علیرضا سمیع‌آذر*

نگاهی به مرگ سقراط؛ جام شوکران!

افلاطون در رساله فایدون واپسین لحظات زندگی سقراط فیلسوف بزرگ یونان باستان را چنین روایت می‌کند: پس از خطابه دفاعیه علیه محکمه‌ای که خواستار مجازات مرگ برای او شده بود به شاگردانش می‌گوید: &#۳۹;نگران من نباشید، شما فقط جسم من‌را در خاک خواهید گذاشت.&#۳۹; سپس در میان اشک و غوغای یاران و حتی اندوه زندانبان جام شوکران را از شاگردش کریتو گرفته و می‌نوشد.

کد مطلب: ۱۲۲۹۰۷۰
لینک کوتاه کپی شد

مایع زهرآگین به‌سرعت بدنش را سست کرده، چشمانش بی‌حرکت مانده و او مرگ را پذیرا می‌شود، تا درسی برای زندگی دیگران باشد. پرسش‌های سیاسی و فلسفی سقراط شهروندان آتن را به تردید در حقیقت خدایان پانتئون و اصالت ارزش‌ها در اخلاق یونانیان فرامی‌خواند. او بخاطر این پنداشت‌ها به ناباوری نسبت به خدایان و فاسد کردن جوانان متهم شد که مجازاتش مرگ بود؛ مطابق رسم زمانه با نوشیدن جام‌زهر. سقراط بی‌مناقشه حکم قضات را پذیرفت و حتی شاگردانی را که وی را به نوشتن تقاضای عفو و یا فرار از آتن تشویق می‌کردند، به‌شدت سرزنش کرد. صحنه واپسین دم حیات او تا لحظه نوشیدن جام شوکران، بارها توسط هنرمندان مختلف به تصویر کشیده شده که یادمانی‌ترین آنها اثر چشمگیر نقاش نئوکلاسیک فرانسوی ''ژاک لوئی داوید'' است باعنوان ''مرگ سقراط'' که حالا در موزه متروپلیتن نیویورک نگهداری می‌شود.

داوید این نقاشی ۱۳۰در۱۹۶ سانتی‌متری را بدون التزام دقیق به روایت افلاطون و برمبنای نگاهی ستایش‌آمیز به سقراط برای پذیرش شجاعانه مرگ خلق کرد تا تصویری حماسی از عزت و کرامت باشد. در مرکز صحنه سقراط با ردای سفید و در هیبتی قهرمانانه روی تخت نشسته با قامتی استوار دست راستش را برای گرفتن جام سرخ شوکران دراز کرده است. او با دست چپ به بالا اشاره می‌کند؛ به آسمان و جهان پس از مرگ. بدین‌سان در آخرین دقایق عمر نیز از موعظه و خطابه بازنمی‌ایستد؛ ترجیح می‌دهد بمیرد اما از باورها و تعالیم خود دست نکشد. این آخرین درس اوست برای شاگردانی که پیرامون وی در اندوه و اضطراب بسر می‌برند. افلاطون، شاخص‌ترین آنها، غم‌زده و سر در گریبان، جلوی تخت نشسته و پشت‌به صحنه وقوع تراژدی را انتظار می‌کشد. مرد جوانی که فنجان شوکران را بسوی سقراط گرفته، از شدت تأثر روی برگردانده تا شاهد نوشیدن زهر توسط فیلسوف نباشد. مرد دیگری دست روی زانوی او گذاشته تا شاید وی را از این‌کار منصرف سازد. دیگرانی که تاب دیدن صحنه را ندارند، در عمق دالانی درحال دور شدن هستند. مضمون اصلی صحنه‌پردازی، تمجید از رویکرد فیلسوف به مرگ است و ابراز همبستگی با او که مرگ را نه پایان هستی، بلکه سویه دیگری از زندگی می‌پندارد.

ژاک لوئی داوید نقاش برتر زمانه خویش بود و در آثار تماشایی‌اش روایت‌های تاریخی را با فلسفه روشنگری در می‌آمیخت تا متفکرانه‌ترین نمونه‌های نقاشی آکادمیک را پدید آورد. زبان تصویری او فاخر متناسب با علائق طبقه اشراف فرانسه بود، لیکن برای قاطبه مردم نیز قابل فهم و عمیقاً الهام‌بخش بود. شاگردان وی، بعدها از سبک کلاسیک و روایت‌های سخت و محکم آن فاصله گرفته به سوی امواج پرشور هنر رومانتیک رفتند. آثار او طلایه‌دار تمدن مدرن بودند، آکنده از بشارت‌های اخلاقی و روح انقلابی. در فرانسه او نقاش محبوب سه رژیم پیاپی بود؛ ابتدا در دربار لوئی شانزدهم سپس در عصر انقلاب و نهایتاً در دوره امپراطوری ناپلئون بناپارت. هر سه رژیم از آثار تاثیرگزار وی برای تبلیغ مشروعیت و اقتدار خویش بهره می‌گرفتند، اما در نهایت به اتهام خیانت به زندان انداخته شد. نقاشی مرگ سقراط دو سال قبل از انقلاب کبیر فرانسه خلق شد و بخاطر القای حس مقاومت در برابر بی‌عدالتی، پیام‌آور روشنگری و فداکاری قهرمانانه بود. داوید در روند انقلاب فعالانه شرکت داشت و تصاویری از نمادهای شجاعت و ایثار خلق کرد. او سال‌های پایانی عمرش را در بیماری و تبعید گذراند. وساطت‌ها برای بازگشت او به فرانسه به‌ثمر ننشست تا این‌که در ۱۸۲۵ در بروکسل از دنیا رفت. در ۲۰۰‌مین سالگرد انقلاب (۱۹۸۹) دولت فرانسه تلاش کرد بقایای داوید را به کشورش بازگرداند، اما دولت بلژیک با این استدلال که قبر او بنایی تاریخی است، از این‌کار امتناع ورزید.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار