محسن هاشمی: اصلاحات به خون و نگاه تازه نیاز دارد
اصلاحطلبان از یک رویکرد عملگرایانه و واقعگرایانه در این هشت سال فاصله داشتند و نه در دولت، نه در مجلس و نه در مدیریت شهری نتوانستند در حد انتظار مردم حاضر شوند
تهران (پانا) - رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی با بیان اینکه در شرایط فعلی باید برنامه جدی برای بازسازی وآسیبشناسی عملکرد اصلاحطلبان طراحی شود، تاکید کرد جریان اصلاحات نیاز به خون و نگاه تازهای دارد.
متن گفتوگوی ایسنا با محسن هاشمی رئیس شورای شهر تهران و رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی به شرح زیر است:
نسبت به عملکرد اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری این انتقاد مطرح است که این جریان نتوانست به تصمیم واحدی درخصوص حمایت از یک گزینه برسد. به نظر شما اصلاحطلبان با عملکرد خود چه نقشی در پیروزی رقیب داشتند؟
مساله عملکرد اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری را باید در چارچوب ساختار کلی احزاب در کشور تحلیل کنیم. اصولا در کشور دو طیف از احزاب وجود دارد. احزاب همراه حاکمیت و احزاب منتقد حاکمیت. احزاب همراه برای حضور در انتخابات مشکلی به عنوان رد صلاحیت ندارند، اما احزاب منتقد مانند اصلاحطلبان تا زمان اعلام تایید صلاحیتها تکلیفشان روشن نیست و مثلا در این دوره هر ۹ کاندیدای جبهه اصلاحات رد صلاحیت شدند و در سه هفته قبل از انتخابات با بلاتکیفی مواجه شدند و تا آخر نیز نتوانستند تصمیم روشنی درباره انتخابات بگیرند.
به نظر میرسد اگر برای نظام رقابت و مشارکت مهم است باید در زمانبندی انتخابات تجدیدنظر شود و یک فرصت کافی در حد شش ماه برای احزاب جهت تصمیمگیری و حضور در انتخابات ایجاد شود تا آنها هم بتوانند در قبال فعالیت خود مسئولیت بپذیرند. تقریبا همه روسای جمهور در این ۱۳ دوره در نهایت گفتند که بصورت مستقل در صحنه حضور پیدا کردند و این به معنای آن است که نه احزاب در برابر عملکرد دولتهای مورد حمایت خود مسئولیت و پاسخگویی دارند و نه رییسجمهور خود را ملتزم به برنامه و رویکرد مشخص و شفافی میداند و موضوع به مسالهای شخصی تبدیل میشود.
تا فضا و ساختار احزاب در کشور به این صورت باشد، عملا عرصه انتخابات یک فضای شخصمحور و نه برنامهمحور خواهد بود.
با توجه به از دست دادن نهادهای انتخابی مجلس شورای اسلامی، شوراهای اسلامی و ریاستجمهوری، اصلاحطلبان تقریبا هیچ سهمی در نهادهای نظام ندارند. تحلیل شما در این شرایط از آینده این جریان چیست؟
ما این تجربه را در سال ۱۳۸۴ هم داشتیم و در این مقطع هم شورای دوم، هم مجلس هفتم و هم دولت نهم در اختیار اصولگرایان قرار گرفت. البته با اتکا به چهرههای کاریزماتیکی نظیر آیتالله هاشمی رفسنجانی جبهه اصلاحات توانست در سال ۱۳۹۲ به عرصه رسمی بازگردد. در شرایط فعلی نیز باید برنامه جدی برای بازسازی و آسیبشناسی عملکرد اصلاحطلبان طراحی شود. جریان اصلاحات نیاز به خون و نگاه تازهای دارد.
خروج از قدرت میتواند برای اصلاحطلبان فرصتی برای بازسازی این جریان باشد؟
یکی از مشکلات جدی اصلاحطلبان این است که در هنگام خارج بودن از قدرت و ایفای نقش منتقد و اپوزیسیون، با رویکرد روشنفکری و انتزاعی رفتار میکنند و شاید برای آن دوران این رویکرد مناسب باشند اما وقتی به قدرت هم میرسند از همان فضا و نگاه ایدهآلی و انتزاعی خارج نمیشوند و باز هم همان شعارها را میدهند در حالیکه لازمه حضور در قدرت و کارآمدی، عملگرایی و واقعگرایی است و اصلاحطلبان از یک رویکرد عملگرایانه و واقعگرایانه مبتنی برحل مساله در این هشت سال فاصله داشتند و نه در دولت، نه در مجلس و نه در مدیریت شهری نتوانستند در حد انتظار مردم و بدنه اجتماعی خود حاضر شوند. در این فرصت بازسازی جریان اصلاحات باید با تمرکز بر عملگرایی و واقعگرایی و مسالهمحوری صورت گیرد تا اعتماد جامعه به کارامدی اصلاحطلبان و توانایی آنها برای حل مساله جلب گردد.
به نظر میرسد پایگاه رای اصلاحطلبان دیگر توجهی به این جریان ندارد و تصمیم جداگانه برای خود میگیرد. چگونه اصلاحطلبان میتوانند رابطه شأن را با بدنه اجتماعی خود بازسازی کنند؟
یکی از انتقاداتی که امروز در فضای مجازی از اصلاحطلبان میشود این است که مردم و بدنه اجتماعی، حاضر نیستند هر دو سال یا چهار سال یکبار فقط پای صندوقهای رای بیایند و رای بدهند بلکه انتظار دارند در طول دوران مسئولیت، اصلاحطلبان مطالبات آنها را پیگیری و نمایندگی کنند. در واقع آنها میخواهند اثر رای خود را در تغییر سیاستها به مسیر مدنظر خود ببینند اما در تعامل با حاکمیت این امکانپذیر نمیشود. بنابراین بدنه اجتماعی مایوس میشوند، البته در مواقع خاص هم صدای بلند و حمایت جدی از اصلاحطلبان نشنیدیم و به همین دلیل بدنه هم در انتخابات دیگر حمایت نمیکند.
این یک انتقاد جدی است که ما باید برای آن پاسخ داشته باشیم و البته مخاطب این انتقاد فقط اصلاحطلبان نیستند. چون در این انتخابات رتبه اول را با ۵۱ درصد عدم مشارکت، رتبه دوم با ۳۰ درصد آقای رییسی و رتبه سوم با ۶ درصد متعلق به آرای باطله بود. این یک چالش جدی برای کل سیستم است که عدم توجه به مطالبات جامعه باعث عدم مشارکت میشود، حالا ممکن است این عدم مشارکت با ردصلاحیتها یا فضای بسته صداوسیما تشدید هم بشود اما مساله مهم کارامدی است و این کارامدی هم خیلی مرتبط به این جناح یا آن جناح نیست، بلکه اصلا مشروعیت یک سیستم و نظام به کارامدی و داشتن کفایت برای اداره صحیح کشور است.
ارسال دیدگاه