سحر شیخی*
اندر احوالات یک زن شاغل
من یک زن شاغلم و خدا می داند که تا لحظه ای که به خانه میرسم چقدر اضطراب فرزندم را دارم.
من یک زن کارمندم، همراه با کار بیرون، خانهداری و بچهداری هم از وظایفی است که اگرچه در هیچ قانونی به نام من زده نشده اما عرف آن را به زن نسبت میدهد.
امروز که همسرم به گوشی من زنگ زده بود، من در جلسه بودم و طبیعتاً تماس را پاسخ ندادم، مورد سرزنش قرار گرفتم که بچه مریض شده و تو گوشی را جواب نمیدهی، بنظر شما اگر یک کارمند آقا هم در جلسه بود آیا سرزنش میشد؟ بماند که با چه حجم از ناراحتی و نگرانی محل اداره تا خانه را طی کردم و فرزند بیحالم را در آغوش گرفتم.
من یک زن شاغلم و بارها از سوی قشری که هنوز در مورد زن و مرد پاگیر تبعیض هستند، مورد قضاوت قرار میگیرم. شبها را با فکر اداره بسر میبرم و کارهای تلنبار شده و روزها در محل کارم نگران این هستم که مبادا فرزندم آسیبی به خود بزند، نهار را چه کنم، فامیل را آخر هفته دعوت کنم و خلاصه اینکه تقریباً استراحتی ندارم.
من یک زن شاغلم و ۲۴ ساعته در حال فعالیت هستم، اطرافیان از من توقع دارند که مدام شاد باشم و دائم لبخند بزنم در حالی که واقعاً گاهی احساس پژمردگی میکنم از اینکه مردانه پا به پای همکاران آقا کار کنم و از تواناییهای هم جنسانم دفاع کنم. از اینکه غیرتم اجازه نمیدهد بگویم من هم خسته میشوم و من نیز نیاز به استراحت دارم، هرچند کسی هم خودش را مسئول نمیداند که خانهداری و بچهداری هم میتواند گاهی به یک مرد واگذار شود و هیچ چهره زشتی هم نداشته باشد.
من یک مادر شاغل هستم و گاهی اوقات واقعاً دلم میخواهد از زن بودنم لذت ببرم، اینکه یک فنجان چایی در آرامش بنوشم و از دیدن بازی فرزندم خوشحال شوم، بدون اینکه ظرفهای انباشته در آشپزخانه و غذای نپخته، آزارم دهد.
پنجره را باز میکنم و آرزو میکنم ای کاش با مادران و زنان شاغل برخورد مهربانانهتری شود و اینکه اگر زنان در روی زمین نباشند قطعاً لطافت رنگ میبازد، رنگین کمان احساسات زنانه دیگر در آسمان نقش نمیبندد. زنان شاغل هم گاهی خسته میشوند. درکشان کنیم.
خبرنگار *
ارسال دیدگاه