«توسعه عادلانه از منظر شهید بهشتی» دربرنمه زاویه بررسی شد

تهران(پانا) - فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی و حسین راغفر، عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا با حضور در قسمت دوم از فصل شانزدهم برنامه زنده تلویزیونی زاویه که نهم تیرماه به روی آنتن شبکه چهار رفت، به گفت‌و‌گو درباره توسعه عادلانه از منظر شهید بهشتی پرداختند.

کد مطلب: ۱۱۹۷۰۸۲
لینک کوتاه کپی شد
«توسعه عادلانه از منظر شهید بهشتی» دربرنمه زاویه بررسی شد

فرشاد مومنی در ابتدای برنامه با بیان اینکه اندیشه شهید بهشتی شهید یک ذخیره دانایی بی بدیل است، گفت: اگر ما عالمانه به آن اندیشه ها نگاه کنیم هم می توانیم به سهولت بفهمیم که چرا به این روز افتاده ایم و هم می توانیم بفهمیم که ساز و کارهای برون رفت از این شرایط چیست.
وی افزود: مسئله بسیار اساسی که در این زمینه وجود دارد این است که ما از کجا آغاز کنیم. عنوانی که برای این جلسه در نظر گرفته شده، یعنی مسئله توسعه عادلانه از دیدگاه آیت الله شهید دکتر بهشتی فکر می کنم مدخل بسیار خوبی است هم به این دلیل که الان با هر متر و معیاری که نگاه کنیم نظام تصمیم گیری های کشور پشت به توسعه و تولید فناورانه است و به طرز غیر متعارفی تصمیم گیری ها در تسخیر گروه های ضد توسعه ای و رانت جو و تحت تاثیر فساد و ربا است. بنابراین برجسته کردن عنصر توسعه و بازکردن اینکه آقای بهشتی به شکلی بی نظیر در میان اسلام شناسان قرن بیستم ما در سطح جهان آمدند و بنیان های قرآنی این مسئله را که اگر ما عزت می خواهیم باید به سمت یک حرکت فراگیر اعتلابخش حرکت کنیم که امروز آن را توسعه نامگذاری کرده اند.
مومنی در ادامه گفت: توسعه یک دیسیپلین و یک رشته علمی است. مگر آدم عاقل می گوید که من با ریاضیات یا رشته شیمی مشکل دارم؟ شما می توانید به متفکرانی که در این حیطه صحبت کرده اند نقدهایی داشته باشید اما با رشته علمی که نمی توان مخالفت کرد. آن چیزی که بسیار اساسی است این است که آقای بهشتی مسئله توسعه را از دریچه حق و عدل نگاه کردند و این شاه بیت کار ایشان است. ایشان به صراحت در کتاب «حق و باطل» که به نظر من جزء افتخارات مواریث اندیشه اسلامی در قرن بیستم محسوب می شود می گویند که باید بدانید ریشه بی عزتی ما این است که دیگر حاملان حق و عدل نیستیم. اگر عدل انقدر مهم است باید آن را بشناسیم، شهید بهشتی به طرق پرشماری شیوه های شناخت عدل را توضیح داده اند و کارکردهای آن را مطرح کرده اند. شاید علاقه مندان به توسعه در ایران ندانند که آقای بهشتی از این نظر با آقای مطهری مشترک است که می گوید اگر عدل جدی گرفته نشود، علم، عقل و اخلاق رشد نمی کنند. بنابراین آنهایی که فکر می کنند مردم کمبود موعظه دارند که مشکل اخلاقی داریم، یا کج نگاه می کنند و یا نمی فهمند و یا می خواهند که نفهمند، اگر نه آنطور که از میراث اندیشه اسلامی بر می آید این خیلی شفاف است که اگر اخلاق می خواهیم باید مناسبات عادلانه ایجاد کنیم.
