بررسی وضعیت فیلم کودک در سینمای ایران (۱)
نادره ترکمانی: فیلمسازان حوزه کودک در سیاستگذاری برای کودک حضور ندارند
تهران (پانا) – «نادره ترکمانی» فیلمساز دغدغه مند حوزه فیلم کودک و نوجوان معتقد است، نهادهای متولی حوزه کودک بودجه دارند اما تکلیف شان با خودشان مشخص نیست و چون هماهنگی بین این نهادها وجود ندارد هرکدام نوکی به فیلم کودک می زنند و همین باعث افول سینمای کودک در ایران شده است.
اعظم پویان - «نادره ترکمانی» ازچهره های نام آشنای سینمای کودک که کارگردانی و نویسندگی فیلمهای سینمایی عروسکی «گورداله» و «عمه غوله» و همچنین فیلم «خاله سوسکه» را بر عهده داشته در گفتوگو با پانا از دردسرهای فیلمسازی در حوزه کودک سخن میگوید.
سینمای کودک در عین اینکه تفریح است برای خودش چارچوب دارد
برخی معتقد هستند که سینمای کودک و نوجوان جنبه تفریح و سرگرمی دارد و برخی دیگر معتقدند جنبه تعلیم و تربیت و آموزش دارد. نظر شما چیست؟
سینما ذاتا تفریح است. این موضوع فقط در ایران نیست و در کل جهانی همین است. عدهای معتقدند سینما رسانه است و پتانسیلی است برای اطلاع دهی و آموزش و یک نوع مدرسه است. ذات سرگرمکننده سینما را که نمیتوان از آن حذف کرد اما اینکه بتوانیم در دل اثر تولیدشده نکاتی را به مخاطب آموزش دهیم و اطلاعاتی به آنها بدهیم و دانش آن را گسترده کنیم، چیزی است که بسته به پتانسیل اثر، قابلاجراست. ممکن است فیلمی ساخته شود راجع به تعدادی بچه در دل روستا و رابطهای که با طبیعت و حیوانات مزرعهدارند. درعینحال که دارد ماجرایی را روایت میکند، درنهایت ذهن سازنده اثر که ارتباط با طبیعت و حیوانات است در دل اثر آموزش داده میشود. وقتی فیلمی برای مخاطب کودک و نوجوان ساخته میشود این فرضیه بهصورت جدی وجود دارد که وجه آموزشهای زندگی اجتماعی بیشتر است اما ذات قضیه این است که آموزش دادن با درس دادن تفاوت دارد. میتوانیم فیلم تفریحی بسازیم که در دلش به بچهها آموزشهای مهارت زندگی داده شود اما اگر قرار باشد فیلم کودک و نوجوان با این ظرفیت باشد که مثلاً باید رابطه ارشمیدس را به بچهها آموزش دهیم شک نکنید که آن فیلم به کجراهه میرود زیرا
بچهها پای اثری که جذبشان نکند و جنبه تفریحی نداشته باشد، نمینشینند. تجربه تمامی این سالها که در حوزه کودک کارکردهام به من میگوید فیلم کودک بیشتر جنبه تفریحیاش باید جدیتر گرفته شود اما باید سازنده اثر در ذهنش این اطمینان خاطر را به خودش بدهد که قرار است بخشی از زندگی و مناسبات اجتماعی و آنچه در فیلم به درد من میخورد در دل اثر وجود داشته باشد. به این نکته هم توجه شود که در سینمای کودک و نوجوان برخی مسائل خطوط قرمز است و از یادآوری یا آموزش برخی چیزها و مناسبات که صدمه اخلاقی به کودک می زند، پرهیز شود. پس سینمای کودک در عین اینکه تفریح است برای خودش چارچوب دارد. تمام کسانیکه در دنیا موفق شدهاند برای کودک فیلم موفق بسازند به این نکات توجه جدی داشتهاند.
