علیرضا روحالامینی: باید استعدادهای جوان را شناسایی و معرفی کرد
نقاشیخط متولی ندارد
تهران (پانا) - علیرضا روحالامینی می گوید نقاشیخط متولی ندارد و باید استعدادهای جوان را شناسایی و معرفی کرد.
علیرضا روحالامینی هنرمند نقاشیخط فراگیری هنر را از کودکی آغاز کرده است و تا به امروز نمایشگاههای انفرادی و گروهی زیادی در ایران و کشورهای دیگر برگزار کرده است.
با این هنرمند گفتگویی انجام دادیم که از نظرتان میگذرد.
هنر را از چه زمانی شروع کردید و زیر نظر چه اساتیدی آموزش دیدید؟
من در یک خانواده هنری و آشنا با هنر بزرگ شدم. پدربزرگ مادرم خوشنویس و مادرم نقاش بود. بهطورکلی هنر در خانواده ما مرسوم بود و من هم طبیعتاً در همین فضا رشد کردم. از دوران دبیرستان فعالیتهای هنری جدیتری را شروع کردم. شهید جواد حسنزاده در ذوق هنری من بسیار تأثیرگذار بود و او اولین کسی بود که ذوق هنری را در من به وجود آورد. یادم میآید روزی که او در اثر جراحات شیمیایی به شهادت رسید به مناسبت مراسم ختمشان تصویرش را میان گلها نقاشی کردم که از آن زمان به بعد فعالیتهای هنری مسجد محل به عهده من بود. بعد از آن در رشته مهندسی صنایع قبول شدم ولی حتی در خوابگاه هم نقاشی میکردم.
آیا هنر نقاشی یک هنر شخصی است؟
بله. با اینکه در حوزه مهندسی صنایع موفق بودم ولی هیچوقت این کار من را راضی نمیکرد درنتیجه تصمیم گرفتم دوباره وارد فضای هنری شوم و این بار با معماری شروع کردم. در حوزه معماری هم خیلی موفق بودم ولی چون معماری سفارشدهنده داشت و نظارت کارفرما دخیل بود به این نتیجه رسیدم که هنر مستقل را دنبال کنم زیرا در هنر هنرمند بر اساس احساسات کاملاً شخصی پیش میرود. از آن زمان دوباره شروع به خوشنویسی و نقاشی توأمان کردم و باوجود شرایط سخت این راه را ادامه دادم. یک سال بعد آتلیه شخصی خودم را تاسیس کردم و ۱۶ ماه بعد اولین نمایشگاه انفرادی را برگزار کردم. از همان زمان نقاشیخط را شروع کردم و چون هر دو حوزه را میشناختم توانستم پیشرفت کنم.
چگونه به ایدههای دیگرتان رسیدید؟
سپس ایده گلیم-خط به ذهنم رسید و با گلیمها کلاژ و خط را ادغام کردم که منجر به برپایی نمایشگاهی در ایران و سپس رومانی شد. بعد از آن نمایشگاههای گروهی و انفرادی زیادی برگزار کردم که خوشبختانه با استقبال مخاطبان مواجه شد. سپس ورکشاپهای مختلفی را برگزار کردم که تا به امروز چندین دوره از این ورکشاپها و همچنین دورههای آموزشی نقاشیخط از مبتدی تا پیشرفته را برگزار کردم که تاکنون ادامه دارد. همچنین در خط کوفی دخل و تصرف شخصی ایجاد کردم و برای خودم یک فونت شخصی پیدا کردم که این موارد را در اختیار علاقهمندان قرار میدهم و به دنبال آن هستم تا بتوانیم استعدادهای جوان را کشف کنیم و در مسیر خلاقیتهای فردی رشدشان بدهیم.
فضای نقاشیخط را در ایران چطور ارزیابی میکنید؟
من معتقدم جریان نقاشیخط در ایران متأسفانه تا حدودی قشری شده و متأسفانه بهنوعی به ابتذال کشیده شده است و از آنجایی که صاحب و متولی مشخصی ندارد به بیراهه کشیده شده است. متأسفانه غیرمتخصصها به این حوزه ورود کردند و ما در تلاش هستیم این هنر را تبدیل به یکرشته هنری کنیم زیرا هرکسی خود را صاحبنظر در این حوزه میداند. خیلی ناراحتکننده است که بسیاری از افراد مهارت ندارند و از عدم شناخت مردم سو استفاده میکنند. به دلیل شرایط موجود اساتید از این حوزه کنارهگیری کردهاند و جون خلاقیتی وجود ندارد گالریدارها هم رغبتی برای نقاشیخط ندارند. امیدوارم شرایط بهتر شود و باید خیلی جدیتر به این هنر نگاه کنیم زیرا مخاطب خسته شده است و باید تغییراتی ایجاد کنیم.
کمی درباره پیشینه این هنر صحبت کنید؟
این حوزه را میتوانیم از دو زاویه مورد بررسی قرار دهیم. اولین زاویه جریان خوشنویسی سنتی ما است که یک سری از خوشنویسان به این حوزه علاقهمند شدند و در فرمها ساختارشکنی کردند.
برای اولین بار میرزا ملک محمد قزوینی در نستعلیق تزئیناتی در حروف ایجاد کرد و اگر نگاهی به گذشته بیندازیم خط کوفی تزئینی ایجاد شد و هنرمندان ایرانی تغییراتی به وجود آوردند پس در خوشنویسی، میرزا ملک محمد قزوینی ساختارشکنی کرد. از زاویه دوم نقاشان نوگرای ایران برای تحصیل به اروپا رفتند و زمانی که بازگشتند جریان هنر مدرن غرب را با خودشان آوردند که آن را با عناصر بومی تلفیق کردند. افرادی مانند رضا مافی، حسین زنده رودی، صادق تبریزی، ناصر اویسی و بسیاری دیگر از خط استفاده کردند و خط را وارد نقاشی کردند.
آموزش این هنر در چه وضعیتی قرار دارد؟
متأسفانه در آموزش هم شرایط خوبی وجود ندارد. بهعنوانمثال یک فرد یک دوره نقاشیخط را میگذراند و بعد بهسرعت کلاس آموزشی برگزار میکند. این افراد خودشان نیاز به آموزش دارند و فقط یک دورهای که گذراندهاند را برای افراد دیگر تکرار میکنند. متأسفانه ابداعی وجود ندارد در صورتیکه استاد باید خلاقیت و استعداد هنرجو را کشف کند و تلاش کند هنرجو باروح هنر آشنا شود نه اینکه فقط چند تکنیک را آموزش دهند. چون در فضای مجازی نظارت کافی وجود ندارد هرکسی خود را استاد معرفی میکند و این موضوع ضربههای جبرانناپذیری به این هنر زده است. مردم باید آگاه شوند و برای آموزش تحقیق کنند و بهترین استاد را انتخاب کنند. آموزشها اصلاً کیفیت لازم را ندارد و این افراد فقط خودشان را تکثیر میکنند. وظیفه اساتید این است که از کپی کردن جلوگیری کنند ولی این اتفاق نمیافتد.
چه اقداماتی باید درزمینهٔ آموزش این هنر صورت گیرد؟
یکی از هنرجویان من تلاش میکرد نقاشیخط را مانند همه اجرا کند دریکی از کلاسها با موضوع کلاژ متوجه شدم استعداد زیادی در کلاژ دارد و الان بهجایی رسیده که بهترین تابلوها را درزمینهٔ کلاژ میکشد پس در آموزش باید استعدادها را شناسایی کنیم و به دنبال خروجی خوب باشیم
ارسال دیدگاه