وی ادامه داد: آقای بهشتی یک نکته دیگر را هم برجسته می کنند که در شرایط امروز ایران که ما در باتلاق مناسبات رانتی گرفتار هستیم خیلی کارگر می افتد. ایشان می گویند که از دریچه عدل می شود جلوی برخورد فرصت طلبانه و ابزاری با دین را هم گرفت که این خودش یکی از کلیدهای بیچارگی ماست. آقای بهشتی در این زمینه فرمول بندی هایی را ارائه کرده اند و یکی از بحث هایشان این است که حاکمیت سرمایه، دشمن توسعه و دشمن عدالت است و الان ایران اسیر حاکمیت سرمایه است و نظام تصمیم گیری های اساسی کشور هم آگاه یا ناخودآگاه در تسخیر اینها قرار دارد.
آقای بهشتی می گویند که با ملاک عدل تمام کارها را مورد ارزیابی مجدد قرار دهید. اگر شوک درمانی تورم زا است و نابرابری ها را بیش تر می کند همانقدر که ضد توسعه است ضد عدالت و ضد اسلامی هم هست. اگر به اسم خصوصی سازی مناسبات غیرشفاف و توزیع رانت را دنبال کردید همینطور. اگر به اسم آزادسازی مافیای واردات را تقویت کردید و کمر تولیدکنندگان کشور را شکستید هم همینطور.

حسین راغفر، عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا در ادامه برنامه گفت: در قانون اساسی محور اصلی به خصوص در حوزه های عدالت ساز و مساوات گرا عمدتا دیدگاه های مرحوم بهشتی است. به خصوص جاهایی که فرصت هایی برابر برای افراد جامعه مهیا می کند مثل نظام آموزشی و سلامت و حوزه کار در قانون اساسی که به عنوان یک حق همگانی شناخته می شود و اینکه دولت موظف است که کار و فرصت های اشتغال را برای همه جامعه فراهم کند و حتی ابزار کار را برای کسانی که فاقد آن هستند مهیا سازد. مسکن هم به عنوان یکی از نیازهای اساسی هر جامعه است. مسکن در همه دنیای صنعتی بیش از هر چیز یک پدیده سیاسی است و مردم نمی توانند بدون سرپناه زندگی کنند، ضمن اینکه این سرپناه باید ویژگی های حداقلی برای تامین نیازهای انسان داشته باشد. بنابراین محورهای اساسی قانون اساسی ما که محورهای برابر ساز است و در تکلیف حکومت و دولت قرار گرفته طرح های شهید بهشتی هستند.
وی افزود: ویژگی اساسی مرحوم بهشتی این بود که درباره نگاه سرمایه دارانه به پدیده های اقتصادی موضع گیری های خیلی صریح دارند. در دهه دوم پس از انقلاب ما یک تغییر ایدئولوژی را در جمهوری اسلامی تجربه می کنیم و اولین چیزی که در این فرآیند قربانی می شود قانون اساسی است و همه آن وجوه اجتماعی قانون اساسی کنار گذاشته می شود. علت هم این است که ایدئولوژی جدیدی که مطرح می شود کاملا فردگرا است و با محورهای جمعی و جمع گرا شدیدا جهت گیری مخالف دارد و به همین دلیل هم هست که همه پدیده های جمعی مثل رفاه اجتماعی، سلامت عمومی و آموزش و پرورش همگانی کنار گذاشته می شود و به جای آنها خصوصی سازی و آزادسازی مطرح می شود و به اسم خصوصی سازی و ارتقا کارایی و بهره وری عملا اتفاقاتی افتاد که امروزه ما نتایجش را شاهد هستیم و بحران عمیق اجتماعی و اقتصادی که می بینیم محصول این نگاه است.
راغفر گفت: نئولیبرالیسم در واقع یک پروژه جهانی است. ما وجوه سیاست های نئولیبرالیستی را در همه کشورهای جهان از محروم ترین بخش ها مثل صحرای سفلای افریقا تا آسیا اروپا و امریکای لاتین شاهد هستیم و ظهور این پدیده را داریم و حاکمیت عرضه و تقاضا را بر همه وجوه فردی و اجتماعی زندگی مردم می بینیم.
