36 هزار دانشآموز شهید؛ از مدرسه تا شهادت
کتاب پرافتخار دفاع مقدس، نام انسانهای بزرگ اما کمسن و سالی را برای همیشه در برگهای زرین خود ثبت کرده است که از لحظههای شیرین برای کنار خانواده بودن گذشتند و از مدرسه راهی جبههها شدند تا کودکی و نوجوانی خود را نثار این مرز و بوم کنند.
صفحات تاریخ هشت ساله دفاع مقدس را که ورق میزنیم، نام بزرگ مردان کوچکی را میبینیم که برای همیشه بر تارک پرافتخار انقلاب اسلامی ایران میدرخشند؛ دانشآموزانی که پا به پای دیگر اقشار مردم در پیروزی انقلاب اسلامی نقشی بزرگ ایفا کردند و پس از آغاز جنگ تحمیلی درس و مدرسه را رها کردند و همراه با مربیان و معلمان خود از پشت نیمکتها راهی جبههها شدند.
روح بزرگشان سن و سال نمیشناخت و نقطه اشتراکشان ولایتمداری و ایثارگری بود. آنها اصحاب عاشورایی اباعبدالله الحسین(ع) را به عنوان الگوی خود قرار دادند، با بصیرت و آگاهی راهشان را انتخاب کردند، شهادت برایشان «احلی من العسل» شد و با گذشتن از قطره قطره خون خود ثابت کردند که اجازه نخواهند داد دشمن حتی ذرهای به اهداف شوم خود برسد.
آنان که سالها در کلاسهای درس در دانشگاه های نظامی اصول و فنون جنگ را آموخته و تجربیات جنگی و افری داشتند، خود را شرمنده نوجوانانی دیدند که اینچنین برای نابودی دشمنان و متجاوزین به ایران اسلامی حاضر به فداکاری و از جان گذشتگی شده بودند. حضور حماسی دانشآموزان در سالهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نه تنها موجب گرمی و موفقیت جبههها شد بلکه شور و نشاط ویژهای در داخل مدارس به وجود آمد و در مدت کوتاهی تبدیل به گستردهترین تشکل دانشآموزی کشور شد. حضوری که در نهایت منجر به تقدیم ۳۶ هزار شهید گلگون کفن دانشآموز به ایران اسلامی شد.
آنها رفتند و همانطور که پروردگار متعال خطاب به نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: «هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند»، حال ما ماندهایم و وظیفهای سنگین که روش دوشمان گذاشته شده است؛ زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا و گام برداشتن در مسیرشان؛ در این باره مقام معظم رهبری چه زیبا فرمودهاند که «امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.»
در هر زمانی هم حق وجود دارد و هم باطل، اگر حق کمرنگ شود باطل پررنگ میشود و اگر باطل پررنگ شود خودخواهی، تکبر، زورگویی، آزادی بی قید و شرط و هر صفت زشتی که تصور شود رواج خواهد یافت و هرج و مرج، ناامنی و هر عمل زشتی که از باطن پلیدِ باطل به وجود میآید بر محیط زندگی انسانها حاکم شده و موجب ظلم و جنایت میشود، اما در مقابل اگر حق پررنگ شود و بر فضای جامعه حاکم شود تمام صفات پسندیدهای که در شان یک انسان است در جامعه ظاهر خواهد شد که کمترین آن احترام به حق و حقوق یکدیگر است.
شهیدان برای دفاع از حق به پا خاستند و از همه چیز خود گذشتند تا حق پررنگ بماند؛ آنها با گذشتن از جانشان به تکلیف خود عمل کردند اما کسانی که میمانند نیز تکلیفی دارند و آن زنده نگهداشتن یاد شهیدان و پیروی از آرمانهای آنها است. به عبارت دیگر شخصیت هر کسی بر اساس اعتقاداتش شکل میگیرد و زنده نگهداشتن یاد شهید یعنی زنده نگهداشتن شخصیت شهید و زنده نگهداشتن شخصیت شهید یعنی زنده نگهداشتن اعتقادات او و زنده نگهداشتن اعتقاداش یعنی زنده نگداشتن حق، و از آنجا که باطل هیچ وقت آرام نمینشیند و از هر راهی مانند شبهه افکنی، ایجاد ترس و وحشت، وعدههای جوانپسندانه و... برای از بین بردن حق تلاش می کند، ما باید با زنده نگهداشتن یاد و خاطره شخصیتهایی که برای دفاع از حق، از جان خود گذشتند در مقابل باطل ایستادگی کنیم. همچنین زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا و صالحان باعث میشود که مردم به سوی کارهای خیر تشویق شوند و روحیه ایثار و از خود گذشتگی به خاطر خدا برای همنوع در جامعه رواج یابد و انسانها از روحیه خودخواهی و خودبینی فاصله بگیرند و خلاصه اینکه اخلاق حسنه در جامعه ترویج یابد.
همچنین وقتی شخصی در حق ما لطف و مهربانی دارد، ادب، اخلاق و انسانیت حکم میکند که از وی تشکر کنیم. آیا اینکه شهدا از جان خود و از لذت بردن در کنار عزیزان خود گذشتند تا جان و مال و مهمتر از همه ناموس و خاک ما حفظ شود، این لطف نیست؟ این بالاترین درجه لطف است اگر کسی بتواند برای دیگری انجام دهد. بنابراین آیا چنین شخصی مستحق تشکر و قدردانی نیست؟ پس انسانهای باایمان و باانصاف برای تشکر از شهدا، یاد آنها را گرامی و راهشان را زنده نگه میدارند.
ارسال دیدگاه