کارشناس مذهبی: «احضار» باید ۱۵ سال پیش ساخته میشد
تهران(پانا) - یک کارشناس مذهبی هنر و رسانه با اشاره به نهادینهسازی فرهنگ شیطانی با ۲۰۰ ابرقهرمان غربی و تاکید بر ضرورت ساخت سریال «احضار» ۱۵ سال پیش گفت: فعالیت یک گروه پژوهشی قوی در این سریال بسیاری ادعاها در زمینه احضار روح را باطل کرد.
به گزارش ایرنا، سریال احضار به کارگردانی علیرضا افخمی به عنوان پربیننده ترین سریال ماه مبارک رمضان تلویزیون معرفی شد؛ افخمی در دهه ۸۰ مجموعههایی همچون او یک فرشته بود (۱۳۸۴) و پنج کیلومتر تا بهشت (۱۳۹۰) را در ماه رمضان پیشکش بینندگان کرده است.
حجت الاسلام سعید اصفهانیان از فعالان حوزه رسانه ضمن بیان نقاط مثبت و منفی سریال احضار و تمجید پژوهشگران این سریال، اشاره ای هم به فرهنگ غرب و سینمای هالیوود میکند که چگونه دنیای غرب با خلق ۲۰۰ ابرقهرمان مانند سوپرمن و مردعنکبوتی ارتباط انسان با فرهنگ شیطانی را نهادینه میکند. زیرا به اعتقاد آنان انسان موجود کوچکی است که باید برای دستیابی به موفقیت ها، دست خود را به سمت جنیان دراز کند و آنها بزرگ هستند و از ما بهتران.
اصفهانیان، مدیر موسسه مطالعات راهبردی اصحاب الحسین (ع)، آثاری مکتوبی نیز دارد که کتاب ولایت در کرانه هستی و از ملک سلیمان تا ملک مهدی (عج) از جمله آنهاست. کتاب وی با عنوان سلسله نشستهای سینمای دینی منتشرشده در سال ۸۹ و به عنوان کتاب برتر در نوزدهمین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم انتخاب شد.
وی در گفت و گو با خبرنگار معارف ایرنا ضمن ارائه توضیحاتی درباره سابقه تلویزیون در تولید آثار ماورایی به تاریخچه ارتباط شیطان با انسان پرداخت و ابلیس را رهبر تمام شیطان های جهان معرفی کرد و گفت که چگونه ابلیس، ایجاد شبکه شیاطین جن و انس را از خود شروع کرد و اکنون این شبکه را با شیاطین جنی ادامه میدهد و برای اتصال به وجه انسانی، از وسوسه و القاء استفاده میکند و این نکته را هم گفت که بت پرستی در امتداد جن پرستی به وجود آمد. مشروح این گفت و گو را بخوانید.
سریال احضار به عنوان پربینندهترین سریال ماه مبارک رمضان معرفی شد. به نظر شما چرا این سریال توانست مخاطب جذب کند؟
اجازه بفرمایید در ابتدا چند قاعده کلی قرآنی روایی درباره ماجرای جن و شیطان را مطرح کنیم تا با کمک آن، وارد فضای مصداقی و سریال احضار شویم. این قواعد برگرفته از ده ها آیه و روایت است که به صورت جمع بندی ارائه می شود. البته بعضی از این قواعد، محل گفت و گوی ما در سریال نیست، ولی وقتی فضای کلی قرآن نسبت به این موضوعات را بدانیم، جایگاه و سطح آثاری را که تولید می کنیم، دقیق تر مشخص می شود.
اول این که شیطان یک «واقعیت» است و نه مجاز. بخشی از نتایج تحقیقاتی که محققان دارند، در این حوزه قرار دارد، سریال نیز به آن میپردازد. از نظر قرآن، شیطان یک واقعیت است. خداوند، شیطان را دشمن آشکار انسان معرفی می کند و اصرار دارد ما نیز شیطان را دشمن آشکار بدانیم؛ «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا سوره فاطر آیه ششم». بر همین اساس باید دشمنی شیطان را پیرامون خود ببینیم و در قبال نقشه های شیطانی، عکسالعمل مناسب داشته باشیم.
این نوع از نگاه که ما شیطان را واقعیتی بدانیم که وجود خارجی دارد و میخواهد با دشمنی، مسیر بشر را به چالش بکشد، ابعاد آن در آیات قرآن مورد توجه قرار گرفته است؛ یعنی خدا ابعاد دشمنی او را نسبت به قوه سامعه، قوه عاقله، قلب انسان، مال و حتی خوردنی و نوشیدنی ها، دخالت او در جریان ولادت نفس و سایر ابعاد دشمنی در گونه های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را مطرح کرده است.
وجود شیطان در انسان و جن
نکته دوم این که خدا وجود واقعی شیطان را، هم در وجه جنّی و هم در وجه انسی مورد سخن قرار می دهد و به تعبیر قرآن در آیه ۱۱۲ سوره انعام از «شَیاطینَ الإِنسِ وَالجِنِّ» یاد می کند. در سوره ناس نیز وقتی بحث پناه بردن به خدا از شیاطین خناس و وسوسه گر مطرح می شود، مسئله پناه بردن به خدا از انس و جن مطرح می شود: «الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ».
خدا یک ادبیات کاملی را از فتنهگری شیاطین جن و انس، مکانیسم ارتباطی میان شیاطین جن و انس، ابزارهای مقابله، شبکه شیاطین انس و جن و همچنین از احضار آن ها در قیامت پیرامون آتش جهنم و حتی گفت و گوی شیاطین جنی با انسان بیان می کند. برخی از این گفت و گوها در سوره ابراهیم آمده است: «...مرا بر شما هیچ غلبه و تسلّطی نبود، فقط شما را دعوت کردم و شما هم [بدون اندیشه و دقت دعوتم را] پذیرفتید، پس سرزنشم نکنید، بلکه خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم، و نه شما فریادرس من سوره ابراهیم آیه ۲۲» این نوع ادبیات به صورت گسترده در قرآن آمده است.
