در هفتمین جلسه پاتوق فیلم کوتاه مطرح شد؛
سیدامیر جاوید: در روایت موقعیتهای تلخ اسیر هیجانات نشویم
تهران (پانا) - سیدامیر جاوید منتقد سینما درهفتمین جلسه از پاتوق فیلم کوتاه گفت فیلمسازی که اقتضائات، فضاها و قصههای جهان اثرش را تجربه نکرده باشد، توان ارتباط با مخاطب را نخواهد داشت.
هفتمین جلسه از هفتمین فصل پاتوق فیلم کوتاه به همت انجمن سینمای جوانان ایران، با نمایش ۴ فیلم کوتاه در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.
در این نوبت فیلمهایکوتاه داستانی «پرتاب ناگهانی یک فیل» به کارگردانی نازنین چیتساز، «بیریختی» ساخته محمد رحمتی، «ضدضربه» به کارگردانی عادل تبریزی و انیمیشن کوتاه «جای خالی» ساخته هدیه عطائیان به روی پرده رفتند و پس از نمایش با حضور سیدامیر جاوید بهعنوان منتقد مهمان مورد نقدوبررسی قرار گرفتند.
سیدامیر جاوید در مقدمه صحبتهای خود گفت: اولین چیزی که یک فیلمساز یا هر کسی که قصد خلق یک اثر هنری را دارد باید به آن توجه کند، خلق جهان مسئلهمند است. امکان ندارد کسی در خلق یک اثر موفق باشد بدون اینکه اقتضائات، فضاها و قصههای آن جهان را تجربه و زیست کرده باشد. اگر فیلمساز در خلق یک اثر و در مواجهه با پدیدههای مختلف که از آنها سوژهها و قصهها را وام میگیرد، با همه مؤلفههای اصلی قصهاش زندگی نکرده باشد، اثر خلقشدهی او یک پدیده جعلی است و فیلمش حتی اگر قدرتهای فنی و تکنیکی فراوان داشته باشد، توان ارتباط با مخاطب را نخواهد داشت.
«پرتاب ناگهانی یک فیل»، اندازه در همه سطوح و ابعاد
جاوید در ادامه به نقد فیلم «پرتاب ناگهانی یک فیل» پرداخت و گفت: مهمترین نکتهای که برای من در این فیلم جذاب بود، اندازه بودن قصه و جهانی است که فیلمساز انتخاب میکند. فیلم کوتاه شأن و کارکرد مستقلی دارد و من آن را پلهای برای فیلم بلند ساختن نمیدانم. فیلم کوتاه ظرفیتی است برای روایت و بسط قصههایی که نمیتوان برای روایت آنها سراغ فیلم بلند رفت. همه چیز در فیلم «پرتاب ناگهانی یک فیل» اندازه است؛ از قصه گرفته تا متنی که پایه ساخت فیلم بوده و از طراحی صحنه و انتخاب لوکیشن گرفته تا جنس بازیها.
وی با اشاره به ویژگیهای آثار مینیمالیستی گفت: به زعم من اثر مینیمالیستی اثری است که نه میتوان جزئی به آن اضافه کرد و نهمیتوان جزئی از آن کم کرد و با کم یا اضافه کردن هر جزئی ساختار اثر آسیب میبیند. فیلم خانم چیتساز در همه ابعاد و همه سطوح اندازه بود به همین دلیل این فیلم را با قدری تسامح میتوانیم یک اثر مینیمالیستی بدانیم.
این منتقد ادامه داد: به نظر من فیلم در برخی جاها اصلاحاتی نیاز دارد؛ مثلاً ارجاعات کتابی میتوانست کمتر باشد. نباید مخاطب را گرو گرفت که حتما آن کتابهایی را که در قاب تصویر میبینیم، خوانده باشند. درعینحال قطعاتی که شخصیت زن در فیلم میخواند به فهم مسئله و فضای بین شخصیتها کمک میکند. دیالوگها هوشمندانه انتخاب شده و چیزی اضافه ندارند به صورتی که اگر بخشی از آن حذف شود، مخاطب دچار چالش میشود. این نکته بهویژه در مورد شخصیت زن قصه صدق میکند و نشان میدهد که فیلمساز و نویسندگان بیشتر روی شخصیت زن فوکوس کردهاند.
