* حامد حیدری
در امتداد قتل: تحلیل روانشناختی واقعه قتل بابک خرم دین
اهواز (پانا)-در برخی کتب آسمانی آمده است که خون اولین انسان، توسط انسان دیگری به زمین ریخته شده است و کشتن یک انسان کشتن همه انسانهاست. قتل و کشتن عمدی انسانها، از ابتدای تاریخ باانگیزه ها وروشهای مختلفی وجود داشته است.در این بین برخی از این فجایع آنچنان هولناک هستند که شوک روانی بزرگی را به یک جامعه یا کل جهان تحمیل می کند.قتل جمال خاشقچی با انگیزه های سیاسی امنیتی،کل جهان را برای مدتی جریحه دار کرد.
در تاریخ معاصر ما و حدودا در صد سال اخیر،شاهد قتل های سریالی و سازمان یافته زیادی در این جامعه بوده ایم؛ قتل های اصغر بروجردی معروف به اصغر قاتل در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی تا قتلهای شاهرخ وسمیه عاشق و همچنین غلامرضا خوشرو(خفاش شب) تا بیجه ورامینی و نهایتا قاتل رومینا اشرفی در سال ۹۹ که در آستانه سالگرد این حادثه هستیم؛ تنها نمونه های اندکی از این قاتلان زنجیره ای وجرایم سازمان یافته است که درحافظه تاریخی جامعه ثبت شده است. در این بین،برخی از این حوادث آنچنان تکان دهنده و مخالف جریان طبیعی زندگی است که در باور همه نمی گنجد که مثلا پدر و مادری بتوانند فرزندان خود را به بدترین شکل به قتل برسانند.این نوشتار،سعی می کند واقعه قتل بابک خرم دین هنرمند سینما و کارگردان ایرانی توسط پدر و مادر خود، را ازبعد روانشناختی تحلیل و تبیین کندبااین توضیح که ابعاد مختلف دیگری در این قتل،قابل تصور و پیش بینی است.
نکات برجسته زندگی بابک خرم دین
او متولد ۱۳۵۳ هجری شمسی و دانش آموخته سینما از دانشکده هنرهای زیبای تهران است.در سال ۹۸جهت ادامه تحصیل به لندن می رود اما مشکلات اقتصادی و دلتنگی شدید به والدین و وطن باعث می شود که به ایران برگردد.مهمترین اثر هنری بابک خرم دین (سوگ نامه ای برای یاشار) در سال ۹۲ بود؛ که تم اصلی آن مشکلات دوران تحصیل خود در لندن، از زبان کاراکتر اصلی این فیلم است. وی مجرد است و باخانواده زندگی می کند به قول دانشجویان و همکاران و اطرافیان مقتول شخصیتی همگرا ،سالم، بدون حاشیه و دغدغه مند امور هنری است هرچندکه ، بد اخلاقی ، اعتیاد، اختلاف عقیده وگوش ندادن به فرامین پدر و مادر و حتی کتک زدن آنها از جمله دلایلی است که پدر و مادر،در توجیه قتل خود نسبت به بابک، به زبان آورده اند.
روانشناسی قاتل
اکبر خرمدین مرد ۸۱ ساله دارای سوابق شغل نظامی گری، تفکرات ارتجاعی وغیراخلاقی، تجاوز به فرزند با همراهی و همکاری همسر خود و همزاد پنداری شدید باشخصیت تاریخی بابک خرم دین مزدکی، بگونه ای که قبل از ازدواج، نام خانوادگی خود را همسو با آن چهره تاریخی تغییر می دهد و نام او را بر فرزند خود می نهد. گویا درشخصیت ایشان ته نشین شده است. روحیه عرب ستیزی بیمارگونه داردکه محل اعتراض و کشمکش بین فرزند وپدر بوده است همچنین بهره گیری از روشهای خشونت آمیز در قتل فرزندان،نشانه های این همزاد پنداری و الینه شدن و مسخ فرهنگی است که اندیشه و رفتار قاتل را هدایت و توجیه می کرد.وی قبل از دستگیری توسط پلیس، درصددبود (سوگ نامه بابک) را بنویسد ومنتشر کند
.یکی از فرضیات مهم ،همین اختلاف نظر پدر و فرزند در بحث خودبرتربینی بیمارگونه پدر و عرب ستیزی اوست که با روحیه هنری و شخصیت فرزند سازگار نبوده و همواره اعتراض و نارضایتی فرزند را به دنبال داشته است خصوصا بعداز ناپدید شدن خواهر خود (آرزو) و تفکر به این مساله که احتمالا وی توسط پدر به قتل رسیده است.
