمان گریان دخترکانی که به دنبال عروسک خاکی خود میدوند و گمان میکنند این اتفاقات نیز بازی است، بازی تلخی که پرچمداران دروغین و مدعیان حقوق بیبشر راه انداختند. سلام بر نوار غزه که از خون بیگناهان سرخ شده و سلام بر زیتونهای خونین بر زمین افتاده ...
چند روزی است که شاهد پرپر شدن گلهای زیبارویی هستیم که مقابل دیدگان غبارآلود مادرانی خسته و نیمهجان بر خاک افتادند و در زیر آوارها فراموش شدند، اما گمان نکنیم که آنها فراموش شدند !
آری مردمان حقطلب و آزادیخواهی هنوز پیدا میشوند که در این ایام کوفیانی، قلبشان برای انسانیت بتپد و فریاد مرگ بر حکومت پوچ اسرائیل سر دهند. عاشورا به پا شده است، بسان غروب عاشورا که اهلبیت(ع) به دنبال سرهای بر فراز نیزهها، تشنه و گرسنه راهی بودند.
ای کسانی که هنوز وجدان در شما نخوابیده، آیا میشنوید؟ نالههای کودکانی که از ترس و بمباران به دنبال آغوش گرم و پناهگاه مادرانه میگردند؟ میشنوم، آری نجوای مادرانهای را میشنوم گویی مادرمان صدیقهکبری(س) با مادران فلسطینی همنوا شده باشد تا بر مزار فرزندان رعنای خود که حال در گودال قتلگاه افتادهاند، بگریند.
میبینم، گرد و غبار نشسته بر تنزار و خسته پدری را که با لبان خشکیده، پیکر بیجان پسرک خود را از زیر آوار بیرون آورده و التماس میکند تا یکبار چشمان مظلومش را باز کرده و بعد به خواب ابدی برود. میبینید؟ دیگر خانهای نیست تا کودکان با صدای پرشور خود آن را غرق در آواز شادی کنند اما ویرانه تا دلتان بخواهد به چشم میخورد.
آنقدر غم در قلب فلسطین نهفته که نیلیِ آسمان، به رنگ خون گرویده و کوهها غرشکنان نشان میدهند به تنگ آمدهاند از جوی خونهایی که در این سرزمین جاری شده است. هر کجا را بنگریم صحرای نینوایی تدایی میشود. ابرها به حرمت اشکهای مادران نمیبارند و مگر یک انسان چقدر بغض و اشک دارد؟
از حق نگذریم، پرواز پرستویهای مهاجر چه زیبا است، پرستوهایی که با بالهای زخمی آنچنان در آسمان غزه پر گشودند که غبارها کنار رفتند و رسوایی رژیم صهیونسیتی بیش از پیش، مقابل چشمان میلیاردها انسان آشکار شد.
دختر و پسر ایرانی، امروز و هر روزی که نوای مظلوم برخاست وظیفه من و تو است که لبیک بگوییم، روزِ امتحان ما، همین روزها است. ندای "هل من ناصر ینصرنی" امروز از سوی فلسطین به گوش میرسد که روح هر انسانی را فرای هر ملیت و دین و آیینی بدرد آورده است.
با هم، پیمان ببندیم تا آخرین قطره خون تا آخرین نفس تا آخرین لحظه حیات خود، از مظلوم دفاع کنیم. مگر این راه و روش پیامبر مهربانیها نبود؟ مگر نه اینکه او و خاندان مطهرش بسیار به حمایت از ستمدیدگان برخاستند و سفارش کردند.
من و تو یعنی ما، باید با هر آنچه در توان داریم نشان دهیم که ای رژیم غاصب صهیونیستی، دوستان ما در فلسطین تنها نیستند، ما در این میدان حریف میطلبیم و تو آنقدر بزدل هستی که بیمارستان مملوء از کودکان زخمی و بیمار را ویران میکنی!
ای رژیم غاصبی که عاشق خون کودکان هستی، مبادا خیالاتی شوی! ما از نسل حیدریم، از نسل سردار سلیمانی و از نسل شهدایی که رفتند تا مادران آسوده شانه بر گیسوان دختران بزنند و جوانه پسران در سایه پدرانشان، به درختی تنومند بدل شود.
ما دست به دست با هر دین و آیینی در کنار دوستان خود میمانیم و پشت تو را رژیم روباهصفت و خونریز به خاک میمالیم و فریاد مرگ برایت سر میدهیم.
* دانشجو معلم و خبرنگار خبرگزاری پانا
ارسال دیدگاه