وی توضیح داد: به عنوان مثال در پایانبندی اثر، فیلمساز با ایست شخصیت زن در آستانه در و تأمل در رفتن یا نرفتن نشان میدهد که بار اصلی ساخت معنا و تمرکز را شخصیت زن به دوش میکشد اما نباید این به معنای رهاشدگی شخصیت مرد داستان تلقی شود و در کل مسیری که برای شخصیت مرد طراحی شده مورد پسند من نیست و آن را کارآمد نمیدانم. اگر او در مسیر درستی قرار میگرفت مخاطب به جهان این دو بیشتر دسترسی پیدا میکرد. به اعتقاد من مقدماتی که برای ساخت کنش مرد در پایانبندی فیلم لازم بوده، طی نشده و این به فیلم لطمه زده است اما ورود شخصیت پسربچه به فیلم در درستترین لحظه ممکن اتفاق میافتد و آن فضای سرد و التهاب درونی که نمود بیرونی نداشت را میشکافد.
جاوید ادامه داد: حجم فانتزی در دیالوگها هم با توجه به فضاسازی قصه مورد پسند من نبود و چفت و بست کردن این حجم از فانتزی با جهانی که فیلمساز برای مخاطب ساخته، دشوار است. به عبارتی غلظت فانتزی بیش از فضایی است که ساخته شده اگرچه جهان، جهان کودکانه است.
این منتقد سینما با اشاره به صحبت یکی از حاضران در مورد پایانبندی فیلم، گفت: فیلمساز در استفاده از انرژی که در دل قصه تولید شده و ایست معنادار شخصیت زن در آستانهی در، دچار اسراف شده و آنگونه که باید از آن بهره نبرده است. این به معنای لزوم استفاده از یک کنش متفاوت نیست اما اگر مسیر درستی در شخصیتپردازی شخصیت مرد طی میشد، کنش معنادار میشد و این اسراف اتفاق نمیافتاد.
این منتقد سینما ضمن تمجید از فیلمبردار اثر ادامه داد: من از قاب نهایی و طراحی میزانسن، محل استقرار دوربین و از اینکه صورت شخصیت زن را نمیبینیم، لذت بردم و این نشانه هوشمندی کارگردان و آقای احمد گودرزی فیلمبردار کار است که بدون اینکه بخواهد خودش را نمایش بدهد و دیکته کند و به عنوان یک مشاهدهگر در خدمت قصه و روایت فیلم است.
نازنین چیتساز کارگردان «پرتاب ناگهانی یک فیل» نیز نحوه شکلگیری ایده را توضیح داد و گفت: قصه این فیلم، اقتباسی از داستان «تقسیم طولانی» نوشته ری بردبری است که من به اتفاق حسن حبیبزاده ساختار روایت را در فیلمنامه تغییر دادیم و تنها به موقعیت مرکزی داستان وفادار بودیم.
چیتساز در واکنش به نقد ارجاعات کتاب در فیلم گفت: در این فیلم قرار بوده همه چیز با جهان کتابها پیوند خورده باشد. موقعیتی که کتابها در آن موضوع هستند و آجرهای رابطهاند. مرد میخواهد نویسنده شود واین به جهان کتابها و جهان ادبیات ربط دارد. بینامتنیهای فیلم از این جنس است و من تلاش کردم بازگو کردن قصه بر شانه ادبیات و داستانهایی بایستد که همه ما از آنها خاطره داریم.
وی درباره پایانبندی فیلم هم عنوان کرد: نمیدانم که این پایان بهترین انتخاب بوده یا خیر اما پایان فیلم راهحلی ارائه نمیکند و من میخواستم چیزی که باعث میشود فضای شخصیتها دچار کنش شود، از جهان ادبیات بیاید و ارجاعاتی که به عنوان مثال از داستان شازده کوچولو داده شده در همین راستا بوده است. من تلاش کردم همه متوجه پیوندها بشوند و بفهمند که قصه درباره چیست و در واقع هرکسی به نسبت این که چقدر این داستانها را خوانده باشد، بتواند سطوح مختلفی از درگیری با قصه را تجربه کند.
«بیریختی»، فیلم بی ریختی است؟
سیدامیر جاوید درباره فیلم کوتاه «بیریختی» گفت: از آنجا که کارگردان فیلم در جلسه حضور ندارد کار صحیحی نیست که در مورد آن صحبت کنم، بهویژه آن که نقد تندتری هم روی این اثر دارم و دوست داشتم ایشان حضور داشت که اثر را بیشتر بشکافیم. اما در کل باید بگویم ریخت همان فرم است و از این منظر، «بیریختی» فیلم بی ریختی است!
وی با اشاره به فیلمهای محمد کارت عنوان کرد: یکی از مهمترین دلایل موفقیت کارت ایناست که او سالها در جهان اثرهایش زیست کرده و همه دغدغه، مسئله و حیات هنریاش را صرف این جهان، آدمهای این جهان و قصههای آدمهای این جهان کرده است. اما من در «بیریختی» نتوانستم جهانی را ببینم که بتوانم با آدمها و قصههایشان درگیر بشوم.
