کاظم ملایی در گفت‌وگویی از «گورکن» گفته است

زندگی مجبور به بخشیدنت می‌کند

تهران (پانا) -  «گورکن» دومین تجربه بلند سینمایی کاظم ملایی است. این فیلمساز که در نخستین فیلمش «کوپال» با حضور زنده‌یاد لوون هفتوان یک روز بحرانی از زندگی یک تاکسیدرمیست را به تصویر کشید، در «گورکن» داستان زنی به‌نام سوده با بازی ستودنی ویشکا آسایش را روایت می‌کند که در ارتباط با دو فرد نزدیک زندگی‌اش - پدر (رضا بهبودی) و همسر (حسن معجونی) - به بن‌بست خورده است و درآستانه ازدواج مجدد با وقوع یک بحران - گروگانگیری پسر زال و باهوشش - مجبور می‌شود با این زخم‌های کهنه‌ روبه‌رو شود.

کد مطلب: ۱۲۰۷۶۹۱
لینک کوتاه کپی شد
زندگی  مجبور به بخشیدنت می‌کند

به‌گزارش ایران، آن‌طور که کارگردان می‌گوید این فیلم ماجرای بلوغ این زن است؛ زنی که در مسیر قصه به این اشراف می‌رسد که ناگزیر است آدم‌های خطاکار نزدیک زندگی‌اش را ببخشد تا به آرامش برسد. اکران آنلاین این فیلم از ۱۴ مردادماه در پلتفرم‌های آنلاین نمایش آغاز شده است و کاظم ملایی به این بهانه در گفت‌وگو با «ایران» از «گورکن» گفته است.

در «گورکن» فضایی متفاوت نسبت به فیلم قبلی‌تان تجربه کردید. به نظر می‌رسد پس از تجربه موفق «کوپال»، به مخاطب عام بیشتر فکر کردید و قصه‌گویی را جدی‌تر گرفته‌اید. ایده مبنایی فیلم از کجا آمد؟
بله «کوپال» تجربه‌ای خاص بود و دوستدارانش عمدتاً از اهالی و علاقه‌مندان جدی سینما و هنرمندان بودند. با وجود این که فیلم مسأله دراماتیک خیلی مهمی داشت و این قابلیت را داشت که با طیف‌های زیادی از مخاطبان ارتباط برقرار کند اما چون جهان خاص و ویژه‌ای داشت خیلی نمی‌توانست سلایق تماشاگران را اقناع کند. به‌همین خاطر در «گورکن» در پی به دست آوردن مخاطب بیشتر بودم، البته با این شرط که سلایق و نگاه خودم را هم محفوظ نگه دارم. به تعبیر بهتر دوست داشتم خودم و دنیای خودم را حفظ و در عین حال تلاش کنم برای این دنیای مورد علاقه‌ام مخاطب بیشتری به دست بیاورم. بر همین اساس به ایده‌ای فکر می‌کردم که در بستری کاملاً اجتماعی و معاصر رخ بدهد و توده مردم آن را کاملاً درک و لمس کنند و از سوی دیگر جنونی داشته باشد که بتواند به انگیزه‌ها و علایق و دغدغه‌های شخصی من هم جواب بدهد. جرقه اولیه فیلم از خبری می‌آید که سال‌ها پیش در یک وب سایت خبری خواندم؛ پسر بچه‌ای که تحت سرپرستی پدرش بود به‌خاطر دلتنگی از مادر و به این بهانه که بتواند او را ببیند نقشه آدم‌ربایی یا به عبارت بهتر خودربایی را طراحی می‌کند و در نهایت موفق به این کار می‌شود اما همان شب در اداره پلیس دستش رو می‌شود و به کرده خود اعتراف می‌کند. این ایده از نظر من آنقدر پتانسیل و ظرفیت بالایی برای تبدیل شدن به یک اثر سینمایی داشت که به محض خواندن خبر، نطفه داستان «گورکن» در ذهنم بسته شد.