منطق بازار بر روی مفهومی تحت عنوان عمل متقابل یا «Reciprocity» استوار است؛ به این معنا که من به شما خدمتی عرضه می کنم و انتظار دارم که شما معادل آن را به من پرداخت کنید. در حالی که برای حفظ یک جامعه این اصل به تنهایی کافی نیست بلکه ما به دواصل دیگر نیاز داریم تا بتوانیم یک جامعه منسجم ایجاد کنیم. یکی از این اصول مساوات طلبی است و دیگری اصل جامعه و اجتماع است. اصل اجتماع بر این نکته تاکید دارد که من به شما خدمتی می کنم اما انتظار عمل متقابل ندارم. اینکه من برای شما کاری انجام می دهم و انتظاری ندارم و شما برای دیگری انجام می دهید و دیگری برای دیگری و... نهایتا فرهنگی در جامعه مستقر می شود که شخص اولی که خدمتی را بدون انتظار ارائه کرده از کس دیگری بدون اینکه انتظار خدمت از او داشته باشد دریافت می کند و این انسجام اساسی جامعه است.
فرشاد مومنی در ادامه اظهار داشت: من فکر می کنم آقای دکتر راغفر یک نکته راهبردی را با یک تعبیر گویا مطرح کردند با این عنوان که در دوره پس از ده سال اول پس از انقلاب اسلامی ما با یک تغییر ایدئولوژی در نظام تصمیم گیری های اساسی مواجه هستیم. این تغییر ایدئولوژی را اگر کسانی واقعا صادقانه و عالمانه بخواهند طول و عرضش را بشناسند و ابعاد آن را بفهمند و ساز و کارهای حل و فصل آن را بدانند یکی از درخشان ترین مطالعاتی که در چند سال اخیر در این زمینه انجام شده کار ممتاز جناب آیت الله محمد سروش محلاتی است با عنوان «بازگشت از بهشتی، بازگشت به بهشتی». در آنجا چیزی که ایشان خیلی عالی توضیح دادند این است که شما با یک دگرگونی بسیار بنیادی در همه عرصه های حیات جمعی روبه رو هستید. مثلا آقای بهشتی که آنطور بحث از حق و عدل و توسعه عادلانه مطرح می کنند، در آن منظومه اندیشه ای خود تصریح دارند که یک در هم تنیدگی تمام عیار میان اقتصاد و سیاست وجود دارد؛ یعنی مثلا یک رکن توسعه عادلانه کمک به سازمان یابی مردم است در حالی که ما در این زمینه دقیقا در جهت عکس آنچه که آقای بهشتی گفتند و عمل کردند حرکت کرده ایم.
وی افزود: به نظام قاعده گذاری ها که در بخش پولی و مالی ایران جریان دارد نگاه کنید که به چه نحو سروری برای پول ایجاد کرده و به وسیله آن کمر مردم و تولید کننده ها را شکسته است، کشور را دچار وابستگی های ذلت آور به خارج کرده و مافیا ها را رشد داده است.
وی اظهار داشت: ما با یک چنین پدیده شگفتی رو به رو هستیم که یک نظام پاداش دهی ای تعریف شده که کشور را به این ورطه انداخته است و نتیجه این می شود که در شرایط جنگی در این کشور 90 درصد کارگران با قرارداد دائم کار می کردند، اما امروز 90 درصد آنها با قرارداد موقت کار می کنند. یعنی یک احساس ناامنی ریشه دار را در تمام کسانی که به هر شکل در تولید مشغول هستند می بینیم. اینکه من می گویم این یک نظام حیات جمعی است، مثلا برق قطع می شوداینکه چرا می رود برویم واکاوی کنیم می رسد به شوک درمانی های مشکوک فسادزا و پربحرانفرم توزیع خاموشی را اگر نگاه کنیم طوری است که کمر تولیدکننده ها می شکند. مثلا دو شیفت از تولید را تحت تاثیر خود قرار می دهد در حالی که برای واسطه ها و دلال ها این فشار وجود ندارد. هم دوره زمانی برق رفتن برای آنها کمتر است و هم خیلی راحت تر قابل مدیریت است. اینکه آقای راغفر می فرمایند که یک تغییر ایدئولوژی اتفاق افتاده این در تمام زوایا قابل مشاهده است. چطور به حکومت کنندگان گرامی حالی کنیم شما که اینطور به سازمان یابی مردم حساسیت نشان می دهید نیروی کار شما در پایین ترین سطح تاریخی قدرت چانه زنی خود قرار دارد. این ظلم فاحش است. اگر بخواهیم طول و عرض این ظلم فاحش را بفهمیم باید به سراغ اندیشه های شهید بهشتی برویم که ایشان با جزئیات توضیح می دهند و تعبیر این است که وقتی آقایی پول را حاکم کردید جامعه شیطان زده می شود و این تعبیر از قرآن است. این حرف ها برای امروز و دیروز نیست، 50 سال پیش توضیح داده اند که وقتی پشت به تولید کرده و ربا را مسلط کنید آن وقت در جامعه هم سبک کسب محبوبیت سبک امویان می شود. یعنی از منابع عمومی پول و کالا توزیع می کنید برای آنکه کسب محبوبیت کنید و این کمر جامعه را می شکند و مردم را دچار احساس ذلت می کند و عزت نفس آنها و احساس تعلق به جامعه را مخدوش می کند و ده ها فاجعه اجتماعی که آقای راغفر هم توضیح دادند پیش می آورد.