آیا شیطان و ابلیس یکی هستند؟
نکته سوم مربوط به همین موضوع است؛ این که ابلیس، به تعبیر قرآن موجودی از جنس شیاطین جنی است. همان ابلیسی که در ۱۰ هزار سال قبل در ماجرای بهشت آدم، بر آدم سجده نکرد، جنس او از شیاطین جنی بود. در آیه ۵۰ سوره کهف می فرماید «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ» پس جنسیت ابلیس جنسیت فرشته نبود، بلکه جنسیت جن بود. اگر چه از جنس جنیان بود ولی از نظر عبادت، در سنخ فرشتگان رفتار می نمود و از سنخ فرشتگان قلمداد میشد. لذا حسب تغییر موقعیت و لباس عوض شده اش، برخی او را فرشته قلمداد میکردند.
او به دلایلی میان فرشتگان راه پیدا کرده بود. حسب متون، در تقابلی که میان آسمانیان و زمینیان در ادوار گذشته بود، همان تقابل و لشکرکشی های میان فرشتگان و جنیانی که در طی چند هزار سال قبل از خلقت انسان شکل گرفته بود، ابلیس نیز به اسارت درآمد. او متنبه شد، توبه کرد و خدا را عبادت کرد، به گونه ای که امیرمومنان (ع) در نهج البلاغه فرمود «یک نماز دو رکعتی او شش هزار سال به طول انجامید.»
چه کسانی ابلیس را فرشته قلمداد میکردند؟
طبق روایات، او حسب عبادت خداوند چنان تغییر کرده بود که حتی فرشتگان الهی، او را از خود می شمردند. این ماجرا تا زمان عدم سجده بر آدم (ع) ادامه داشت. پس از این ماجرا، نگاه به او تغییر کرد. البته برخی در خلال زمان گفتند که او مامور مخصوص خدا بوده و به همین دلیل است که حاضر نشده جز بر خدا سجده کند. جریان ملک طاووسیان یا شیطان پرستان چنین بودند. با توجه به این نگاه ضاله که شیطان، فرشته مامور خدا بود و ماموریتی برای آینده بشر داشت، ایزدیان شکل گرفتند.
نکته چهارم اینکه در طی چند هزار سال گذشته، شاهد تلاش ابلیس جهت ایجاد و تقویت جبهه شیاطین جنی و انسی هستیم. این جبهه که از ابلیس شروع می شود، برای اینکه وسعت بیشتری در میان آدمیان پیدا کند، جریان بت پرستی را نیز از زمان حضرت نوح (ع) کلید میزند. ابلیس، ایجاد شبکه شیاطین جن و انس را از خود شروع میکند، با شیاطین جنی ادامه میدهد، برای اتصال به وجه انسانی، از وسوسه و القاء استفاده میکند، سپس بر جریان بت پرستی از زمان نوح متمرکز میشود و جبهه شیاطین جن و انس را تقویت میکند تا حدی که مشرکین صدر اسلام می گفتند «از بت های پنج گانه زمان نوح (ع) دست نکشید «وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا یغُوثَ وَیعُوقَ وَنَسْرًا . سوره نوح آیه ۲۳».
اتصال موضوع «جن پرستی و شیطان پرستی» با موضوع «بت پرستی» در خلل تاریخ، موضوعی است که به صراحت در برخی آیات بیان شده است. در آیه ۱۰۰ سوره انعام آمده است: «وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ» افراد مشرک در زمانهای گذشته برای خدا شریکانی از جن قرار دادند. هم خدا را قبول داشتند و هم قائل بودند خدا برای خود شریکی دارد و شراکت در خلقت، با جنیان شکل میگیرد. اما ماجرا به این حد متوقف نشد. در ادامه می فرماید «وَخَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَبَنَاتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ» برخی از انسان ها خدایگان خود را جنیان شمردند و دختران و پسرانی را از بت تراشیدند! یعنی طبق این آیه، «بت پرستی» در امتداد «جن پرستی» به وجود آمد. در مطالعات تطبیقی و در فضای باستان شناسی، این نوع از نگاه، رمزهای بسیار زیادی را برای ما باز می کند که محققان، کمتر بدان پرداخته اند.
نکته پنجم این که در ۲۰۰ سال گذشته جبهه شیطانی با تقویت شبکه جنی و انسی، قدرت اجتماعی بی نظیری را سامان داده است. به تعبیر دیگر، پس از نافرمانی ابلیس در ۱۰ هزار سال گذشته، اغواء تمام انسان ها و راهبری ایشان توسط شبکه ابلیسی در دستور کار قرار می گیرد. با ایجاد جریان بت پرستی از زمان نوح (ع)، این فضا به سمت آدمیان تقویت شده و در خلال چند هزار سال تا ۲۰۰ سال گذشته، به شکل نقطه به نقطه، ارتباط شیاطین جن با شیاطین الانس گاهی با مکانیسم القا و وسوسه، گاهی با مکانیسم وحی، گاهی با مکانیسم تمثل و تجسد گسترش یافته است تا آنجا که در طی این ۲۰۰ سال، شکوفایی ارتباطات و شبکه سازی شیاطین جن و انس تا حد مدیریت های جهانی مشهود و قابل رویت است.
مطلب ششم اینکه؛ فرصتی که در دنیا در اختیار ابلیس قرار می گیرد، فرصتی است که انسان آزمون خود را بدهد و غربالگری شود و در واقع فرصتی است تا مس وجود افراد به طلا تبدیل شود و انسان های آب دیده و مخلص، در صحنههای مبارزه با ابلیس و ابلیسیان عیان شوند. به تعبیر قرآن در آیه ۱۴۰ سوره آل عمران، مجاهدان و شاهدان از میان نسل انسان ها مشخص شوند «إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ»
نکته هفتم اینکه ترسیم نبرد انسان و ابلیس، ترسیمی است که قرآن کریم از ابتدای خلقت انسان تا «یوم یبعثون» مطرح می کند، یعنی همان روزی که گردن ابلیس زده می شود و پس از آن سرزمین ظهور و حاکمیت مطلق دین الهی توسط حضرت حجت برپا می شود. حال ضروری است تا بر اساس منطق های مزبور، گفتگوهایی صورت گیرد، تحقیقات علمی و هنری سامان یابد و به تولید آثار بپردازیم.