موضوع کهنه نمیشود بلکه باید شکل ارائه تغییر داد
سینمای کودک در ایران به لحاظ موضوعی تا چه اندازه دچار روزمرگی یا کهنگی است و تا چه اندازه در آن بهروز شدن دیده میشود؟
هیچ موضوع و قصه و داستانی کهنه نمیشود بلکه موضوعات باید در شکل ارائه بهروز شوند. در سینما هیچ موضوع تاریخمصرف گذشتهای وجود ندارد اما سینماگر باید یاد بگیرد که بهتناسب شرایط روز اثر را بهگونهای ارائه دهد که همیشه برای کودک جذاب و نو باشد. ببینید چه تعداد کتاب وجود دارد که با موضوع عشق نوشتهشده است. افسانهها که درگذر تاریخ کهن ما بوده اما هنوز هم از آن استفاده میشود و در دل آثار بیبدیلی ریخته میشود، مثلاً دیو و دلبر یا سیندرلا هیچکدام کهنه نشده است وگرنه کمپانیهای دنیا نمیآمدند ورژن جدید آثار قدیمی را بسازند. پس موضوع کهنه نمیشود بلکه باید شکل ارائه تغییر کند.
چندین آیتم زنجیری برای پای سینمای کودک شدهاند و مانع هستند
به نظر شما در آسیبشناسی افول سینمای کودک جایگاهی برای «موضوع» وجود ندارد؟
چندین آیتم به هم وصل شدهاند و آن حلقهها زنجیری برای پای سینمای کودک شدهاند و مانع هستند. اگر بخواهیم موضوع افول سینمای کودک را آسیبشناسی کنیم، میبینیم انتهاییترین آیتم که بتوان به آن پرداخت مسئله موضوع در فیلم است. مناسبات زیاد دیگری هست که دچار بیاعتنایی و آسیب و حصر شده است. یا فیلمساز از آن غافل شده و دانش روز را کسب نکرده است یا کودک امروز را ندیده و فاصله جدی بین کودک و سینمایی که به نام کودک و نوجوان ساختهشده است، ایجادشده است. در نقاط دیگر دنیا میبینیم انیمیشنها و آثار رئال و غیره به کشور ما میآید و کودک ما میبیند. موضوعش در آثار دیگر ما هم بوده اما فیلمساز با این درایت که اثرش باید بهروز باشد از ابزار و نحوه روایتی استفاده کرده که کودک و نوجوان امروز را جذب خودش میکند.
بلاتکلیفی سازمانهایی است که بودجه به بخش کودک اختصاص میدهند
حلقه مفقوده این افول در سینمای کودک کجاست؟
سینماگران بر اساس یک قواعدی پروانه ساخت میگیرند و فیلم میسازند. سازمان سینمایی اصول و قواعدی دارد که فیلمساز پروانه ساخت میگیرد. اصول و قواعد دیگری در تلویزیون است که آنها بسیاری از آثاری که با قواعد سازمان سینمایی ساخته شود را در سیاستگذاری خودشان نمی بینند و اساساً آن فیلمها را خریداری نمیکنند که بخواهند در تلویزیون نشان دهند. حوزه هنری در بخش کودک هم برنامهریزیهایی با اهداف دیگری دارد و آموزشوپرورش هم با طرزتلقی و معیار دیگری فیلم ساختهشده را اثر کودک قلمداد میکند. این بههمریختگی باعث نگرانی فیلمساز میشود. اگر در حوزه سینما با قواعد و ضوابط مشخصی که در سازمان سینمایی هست فیلمی ساخته میشود چطور است که تلویزیون آن فیلم را نمیخرد و پخش نمیکند؟ ارگانهای موازی داریم که شعارشان توجه به مخاطب کودک است اما همه این مراکز به سیاستگذاری مشترکی در این حوزه نرسیدهاند. اگر ما به یک جمعبندی جدی ازآنچه برای کودک تولید شود برسیم و پای این قرارداد مشترک را سازمان سینمایی و صداوسیما و آموزشوپرورش و حوزه هنری تبلیغات اسلامی در بخش کودک امضا کنند، تکلیف مشخصتر است. درواقع حلقه مفقوده عدم هماهنگی
سازمانهایی است که هرکدام بودجههایی را به بخش کودک اختصاص میدهند و شعار حمایت از کودک را میدهند اما نه کودک بهره کافی را میبرد و نه فیلمساز میتواند بهتناسب شرایط فیلم استاندارد خودش را بسازد. بزرگترین فاصله ایجادشده به خاطر تفاوت نوع نگاه سازمانها و نهادهایی است که بهنوعی متولی سینمای کودک بودهاند و هرکدام بهجای اینکه زیر بال سینمای کودک را بگیرند، یک چکش برداشته و بر فرق سر سینمای کودک زدهاند. این باعث شد سینمای کودک نتواند روی پای خودش بایستد. بلاتکلیفی هم برای سازنده اثر و هم برای مخاطب اثر ایجاد میشود. رسانهها هم نمیدانند چه باید بکنند و در شرایطی که سینمای کودک با کمبود حامی اقتصادی روبروست، سازمانهای متولی هرکدام از یکگوشهای نوکی به سینمای کودک میزنند. باید اجازه دهیم و فرصت دهیم سینمای کودک پا بگیرد.