راغفر در ادامه گفت: البته هر کسی که از حقوق مردم دفاع کند حتما از جانب صاحبان سرمایه متهم است و بنابراین ما هیچ نگرانی ای از این مسئله نداریم و همه جای دنیا هم کسانی که جهت گیری های مردمی دارند و به خصوص طبقات و مردم فرودست جامعه مورد نظر آنها است و تامین نیازهای اساسی مردم را دنبال می کنند همواره متهم هستند. حتی در خود غرب هم لیبرالی مثل جان رالز که همه او را لیبرال می شناسند را هم متهم می کنند به اینکه مواضعی که گرفته غیر لیبرالی است. مسئله اساسی ای که وجود دارد و در گفتمان علمی کشور ما مغفول مانده این است که سرمایه داری یک طیف است که یک سر آن کشورهای اسکاندیناوی مثل سوئد و نروژ و سر دیگر آن امریکا و بریتانیا هستند. بنابراین در سراسر این طیف اشکال مختلف حضور دولت و بازار هست و بسترهای تاریخی و اجتماعی آنها و توانایی عملیاتی آنها معلوم می کند که کدام جهت را بیشتر تامین کنند.
وی افزود: نکته اساسی که یکی از محورهای دیدگاه مرحوم شهید بهشتی حفظ کرامت انسان است و این کلیدواژه اصلی قانون اساسی است. کرامت انسان از راه حضور مردم در تولید محصول اجتماعی حاصل می شود. اینکه مردم احساس کنند که در جامعه نقش و حضور دارند و این حضور مردم در قالب شغل حاصل می شود. به همین دلیل در قانون اساسی به عنوان یک تکلیف بر حکومت و دولت روی آن تاکید شده است. همه ما هویت خود را از شغلمان می گیریم، چه شغلی؟ شغل شایسته. شغل شایسته دو ویژگی دارد؛ یکی این است که صاحب شغل به داشتن آن مباهی است؛ یعنی اگر یک رفتگر هم هست جامعه به او به عنوان یک شخصیتی بنگرد که اگر نباشد کاری از پزشک و جراح بر نمی آید، [اگر نباشد]آلودگی در جامعه به شدت افزایش پیدا می کند، بنابراین مردم به او به عنوان یک چهره موثر و مفید نگاه می کنند و به او احترام می گذارند و او این احترام را دریافت می کند و احساس غرور می کند.