پس ابلیس رهبر تمام شیطانهای جهان است؟ نسبتها را دقیق تر بفرمایید
بله، به تعبیر دقیق تر؛ وقتی از جن صحبت می کنیم از مخلوقی با جنسیت خاص سخن می گوییم اما با انواع مختلف! مانند انسان که جنسیتی مادی اما نژادهای گوناگونی مانند سیاه، زرد و سفید دارد. جن نیز مخلوقی با جنسیتی غیرمادی اما در انواع مختلف است و علاوه بر فضای عمومی این مخلوق، یکی از تیره های معروف جنی، ابلیسیان هستند و قرآن می فرماید کان من الجن. یکی دیگر از تیره ها، عفریت ها و دیوها هستند که در داستان حضرت سلیمان (ع) به آن اشاره شده است. مثلا در آیه ۳۹ سوره نمل می فرماید «قَالَ عِفۡرِیت مِّنَ ٱلۡجِنِّ». این تیره در بعضی از تحقیقات تاریخی و باستان شناسی با عنوان اسد، ابوالهول و دیوهای عظیم مورد سخن قرار می گیرد. همه آنچه گفته شد، تیره هایی از موجودی به نام جن با ویژگیهایی خاص هستند و در این میان، آن جنس اغواءگری که قرآن کریم به آن اشاره می کند که عامل انحراف انسان بوده، جنس شیطان است و از میان شیاطین، ابلیس، بزرگ آنان است که ما با او نزاع داریم.
«احضار» باید ۱۵ سال پیش ساخته میشد/۲۰۰ ابرقهرمان در خدمت فرهنگ غربی
تعداد مخاطبان هر سریالی دلیل بر موفقیت آن نیست
چرا سریال احضار توانست اینقدر مخاطب جذب کند؟
نظرها در این زمینه مختلف است. وقتی سوال میشود که چرا این نوع از سریال ها پرمخاطب است، معمولا دلیل آن را در نقاط قوت سریال جستجو می کنند. مثلا می گویند داستان سریال قوی بوده یا موضوعی صحیح را مطرح کرده است. در دهه ۸۰ در معاونت سیما جلسهای در نقد و بررسی سریال او یک فرشته بود، با حضور مسئولان و عوامل این سریال برگزار شد. استدلالی که برای علت جذب ۸۶ درصدی مخاطبان تلویزیون مطرح کردند این بود که این سریال، محتوای صحیحی ارائه کرده است. در آن جلسه گفتم اگر بر فرض محال، تلویزیون آثار مستهجن نیز پخش کند، محتمل است که مخاطبی بالای ۸۶ درصد داشته باشد و اگر دنبال این هستیم چرا مخاطب، سریال جن و شیطان را جستجو می کند، این مساله را دلیلی بر نقطه قوت سریال ندانیم.
پس موضوع سریال را در جذب مخاطب موثر نمی دانید؟
این موضوع را انکار نمی کنم اما اصل موضوع، چیز دیگری است که باید به آن توجه کرد. غیر از پاسخ های متداولی که معمولاً تهیه کننده، کارگردان و عوامل فیلم دنبال آن هستند، به نظر می رسد باید چیز دیگری را ببینیم و آن این است که جامعه ما پس از ۴۲ سال هنور پاسخهای روشن و دقیقی نسبت به ماوراء دریافت نکرده است. جامعه ما تشنه است و پاسخ های مناسب و به روز علمی را از جانب حوزه و دانشگاه در این حوزه ندیده است. پاسخ های هنری و اقناع کننده مناسب را از جریان هنر و رسانه دریافت نکرده است. در مقابل این عطش، درباره دانستن ماوراء، پیوسته سراب ها نشان داده شده است. وقتی در قبال عطشی که انسان درباره ماوراء خود دارد، در قبال غیب دارد، سخنان واضحی نباشد، طبیعی است وقتی یک سریال به این موضوع بپردازد، جامعه به آن اقبال بسیار می کند. بنابراین معنای این اقبال، تایید نیست، بلکه جامعه می خواهد ببیند آیا این سریال حرف جدیدی می زند یا نه و پاسخ ها چیست.
یعنی فقر اطلاعاتی در این زمینه را عامل پربیننده شدن سریال می دانید؟
گمان می کنم مردمی که امروز مشتاق هستند تا این سریال یا سریال های مشابه را ببینند، به دنبال رفع عطش درونی خود هستند و ما هنوز پاسخهای دقیقی در حوزه های مزبور به مخاطب ندادهایم. البته باید از تیم پژوهشی سریال احضار تشکر کرد که گام های دقیق تری در این سریال به نسبت آثار دهه ۸۰ برداشته اند.
در جمع بندی می توان گفت: عطش مردم و عدم اطلاع نسبت به ماوراء یعنی حوزه مخلوقات جنی، فرشتگان و همچنین ایمان به غیب، انبیاء و مانند آن عامل اصلی در جذب مخاطب است. در عمل وقتی به قصه های ماورایی، ایمانی و اعتقادی که در دسترس ما نیست و با آن فاصله داریم می پردازیم، مخاطب به شدت افزایش پیدا میکند. این یک رسالت و ماموریت بزرگ برای صدا و سیما است که در این زمینه تلاش های خود را جدی تر و منسجم تر کند.
نقاط ضعف و قوت این سریال را در چه میدانید؟
در ابتدا باید به نقاط قوت آن بپردازیم و از کارهای علمی در این سریال تقدیر کنیم. البته برخی ممکن است از نظر داستان، کاراکترها، نحوه بازی بازیگران و سایر مسائل هنری، سریال را نقد کنند، اما چون در مورد محتوای پژوهشی کمتر صحبت میشود، در این زمینه مطالبی را بیان می کنم.
سریال احضار نسبت به سریال های دهه ۸۰ از نقطه نظر علمی، چند پله بالاتر قرار گرفته است. تلاش پژوهشگران و گروه محققان بر این بوده که دقیق تر، سنجیده تر و علمی تر سخن بگویند. به نظر می رسد کارشناسان این سریال به نقاط ضعف و انتقاداتی که اندیشمندان مختلف در دهه هشتاد به سریال های مختلف تلویزیونی داشتند توجه کردند و ما در این فضا شاهد یک ارتقاء جدی هستیم.