شرایط دهه شصت باعث شد آثار کودک بهخوبی دیده شود
فرصت پا گرفتن سینمای کودک در دهه ۶۰ فراهم شد و خاطرات ماندگاری از فیلم و سینما برای کودکان این دهه باقی ماند. ممکن است بازهم این دوران برای کودکان نسلهای بعد تکرار شود؟
دهه شصت هم دوران طلایی سینمای کودک نبود بلکه ما در آن زمان آثار دیگری نداشتیم. در دهه شصت سینمای بزرگسال دوران افولش بود و سینما آثار دیگری نداشت. ماهوارهها نبودند و شبکههای متعدد وجود نداشت و آثاری که در اوقات فراغت فضای خانوادهها را پر بکنند وجود نداشت. به همین دلیل آثار کودکی که میآمد در آن خلأ توانست خودی نشان دهد و خب در این دوران خشک ما از آن بهعنوان دوران طلایی یاد میشود. درواقع شرایط آن زمان باعث شد آثار کودک در دهه شصت بهخوبی دیده شود و طیف گسترده مخاطبین جذب شود. اکنون نهتنها آن دوران وجود ندارد بلکه حتی شرایط ضربه زدن به سینمای کودک بیشتر است.
سیاست آموزشوپرورش برای حمایت از آثار کودک نامشخص است
آموزشوپرورش در شکلگیری و تداوم سینمای کودک چه نقشی داشته و دارد؟
سیاست این ارگان، آموزشوپرورش دانش آموزان ۶ سال تا ۱۸ سال است و بر همین مبنا فعالیت میکند و در دنیا همین است اما در همه این سالها من بهشدت پیگیر بودم که بدانم سیاست آموزشوپرورش برای حمایت و تولید آثار چیست؟ من یک ورقه کاغذ یا سه تا آیتم پیدا نکردم که بدانم سیاست این ارگان چیست و چه میخواهد اما بسیار زیاد فهمیدم که چه چیزهایی نمیخواهد. پیشازاینها تهیهکنندگان فعال در حوزه فیلمسازی کودک به دفتر تکنولوژی آموزشی میرفتند و برگهای میگرفتند با عنوان حمایت آموزشوپرورش از اکران آثار این حوزه. خدا میداند فیلم سازها با چه مکافاتی روبرو می شدند. ده ها بار میرفتند و میآمدند. بیچاره فیلمساز نمیدانست کجا را باید تغییر دهد و چه چیزش غلط است و درنهایت آن برگه اصلاً در اختیار تهیهکننده قرارنمی گرفت تا فیلمی تهیه شود و دانشآموز و مدارس آن را تماشا کنند. فیلمسازان حوزه کودک ما در شوراهای سیاستگذاری آموزشوپرورش (اگر برای فیلم کودک و نوجوان برنامه داشتند) هرگز حضور نداشتند. باز تلویزیون تکلیفش روشنتر است. یک شبکه مشخص کودک و نوجوان دارد و سیاست مشخص خودش را دارد، البته همین تلویزیون هم آثار تولیدشده