وی افزود: در طی همه این سالها دوستانی که مدافع وضع موجود هستند، شهید بهشتی، مرحوم مطهری و استاد حکیمی را چپ دانستند و صراحتا نوشته اند که اینها چپ زده بودند، گویی که اینها فهم از اسلام را کنار گذاشتند و مارکس خواندند و ترویج کردند. اصلی ترین مسئله حفظ کرامت انسان است و این از طریق شغل تامین می شود و این نقش اساسی دولت ها در همه جهان است. در امریکا که نئولیبرال ترین اقتصاد جهان را دارد، مسئولیت اجتماعی دولت فراهم کردن شغل است. در رقابت های انتخاباتی احزاب آنجا هر کسی که بتواند شغل بیشتری را تضمین کند برنده است. به همین دلیل آقای ریگان وقتی سر کار آمد شعارهایی در جهت تامین شغل داد. اما معنایش این نیست که دولت باید شغل دولتی ایجاد کند. دولت باید فرآیندها را تنظیم کند و فرصت ها را به بخش خصوصی بدهد. آیا واقعا برای بخش خصوصی فرصت ایجاد شده است؟ دوستانی که به خصوص بعد از جنگ روی این سیاست ها تاکید کردند، تاکیدشان این است که دولت کنار برود و بازار جایگزین آن شود
وی ادامه داد: همه کشورهای توسعه یافته که از آنها به عنوان معجزه اقتصادی نام برده می شود مثل کره جنوبی، چین، ژاپن، سنگاپور، چین تایپه و... همه از کشورهایی بودند که نقش دولت در اقتصاد آنها بسیار تعیین کننده بوده است. این یک دروغ بزرگ است که گفته می شود در اقتصادهای صنعتی دولت کاره ای نیست. در ژاپن نرخ کرایه تاکسی را دولت ژاپن تعیین می کند.
در ادامه مجری برنامه خطاب به مومنی گفت: امروز نزاع اصلی بر سر نقش دولت است. یک لیبلی هم درست کردند که هر کس می گوید دولت باید مداخله کند می گویند چپ و مارکسیست است.
فرشاد مومنی پاسخ داد: چرا باید ما بترسیم که کسی به ما بگوید چپ هستی؟ مارکس صد تا حرف درست و عالمانه در نقد سرمایه داری زده و سه تا اشتباه هم در پیش بینی هایش داشته است. یک متفکر است نه معصوم. وادی برچسب زنی وادی محاسبات رانتی و فاسد است و یک مافیای رسانه ای هم هست که از آن پشتیبانی می کند. من یک کتاب در سال 96 نوشتم با عنوان «عدالت اجتماعی، آزادی و توسعه در ایران امروز». در آنجا نوشته ام که امام خمینی (ره) ایده جنگ فقر و غنا را مطرح کرد، خداوکیلی فرمایشاتشان رادیکال تر از مارکس است، اینکه روشنفکرهای ما نتوانسته اند بر آن ترس تاریخی غلبه کنند و خود را وا داده اند در اصل بحث تغییری ایجاد نمی کند. مگر امیرالمومنین نمی گوید که باید به «ماقال» توجه کنیم. من چپ یا هر چیز دیگری هستم می گویم حاکمیت سرمایه اینطور است و سلطه ربا آنطور، اگر این چپ است من چپم و هیچ مشکلی هم ندارم. اسلام حدود هزار سال قبل از اینکه این ایسم ها پیدا شود گفته است که ما همزمان هم به مالکیت خصوصی احترام می گذاریم و هم عدالت اجتماعی برای ما حیاتی است. ما مسلمانیم و این هویت مسلمانی را باید تبیین کنیم و بقیه این حرفها را بعد از اسلام زدند و این خیلی بیچارگی است که ما خود و سنت های خود را هیچ می دانیم و عقبه تاریخی و اندیشه ای خود را در نظر نمی گیریم. بنابراین شخصا از این برچسب ها نمی ترسم.

