رضا زنگویی*
آستینها را بالا بزن اما کسی را نزن
تربیت به تنبیه بدنی نیست. به نزدن است. ضرب و شتم، درد دارد اما راه را نشان نمیدهد. تنبیه وقتی از مسیر درست اتفاق بیفتد نتایجش ماندگارتر هم خواهد بود.
اگر با آدمهای موفق همکلام شویم خواهیم دید که آنان خاطرهای تلخ از چوب و چک و لگد ندارند. هشدارها و اخمها و بیدارباشهای والدین است که آنان را به بیداری و هوشیاری در یاد مانده است. در نهاد خانواده موفقیت زمانی است که پدر و مادر در نظمی تعریف شده حرف همدیگر را کامل کنند. بهویژه حرف مادر که اگر پدر پشت آن بایستد، اثری ده چندان خواهد داشت. چندی پیش خاطرهای میخواندم از دختر امام خمینی(ره) که این گزاره را تایید میکرد. او گفته بود یادم میآید که یک روز در ایام کودکی به حرف مادرم گوش نکردم و کاری را که مادرم مخالف آن بود، انجام دادم. پدرم خیلی ناراحت شد و به قصد تنبیه من از جایش برخاست، ولی به بهانههای مختلف به من فرصت داد که فرار کنم. همیشه همین طور بود، خودش را به کاری مشغول میکرد، مثل: بالا زدن آستینها، دنبال وسیله تنبیه گشتن و... تا بچهها فرصت کنند و بگریزند، ولی به خاطر عمل خود متنبه شوند. مهم هم تنبه است. این که به ناپسندی کار خود واقف شوند. پدر و مادر هم چیزی جز این نمیخواهند. حتی اگر مادر زبان به نفرین هم میگشاید همین را میخواهد. به گفته مولوی حکیم؛
مادر ار گوید ترا مرگ تو باد
مرگِ آن خو خواهد و مرگِ فساد
هرگز خار در پا خلیدن او را تاب نمیآورد. ترجیح میدهد زمختی خار را در چشم خویش احساس کند اما حُسنِ حال فرزندش، خراش برندارد. تربیت هم هدفی جز فسادزدایی از زندگی ندارد. سیاستگذاران تربیتی جامعه هم باید چنین نگاهی داشته باشند. طبیبانه بکوشند برای سلامت جامعه. برخوردهاشان با آحاد مردم وقتی دچار خطا میشوند هم از این جنس باید باشد. با مشربی که امام در خانه داشت، هم خانه درست میشود هم جامعه. تمرین کنیم این رفتار را.
*کارشناس رسانه
ارسال دیدگاه