گفتوگوی پانا با مادری که از نومیدی پس از مرگ دخترش میگوید؛
مدرسه سازی همچون معجزه، زندگی جدیدی را برایم رقم زد
تهران (پانا) - خانم جهانگرد خیر مدرسه سازی است که پس از مرگ دخترش نیلوفر، به ساخت مدرسه ادامه داد و مدرسه ای برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره دخترش، به نام او ساخت.
حوالی ظهر روز ۴ دیماه ۹۷ بود. اتوبوس دانشگاه علوم تحقیقات دچار واژگونی شده بود و به پایین پرتاب شده بود. صدای تلفن خانه به صدا درآمد. خانم جهانگرد و همسرش با شنیدن این خبر، سراسیمه به دانشگاه مراجعه کرده و در کنار جمع زیادی از والدین، دنبال دختر خود در میان مجروحین میگشتند اما مسئولان اسم نیلوفر را در زمره مفقودین اعلام کرده بودند.
افراد بسیاری در آنجا حضور داشتند اما انگار هیچ کس حضور دیگری را حس نمیکرد و تمام خانوادهها دنبال بچه خود میگشتند. بعد از بررسیهای بسیار تا عصر، خبری از وضعیت نیلوفر نبود تا اینکه ساعت دوازده شب، خانم جهانگرد از روی گردنبند نیلوفر، توانست او را شناسایی کند. تقریبا سه سال از آن فاجعه دردناک می گذرد و امروز نام "نیلوفر رادمهر" بر سر در یک مدرسه در منطقه ۱۱ تهران قرار است جاوادانه بماند.
ادامه داستان را از زبان خانم نورا جهانگرد مادر نیلوفر رادمهر میخوانیم:
آغاز داستان
شناسایی و پیدا کردن نام تنها دخترت از میان انبوهی از حادثه دیدگان کار آسانی نیست. حادثه تلخی که حالا زندگی خانم جهانگرد و خانواده رادمهر را وارد دنیای دیگری کرده بود. مادری که تا آن روز اگر ۵ دقیقه پیامک نیلوفر که "چرا دیر کرده ای؟"را با تاخیر دریافت میکرد، امروز باید دنیای دیگری را در غیاب او تجربه میکرد.
اما این تازه شروع ماجراست زیرا مادر میداند که نیلوفر زنده است و تنها باید به خواسته او جامه عمل بپوشاند.
مدرسه سازی خواسته خود نیلوفر بود
نیلوفر زمانی که دوره دانشگاه خود را سپری میکرد، دو خواهر و برادر که از کودکان کار بودند را شناسایی کرده بود و از نظر مالی هزینه تحصیل آن ها را تأمین میکرد. خانم جهانگرد مادر نیلوفر به پانا میگوید: تحصیل بچهها بسیار برای نیلوفر اهمیت داشت و زمانی که من با مجمع خیرین مدرسه ساز تماس گرفتم، صبح روزی که برای امضای تفاهم نامه به دفتر مراجعه کردم، با خنده نیلوفر از خواب بلند شدم و تمام تردیدهایم به یقین تبدیل شد و حتی فکر هم نمیکردم که کارهای مدرسه سازی به این سرعت و سهولت انجام شود. حتی در چند زمینه کار خیر وارد شدیم، اما هیچ یک از این کارها پیش نمیرفت زیرا تنها خواسته نیلوفر، تحصیل بچهها بود.
ساخت مدرسه، حس زندگی دوباره به من داد
رابطه نیلوفر و مادرش رابطه خاصی بود. مادری که تا آن روز حتی یک روز بدون نیلوفر را تصور نمیکرد. دنیایی را بعد از او تصور نمیکرد. خانم جهانگرد در این باره ادامه میدهد: من با خدا خیلی راز و نیاز میکنم. گاهی گله میکردم که من بدون نیلوفر حتی یک روز هم نمیتوانم زندگی کنم و چرا باید این اتفاق برایم بیافتد. اما مدرسه سازی مانند یک معجزه و تلنگر از سوی خدا و نیلوفر راه را برایم باز کرد و زندگی جدیدی را برایم رقم زد. امروز هر قدمی که در راه ساخت این مدرسه برمیدارم، حس زندگی دوباره را به من میدهد چون حزمانی شده بود، که من اصلا دوست نداشتم حتی زندگی کنم. مدرسه سازی باعث شد که من منتظر قدمهای بعدی باشم و هر روز به فکر یک کار خیر جدید برای دانشآموزان و رفاه بهتر محصلان آن مدرسه باشم.
مدرسه سازی تنها راه آرامش من
وی افزود: من در غیاب نیلوفر، روزهای سختی را سپری کردم، حتی آرامشم را از دست دادم، اما هر تلاشی که در راه مدرسه سازی انجام میدهم، باعث آرامش روحم و پایان تمام اندوهها را میشود. چون میدانم این کار خواسته خود نیلوفر بود و من تنها وسیله ای بوده ام که روح او شاد باشد. امروز با مدرسه سازی اگر یک دخترم را از دست دادم، هر سال صدها دختر جدید با امیدهای بسیار خواهم داشت.
وی در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: در آخر هیچ انتظاری از دانشآموزان ندارم و فقط امیدوارم بچهها در مدرسه نیلوفر، خوشحال، شاد و پر انرژی باشند و بهترین سرنوشت در این مدرسه برایشان رقم بخورد و در آخر از تمام افرادی که تمکن مالی دارند میخواهم حتی یک روز هم در این کار خیر تعلل نکنند و این کار را به فردا واگذار نکنند.
ارسال دیدگاه