دقت و وسواس زیادی در توجه به جزئیات در درام دیده می‌شود که البته همگی در پیشبرد قصه تأثیر دارد، نگارش فیلمنامه چقدر زمان برد؟
نسخه اولیه «گورکن» برای سال ۹۱ است و مراحل نگارش آن حدود یک سال طول کشید. از همان روزها در نظر داشتم این فیلمنامه را به‌عنوان اولین فیلم بلند سینمایی‌ام جلوی دوربین ببرم ولی به خاطر تعدد بازیگر و لوکیشن نتوانستم رضایت هیچ تهیه‌کننده‌ای را برای تولید جلب کنم، بخصوص این که برچسب فیلم اولی هم روی پیشانی‌ داشتم و جلب اعتماد تهیه‌کننده حرفه‌ای برای همکاری سخت بود. در نهایت فیلمنامه «کوپال» را نوشتم که تک لوکیشن و تک کاراکتر بود اما پیدا کردن تهیه کننده برای آن هم کار سختی بود، هر کس فیلمنامه را می‌خواند بلافاصله با واژه خاص بودن، قلع و قمع‌اش می‌کرد. بعد از ساخت «کوپال» و در سال ۹۷ تصمیم به ساخت «گورکن» گرفتم و دوباره سراغ فیلمنامه رفتم. به مدت ۲ ماه بازنویسی مجدد کردم و به اتفاق آقای سینا سعیدیان مراحل تولید را شروع کردیم.

در روند نگارش فیلمنامه چقدر به این فکر کردید که در حین قصه‌پردازی در قالب نماد و استعاره به برخی مسائل بپردازید؟ خانه‌ کلنگی، دیوارهای نم زده، موریانه‌ای که وارد حریم خصوصی خانواده‌ها شده است و سریعتر از چیزی که تصور می‌کنیم زندگی اهالی خانه را دگرگون می‌کند و....
خط اصلی داستان «گورکن» قصه سفر زنی به‌نام سوده شریف زادگان است که با پشت سر گذاشتن اتفاقاتی در پایان در جایگاه جدیدی از زندگی شخصی‌اش قرار می‌گیرد. فیلم در واقع داستان سفر و تحول این شخصیت است. شاید پیرنگ یا پوسته ظاهری قصه ماجرای گم شدن یک پسر بچه و آدم‌ربایی و تلاش مادر برای به دست آوردن دوباره فرزندش باشد ولی خط درونی قصه همان ماجرای بلوغ این زن است؛ زنی که در مسیر قصه به این اشراف می‌رسد که ناگزیر است آدم‌های خطاکار نزدیک زندگی‌اش را ببخشد تا به آرامش برسد. حتی جمله تک لاین یا جمله تبلیغاتی فیلم ما همین هست که زندگی، تو را مجبور به بخشیدن می‌کند. مسلماً هر نویسنده‌ای ممکن است در زیر خط بیرونی داستان از شبکه نمادها استفاده کند تا تماشاچی را از لحاظ عاطفی بیشتر و عمیق‌تر تحت‌تأثیر قرار بدهد. تمام مواردی که فرمودید مربوط به همین شبکه نمادهاست که بتوان از طریق آن به شکلی هوشمندانه و ظریف روی ذهن مخاطب تأثیر گذاشت. شاید بخش گسترده‌ای از مخاطبان به‌صورت آگاهانه از حضور آنها با خبر نشوند و در مورد آن صحبت یا تحلیلی نداشته باشند اما معنا و احساس آنها را به شکل ناخودآگاه درک و دریافت می‌کنند.

