نگاهی به مستند «مشق امشب»
تهران (پانا) - مستند «مشق امشب» تصویری تازه از فضای مدارس در ایران دارد که مورد توجه گاردین قرار گرفته است.
به گزارش ارتباطات و اطلاع رسانی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، گاردین نوشت: از یک پسر هفت یا هشت ساله میپرسند چه آرزویی داری و او پاسخ میدهد: یک دوچرخه بزرگ و بادکنکی که هیچوقت نمیترکد. یک پسر دیگر در همین سن و سال در پاسخ به این سوال که «زندگی چیست؟» میگوید: زندگی چیزی است پر از سختی و مشکل. اشکان نجاتی و مهران نعمت اللهی در این مستند دردناک دوربین به دست گرفتهاند و با دانشآموزان ایرانی درباره زندگی، مدرسه، تکالیف و آرزوهایشان برای آینده گفتوگو میکنند.
این مستند دنبالهای بر مستند مشق شب از عباس کیارستمی، پدرخوانده سینمای مدرن ایران، است که همین سوالات را از کودکانی که در سایه جنگ ایران و عراق بزرگ میشوند، میپرسد. آنچه بیش از همه در این مستند به چشم میآید تصویری است که از اختلاف طبقاتی میان فقیر و غنی به نمایش میگذارد. یکی از دانشآموزان ثروتمند درباره این که چقدر وضع پدرش خوب است و چند ماشین دارند فخر میفروشد. مصاحبه کننده از او میپرسد: میدانی ثروت یعنی چه؟ میگوید: بله، ثروتمند کسی است که مثل پدرم یک عالمه پول داشته باشد. سوال بعد این است: میدانی فقر یعنی چه؟ دانشآموز پاسخ میدهد: نه.
اگر این دانشآموز مستند را نگاه کند معنی فقر را خواهد فهمید. بچههای فقیر به سرعت قابل تشخیص هستند و نه فقط با سوییشرتهای رنگ و رو رفته و موهایی که خودشان کوتاه کردهاند. آنچه فقر آنها را نمایش میدهد زبان بدن و صورتهای جدیشان است که به یاد میآورد این دانشآموران وقتی برای بازی و بچگی کردن ندارند. معلم این پسربچهها میگوید آنها ۸ تا ۱۰ سال دارند اما از لحاظ بلوغ ۱۷ یا ۱۸ سالهاند. بیشتر این دانشآموزان عصرها و بعد از ظهرها کار میکنند. یکی از این بچهها میگوید روزنامه میسوزاند و دوده آن را به صورتش میمالد تا کثیفتر به نظر برسد و مردم بیشتر برایش دل بسوزانند. بچه دیگری میگوید کرایه و خرجی خانه خانوادهاش بااوست. وی در فیلم میگوید: من اسباب بازی نمیخرم. وقتی باید شکمت را سیر کنی دیگر اسباب بازی نمیخری.دیدن این مستند کار سادهای نیست اما این بچهها بدون این که جهان چشمش را به رویشان ببندد هم به اندازه کافی نامرئی هستند.
ارسال دیدگاه