مومنی اظهار داشت: آقای بهشتی می گوید یکی از پیامدهای مناسبات غیر عادلانه هرج و مرج در نظام هنجارهای اجتماعی است. هر کسی می تواند هر ادعایی بکند و هر چیزی را به هر چیزی ربط بدهد، رابطه هر چیزی را با هر چیزی انکار کند و اگر ما ترویج عدالت و اندیشه عدالت کنیم حساب و کتاب این اقدامات روشن می شود. آقای بهشتی در این زمینه تشریح می کنند که مسئله توسعه عادلانه یک مسئله ساختاری است و مسئله ساختاری راه حل ساختاری می خواهد. سپس ارکان آن راه حل ساختاری را در ساحت نظر و عمل مشخص کردند. بهشتی می گوید تکلیف باید در حوزه شناخت معلوم باشد، در حوزه مالکیت روشن باشد، در رابطه با مفت خواری و نظریه تعمیم یافته ریا مشخص باشد، انسان شناسی، جایگاه ایدئولوژی، مسئله همکاری و تعاون که واقعا دریایی است و همه اینها به خاطر سلطه غیرعادی مناسبات پولسالار فاجعه ساز به حاشیه رفته است. شهیدد بهشتی می گوید در سطح اندیشه و عمل حیاتی ترین نقطه عزیمت ممنوعیت شخص محوری است. تمام اینها را از میراث قرآن و نهج البلاغه ایشان درآورده اند و تاکید کرده اند که علامت جامعه فاسد و غیرعالادنه و ضد توسعه این است که شخص پرستی در آن رایج می شود. ایشان در کتاب «پیامبری از نگاه دیگر» معرکه کرده و واقعا اگر به من بگویند که در کل قرن بیستم سه اثر افتخارآمیز در تمدن اسلامی که می تواند اعتلا دهنده جامعه بشری باشد، یکی همین کتاب است. در آن کتاب ایشان یک سطحی از مقابله اسلام با شخص محوری را مطرح می کند که واقعا فوق العاده است. ما داریم سنت های جاهلی را به نام اسلام جا می زنیم، در آنجا ایشان آیه 81 مبارکه سوره آل عمران را ترجمه و تفسیر می کند که «اذ اخذالله میثاق...» و میفرمایند که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که من به شما کتاب و حکمت می دهم و شما با این سرمایه در میان خلق بروید اما یادتان باشد که نمی روید دستگاه بسته و متحجر محدود قفس مانند مرید_مرادی راه بیاندازید. ببینید در حال حاضر در مملکت ما چه بساطی است که واقعا ضد اسلامی است. شهید بهشتی می گوید به جای شخص محوری بیا ضابطه محوری را در دستور کار قرار بده که آن ضابطه را هم عدالت تعیین می کند. آن عدالت به علم، قانون و برنامه و مشارکت مردم متکی می شود.
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی اظهار داشت: آقای بهشتی می گوید که اگر می خواهیم مناسبات عادلانه داشته باشیم باید آزادی انتقاد از حکومت گران به مثابه یک دگم یعنی یک اصل اولی لایتخلف که هیچ نوع تفسیری برنمی داردحاکم باشد. تمام نحله های بحث کننده درباره عدالت با همه اختلافات یک نقطه مشترک دارند که می گویند جلوه های عریان فقر باید برطرف شود، روی این که دیگر کسی اختلاف ندارد. کلیه فروشی و تن فروشی در این ابعاد و سقوط رفاه و کیفیت زندگی مردم در این حد که همه اینها برای چاق کردن رباخوارها، دلال ها و مافیای واردات و لطمه زدن به بنبان تولید کشور است حتما میان همه مشترک است. چطور می شود که منافع و معافیت های مالیاتی برای اینهاست اما سهم تولیدکنندگان از مالیات 4 برابر بیشتر از سهمی است که در GDP است، خب این چه مناسباتی است. همه اینها کنار می رود و در می آیند که فلانی چپ است. یک برچسب دیگر این است که می گویند اینها فقط انتقاد می کنند، آقای بهشتی در قانون اساسی هم تمهید کرده و یکی از کلیدهای عدالت خواهی این است که مجلس را دور نزنیم، چون هر تصمیمی از کانال مجلس عبور کند با هر کیفیتی کارکرد ضدفساد دارد.