آیا قاتل از سلامت روان برخودار بود؟
نکته قابل توجه و مهم و فنی این است که هرچند که پزشکی قانونی این فرد را سالم معرفی کرده است؛اما به دو دلیل این به معنای اینکه قاتل دارای اختلالات شخصیتی وروانی نیست، نمی باشد:اولا سلامت روان مطلق نیست و نسبی است؛ و ثانیا نکته مهم در تشخیص افتراقی روانپزشکی قانونی، وجود« اراده» در فرد هنگام ارتکاب جرم و بزه است. لذا وقتی قاتل،سالم معرفی شده است به معنای این است که وی مجنون نیست و نسبت به عمل خود آگاهی کامل داشته است؛ نه اینکه اختلالات روانی ندارد.چون جنون، نافی مسئولیت کیفری است اما اختلالات شخصیت نافی مسئولیت نیست.
تحلیل واقعه قتل
هرچند آمار درستی در جامعه ما،ازقتل هایی که در آن مثله کردن مقتول وجود دارد،ارائه نشده است؛اما آمار جهانی آن را کمتر از یک درصد گزارش می دهد.عاملانِ اینگونه قتل ها هم در یکی از سه ویژگی مشترک هستند. معمولاداشتن سو پیشینه و وابستگی به باندهای سازمان یافته و مجرمان سابقه دار و خشن یا اعتیاد به مواد مخدر و روان گردان و همچنین سابقه بیماری روانی،در ویژگیهای شخصیتی و رفتاری قاتلان دیده می شود.که دو مورد آخر در رفتارو شخصیت پدر بابک به وضوح دیده می شد. در ادامه به تبیین رویکرد های مطرح روانشناسی در این خصوص می پردازیم:
رویکرد روان تحلیل گری
کارل یونگ عقیده دارد مفاهیمی با ماهیت مثبت و منفی (سازنده ومخرب) در دو بعد فردی و جمعی وجود دارد که با کنترل ناخوداگاه فرد، رفتارهای مطلوب و اجتماعی یا نامطلوب و ضد اجتماعی را هدایت می کنند.وی این مفاهیم را کهن الگو ها می نامد به طور مثال «پرسونا» نماینده رفتارهای مطلوب و اجتماعی و «سایه» نماینده رفتارهای مخرب و ضد اجتماعی، نمونه ای از این کهن الگوها ست؛ که از طریق تراکم تجربیات روانی بیشمارِ حاصلِ تکرار در ناخوداگاه فرد تشکیل می شود.
در زندگی اکبر خرم دین، کنترل رفتارها توسط کهن الگوی «سایه» خصوصا در بعد همزاد پنداری با شخصیت بابک خرم دین مزدکی و ته نشینی اندیشه ها و اعمال او در ناخوداگاه قاتل خصوصا در بعد عرب ستیزی و برخی رفتارهای ناهنجار، عیان و مشهود است. همچنین تکانه ها و امیال جنسی سرکوب شده و تمایلات خارج از عرف در ارتباط با آرزوی ۸ساله و ... همسو با نظریه فروید است که معتقداست این امیال سرکوب شده وعقده ها، باکنترل ناخوداگاه رفتارهای ما را سمت و سو می دهد.
رویکرد روانشناسی رفتاری - محیطی
در این دیدگاه،محیط قاتل مورد بررسی قرار می گیرد که محیط سالمی نبوده است و نشانه روشنِ بحران در خانواده است.اظهارات پدر و مادر،نشان از این دارد که در یک محیط بسته فرهنگی زندگی می کردند. ارتباط و تعامل محدود بابستگان؛ مفقودی داماد، عادی انگاری همسر مفقود(آرزو)، عدم پیگیری قضایی خانواده داماد و استبداد رفتاری پدر؛ تحقیر مادر وانفعال آن و همچنین تسلیم و همراهی با تصمیمات شوهرش و مسایل دیگر،شاخصه های این محیط بسته فرهنگی است که بالقوه جرم خیز و قاتل پرور است.
رویکرد روانشناسی شناختی
در این دیدگاه،نظام باورها و طرحواره ها مورد مطالعه قرار می گیرد که تفاوت و اختلاف فاحشِ پدر و پسر،در نظام های ارزشی،در گفتار و رفتار و نوع عملکرد،مشخص است.همچنین طرحواره ها و نظام باورهای وی، بواسطه مطلق گرایی منفی و استبداد رفتاری ،کاملا پیش بینی کننده این واقعه هست.