ایجاد شک از نقاط قوت فیلم است. در عین حال که هیچ جا مخاطب را فریب نمی‌دهید، فضایی در قصه ایجاد می‌شود که به همه آدم‌ها می‌توان شک کرد. با وجود این که فیلم پتانسیل آن را دارد که به یک تریلر پرتنش تبدیل شود اما قصه لحن آرام و سنگین دارد و به جای تأکید بر جزئیات اتفاق، روی شخصیت‌ها و روابط تمرکز کرده‌اید. دغدغه شما، مناسبات امروز و ارتباطات آدم‌هاست؟ این بحران را حدیث نفس جامعه امروز می‌دانید؟
بله کاملاً درست است. «گورکن» یک فیلم معمایی نیست و به خاطر ضرب‌الاجلی که قصه دارد این فرصت را به قهرمان نمی‌دهد که به اطرافیان خود یا آدم‌های دورتر مظنون شود یا مثل یک کارآگاه باهوش، آدم ربا را پیدا کند. سوده باید در عرض چند ساعت پولی هنگفت تهیه کند و برای همین در این بازه زمانی مجال فکر کردن ندارد و از طرفی نمی‌تواند خطر کند و ماجرا را به پلیس بگوید چون آدم رباها تهدید جدی کرده‌اند. «گورکن» یک درام تریلر است که تمام تمرکزش روی قهرمان قصه است تا تمام ابعاد آن را به نمایش بگذارد. عنصر شک در این فیلم صرفاً نمک قصه است که گرد کنجکاوی و تعلیق را روی تمام داستان بپاشد. در طول فیلم، دست ما در دست شخصیت اصلی قصه است و در درجه اول فقط او را در فیلم دنبال می‌کنیم و همزمان با او به کشف می‌رسیم. حتی راوی فیلم «گورکن» هم همین شخصیت مادر قصه یعنی سوده است. بله فیلم صرفاً به نمایش کشمکش‌های درونی و فردی او می‌پردازد و سعی می‌کند وارد سطح سوم کشمکش یا همان کشمکش‌های فرافردی هم بشود یعنی کشمکش‌هایی که مربوط به جامعه هستند و محیط‌های فیزیکی قهرمان را شامل می‌شوند. اگر فیلم فقط به کشمکش‌های بیرونی بسنده می‌کرد احتمالاً تبدیل به اثری می‌شد که ادای یک فیلم دست چندم هالیوودی را در‌می‌آورد ‌و اگر فقط محدود به کشمکش‌های درونی شخصیت می‌شد انگار که می‌خواست پز یک فیلم روشنفکرانه و هنری را بدهد. نه! فیلم تلاش می‌کند در سه لایه کشمکش قصه‌پردازی کند تا برای طیف‌ وسیعی از مخاطبان جذاب باشد و آنها را همراه کند.

گاهی خونسردی کاراکترها مخاطب را کلافه می‌کند بخصوص کنش‌های حسن معجونی (پیمان جنابی) در نقش پدر ماتیار که در اوج لحظات بحرانی، خونسرد است. به‌نظر می‌رسد آگاهانه لحن آرام قصه را در اکت کاراکترها هم لحاظ کرده‌اید. این به آن منظور بود که مخاطب بیشتر روی مؤلفه شرایط افراد در قصه تمرکز داشته باشد؟
پیمان شخصیت غیرفعال و راکدی نیست. از لحاظ شخصیت‌پردازی هم آدمی خشن و غیرقابل پیش‌بینی جلوه می‌کند؛ مردی خونسرد، در عین حال زمخت و جلوتر که می‌رویم مشخص می‌شود طبل تو خالی بیش نیست. پیمان در دل قصه کاملاً کنش‌مند است و اساساً پسرش ماتیار نقشه‌ای طراحی کرده که گره‌اش توسط همین پدر خطاکار باز شود و او را کنش‌مند و قهرمان جلوه بدهد و بتواند بواسطه همین نمایش قهرمانانه زمینه را برای بازگشت پدر فراهم کند. سوده می‌خواهد برای حفظ حضانت پسرش در حد ممکن گفتن حقیقت را به پیمان به تعویق بیندازد تا به اصطلاح بهانه‌ای برای سلب حضانت ندهد. برای سوده پیمان بلندترین دیوار و سخت‌ترین مانع است. وقتی پیمان متوجه ماجرا می‌شود سعی می‌کند با توجه به مدلش، برخورد منطقی با حادثه داشته باشد و بقیه را راضی کند که قضیه را به پلیس بگویند اما چون درست در همین لحظه او هم با تهدید آدم‌رباها مواجه می‌شود اصطلاحاً خالی می‌کند و تن به پیشنهاد افرا می‌دهد تا هرچه سریع‌تر پول را جور کند و آخر شب بعد از آزادی ماتیار قضیه را با پلیس مطرح کند.

