مهدی جوزایی*
نقدی بر مستند «قهرمان» اثر الهام آقالری
میز نقد، ساعت نقد، ادبیات نقد، اصول نقد، گفتمان نقد، پارادایم نقد، چارچوب نقد، ساحت نقد... اینها همه ترکیب مضافِ برساخته پیرامون نقد هستند.
از سوی دیگر به نظر می رسد مهمترین عبارت وصفی که در طول سالیان متمادی در تعقیب واژه منتقد بوده ترکیب «منتقد حرفه ای» یا به تعبیری «منتقد با سواد» بوده است.
امری که باعث شده تا در مقاله ها و یادداشت های مختلف درخت تنومند نقد را آلوده به آفات بدانند؛ ابتلای «مدعیان نقد» به نوعی بیماری التقاطی است! چیزی مابین نزدیک بینی و دوربینی... تفاوت بین نقد و شبه نقد، تفاوت بین دغدغه مندی و دغدغه بندی! تفاوت بین منفعت طلبی و مصلحت بینی!
وقتی فراموش می کنیم که مخاطب فیلم مستند مخاطب نقد و مخاطب منتقد هم هست و می تواند باشد...وقتی فراموش می کنیم که در یک مستند پرتره؛ شخصیت اصلی فیلم که از قضای اتفاق در نهمین دهه زندگیش با مشکلات ریز و درشتی دست و پنجه نرم می کند و با اکسیر «امید» روزش را به شب می رساند_فاطمه حشمتی را می گویم_لاجرم جزو مخاطبان برنامه است...گاهی فراموش می کنیم هستی یک انسان به تلنگری بسته است و به کلامی وابسته.
باز هم همان سوال ژرف!
منتقد کیست و کار او چیست؟
هر مخاطبی در مواجهه با یک اثر(در اینجا فیلم مستند) معنایی را طلب میکند، اما مخاطب منتقد به غیر از جستوجو و پیگیری معنا بدنبال تولید معنا است و به همین سبب نقد درست و سالم «تالیف» قلمداد می شود. اثر هنری برای منتقد، اثری بسته و محدود نیست و لاجرم به یک معنی منتهی نمیشود و کنکاش معناشناختی منتقد منحصر به معانی با بار منفی یا مثبت نیست و نمیتوان ذاتی برای آن معانی مشخص کرد.
در حرفه ای ترین و درست ترین شیوه، نقد منتقد می تواند به یک طرح بینجامد طرحی که یک قدم اثر را به پیش می برد و به نوعی جهان متن را گسترش می دهد و این اتفاق مبارک زمانی رخ می دهد که منتقد فارغ از یک جانبه گرایی و قضاوت شتابزده با به کار گیری سازوکارهایی روشمند بر مبنای رویکردهای تئوریک دست مخاطب را گرفته و او را با خود همراه کند چون نقد بدون مخاطب در یک فضای ایزوله و یک طرفه و غیر تعاملی اساسا پوچ است. نقدِ به قاعده، محکی است برای تمیز سویه های مختلف «اثر» بدون توجه به «موثر»
آقایان «اصطلاح منتقد» برنامه رادیکال مستند!
میان«نقد» و«نظر» تفاوتهای ماهوی وجود دارد. مخاطب میتواند صاحبنظر باشد ولی لزوماً این نظرات در حیطه نقد نباشد و به طریق اولی اسم این مواجهه، میز نقد یا پلاتوی نقد بعنوان بخشی از یک برنامه تلویزیونی نیست و نخواهد بود! چراکه نقد بدون مبانی و معیارها بی اعتبار است: شناخت دستگاه فکری یک اثر به مثابه یک "متن باز" جزو وظایف ذاتی منتقد واقعی است چراکه ارائه نظرات متفاوت و پراکنده و خارج از دستگاه فکری و نظری، نقد دانسته نمیشود و تنها در حیطه نظرورزی باقی میماند. منتقد برای مواجهه با اثر دست به انتخاب می زند و روشی را بر می گزیند تا با جهان متن ارتباط بر قرار کند به عبارت دیگر «روش» توسط اثر هنری فراخوانده میشود و گفتوگویی میان اثر هنری(در اینجا مستند قهرمان) و متن منتقد شکل میگیرد(که در این برنامه عقیم ماند)؛ در نهایت، نوعی اتصال و همپیوندی میان فرم نقد با فرم اثر هنری ایجاد می شود که جهان متن را گسترش می دهد.
در این میان تلاش منتقد برای ترجمه واژگان تصویری و رمز گشائی از اثر بدنبال کشف و خلق معنا ممکن است به شکست نقد بینجامد و اینجاست که تفاوت بین منتقد و نظرورز، بین فعالیت و انفعال مشخص می شود چون منتقد واقعی نیک می داند که برای نجات نقد میبایست شکست را تجربه کرد.منتقد نقد را بزک نمی کند برای اینکه ذهن نا منظم خودش را فتوشاپ کند! منتقد پشت سوالاتش قایم نمی شود بلکه به سوالاتش قائم می شود.
منتقد خودخوانده ای که تفاوت بین نقد و ریویو را درک نکرده در ورطه ای می افتد که به ناچار باید شُوی تلویزیونی را برای خوشایند تهیه کننده به سمت سرگرمی سوق دهد بنابراین سعی میکند گفتاری جذاب و بامزه داشته باشد که بیننده جذب شود و شبکه را عوض نکند!همان اتفاقی که به کرات در این برنامه به اضافه مستند توسط منتقد نماها رخ داده است.
منتقد حرفه ای اثر را کالبد شکافی می کند تا راهی تازه برای کشف جهان متن_فیلم بسازد نه اینکه با واژگان دم دستی «اثر و موثر» را نکوهش یا حتی کُرنش کند.
کوتاه سخن اینکه برنامه تلویزیونی به اضافه مستند نه نقد که یک «گپ تایم» را در قابل یک تالک شوی غیر تعاملی به نام «میز نقد» به خورد مخاطبی می دهد که در پایان دست خالی ازین منازعه بیرون می آید؛منازعه بین کسانی که در بهترین حالت فیلم را ریویو می کنند و تصور می کنند که به ساحت مقدس «نقد» مُشرف شده اند.
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
ارسال دیدگاه