این نوع از سریال های دهه هشتاد، از جانب کارشناسان مختلف نقد شده بود و با وجود این که معاونت سیمای وقت به شدت تلاش داشت از آثار تولیدی مربوطه دفاع کند و هیچ نقدی را نمی پذیرفت، حجم نقدها به قدری زیاد بود که در سال های ۸۷ و ۸۸ در شبکههای دو، سه و پنج این نقدها را مطرح کردند. کارشناسان مختلفی در عرصه رسانه و در فضاهای حوزوی و دانشگاهی و در جراید منتقد بودند. حتی حجت الاسلام نقی پور فر یکی از اساتید حوزه و دانشگاه در برنامه زنده اعلام کرد از دو سریال دهه ۸۰ اعلام برائت می کند.
امروزمیبینیم آن محتوای غلط و آمیخته به کذب در سریال احضار اصلاح شده و با همت دست اندرکاران که جای تقدیر دارد، آن نکات چکشکاری شده است. البته ممکن است نقدهایی به فضای پژوهشی وجود داشته باشد ولی بعضی از ریل های غلطی که رسانه در زمینه آثار ماورایی گذاشته بود، در این سریال تصحیح شد.
به نمونههایی از محتواهایی که گفتید، اشاره کنید؟
به عنوان نمونه در نگاه تخصصی جدید که در این سریال آمده است، تکلیف موضوع احضار روح و جن روشن شده است. ممکن است مخاطب عمومی این موضوع را دقیق متوجه نشود، ولی وقتی یک کارشناس بررسی میکند، متوجه میشود تیم پژوهشی قصد داشته این مسئله را مد نظر قرار دهد و با زبان رسا بگوید بسیاری از ادعاها در زمینه احضار روح، در واقع احضار جن است و اساساً احضار روحی وجود ندارد! به هر حال تفکیک ماجرای روح از جن و معرفی کردن شاخص و همچنین جداسازی مرز روح و جن که در آثار قبلی خلط شده بود، موضوعی است که در این اثر مشخص است. پژوهشگران اثر اصرار داشتند نشان دهند اگر چه ممکن است در بعضی محافل، صحبت از احضار روح باشد، مسئله این است که احضار روح صحیح نیست.
در این زمینه باید شاخصی به دست مخاطب بدهیم. یکی از شاخص ها آن است که فاصله بین عوالمی میان عالم ارواح و عالم مادی، سه عالم است. یعنی اگر بخواهیم روح را احضار کنیم، باید از سویی فهم و دست قدرتمندی در عالم ارواح و همچنین اذنی از جانب خدا داشته باشیم، از سوی دیگر باید دست قدرتمندی در عالم برزخ داشته باشیم. جسم برزخی انسان ها متفاوت از جسم روحی است. اگر کسی بتواند در عالم مادی احضار روح کند، باید مختصات عالم ارواح و مختصات عالم برزخ و همچنین مختصات عالم جن و شیطان که در متون به آن «هواء» گفته می شود را بداند و توان انتقال از این سه عالم را داشته باشد و آنگاه در عالم مادی کار کند. بنابراین بیش از ۹۹ درصد کسانی که ادعای احضار روح را می کنند یا دروغگو قلمداد میشوند و یا کسانی هستند که اشتباه میکنند و آشنا به این نقشه راه نیستند.
دلیل دیگر این است که قرآن کریم اساسا روح را در حیطه خدا میداند. در ایه ۸۵ سوره اسراء می خوانیم «وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی» بنابر این، اذن پروردگار بعد از عبور از دنیا به سمت عالم ارواح و برزخ، اذن شدیدی است که اساساً تصرف در حیطه آن به انسان داده نمی شود. وقتی انسان از دنیا می رود، اختیارات او از این دنیا سلب میشود، لذا دیگر ارتباطی با دنیا ندارد. حیطه برزخ و ارواح، حیطه امیرمومنان (ع) است. یعنی حضرت علی (ع) حاضر می شود و جایگاه فرد را تعیین میکند.
سوم آنکه اگر کسی اذنی برای تصرف داشته باشد و احضار روح کند، باید اهل سلوک و واجد معارف ناب باشد و دهها صفت و ویژگی دیگر داشته باشد تا شاید خدا به او اجازه دهد. یعنی شاید از هر یک میلیون نفر، فقط به چند نفر چنین اجازه ای داده شود.
پس مهمترین نقطه قوت این سریال تفکیک احضار روح از احضار جن است؟
در واقع چند نقطه قوت در این سریال وجود دارد که یکی از آنها موضوع تفکیک احضار روح از احضار جن است. نکته قوت دیگر، موضوع عدم تجّسد مادی شیطان به شکل کلی است. این سریال به صراحت مطرح میکند که شیطان در هر زمان و هر موقعیت نمی تواند تجسد پیدا کند. حتی در بحث کارشناسی که یکی از کارشناسان سریال به آیه ۴۸ سوره انفال استناد کرده، آن بحث نیز گواهی است بر اینکه تجسد ابلیس، در موارد بسیار نادر و صرفا در ماجراهای خاص جمعی بوده است.
البته در فضای کلی ما منکر تجسد و یا تمثل شیطان (از جنس جن) نیستیم. آنان می توانند برای خود جسمی پیدا کنند و به چشم مادی قابل رویت شوند، اما این موضوع نادر است و نه یک قاعده فراگیر! قاعده فراگیر در این زمان، عدم تجسد است. در اینجا لازم است به این موضوع و ابعاد آن در خلال تاریخ نگاهی داشته باشیم.
از نظر تاریخی، موجودات جنی تا زمان حضرت آدم (ع) قابل رویت بوده و دیده میشدند، اما قرآن کریم در تعبیری نسبت به ماجرای ابلیسیان بعد از هبوط آدم (ع)، سخن از تغییر این وضعیت می دهد و در آیه ۲۷ سوره اعراف می فرماید «إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ» یعنی ابلیس و ابلیسیان شما را از جایی می بینند که شما آنها را نمی بینید. این ماجرا بعد از هبوط آدم (ع) شکل گرفته است، یعنی تاثیر هبوط بر فضای رویت جنسیت های مختلف از جمله فرشتگان و جنیان، به صراحت در قرآن کریم و روایات عترت مطرح شده است. بر این اساس، روند حضور فیزیکی جنیان در عالم مادی، با ماجرای هبوط آدم (ع) متوقف می شود و این روال کلی به همین صورت تا آخرالزمان باقی می ماند.