حسین راغفر در ادامه برنامه اظهار داشت: تمام مفاهیم مختلفی که راجع به عدالت مطرح است روی یک بستر فلسفه اخلاق استوارند. چون دیدگاه ههای گویندگان و محققینی که این مباحث را مطرح کردند از مبانی اخلاقی مختلفی ناشی می شود، گفتمان آنها هم متفاوت شده است. مسئله اصلی این است که اگر ما نمی توانیم راجع به مفهوم عدالت به یک اجماع جهانی برسیم، اما می توانیم در مقابل اشکال عریان بی عدالتی مثل تن فروشی به یک نقطه مشترک برسیم، به تعبیر شهید بهشتی چنین جامعه ای نمی تواند یک جامعه اسلامی باشد. در زمان خود ایشان که کلیه فروشی نبود، این اشکال مختلف عریان بی عدالتی وجود نداشت. از یک سو طبق آمارهایی که مراکز رسمی کشور منتشر می کنند بیشترین تعداد ثروتمند در خاورمیانه در ایران است و همزمان اینهمه فقر و فلاکت داریم و افراد بچه فروشی می کنند. اینها هیچ نسبتی با قانون اساسی و آرمان های انقلاب اسلامی و خواسته های شهید بهشتی و بنیان گذاران قانون اساسی و انقلاب اسلامی ندارد و متاسفانه همه اینها به اسم حکومت و اسلام تمام می شود. منافع یک الیگارشی قلیلی که حاکم شدند در کشور و سیاست ها را برای خود و اقوامشان تدوین می کنند به نحوی که بتوانند دسترسی به اعتبارات بانکی را برای دوستان و اقوامشان تامین کنند. عدالت به معنای فراهم آوردن فرصت های برابر برای همه است، نه برای دوستان و رفقا.
وی افزود: ویژگی دیگر این اقتصادی که امروز ضد اسلامی است، این است که فرصت های انحصاری و شبه انحصاری به دوستان و رفقا اختصاص داده می شود. ما سلطان شکر داریم، سلطان میوه داریم، واردکنندگان خودرو را داریم. پرونده ای در دستگاه قضایی همین دو سه ماه پیش بود که 53 هزار خودروی قاچاق وارد کشور شده است، می توان باور کرد که این یک فساد سازمان یافته نیست؟ اینکه مداد نیست که توی چمدان بگذاری و وارد کشور کنی، 53 هزار خودرو است. این نشان می دهد که یک بیماری در نظام تصمیم گیری های اساسی کشور داریم.
عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا گفت: مطلبی که شهید بهشتی شدیدا نسبت به آن حساس بود این است که در نظام قیمتگذاری دستکاری کنند. هزاران گوشی همراه وارد می کنید و با دستکاری در نظام سیاستگذاری قیمت تعرفه ها را بالا می برید و با این کار هزاران میلیارد تومان پول به جیب وارد کنندگان می ریزید. این کارها شکاف طبقاتی را به شدت افزایش می دهد. شهید بهشتی اگر زنده بود ، بازگشت به قانون اساسی را در پیش می گرفت. قانون اساسی میثاق مردم با حاکمیت است و یک میثاق دوجانبه است و نمی شود شما به عنوان کسانی که قدرت دارید هر جا که به نفع شما نیست تعطیل کنید و حقوق مردم و طبقات محروم را نادیده بگیرید.
فرشاد مومنی نیز در پاسخ به اینکه اگر الان شهید بهشتی در قید حیات بود چه می کرد، گفت: من می گویم در دو زمینه؛ در ساحت نظر ایشان با این ایدئولوژی فریب کارانه ای که مافیای رسانه ای با آن هم حکمرانان را فریب می دهند و هم مردم را تا منافع منحوس و ناپاک خود را تامین کند مقابله می کرد. از زمان احمدی نژاد شوک حامل های انرژی را در دستور کار گذاشته اند، وزارت نیرو گزارشی با عنوان ترازنامه انرژی را هر سال منتشر می کند که می گوید روزانه بیش از 1.3 میلیون بشکه معادل نفت در فرآیندهای تولید، انتقال و توزیع حامل های انرژی تلف می شود. یعنی تمام ماجرا در قسمت عرضه است، شما دست به قیمت می بری مصرف کننده را تنبیه می کنی در حالی که هنور نوبت به ایفای نقش مصرف کننده نرسیده است. ما چقدر گفتیم که این کار ضد