کشور خودمان را که فرهنگ و آثار و آداب خودمان را نشان میدهد نمیخرد و حاضر است برود و فیلم خارجی بخرد و سانسور کند و موضوعاتی که ارتباطی به فرهنگ ما ندارد در دوبله تغییر دهد و پخش کند. تلویزیون هم در سیاستگذاری کلی برای نمایش آثار حوزه کودک و نوجوان و در شوراهای برنامهریزیشان برای پخش آثار این حوزه یک فیلمساز حوزه کودک وجود ندارد. این ازهمپاشیدگی باعث فاصله جدی مخاطب با اثر میشود و عدم ساخت آثار کودک و نوجوان درنهایت منجر به دوران افول غمانگیزی میشود. ما در کرونا یک اثر نداشتیم که بهصورت آنلاین برای بچهها نمایش داده شود و همه آنها پای برنامههای تلویزیونی نشستند که ابتدای فیلم مینویسد برای ۱۲ یا ۱۵ یا ۱۸ سال مناسب نیست، اما اتفاقاً بچهها این آثار را تماشا میکنند چون فیلمی برای آنها ساخته نشد. حتی ما یک مجموعهای نداریم که این مراکز و ارگانهای مدعی حمایت از فیلم کودک و نوجوان را در کنار هم جمع کند تا این سینما احیا شود. آموزشوپرورش سیاستگذاری هایش را درون سازمانی بیان میکند و به گوش سینماسازان نمیرسد. فیلم من امسال در جشنواره رشد بود اما زنگ نزدند که بگویند چه زمانی و کجا نمایش داده
میشود و من حتی از دفتر جشنواره رشد پیگیری کردم خواستم بدانم کی برگزار میشود اصلاً کسی در جریان افتتاح و اختتامیه نبود.
سرمایه گذار کودک کم است، پس فیلم کودک نداریم که نشان دهیم
شورای صنفی نمایش هم در گروههای اعلامی، یک فیلم کودک ندارد؟
وقتی تعداد آثار تولیدی کم باشد خودبهخود تعداد آثار اکران کم میشود. فکر میکنید سال گذشته ما چه تعداد فیلم حوزه کودک داشتیم. خب شورای صنفی هم اهداف و برنامه و عیوب و امتیازهای خاص خودش را دارد ولی تاجاییکه من اطلاع دارم شورای صنفی نمایش مقابل فیلم کودک نمیایستد که بگوید سدی برای اکران هستیم. همه سرگروهها باید فیلم کودک داشته باشند اما مسئله این است که تولید اثر کودک محدود است و سرمایهگذاری کم است چون بستر ارائهاش محدود است. مشکل اینجاست که سینمای کودک زیرسازی کاملی ندارد و سریع فرومیریزد. اگر ۵۰ فیلم کودک مانده شده داشتیم شورای صنفی باید وارد برنامهریزی میشد تا آثار ارائه شود اما از فیلمسازهای کودک بپرسید ببینید کدام شان در سال گذشته درگیر ساخت فیلم کودک بودند. اکنون که متوجه شدیم چه چیزهایی در سینما باید پایهگذاری شود و بعد سینمای کودک روی آن شروع به رشد کند باید از همان اساس شروع کنیم وگرنه هر اقدامی منجر به حرکت کوتاهمدت و بینتیجه میشود. ما در شرایطی هستیم که در حوزه سینمای کودک و نوجوان اگر با بیبرنامگی حرکت کنیم فرصت جبران نیست زیرا فیلمسازان حوزه کودک کمحوصله شدهاند و انگیزه جنگیدن برای ساخت فیلم ندارند. این میشود که میروند و فیلم بزرگسالان را میسازند. جامعه سینمایی از کرونا صدمه جدی خوردند و سینمای کودک بیشتر از قبل و اکنون باید سازمانهای متولی به همگرایی برسند. ما داریم غفلت میکنیم و زمان سریع میگذرد.
ارسال دیدگاه