در این میان استثنائاتی نیز وجود داشته است؛ علاوه بر رویت این موجودات توسط رسولان الهی در طی چند هزار سال گذشته، عرصه اجتماعی زمان سلیمان نبی نیز به دلیل خاصی دچار این استثناء شده است. در سه هزار سال قبل و در زمان حضرت سلیمان (ع)، این روند به شکل استثناء در جامعه دچار تغییر می شود و پس از این پیامبر به حالت عمومی قبلی بر می گردد و روال کلی به همین صورت عدم تجسد تا آخرالزمان باقی می ماند.
آیه ۴۸ سوره انفال نیز که مورد سخن بازیگر سریال قرار گرفت، جزو همین استثنائات است. تحقق این آیه در ماجرای جنگ بدر، در زمان ماجرای سقیفه و دو صحنه اجتماعی و مهم دیگر در صدر اسلام است که نقطه حساسی در وضعیت جبهه حق بوده است. ابلیس در آن مقطع با انواع طلسم ها، خود را عیان میکند تا نقاط عطف جبهه حق را به انحراف بکشاند. این موضوع در روایات ذیل آیه مربوطه مذکور آمده و گواهی است بر اینکه تجسد ابلیس در گذشته، در موارد بسیار نادر و صرفا در ماجراهای خاص جمعی بوده است.
اصولا تجسد جنیان زحمت دارد و نمی توان برای قاعده کلی، پیوسته تعریف استثناء کرد و توهم تجسد را گستراند تا حدی که هر کسی راه می رود، بگوییم ممکن است شیطان باشد! در سریال اغماء (سیروس مقدم، ۱۳۸۶) وقتی برخی افراد در معاونت سیما اصرار داشتند بگویند محتوای آن سریال صحیح است و تجسد شیطان در قالب کارکتر الیاس متقن است، ما هم گفتیم اگر محتوای این سریال صحیح است و شیطان توانسته در پیکره الیاس اینگونه تجسد پیدا کند، چرا به شما شک نکنیم؟ اولین کسی که ما به او شک می کنیم شما هستید؛ شما هم مثل الیاس موجهید، محاسن خوبی دارید، چهره موجهی دارید، شما هم می توانید همچون الیاس باشید. بنابراین باید سخنی بگوییم برای جامعه مخاطره ایجاد نکند و با متون دینی همخوانی داشته باشد.
در دو قسمت پایانی سریال احضار، دقت در این موضوع مشخص است. شیطان صرفا در قالب خواب، توان برگرفتن و استفاده از چاقو را به مدیوم نشان می دهد. اگر بخواهد در بیداری چاقو را بلند کند و ضربه بزند، باید تجسد داشته باشد که ندارد! یا مثلا وقتی در قسمت آخر سریال، مدیوم می خواهد از اتاق احضار بیرون بیاید، امکان آسیب رسانی از سوی شیطان بر او منتفی است و صرفا او یک القاگر است. البته این عدم تجسد پیوسته در کل سریال رعایت شد، زیرا گاهی مدیوم، شیطان را می دید اما همه مخاطبان واجد این رویت نبودند.
از دیگر نقاط قوت این سریال بگویید؟
سومین موضوعی که این سریال نسبت به آثار دهه ۸۰ به خوبی به آن پرداخته است، مسئله رد خرافه گرایی است. اتصال فضای احضار روح به احضار شیطان و سپس نمادهای ماسونی و شیطان پرستی و در ادامه، انکار آنها و کنار زدن این نمادها از نقاط قوت سریال بود.
نقطه قوت چهارم از حیث پژوهش، تمرکز بر استفاده از ظرفیت نور و تقواست. کاراکتر در این سریال به عنوان استاد دانشگاه یا همان فرد شاخصی که در این سریال به عنوان نجات دهنده مطرح است، فردی متقی و واجد شاخص های علمی است. این استاد با حضور نورانی و تقوایی خود، قبل از اینکه بخواهد استدلال کند، لرزه بر اندام فرد شیطانی می انداخت.
این سریال نقطه ضعف هم داشت؟
نقطه ضعف سریال احضار این بود که ربطی به ماه مبارک رمضان نداشت. در مصاحبه قبلی به این موضوع پرداختم. به صدا و سیما توصیه می کنم در ماه ضیافت الله یا همان ماه رمضان المبارک، متناسب عنوان ماه، سریال سازی کنند؛ متناسب عنوان «ضیافت»، عنوان «برکت»، عنوان «شهر الله»! لزومی ندارد در رمضان المبارک به موشکافی از ابعاد جبهه ابلیسی بپردازیم ولو اینکه کار قوی هم باشد آنقدر جبهه ایمانی و قرآنی برای حرف زدن جا دارد که داستان ابلیس در ماه رمضان به حاشیه می رود. البته میتوانیم داستان هایی انتخاب کنیم که در حاشیه آن به شبکه شیطانی هم بپردازیم ولی لزومی ندارد پایه و خط تعلیق داستان، ماجرای شیطان و شیطنتها باشد. این نقطه ضعفی است که در سریالهای او یک فرشته بود، اغماء، احضار و مانند آن وجود دارد. این سریال ها هیچ نسبتی با عنوان قرآنی و روایی ماه رمضان ندارد.
با توجه به این که مسائل مهم اخلاقی و دینی فراوانی در جامعه وجود دارد چرا تلویزیون سراغ چنین سریالهایی میرود؟
مسائل و مشکلات فراوانی از دیدگاه اعتقادی و اخلاقی را در جامعه شاهد هستیم که سوژه های بسیار جذابی برای تولید فیلم است اما اینکه چرا تلویزیون به سراغ چنین سریال هایی می رود را باید از آنها بپرسیم، یعنی باید از ریاست سازمان و معاون سیما پرسید. اگر انگیزه عزیزان، کسب رضایت الهی و در راستای رسالت انسان سازی است که باید تحسین کرد. امیدوارم صرفاً برای پرکردن آنتن نباشد زیرا پرکردن آنتن، یک سیاست کلی در رسانه است و مربوط به این دوره هم نیست، در تمام دوره ها این رویه وجود داشته است. اگر دست اندرکاران تلویزیون با هدف پر کردن آنتن و این که «در ماه رمضان سریالی پخش شود و چه موضوعی بهتر از جن و شیطان» کار کرده باشند که باید به خدا پناه برد! امیدوارم هدف صدا و سیما، اولویت های فرهنگی و انجام ماموریت های فرهنگی باشد تا بتوانیم پیوسته خروجیهای مناسب را ببینیم.