توسعه و ضد عدالت است؛ ضد توسعه است به خاطر اینکه این تولیدکننده انحصاری ناکارآمد، به ناکارآمدی هایش ادامه دهد و ما چوبش را به سر مردم می زنیم. همچنین به خاطر گناه تولید کننده بر سر مردم زدن ناعادلانه است. ظلم اثر وضعیه دارد. در میان این کاندیداها هم بودند کسانی که یا فریب خوردند یا خودشان جزء این مافیا هستند که می گویند ما می خواهیم یارانه های ضمنی را ساماندهی کنیم. نیروی کار در این مملکت کمتر از یک پنجاهم در اروپا دستمزد می گیرد، ما داریم به شما یارانه می پردازیم، یعنی چه که می خواهید یارانه های ضمنی را ساماندهی کنید. کار دوم شهید بهشتی تمرکز بر اشتغال مولد بود. من در کتابی که سال 96 نوشتم یک فصل را با سرفصل اشتغال، عدالت اجتماعی و توسعه به همین بحث اختصاص دادم. در آنجا توضیح داده ام که کارکردهای اجتماعی و فرهنگی امنیت ملی اشتغال در مجموع بیش از 5 برابر کارکرد اقتصادی آن است. موعظه می کنند که برو ازدواج کن و من به تو وام می دهم، شما باید برای او کار درست کنی و او اگر کار نداشته باشد چطور آن وام را پس بدهد؟ انگار آقایان سوراخ دعا را گم کرده اند. من در آن کتاب گفته ام که به اسم برنامه ریزی میان مدت در سند برنامه ششم، می گوید من در یک دوره 5 ساله می خواهم 196 هدف کلی و 566 استراتژی را عملیاتی کنم! اگر کشوری بگوید که من بیش از 3 استراتژی دارم درباره مشاعر تدوین کنندگان آن برنامه چه فکری می کنند؟ اشتغال یک متغیر سیستمی است؛ یعنی اگر بساط مفتخواری و رانت و ربا را بخواهی حفط کنی و همزمان اشتغال مولد ایجاد کنی محال است.
حسین راغفر گفت: به نظر من اگر مرحوم بهشتی الان حضور داشت و می پرسیدند که چه راه حلی دارید، دست روی تولید می گذاشت. اصلی ترین مسئله امروز ما اراده سیاسی است تا همه موانع موجود را مرتفع کند. اولین موضوع هم بحث فساد است، مادامی که فساد در این سطح هست هیچ امکانی برای بازسازی تولید در کشور نیست. اگر تولید شکل گرفت اشتغال شکل می گیرد و چرخش پول لازم نیست، همان چیزی که مرحوم بهشتی هم روی آن خیلی تاکید دارند که اقتصاد صدقه ای است. بگذاریم مردم خودشان تلاش کنند و از تلاش خودشان دریافت کنند. این مسئولیت دولت است که شغل ایجاد کند آن هم از طریق حمایت از تولید و تولید با این ساختار موجود اصلا امکانپذیر نیست.
وی در پایان گفت: ما در این یک دهه گذشته یعنی دهه 90 که دهه مفقوده در اقتصاد ایران است سرمایه گذاری خالصمان کمتر از استهلاک و منفی بوده است. معنای دیگرش این است که کسی نمی تواند با دلار 20 هزار تومانی سراغ سرمایه گذاری برود و این یعنی اگر قیمت ارز به زیر 7 تا 8 هزار تومن نرسد سرمایه گذاری صورت نمی گیرد. منتفعین قیمت بالا اولین مدافعین این وضع هستند تا قیمت ارز پایین نیاید. به نظرم شهید بهشتی همزمان دو تا اقدام دیگر هم می کردند، یکی اینکه نظام بانکی را اصلاح می کردند، چون تمام این فعالیت های نامولد و واردات را نظام بانکی تغذیه می کند. اقدام دیگر ایشان می توانست این باشد که نظام مالیاتی را اصلاح کنند به نحوی که فعالیت های نامولد هزینه های بزرگی را به صورت مالیات بپردازند، بخش قابل توجهی از این مالیات به صورت یارانه به بخش تولید باید پرداخته شود و تولید است که باید بیشترین بازدهی و سود را داشته باشد و این اتفاقی است که در همین کشورهای صنعتی اتفاق می افتد و آنها هستند که از تولیدشان حمایت های دستمزدی به صورت یارانه دستمزد و یارانه تحقیق و توسعه می پردازند.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار