روایت مستندساز شدن کامران رسولزاده در گفتوگو با پانا
سینما برای من تلاش برای نوشتنِ شعر با دوربین است
دنبال مخاطب انبوه نیستم/ یکی از عالیترین درجات هنر متعلق به موسیقی است/ هدف من از پرداختن به تمام گونههای هنری، تجربه خودِ زندگی ست
تهران (پانا) - «کامران رسولزاده» از آن دست هنرمندانی است که دقیقاً در روزهایی که کتاب شعرش را برای یادآوری نوستالژیهایت دست گرفتهای تا بخوانیاش، خبر آهنگسازیاش میپیچد و در بحبوحه گوش دادن به آهنگهایش کنسرت برگزار میکند و هنوز سروصدای لغو کنسرت مهمش با یک خواننده خارجی از خاطر نرفته که میشنوی مستندش در دومین حضور بینالمللی، جایزه یکی از مهمترین جشنوارههای فیلم کوتاه اروپا را هم کسب کرده است.
مستند کوتاه «گاوچاه» به نویسندگی و کارگردانی «کامران رسولزاده» در دومین حضور بینالمللی خود به چهل و یکمین دوره جشنواره پاییز در وورونت رومانی راه یافت و پیش از این در اولین حضور بینالمللیاش در فستیوال نمایش و داستان لندن حضور داشت. همین موضوع بهانهای شد تا در یک ظهر پاییزی خبرگزاری پانا میزبان «کامران رسولزاده» باشد و درباره این مستند و جهانبینیاش به مقوله هنر گفتوگو کنیم.
چطور شد که به مستندسازی رو آوردید؟
من از سالها پیش مشغول ساخت مستندهایی در حوزه آواهای کار در اقلیمهای مختلف ایران شدم. برای مثال مستندی با موضوع آواهایی که بافندگان زحمتکش فرش هنگام کار زمزمه میکردند که تنها یک مستند نبود بلکه ازنظر من یک رنجنامه بود که بعد از آن تا چند روز در سکوت و غم بودم. بانوانی که از سهسالگی پای قالی مینشینند تا پیر شوند و حقوق ناچیزی میگیرند و همه آرزویشان این است که از درآمدشان پسانداز کنند تا شاید روزی بتوانند به زیارت کربلا بروند. در جستجوی این آواهای گمشده در پهنای کشورمان، به معجزهای برخوردم که «گاوچاه» نام داشت. گاوچاه، سنتی دیرین برای آبیاری زمینهای کشاورزی است که درگذشته دور اجداد ما انجام میدادند. صاحب گاو با زبان موسیقی بهگونهای معجزهوار با گاوش ارتباط داشت و گاو، زبان او را میفهمید. در کنار شعر و موسیقی، سینما برای من به ضرورتی جدی بدل شده است. شاید سینما برای من بهنوعی تلاش برای نوشتنِ شعر با دوربین است. گویی چشمهای یک شاعر را جای لنز دوربین گذاشته باشند.
این شاخه به شاخه شدن تان در گونههای مختلف هنری یا حتی در یکگونه که برای مثال از سرودن غزل به ترانه رو میآورید و از سنتی خوانی به راک، بنا بر سلیقه روز مخاطبتان است یا صرفاً یک سلیقه شخصی است؟
در ذهن من همه اینگونههای هنری باهم نسبت دارند. تنها به ضرورتهای جهانبینانه، به هرکدام از این شاخهها میپردازم. فضای جامعه نیاز به تفکر دارد و هر رویکرد هنری که کمک کند تا مردم یک جامعه اندیشه کنند، در هر ژانر و بستری که باشد، ضرورتی است که باید اتفاق بیافتد. سینما برای من چنین رویکردی بود و خوشبختانه باتجربههایی که کسب کردم قدمهای جدی در این مسیر برداشتهام. ابتدا با موزیک ویدیوهای خودم شروع شد و بعد یک مجموعه مستند با مضمون موسیقیهایی که هنگام کار کردن در اقلیمهای مختلف خوانده میشود که به آن «کارآوا» گفته میشود، ادامه پیدا کرد. کمکم از سینمای مستند به سمت سینمای داستانی آمدم که به سفارش فرانسه، فیلم کوتاهی برای یک کتاب فرانسوی که نیاز به تریلر داشت ساختم و برداشتی آزاد از آن کتاب را بهصورت فیلم ساختم. بعد برخی از کارهایم به جشنوارههای جهانی راه پیدا کرد و این موضوع برای من جدیتر شد. امسال هم با جشنواره سلفی ۲۰ در بخش «سینما شعر» حضور جدی دارم. اینها هیچکدام حسابشده نیست که بگویند چه شده فیلم ساختهای، نمیدانم که چه شد، فقط میدانم همهچیز از شعر شروع شد، با موسیقی به بلوغ رسید و به
جهانِ تصاویر کشیده شد.