امروز جبهه حق به شدت نیازمند به تبیین در زمینه اتفاقاتی است که در کف میدان واقع میشود. آیا صدا و سیما در کنار این اثر خوبی که امسال در ماه رمضان ساخت، برای تبیین فضای موجود و درآوردن مخاطب از گیجی ها، اثری در دستور کار دارد؟ جبهه حق امروز شدیدا نیازمند اطلاع از آینده، نبردهای آینده و فضاهای آخرالزمانی است، به شدت نیازمند دانستن چگونگی عبور از این مقطع به مقطع بعدی است.
اگرچه تلاشهای صدا و سیما در حوزه فیلم و سریال برای روشنگری شهدای جبهه انقلاب نسبت به قبل بیشتر شده است ـ مثل اثر شهید شهریاری (صبحآاخرین روز، حسین تبریزی)یا آثار مشابهی که در این سالها ساخته شده و ارزشمند است ـ اگر بخواهیم در قالب یک مثال این وضعیت را تشبیه کنیم باید بگوییم برای ساختن یک شهر خراب شده، نیاز به آوردن مصالح ساختمانی توسط صدها هزار کامیون است و ما تنها با یک کامیون، یک کامیون، بار مصالح را هر چند وقت یکبار می آوریم. این شهر، تخریب شده است. باید از مکان های دیگر هم آذوقه بیاورند، مصالح ساختمانی توسط هزاران کامیون و تریلی به سمت این فضا حمل شود تا شهر ساخته شود اما خبری نیست.
اینکه صدا و سیما در میان آثار بی تفاوت و خنثی، گاهی با یک تریلی یک مصالح ساختمانی برای ساختن یک ساختمان و یک بنا در کلانشهر خراب شده فرهنگی بیاورد، مطمئنا جوابگو نیست. قطعا نمی خواهیم زحمات صدا و سیما را بیمقدار بشماریم می خواهیم بگوییم، حجم آسیبی که در حوزه فرهنگی دیده ایم، بسیار زیاد است و صدا و سیما باید متناسب با آسیبهای وارده برنامهریزی کند. امیدواریم رسانه با توجه به ابعاد تخریب فرهنگی که بخشی توسط دشمن شکل گرفته و بخشی هم به واسطه سیاستهای غلط داخل کشور توسط سازمان ها واقع شده، بتواند با دقت در این حوزه یک ناوگروه از تولیدات مختلف به راه بیاندازد و شاهد پخش آثار ارزشمند و تبیین کننده نسبت به فضای موجود و آینده باشیم.
«احضار» باید ۱۵ سال پیش ساخته میشد/۲۰۰ ابرقهرمان در خدمت فرهنگ غربی
باقیات الصالحاتی برای عوامل سریال احضار
آیا استفاده از یک مشاور مذهبی در این سریال میتواند رافع مسئولیت کارگردان در ایجاد حاشیههای اجتماعی آن باشد؟
پشتوانه تحقیقاتی این سریال، قوی تر از سریال های دهه ۸۰ است و مشخص است هم گروه قوی تری کار کرده و هم با توجه به نقدهای موجود، کاوش های علمی بیشتری داشته است. اما اینکه بگوییم مثلاً اگر مشاور مذهبی در این سریال حضور داشته رافع مسئولیت کارگروه و کارگردان بوده یا نه، باید گفت هر کسی نسبت به فضای خودش باید پاسخگو باشد. وقتی کارگردان با مشورت از مجموعه های مختلف، یک مشاور مذهبی مناسب انتخاب می کند، وقتی داستان او مناسب و موثر باشد، وقتی در این راستا نوع بازی که از بازیگر می گیرد، مبتنی بر حقیقت و جذاب باشد و مخاطب از آن اثر بگیرد و مسیر صحیح را انتخاب کند، طبیعی است باقیات الصالحات این کار برای کارگردان باقی می ماند اما اگر حاشیه های اجتماعی ایجاد کند و مخاطراتی را شکل دهد، طبیعی است که این مخاطرات، هم گریبانگیر کارگردان، هم تیم پژوهشی و هم سایر عوامل را می گیرد و البته هر کس در جایگاه خود مسئول است.
مراقب حاشیهها باشیم
یک نکتهای در حاشیه عرض کنم. هرگاه قتل را در تلویزیون نشان دادیم، بروز قتل را در جامعه بیشتر دیده ایم. در سال های گذشته، در چند دوره قتل نشان داده شد. مثلا کشتاری که در سریال مختار (داود میرباقری، ۱۳۸۹) پخش شد، نمونه ای از آن است. البته این سریال در دنیای عرب با توجه به بافت فرهنگی عراق، سوریه و منطقه بازتاب خوبی داشت، اما در ایران بازتابی دیگر داشت. وقتی خنجر، نیزه و خونریزی به طور مداوم نشان داده می شود، بعد از آن می بینیم در جامعه آمار تقابل های اجتماعی افزایش می یابد.
در سریال های قبلی در دهه ۸۰، یکی از مجتهدین که در حوزههای علوم اجتماع صاحب نظر است، اظهار داشت بعد از پخش فلان سریال، مراجعه طلاق و سایر آسیب های اجتماعی به ما بیشتر صورت گرفته است. در چند نمونه در تلویزیون نیز دیدیم که وقتی آثار خشونت بار نمایش داده می شود، آمار جرم و جنایت افزایش می یابد و این طبیعی است. مثال واضح، سریال پلیسی خوابوبیدار (مهدی فخیمزاده، ۱۳۸۰) بود که منجر به افزایش آمار دزدی از بانک ها طبق اعلام رسمی پلیس کشور در آن زمان شد. نتیجه برخی آثار خشونت زا نیز در قتل میدان کاج و روی پل عابر پیاده در پل مدیریت مشاهده شد که جوانی به دلیل شنیدن پاسخ منفی در خواستگاری از یک دختر، با ۲۸ ضربه آن دختر را به قتل رساند! بنا بر این نشان دادن صحنه خشونت برای مخاطب به شدت اثرگذار است.