چالش پیش آمده سوده را مجبور می‌کند تا با زخم‌های کهنه‌ای که از گذشته بر روانش بر جای مانده، روبه‌رو شود اما در عین حال از دادن اطلاعات بیشتر راجع به گذشته این ارتباطات و دلایل جدایی‌اش از پیمان و طرد شدن پدر و... و در نهایت چرایی رسیدن به شرایط امروز پرهیز می‌کنید. دلیل این رویکرد چیست؟
پیرنگ اصلی ما ماجرای گم شدن ماتیار و ربوده شدن او و تلاش مادر برای آزادی است. در این زمینه به تمام سؤالات مخاطب جواب داده می‌شود. روابط سوده با پدرش، با همسرش و... مربوط به پیرنگ‌های فرعی هستند و همگی حالت کهن الگویی دارند و تماشاچی کاملاً دریافت می‌کند سوده در هر دو روابط به بن‌بست خورده و آنها را خطاکار می‌داند و دوست ندارد به هیچ وجه آنها را ببخشد. پرداختن به جزئیات پیرنگ‌های فرعی به پیرنگ اصلی آسیب وارد می‌کرد، کمکی به پیشبرد پیرنگ اصلی نمی‌کرد و حتی موتور پیرنگ اصلی را خاموش می‌کرد. من فکر می‌کنم که تماشاچی در وهله اول این موضوع برایش اهمیت دارد که بداند چه بلایی سر پسربچه قصه آمده و مادرش برای آزادی او دست به چه کنش‌هایی می‌زند و در پایان هم از چرایی و راز قصه با خبر شود و مکاشفه پایانی را درک کند. تصور نمی‌کنم در این زمینه ابهامی برای مخاطب باقی بماند.

از نقاط قوت فیلم کستینگ بازیگران است که ترکیبی از بازیگران حرفه‌ای سینما و تئاتر است، حتی بازیگران نقش‌های کوتاه و احترام برومند که فقط صدای او را می‌شنویم با دقت انتخاب شده‌اند. راجع به انتخاب بازیگران بگویید؟ اولین انتخاب‌هایتان بودند؟ بر چه مبنایی به این انتخاب‌ها رسیدید؟
در زمان ساخت باید ببینید کدام بازیگرها آزاد و قابل رایزنی و مذاکره هستند. یکی از دغدغه‌های جدی من انتخاب بازیگر متفاوت برای تمام نقش‌های فیلم بود اما انتخاب‌هایی که برای مخاطب باورپذیر، منطقی و قابل قبول باشند. با تهیه‌کننده فیلم و دستیارم خانم آلاله هاشمی و اکثر لیدرهای فیلم مدام در حال مشورت و همفکری بودیم تا به بهترین گزینه برسیم. برای من در درجه اول توانایی بازیگر خیلی مهم است و بعد از آن، این مؤلفه که در عین متفاوت بودن تناسب زیادی با نقش داشته باشد. اخلاق بازیگر خیلی مهم است چون قرار است به مدت زیادی با هم کار یا زندگی کنیم. در نهایت بازیگرهایی که پتانسیل بالایی دارند و بیشتر در نقش‌های مشابه محدود شدند برایم جذاب است چرا که برای هر دو طرف چالش جدی شکل می‌گیرد؛ هم بازیگر می‌خواهد خود را بشکند و پرتره جدیدی از خودش به نمایش بگذارد و هم کارگردان دوست دارد تمام تلاشش را بکند تا تصویر متفاوتی از بازیگرش به نمایش بگذارد.

فیلم هارمونی بصری و آوایی دارد. طراحی صحنه با رعایت جزئیات اجرا شده و چشم‌نواز است. از موسیقی و آمبیانس محیطی حتی در انتخاب زنگ موبایل بدرستی استفاده شده است. این ترکیب همگون را باید به پای دقت در کارگردانی گذاشت یا انتخاب و چینش درست عوامل و اعتماد به آنها؟
بدون شک فیلم محصول یک کار گروهی و فکر جمعی است. آن طور که دیگران می‌گویند من آدم بسیار حساس و دقیقی هستم متأسفانه یا خوشبختانه روی جزئیات دقت وسواس گونه دارم. خیلی از همین جزئیات که شما شاهد هستید در مرحله نگارش متن شکل گرفت. بعد از مرحله نگارش فیلمنامه، در مرحله شروع پیش تولید هم در جلسات مشورتی که با لیدرهای فیلم از جمله مدیر فیلمبرداری، طراح صحنه و.... داشتم درباره طراحی نظام تصویری یا نقشه راه برای کار صحبت کردیم تا به تمام این جزئیات وحدت ببخشیم و در نهایت در خلق هارمونی بصری و آوایی در خروجی کار موفق باشیم.