دغدغه این را نداشتید که مبادا از مخاطبهای موسیقیاییتان دور شوید؟
دنبال مخاطب انبوه نیستم البته هیچ سبک و ژانری که مخاطب انبوه را شماتت نمیکنم. مخاطب اگر دغدغه داشته باشد شما را از زیر سنگ هم شده پیدا میکند اگر هم با شما هم دغدغه نباشد معنیاش این نیست هنرمند تلاش کند کسی را به مخاطبی آثارش مجبور کند. حتی ممکن است برخی از هنرمندان بعد از مرگ شان دغدغهشان مهم شود. در این شرایط لازم است آنچه برای خودم و از نگاه خودم ضرورت است انجام دهم. حالا اگر ضرورت در ساخت فیلم بلند باشد، میسازم و اگر ضرورت مستند کوتاه یا موسیقی باشد، چنین میکنم. ضرورت به من میگوید باید ادامه دهم.
کدامیک از حوزههای فعالیتی که دارید اعم از شاعر بودن یا خواننده بودن یا فیلمسازی، شما را به اندیشه عمیقتری فرو برده و استنباط میکنید اثرگذاری بیشتری دارد؟
موسیقی به بیواسطهترین شکل روی من تأثیر عمیق میگذارد. در نظریات شوپنهاور در این زمینه میخواندم که یکی از عالیترین درجات در اقسام هنر متعلق به موسیقی است زیرا بی واژه با شما در ارتباط است. برای فهم این موضوع که خیلی مختصر توضیح دادهشده بود و با توجه به اینکه رشته من باهوش مصنوعی و علوم شناختی مغز ارتباط داشت، با مطالعاتی در این زمینه متوجه شدم موسیقی با نقطهای از مغز تحلیل میشود که تحلیل زبان نیز با همان ناحیه از مغز در حال رخ دادن است، نتیجه اینکه موسیقی واجد یک زبان مستقل است که مستقل از واژههاست. موسیقی از شریفترین گونههای هنری است که در من اثر عمیقی دارد.
ممکن است بعدازاین شما را بیشتر بهعنوان مستندساز ببینیم؟
مستند هدف غایی من نیست وهیچژانر دیگری هم برای من هدف نیست. هدف من از پرداختن به تمام گونههای هنری، تجربه خودِ زندگی ست. نهتنها مستند که فیلم بلند نیز خواهم ساخت. هر اثر با هر ابزار و رویکرد هنری، که بتواند دغدغههای انسانیام را متجلی کند را خواهم ساخت. از نگاه من همه هنرها از شعر شروع میشوند و با گونههای مختلف بدل میشوند. سینما هنری اعجازگونه است بداعت و اعجابِ نهفته در آن، رنگ و بوی شعر داد. به همین دلیل در بخش «سینما شعر» جشنواره «سلفی۲۰» حضور پررنگ دارم. میخواهم سینمای شاعرانه که هویت سینمای ایران را در دنیا جلا داده است، بهتر دیده شود و جوانها در این حوزهها کار کنند. من خودم را به مسیر هنر سپردهام و هرکجا من را ببرد به همان سمت میروم.
ارسال دیدگاه