«بیریختی»، اثری تیپیکال است اما همین هم حقیقی و دقیق درنیامده و جعلی است و به نظر میرسد که فیلمساز مطالعه زیادی در این موضوع نداشته و وقت کافی برای خلق آن جهان صرف نکرده است.
«ضدضربه»، تلخ و هوشمندانه با رگههای فانتزی
فیلم کوتاه بعدی که مورد نقد و تحلیل قرا گرفت، «ضدضربه» اثر عادل تبریزی بود. این کارگردان در مورد اثرش گفت: من قصد داشتم این فیلم را سال ۹۰ بسازم اما کسی از ساخت آن استقبال نکرد تا بالاخره با حمایت خانم شاهمحمدی، مدیر وقت انجمن سینمای جوانان مشهد فیلم ساخته شد و در جشنوارهها مورد توجه قرار گرفت.
در ادامه سیدامیر جاوید با ذکر این نکته که فیلم آقای تبریزی کمدی نیست، بیان کرد: «ضدضربه» فیلمی تلخ است که با نکتهسنجی و ظرافت در قصهپردازی و شکل روایت، مخاطب را به اندیشه دعوت میکند اما هنر آقای تبریزی این است که هرجا احساس میکند که ممکن است مخاطب در سطحی درگیر هیجانات و احساسات شود، با رگههایی از فانتزی از شدت هیجانات کم میکند تا بتواند پدیده را بهتر مطالعه کند.
این مهم است که فیلمساز در روایت موقعیتهای تلخ و سهمگین اسیر هیجانات نشود و با آرامش و در فضایی معقولانه دیگران را با جهان اثرش آشنا کند.
جاوید اضافه کرد: تبریزی در فیلمش مثل روایتگری که جایی را زندگی و مطالعه کرده، هنرمندانه و دقیق سه سطح از جامعه را برای ما معلوم میکند: جهان سرمایهداری و مؤلفههای آن، قشر مستضعف، و روشنفکرهایی که نسبتی با فضای مردم ندارند. او در روایت و تصویر این پدیده عینی شعار نمیدهد و هیچ چیز در بیان او اغراقآمیز نیست.
این منتقد با اشاره به نقشآفرینی هنرمندانه آقای پروین، خانم فراهانی و آقای روحانی در این اثر گفت: تجربه این هنرمندان در «ضدضربه» به بار نشسته است و به اعتقاد من انتخاب این بازیگران هوشمندانه، شیرین و دلچسب بوده است.
جای خالی لحن فیلمساز در انیمیشن «جای خالی»
هدیه عطائیان کارگردان انیمیشن«جای خالی» به عنوان آخرین فیلم این جلسه در مورد اثرش گفت: این استاپموشن درباره پدیده مهاجرت و شخصیاست که قرار است تمامی متعلقاتش را ترک کند اما احساسات او مانع این کار هستند. این فیلم که ایده آن سال ۹۷ در اهواز به ذهنم رسید، بهصورت شاخص از مهاجرت حرف میزند اما به صورت کلی، من تلاش کردم فیلمم "پذیرفتن مسئولیت انتخابها" را در لباس و قالب مهاجرت بیان کند.
جاوید درباره این اثر خطاب به فیلمساز گفت: شما بهتر از هرکسی از شرایط زندگی در خوزستان آگاه هستید و با این مسئله زیست میکنید و این موضوع این امکان را به شما میدهد که قصه را با لحن و ویژگیهای متمایز و منحصر به فرد خودتان روایت کنید.
من این اثر را دوست دارم اگرچه باعث رنجش من نیز شد! از این بابت که چرا لحن و حضور خودتان را در آن منها کردید و در ساخت آن به استانداردی جهانی متعهد بودید که تعهد به آن الزاماً چیز پسندیدهای نیست.
وی توضیح داد: مهاجرت، یک پدیده جهانی سخت و تلخ است اما به عنوان مثال مهاجرت یک افغانستانی به سوئیس با مهاجرت یک اهوازی به تهران از جنس متفاوتی است. مهاجرتها نگاه، درد و علت متفاوتی دارند. شما میتوانستید ویژگیهای منحصر به فرد لحنی و زبانی خودتان را در فیلم جاری کنید.
جاوید با اشاره به گفته کارگردان درباره مسئولیت انتخابها گفت: غلظت بالای شیءانگاری در اثر، باعث شده که انتقال مفهوم مورد نظر شما درباره مسئولیت انتخابها در اثر رقم نخورد. چون مخاطب را درگیر فضای انسانی نمیکند.
ارسال دیدگاه