*محمدامین غروی

تواتر حدیث غدیر از نگاه عالمان اهل سنت

حدیث غدیر از احادیثی است که محدثان و مورخان اسلامی - اعم از شیعه و اهل سنت - به صورت متواتر آن را روایت کرده‌اند.

کد مطلب: ۱۲۰۳۱۸۴
لینک کوتاه کپی شد
تواتر حدیث غدیر از نگاه عالمان اهل سنت

متواتر بودن حدیث غدیر، مقتضای قوانین طبیعی و فطری است؛ زیرا پیامبر آن را در میان انبوه مسلمانانی که با او در حجة الوداع شرکت کرده بودند، در غدیر خم ایراد کرد. شرایط ایراد آن خطبه به گونه‌ای بود که حاجیان پس از بازگشت از سفر حج به وطن خود آن را برای دیگران بازگو می‌کردند؛ زیرا پیامبر دستور داد تا کسانی که از غدیر خم گذشته بودند، باز گردند و کسانی که عقب تر بودند برسند، آن گاه آنان را برای اقامه نماز جماعت فراخواند و در آن هوای بسیار گرم، خطبه غدیر را ایراد کرد و ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را برای آنان اعلان کرد و از آنان خواست تا با او بیعت کنند و به وی تهنیت گویند. طبیعی است که چنین حادثه‌ای توجه حاضران در غدیر را به خود جلب کرده است و در بازگشت از سفر از آن به عنوان خاطره‌ای مهم برای دیگران سخن گفته‌اند.

دیدگاه عالمان اهل سنت در تواتر حدیث غدیر
حدیث غدیر را احمد بن حنبل از چهل طریق، ابن جریر طبری از هفتاد و چند طریق، جزری مقری از هشتاد طریق، ابن عقده از ۱۰۵ طریق، ابوسعید سجستانی از ۱۲۰ طریق و ابوبکر جعابی از ۱۲۵ طریق نقل کرده‌اند.[1] با این حال، اقوال عالمان اهل سنت در این باره مختلف است. اکثریت قاطع عالمان اهل سنت حدیث غدیر را معتبر و غیر قابل تردید دانسته و برخی از آنان آن را متواتر یا مستفیض و برخی دیگر آن را صحیح شمرده‌اند. در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

الف) تواتر حدیث غدیر
برخی از علمای طراز اول اهل سنت، حدیث غدیر را متواتر دانسته اند. حدیث متواتر حدیثی است که هیچ شک و اشکالی در صادر شدن آن از معصوم وجود نداشته باشد:
١. شمس الدین ذهبی شافعی (متوفای ۷۶۸ ق) در تلخیص المستدرک، طرق مختلف حدیث غدیر را ذکر کرده و بسیاری از آنها را صحیح دانسته و گفته است: صدر حدیث (من کنت مولاه فعلى مولاه) متواتر است و من به صدور آن از پیامبر یقین دارم، و جمله «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ» نیز سندش قوی است. این سخن وی را آلوسی و ابن کثیر نیز نقل کرده‌اند.[2]
۲. شمس الدین جزری شافعی (متوفای ۸۳۳ ق) حدیث غدیر را به هشتاد طریق روایت کرده و رساله «اسنی المطالب» را در این باره نوشته و گفته: این حدیث به صورت متواتر از پیامبر و امیرالمؤمنین روایت شده است.[3]
چند نفر دیگر از عالمان معتبر سنی مانند حافظ جلال الدین سیوطی شافعی (متوفای ۹۱۱ ق)، جمال الدین حسینی شیرازی (متوفای ۱۰۰۰ ق)، ضیاء الدین مقبلی (متوفای ۱۱۰۸ ق)، سید امیرمحمد صنعانی، مفتی شام عمادی حنفی (متوفای ۱۱۷۱ ق)، حافظ شهاب الدین حضرمی در «تشنیف الأذان» و شیخ محمد صدر العالم نیز حدیث غدیر را متواتر می دانند.[4]