بنده انتظار داشتم در سریال احضار نیز مقداری پنهان تر به این مسئله در بخش پایانی بپردازند. شاید لزومی نداشت کشته شدن فرهاد (با بازی آرش مجیدی) را به نمایش بگذارند. این یکی از نقاطی است که وقتی کارگردان نشان می دهد، ممکن است ریلی منفی در جامعه شکل بگیرد و اگر مخاطرات اجتماعی واقع شود، او در نزد خداوند مسئول است.
ریلگذاری صحیح در احضار
تیم پژوهشی، تهیه کننده، کارگردان و سایر عوامل همانگونه که ریل صحیح میگذارند و باقیات الصالحات برای خود جمع میکنند، همانقدر هم اگر دقت نکنند و صحنههای خشونت زا را نشان دهند، در ایجاد یک مخاطره اجتماعی مقصرند. رهبر معظم انقلاب در ماه رمضان حدود ۱۰ سال پیش در حضور مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صدا و سیما و سایر مسئولان تذکری جدی به متولیان فرهنگ و رسانه دادند و درباره پخش آثار خشنی که از وزارت ارشاد مجوز میگیرد یا توسط صدا و سیما پخش می شود، فرمودند فرهنگ ما فرهنگ جامعه هالیوودی نیست، وقتی چنین صحنههایی نشان داده می شود، مخاطب اثر میپذیرد.
تقاضا دارم اگر نقاط قوتی در کار قرار میدهیم، از آن طرف ببینیم چگونه جذابیت هایی که دنبال آن هستیم را نشان دهیم تا مخاطره را شکل ندهد. مثلا در برخی فیلم های کره ای مانند جومونگ، کشته شدن از نزدیک فیلمبرداری نمیشود، اگر ضرورتی به تصویرگری این ماجرا است، آیا ما بهتر از آنان نمی توانیم کار کنیم؟
سریال احضار از برنامه معرفتی قویتر بود
تلویزیون یک برنامه معرفتی برای پاسخ دادن به شبهات مربوط به این سریال پخش کرد. آیا چنین برنامه ای میتواند پاسخگوی شبهات ایجاد شده باشد؟
این سوال یک پاسخ کلی و یک پاسخ جزئی دارد. پاسخ کلی این است که تاثیر اثر هنری به مراتب بیشتر از کلام مطرح شده در یک برنامه گفت و گو محور است. یعنی فیلم و سریال کار خود را میکند؛ حال اگر محتوای فیلم صحیح باشد، محتوای صحیح را بر جان مخاطب مینشاند و اگر غلط باشد آن محتوا را می نشاند. اگر در کنار آن، یک برنامه گفت و گو محور قرار دهیم تا به مخاطب بقبولانیم که منظور ما از این برنامه چه بوده است، تاثیری بیش از اثر هنری نخواهد داشت، اگرچه که ضروری است ولی توجه داشته باشیم که مخاطب از زاویه حس هنری، اثر را پذیرفته است و به سختی می توان با استدلال او را از آن زاویه خارج کرد.
اما درباره سریال احضار و موارد مشابه باید گفت که کارهای کارشناسی و گفت و گو محور در دهه ۸۰ نسبت به برنامه های جدید، عمیق تر و قوی تر بود. یعنی در گذشته، ضعف های زیادی در فیلم ها دیده می شد و کارهای کارشناسی که در گفت و گو ها شکل می گرفت، کارهای قوی تری بود اما در این سریال شاهد چنین چیزی نبودیم. البته من یک جلسه از این گفت وگوها را دیدم. بخشی از این جلسه که به معرفی موضوع ذکر پرداخته شد و توصیه برای کمک گرفتن از ابزارهای خدایی و نجات در این صحنه ها، ارزشمند بود اما در بخش تبیینی با وجود ارادتی که نسبت به کارشناس مربوطه دارم، اطلاعات ایشان را دقیق نمی دانم. یعنی اطلاعات وارده در سریال، دقیق تر و منطبق تر با متون دینی بود تا نظراتی که کارشناس محترم در جلسه گفتگو محور مطرح نمود و این مساله یک نقطه ضعف است.
اطلاعات کارشناس باید نسبت به اثر هنری جلوتر باشد. یعنی هم سخنانی را داشته باشیم که حکایت از احاطه به محتوای فیلم داشته باشد و هم بخشی را که در قالب فیلم نمی توان گفت، در قالب بیان ارائه کنیم. توصیه من این است که اگر می خواهیم کاری انجام دهیم، در پشتوانه پژوهشی که به فرم درآمده، دقت کنیم که اصل، همان جاست! برنامههای گفتوگو محور، کاری حاشیه ای برای افراد علاقه مند است.
آیا شورای معارف سیما در سیاست گذاری تولید چنین سریال هایی تصمیم ساز و تصمیم گیر است؟
حتما از این شورا سوال کنید، ولی بدانید تصمیم سازی در این زمینه را نباید در سطح یک گروه و یک شبکه یا یک شورا دید. تصمیم سازی در این زمینه را باید در سطح ریاست سازمان یا قائم مقام سازمان صدا و سیما دید. ایشان با مجموعه های دیگر نیز مشورت می کنند، اما تصمیمگیرنده اصلی، سطوح عالی سازمان است. این روال از قبل هم وجود داشته است. در دهه ۸۰ که نقدهای جدی داشتیم و خواستار توقف تولید برخی آثار بودیم، در نهایت دستور توقف را علی دارابی، قائم مقام سازمان صدا و سیما صادر کرد.
تولید چنین سریالی برگرفته از فیلمهای خارجی نیست؟
به شکل کلی ما در حوزه تولید فیلم و سریال، کارهای متاخر از جبهه غرب داریم. جبهه غرب از ابتدا، آثار هنری خود را متاثر از فضای فکری خود و در قالب های مختلف شکل داده ست. اما آثار هنری ما در سال های اخیر است که تلاش می کند تا با تمرکز بر متون و محتوای دقیق علمی ارائه شود. به هر صورت ما متاخر از آنها عمل کرده ایم.
اما درباره ورود آثار بومی ما از طریق سینما یا شبکههای خانگی یا صدا و سیما به فیلمسازی و سریالسازی ماورائی، به جرات می توان گفت همه آنها متاثر از جبهه غرب بوده است. یعنی اگر حرف خوب یا بدی زده میشود که در شبکههای خانگی یا سینما یا تلویزیون نسبت به فضای ماورائی مطرح میشود، موج آن ابتدا از غرب آمده است. در نوروزهای دهه ۸۰ تلویزیون چنین موجی را با نمایش فیلمهای سینمایی شکل داد. یعنی ابتدا در شبکه های ۳ و ۴ و بعد هم این موضوع گسترش پیدا کرد.