همچنین استفاده افراطی از مکانیسم دلیل تراشی و اقناع شناختی،توانسته است والدین را برای قتل فرزندانشان متقاعد و قانع کند.مکانیسمی که معمولا انسانها برای فرار از واقعیت به آن پناه می آورند و همه اینها در توجیه های والدین نمایان و آشکار است که فرایندهای ذهنی و شناختی معیوب وناسالم داشته است.
همه می دانیم که علل بیماریهای روانی و اختلالات شخصیتی مثل دیگر آسیب های اجتماعی چون قتل، طلاق، و... به شدت چندوجهی و مولتی فاکتوریال است اما در مجموع سلامت روانی یک امر نسبی است و کامل و مطلق نیست . ایشان از این لحاظ که جنون ندارد سالم است یعنی با آگاهی و درایت و انتخاب خود مرتکب قتل شده است اما در بعد آسیب های روانی،دارای اختلالات شدید سایکوتیک است. ارتکاب جرم مکرر؛ خشونت در قتلها(مثله کردن) فقدان عذاب وجدان و پنهان کاری از نشانه های جدی اختلال شخصیت ضد اجتماعی است.همچنین میتوان روان پریشی و دیوانگی مزدوج یا دونفره را برآنها اطلاق کرد که وجود نفر دوم(همسرش) نقش مشوق و انگیزه ایجاد رفتار جرم آمیز را بازی میکند.
نتیجه گیری
اول) قطعا قتل مثل دیگر آسیب های اجتماعی یک مساله چند بعدی و مولتی فاکتوریال است که تحقیقات تکمیلی پلیس و کشف زوایای تاریک این حادثه از جهات مختلف، در آینده نزدیک اطلاعات مهمی را در برخواهد داشت و نتایج باید در اختیار رسانه ها؛ پژوهشکده ها و موسسات مرتبط، جهت تحلیل دقیق تر و اتخاذ روشهای پیشگیری از وقوع مجدد جرم قرارگیرد.
دوم) در کنار استناد به نظریه پزشکی قانونی می بایست تیم های متخصص( روانشناس، جامعه شناس، عصب شناس و...) به طور همبسته و سیستماتیک و همگرا و موردی این مساله رو از زوایای مختلف مورد مطالعه قرارداده و پیشنهادهای پیشگیرانه خود را تقدیم رسانه ها و متولیان آموزش و آگاهی بخشی عمومی نمایند.
سوم) بحث قصاص اولیای دم یک بحث حقوقی، قضایی و اجتماعی است این اندیشه که اولیای دم قصاص نمی شوند، ممکن است تولید خطر کند کما اینکه در قتل رومینا اشرفی پدرش قبل از جنایت با وکیل صبحت کرده و در این خصوص کسب اطلاعات نموده است.
چهارم) قاتلان واقعی بابک خرم دین را،باید سیاست گذاریهای غلط و تصمیمات نادرست وسوء مدیریت ها و ناکارآمدیهای در حوزه های اقتصادی و اجتماعی، که ناامیدی، اضطراب و احساس فلاکت و دوقطبی با فاصله زیاد فقیر- غنی را درجامعه به وجود می آورند و عدم انعکاس وبررسی جدی آسیب های واقعی جامعه دانست.
پنجم) هرچند این فجایع ترس را در جامعه افزایش می دهند وحس اضطراب را القاء می کنند اما این درس عبرت و نکته مهم برای والدین به همراه دارد که کشتن و قتل فرزندان فقط جنبه جسمانی نیست.
اغلب والدین،استعدادها؛ خلاقیت ها؛ توانایی ها ؛ رغبت های فرزندان را به قتل می رسانند و اعتماد به نفس آنها را می کشند؛آنها به جای مثله کردن با ساطور و چاقو از طریق پرکاری؛ استبداد رفتاری؛ ایجاد آشفتگی و پریشانی وعدم توجه به فرزندان، تحقیر و توهین مستمر و... در خانه باعث تشنج عاطفی شده و کلیت وجودی فرزندان را له کرده و روح وروان آنها را به مسلخ می کشند.
ششم)بهینه سازی سیستم تربیتی کشور، آموزش مهارت آموزی در حوزه مهارتهای زندگی، مهارتهای فرزندپروری، حل تعارضات زناشویی ، با حمایت و پشتیبانی و استقرار نظام جامع سلامت روان ارزان و دردسترس می توان حتی المقدور از اینگونه حوادث پیشگیری نمود.
* روانشناس و فعال فرهنگی اجتماعی
ارسال دیدگاه