ب) صحیح بودن حدیث غدیر
عده ای دیگر از علمای سنی عقیده به صحت حدیث غدیر دارند:
1. حافظ ابوعیسی ترمذی (متوفای ۲۷۹ ق) پس از ذکر حدیث غدیر گفته است: هذا حدیثٌ حسنٌ صحیحٌ؛ این حدیثی حسن و صحیح است.[5]
2. حافظ ابو جعفر طحاوی (متوفای ۳۲۱ ق) پس از نقل حدیث غدیر گفته است: این حدیث از نظر سند صحیح است و بر هیچ یک از راویان آن اشکالی وارد نیست.[6]
3. فقیه ابوعبدالله محاملی بغدادی (متوفای ۳۳۰ ق).[7]
4. ابوعبد الله حاکم نیشابوری (متوفای 405) حدیث غدیر را به چند طریق صحیح، روایت کرده است.[8]
5. علاء الدین سمنانی (متوفای ۷۳۹ قی).[9]
6. حافظ عمادالدین بن کثیر شافعی (متوفای ۷۷۶ ق) سخن استادش ابوعبدالله ذهبی که گفته حدیث غدیر صحیح است را نقل کرده و رد نکرده است.[10]
7. حافظ ابن حجر عسقلانی (متوفای ۸۵۲ قی) گفته است: حدیث «مَن کنتُ مولاه فعَلیٌ مولاه» را ترمذی و نسائی روایت کرده‌اند و طرق آن جداً بسیار است. ابن عقده آنها را در کتابی نقل کرده و بسیاری از اسانید آن صحیح و حسن است.[11]
8. ابن حجر هیتمی مکی (متوفای ۹۷۵ ق).[12]
9. نور الدین هروی قاری حنفی (متوفای ۱۰۹4 ق) گفته: این حدیث صحیح است و تردیدی در آن نیست و برخی از محدثان، آن را متواتر دانسته‌اند؛ زیرا در روایت احمد آمده است که سی نفر از صحابه که آن را از پیامبر شنیده بودند، در ایام خلافت على و بر آن شهادت دادند.[13]
10. عبدالحق دهلوی (متوفای ۱۰۵۲ ق) گفته است: «این حدیث، صحیح است و تردیدی در آن نیست. عده ای مانند ترمذی، نسائی و احمد آن را روایت کرده اند. طرق آن بسیار است. شانزده نفر صحابی آن را روایت کرده‌اند. در روایتی آمده است که سی نفر از صحابه، آن را از پیامبر شنیده و برای علی (علیه السلام) در زمان خلافتش شهادت دادند و بسیاری از اسانید آن صحیح و حسن است و به سخن کسی که در صحت آن اشکال کرده، اعتنایی نمی‌شود.
11. شیخ محمود بن محمد شیخانی قادری.
12. ابوعبدالله زرقانی مالکی (متوفای ۱۱۲۲ ق).
13. شهاب الدین حفظی شافعی، یکی از شعرای غدیر در قرن دوازدهم.
14. میرزا محمد بدخشی گفته است: این، حدیث صحیح و مشهور است و جز انسان متعصب و جاحد که سخن او اعتباری ندارد، در صحت آن تردید نکرده است.
15. مولوی ولی الله لکهنوی گفته است: این حدیث، صحیح است و طرق متعددی دارد و کسی که در صحت آن اشکال کرده به خطا رفته است.[14]
16. ناصر الدین آلبانی گفته است: هر دو بخش حدیث غدیر صحیح است، بلکه بخش اول آن متواتر است.[15]

ج) حدیث غدیر، مشهور و مستفیض است.
ابن ابی الحدید معتزلی (متوفای 6۵۵ ق) گفته است: حدیث غدیر، یکی از روایات شایع در فضایل امیرالمؤمنین است و در جای دیگری گفته است: در اینجا روایاتی را بازگو می‌کنیم که به صورت مستفیض درباره احتجاج امیرالمؤمنین با اصحاب شورا نقل شده است، سپس حدیث غدیر را نقل کرده است.[16]

سخنان بی اساس
با توجه به آنچه در مورد تواتر و صحت حدیث غدیر بیان شد، سستی و نادرستی سخن برخی از عالمان اهل سنت درباره حدیث غدیر، مشخص می‌شود:
برخی اصل حدیث غدیر را به این دلیل انکار کرده‌اند که امیرالمومنین (علیه السلام) به یمن رفته و در حجة الوداع شرکت نداشت.[17] اما محققان در پاسخ گفته‌اند: «علی (علیه السلام) اگر چه به یمن رفته بود، اما از یمن به مکه رفت و در حجة الوداع حضور داشت.[18] آمدن علی علیه السلام از یمن به مکه و شرکت در حجة الوداع در صحاح اهل سنت روایت شده است.[19]
برخی در صدور بخش اول حدیث یعنی جمله «مَن کنتُ مولاه فَعَلی مولاه» مناقشه کرده‌اند. تفتازانی گفته است: «اکثر راویان، صدر حدیث را روایت نکرده‌اند.[20] اما پیش از این، سخنان محدثان برجسته اهل سنت در تواتر یا صحت بخش اول حدیث غدیر نقل شد.
اشکال دیگر آنکه چون حدیث غدیر توسط محدثانی مثل بخاری، مسلم، واقدی و ابن اسحاق نقل نشده، مورد تردید است.[21] اما نقل نشدن حدیثی توسط گروهی از محدثان چه کم باشند یا زیاد، دلیل بر مردود یا مشکوک بودن حدیث نیست، آنچه مهم است این است که حدیث از طریق صحیح روایت شده باشد.

پی نوشت:
[1]. امینی عبدالحسین، الغدیر فى الکتاب و السنة و الادب، ج‏1، ص: 14، پاورقی.
[2]. روح المعانی، ج‏6، ص: 195 ؛ البدایة و النهایة، ج‏5، ص:214.
[3]. أسنى المطالب، ص: 48.
[4]. الغدیر، ج‏1، ص: 300 و 301 و 306 و 307 و 310 و 311.
[5]. سنن الترمذی، ج‏5، ص: 451.
[6]. طحاوی، شرح مشکل الآثار، ج5، ص19.
[7]. الغدیر، ج‏1، ص: 295.
[8]. المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص118-119.
[9]. الغدیر، ج‏1، ص: 297.
[10]. البدایة و النهایة، ج‏5، ص:214.
[11]. فتح الباری، ج7، ص74.
[12]. الصواعق المحرقة، ص 363.
[13]. مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج11، ص 248.
[14]. الغدیر، ج‏1، ص: 304 و 308 و 309 و 311.
[15]. سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج4، ص343، ح1750. مکتبة المعارف.
[16]. شرح نهج البلاغة، ج‏9، ص: 166.
[17]. فخر رازی، نهایة العقول، ج4، ص482.
[18]. شرح مشکل الآثار، ج11، ص95.
[19]. صحیح البخاری، ج‏3، ص: 103.
[20]. شرح المقاصد، ج‏5، ص: 274.
[21]. نهایة العقول، ج4، ص484.

پژوهشگر دینی

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار