محمد علوی*
این زبانهای برندهتر از شمشیر
خشونتی که همه آن را مذموم میشماریم صرفا جنبه فیزیکی ندارد. قرار نیست فقط دستهای مشتشده و مشتهای گرهخورده را نماد تندرفتاری بدانیم و بر لگد زدن بخروشیم. گاه خشونت در کلام، از خشونت در رفتار هم مؤثرتر و ویرانکنندهتر است.
گاه حتی زبان هم به خود زحمت حرکت نمی دهد اما نوع نگاه بار خشونت را بر دوش می کشد. زمانی هم زبان و نگاه کاری نمی کنند سکوت می شود نماد خشونت. این را در بیان دکتر غلامرضا خادمی، مدرس دانشگاه و زبان شناس چنین می خوانیم:" رابطه یا رفتاری که به قصد ضربهزدن روحیروانی به طرف مقابل باشد، ممکن است فعال یا غیرفعال باشد. اظهارات تند و زننده میتواند خشونت فعال و کلامی باشد. محکم بستن در یا شکستن وسایل نیز در اوضاعی میتواند فعال و غیرکلامی باشد و همینطور سکوت بیجا و سرد و اخمکردن میتواند غیرفعال و غیرکلامی باشد. گاهی خشونت کلامی را بهصورت خشونت کلامی مستقیم و خشونت کلامی غیرمستقیم تقسیم میکنند. فحش، ناسزاگفتن، جملات تحقیرآمیز، فریادزدن و مسخرهکردن از جمله خشونتهای کلامی غیرمستقیم هستند. طردکردن، ردکردن، غیبتکردن و جملات تحقیرآمیز در مورد فرد غایب نیز از جمله خشونتهای غیرمستقیم کلامی است." هر کدام هم در جای خود نقش باروت را ایفا می کند که چون از سوی طرف دیگر دیده شود به انفجار می انجامد. گاه حتی می توان این رفتار را صاحب سهم افزون تر در جنایات دید. کلید واژه حقوقی "سبب اقوا از مباشر" در چنین جایگاه هایی قابل تعریف می تواند باشد. نمی زند اما چنان طرف را به مرز جنون می رساند که نتیجه می شود جنایت. زخم چاقو را مرهم میتوان گذاشت اما زخمی که زبان با بی رحمی تمام ایجاد می کند گاه هرگز التیام نمی یابد. یادم هست قدیم ترها می خواندیم که شیری در خانه صاحبش زندگی می کرد. روزی زن خانه گفت چیست این موجود بدبو را نگه داشته ای؟ شیر از مرد خانه خواست که با تبر بر سرش بزند و سپس شیر با سر شکسته رفت. بعد از مدتی برگشت و به مرد گفت: نگاه کن! از زخم تبر اثری نیست اما زخمی که زنت به زبان به من زد هنوز تازه است. این را گفت و رفت تا فرسنگها فاصله بگیرد از زبانی که از تیغ برنده تر است. واقعیت نیز همین است. خشونت زبانی گاه ویرانگرتر از خشونت فیزیکی است. مراقب زبان و چشم و ابرو و اشارت های خود باشیم.
*روزنامهنگار
ارسال دیدگاه