سریال احضار باید ۱۵ سال پیش ساخته میشد
بنابراین غرب، هم در فضای اصلی در تولید آثار پیشتاز بوده و هم این که ما متاثر از آثار غربی به تولید آثار ماورائی پرداخته ایم و چون ما متاثر از آنها بوده ایم، تا خواسته ایم راه رفتن بومی و اصیل خود را پیدا کنیم، چند سالی طول کشیده است! شاید اگر کار پژوهشی متقن داشتیم، سریالی مثل احضار را باید ۱۵ سال پیش می ساختیم ولی عمدتا چون متاثر از فضای غربی تولید کردهایم، طبیعی است که نگاههای دقیق را در آثار اولیه نداشته ایم.
مهم این است که بدانیم جریان رسانهای غرب، با مطالعه بنیادین و با اشراف به بنمایه های جبهه باطل، بحث ماوراء را در ژانرهای مختلف مطرح می کند؛ گاهی در ژانر وحشت ارائه می کند ولی یک مفهوم را القاء می کند و آن مفهوم حضور جن و شیطان در زندگی انسان و نجات انسان از سوی جن و شیطان است. در ژانر وحشت می بینیم که مخاطب را مجبور میکند تا در این فضا فکر کند و راه نجات را به دست آنان بدهد.
گاهی در فضای عشق و شهوت این فضا را به وجود میآورد تا به مخاطب القا کند که دوستی با برخی از این موجودات چقدر خوب است. این فضا به انیمشین ها نیز کشیده شده است. در انیمیشن شرک یا فیلم لوبیای سحر آمیز، خط تعلیق داستان که یک خط عشقی است، مخاطب را به دوستی میان جن و انس و ایجاد یک رابطه عاطفی میان مذکر و مونث هدایت می کند. یعنی در فضایی دراماتیک، از این موضوع قبح زدایی میکند.
«احضار» باید ۱۵ سال پیش ساخته میشد/۲۰۰ ابرقهرمان در خدمت فرهنگ غربی
ماموریت ۲۰۰ ابرقهرمان غرب برای طرح ارتباط جن با انسان
گاهی در ژانرهای تاریخی و باستانی نیز این کار را میکنند. مثلا در نوع نگاه به یونان قدیم و خدایان قدیم که جنیان هستند، می بینیم خدایی به عنوان زئوس و الههگان دیگر، به شدت محمل طرح ارتباط جن و انس است یا مثلاً آثاری که به عنوان قهرمانان جبهه غربی است، یعنی سوپرمن، مرد عنکبوتی و حدود ۲۰۰ ابر قهرمان، ماموریتی در این راستا دارند. پس هم قهرمان های تاریخی را از یک سو می بینید که در ارتباط با جن و شیطان از آنها استفاده میشود و هم ابرقهرمان های جدید را می بینید که مورد استفاده غرب قرار می گیرد تا ارتباط انسان با فرهنگ شیطانی را نهادینه کنند.
با این ظرفیت حتی در فضاهایی که مربوط به مطالعات آینده است و سخن از تکنولوژی آینده مطرح میشود، از برخی موجودات استفاده می کنند و فرهنگ شیطانی را به مخاطب القاء میکنند. گاهی ممکن است القاء موضوع، بیشتر با وجه اقناعی تکنولوژیکی باشد که برخی از آثار حکایت از این می کند و برخی آثار نیز بر نمایش داستان جنی استوار است که در حاشیه، از تکنولوژی نیز استفاده می شود.
در فیلم سینمایی آواتار، همان پیامی ارائه می شود که در انیمیشن شرک، جک و لوبیای سحرآمیز و ده ها اثر دیگر. چه آثار باستانی و چه آثار مربوط به ابرقهرمان های آینده، یا آثار مربوط به فرشتگان. در این آثار، اینگونه القاء می کند که انسان، موجود کوچکی است که باید برای دستیابی به موفقیت ها و بلند شدن، دست خود را به سمت جنیان دراز کند چرا که آنها بزرگ هستند و از ما بهتران!
در این زمینه یک دسته بندی جدی تر را می توان در کتاب حقیر، با عنوان سلسله نشست های سینمای دینی که در سال ۸۹ منتشر شد ببینید. در نشست یازدهم این کتاب به طور مفصل مطالبی از سوی مجید شاه حسینی و حسن عباسی در یک گفت و گو مطرح شده است، بنده در مقدمه این جلسه، آثار سینمای غرب و پیام مشترک آن را در ژانرهای مختلف مطرح کرده ام.
ضرورت توجه تولیدکنندگان به محتوای دینی آثار
در پایان به هنرمندانی که در تلویزیون، سینما، شبکههای خانگی، شبکه های اجتماعی، فضای وب و مانند آن به تولید اثر می پردازند، توصیه می کنم تا همتی کنند و در این زمان که دشمن انواع هجمه ها را بر ما وارد میکند، با متون قرآن و روایات در زمینه هنر آشنا شوند و با متخصصان گفت و گو کنند. اگر یک اثر هنری یک دقیقه ای یا سریالی ۳۰ قسمتی می سازند، محتوای دقیق و نجات بخش ارائه کنند. همه ما در پیش خداوند مسئول هستیم. اگر متأثر از آثار غیر صحیح چیزی بسازیم و بر جان مخاطب بنشیند، باید در محضر خداوند پاسخگو باشیم.
همچنین مجددا اظهار خوشحالی می کنم که به واسطه سریال احضار، یکی دو گام به سمت متون صحیح نزدیک تر شده و از اطلاعات غرب فاصله گرفته ایم و خوشحال تر میشویم مجموعه های مختلف، بر پایه متون صحیح قرآن و روایات، این مسیر را طی کنند.
امیدوارم سینماگران و هنرمندان، با اشراف دقیق به آثار سینمای غرب، تولید کننده مسیرهای خوب و نجات بخش برای جامعه جوان ما باشند و بجای آنکه دست جوان ما را در دست جامعه غربی قرار دهند، دست ایشان را در دست ولی خدا قرار دهند.
ارسال دیدگاه