تمام این ظرافت‌ها مسلماً روی پرده عریض سینما جلوه بیشتری دارد. چطور شد که حتی بدون اکران در سالن سینما به اکران آنلاین فیلم رضایت دادید؟ برای اکران فیلم عجله داشتید؟
سال گذشته من جزو مخالفان جدی اکران آنلاین بودم و آن را با اهداف سینما در تعارض می‌دیدم. سینما هنر جزئیات است و دیدن آثار سینمایی روی صفحات لپ‌تاپ، تبلت و موبایل تمام جزئیات را نابود می‌کند ولی متأسفانه باز هم زور واقعیت بیشتر بود. با توجه به شرایط سخت امروز سینماها، تعطیلی و بازگشایی مدام و این واقعیت که مردم ترجیح می‌دهند کمتر خطر کنند و سینما را در خانه دنبال کنند به اکران آنلاین تن دادیم. به هر حال در شرایط امروز سینماداران فقط از اکران آثار کمدی حمایت می‌کنند، بسته‌های حمایتی سازمان سینمایی هم در نهایت به همین آثار کمدی ختم می‌شود و مردم هم اگر بخواهند ریسک کنند و به سینما بروند ترجیح می‌دهند به‌خاطر روزهای تلخ و سختی که داریم برای یک فیلم کمدی بلیت بخرند تا لحظاتی از فشار زندگی فرار کنند. در این شرایط اکران آنلاین برای فیلم‌هایی مثل «گورکن» بهترین تصمیم است چرا که در اکران سینما در رقابت با آثار کمدی اتفاق ویژه‌ای برایشان نمی‌افتد، صرفاً تبلیغات فیلم هدر می‌رود و در نهایت بعد از مدتی فیلم روی پرده بیات می‌شود. بر همین اساس ترجیح دادیم به رغم تمام چالش‌هایی که می‌دانستیم در این مسیر خواهیم داشت، با تمام انرژی اکران آنلاین را شروع کنیم.

برخلاف اغلب آثار، بازیگران در ایام اکران آنلاین هم همراه فیلم بودند و علاوه بر اطلاع‌رسانی با پیام‌های تصویری مخاطبان را به تماشای نسخه قانونی «گورکن» دعوت کردند. این فضای همدلانه از ایام تولید می‌آید یا پاسخ به اعتمادی است که از خروجی فیلم گرفته‌‌اند؟
یکی از شانس‌های بزرگ من در زمان ساخت «گورکن» گروه بازیگران فیلم بود که همگی بشدت همراه و صبور و دلسوز بودند بویژه ویشکا آسایش که آدم بسیار با اخلاق، منعطف و خلاقی است. لذت تجربه همکاری با او را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. درست است که فیلم به خاطر بی‌مهری مسئولان جشنواره فیلم فجر از این رویداد ملی که حق تمام ما فیلمسازان است کنار گذاشته شد و به آن برچسب‌های خاص زدند اما با وجود شرایط سخت جشنواره‌های خارجی در این روزهای کرونایی که مدام یا تعطیل می‌شدند یا به تعویق می‌افتادند، «گورکن» حضور پررنگی در محافل سینمایی بین‌المللی داشت و جزو چند فیلمی بود که سال گذشته و امسال بیشترین سفرها و حضور در مجامع خارجی را تجربه کرد. تصورم این است که بازیگران و عوامل فیلم این نتایج را به پای خروجی کار گذاشته‌اند و دوست دارند به‌صورت خودجوش تا پایان، همراه فیلم باشند و از آن حمایت کنند.

معضل بزرگ اکران آنلاین، قاچاق است. تمام آثار عرضه شده بلافاصله یا از بازار قاچاق سر درآوردند یا شبکه‌های ماهواره‌ای. پیشنهاد شما برای رفع این معضل چیست؟
تنها راه اجرای قانون کپی‌رایت است؛ اتفاقی که در این شرایط واقعاً شدنی نیست. آنقدر درگیر بحران‌های مختلف هستیم که بعید می‌دانم بتوان به اجرایی شدن این قانون فکر کرد. وقتی ۹۹ درصد آثار خارجی که در همین تلویزیون ملی یا پلتفرم‌های اینترنتی به نمایش گذاشته می‌شود به‌صورت غیرمجاز و غیرقانونی دوبله و پخش می‌شوند، از صیانت تولیدات خودمان صحبت کنیم؟ نبود قانون کپی‌رایت زخم بزرگ تمام هنرمندان این سرزمین است و مهم‌ترین دلیلی است که باعث شده زندگی اکثر هنرمندان رفاه و سروسامانی نداشته باشد.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار