باقر امیری*

آموزش و پرورش ایران در قرن ۱۳۰۰

آموزش و پرورش رسمی یکی از فراگیرترین نهادهای حکومتی در جوامع امروزی است که کارکردهای آن ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را دربر می گیرد.

کد مطلب: ۱۱۸۰۳۵۱
لینک کوتاه کپی شد

تعلیم تربیت ایران همچون تمدن پرسابقه اش، تاریخی پرشکوه دارد. از تعالیم اخلاقی زرتشت و دانشگاه جندی شاپور تا تعالیم اسلامی، مکتب خانه ها، مدارس علوم دینی، مدارس نظامیه و نیز پرورش نوابغی چون ابن سینا، ابوریحان بیرونی، غزالی و... همه شواهدی برگذشته پرافتخار تعلیم و تربیت ماست؛ لیکن فاصله تاریخی بین این دوره و تعلیم و تربیت جدید، دوره ای بحرانی و آشوب زده است. با هجوم مغول، بخش زیادی از مواریث فرهنگی و مراکز تعلیم و تربیت از بین می رود و مبانی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران فرو می ریزد و تا عهد صفویه که یک دولت مرکزی پدید می آید، آشوب جنگهای داخلی مانع از هرگونه اصلاح و سازندگی می شود.

در سال های پایانی قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی که تمدن پرجاذبه غرب با دو رویه دانش و کارشناسی و استعمار، همه جهان را مقهور برتری خود ساخته بود، سرزمین ایران - بی خبر و بی بهره از آنچه در آن سوی دنیا رخ می داد- در دست دولتمردانی بی کفایت و حتی ناتوان از حفظ تمامیت ارضی کشور، جان می فرسود. یورشهای پی درپی بیگانگان به ایران و جنگهای گوناگون درون مرزی، کشورمان را در زمینه های اقتصادی و نیروی انسانی بسیار ناتوان ساخته بود. در اواخر قرن هجدهم و دهه نخست قرن نوزدهم، فشارهای سیاسی و اقتصادی زاییده استعمار غرب نیز بر دشواریهای درون مرزی ایران افزود.

سرانجام زمانی فرا رسید که مردانی دلسوز و میهن دوست در راس امور مملکت قرار گرفته، در صدد یافتن راهی برای سامان بخشیدن به اوضاع نابسامان سیاسی و اقتصادی برآمدند. در آن شرایط، نظام اداری و اقتصادی کشورهای استعمارگر - که توان و قدرت خود را به قدر کافی نشان داده بودند- نسخه ای پیچیده و آماده برای درمان آن نابسامانی ها بود. نظام آموزشی نوین هم بخش مهمی از نظام موفق غرب به شمار می آمد که بعد اصلاح گرایانه آن کاملا آشکار و بدیهی می نمود. برهمین اساس، آموزش نوین همراه با سایر دستاوردهای تمدن غرب، وگاهی به عنوان پیشقراول آنها، به کشورهای جهان از جمله ایران وارد شد که البته مجموعا در تحولات بعدی نقطه عطف و منشا اثر محسوب می شود.

سیرتکوین نظام آموزش رسمی ایران، به لحاظ جریانهای فکری که در آن مؤثر بوده اند، در چهار دوره قابل بررسی است: ۱- دوره اول از ابتدای اعزام محصل به خارج آغاز می شود و تا پایان سلطنت ناصرالدین شاه که همان دیدگاه ها، اهداف و کارکردها دنبال می شد، ادامه می یابد. در این دوره هدف عمده دست اندرکاران آموزش جدید دستیابی به علوم و فنون نوین برای رفع نیازهای جامعه بود؛ لیکن در عمل، تاثیر فرهنگی اعزام شدگان و محصلان دارالفنون در جامعه بیشتر از تاثیر تکنولوژیکی شد.

۲- در دوره دوم که از سلطنت مظفرالدین شاه آغاز می شود و تا انقلاب مشروطه ادامه می یابد، تجددگرایان دست اندرکار توسعه آموزش جدید بودند. آنها با تشکیل انجمن معارف و تاسیس آموزش ابتدایی و متوسطه امیدوار بودند از طریق توسعه آموزش همگانی زمینه ایجاد حکومت دمکراسی و پارلمانی را فراهم آوردند.

۳- در دوره سوم که از انقلاب مشروطه تا آغاز حکومت رضاخان به طول انجامید، بنابه ضرورتی که برای تاسیس نهادهای نوین به سبک غربی احساس می شد، قوانین آموزشی با تقلید از الگوهای غربی به تصویب می رسید.

۴- دوره پایانی در سیر تکوین آموزش رسمی که از سلطنت رضاخان آغاز شد و به تشکیل وزارت آموزش و پرورش انجامید، توسعه آموزش و پرورش هم راستا با سیاست های شبه مدرنیستی رضاخان صورت می گرفت.

گسترش نظام آموزشی در این دوره بر محور آموزش متوسطه و عالی و تاسیس دانشگاه ها بود که با سیاستهای شبه مدرنیستی حکومت همخوانی داشت. این شیوه تا تشکیل وزارت مستقل آموزش و پرورش و تفکیک وظایف آن از امور مطبوعات، اوقاف و... ادامه یافت و کمتر دگرگونی یا تغییری در آن مشاهده شد( ناهید بنی اقبال و محمدامین ناصح، سیر تکوین نظام آموزشی نوین در ایران).

در نظام آموزش قدیم زیر نظر علما و روحانیون، هدف از تعلیم، خواندن قرآن بود، در حالی که در نظام آموزش جدید در زمان پهلوی اول، خواندن قرآن در مدارس محدود گردید. آموزش دختران در نظام قدیم به صورت بسیار محدود انجام می شد، ولی در زمان پهلوی اول داشتن حجاب در مدارس برای آموزگاران زن و دانش آموزان دختر ممنوع گردید و بسیاری از دگرگونی های دیگری که در جامعه ی ایران رخ داد. در بیان علل و چرایی این دگرگونی های سریع، تاریخ نویسان و محققان باید دست به قلم برده و به بررسی و تحقیق بپردازند. البته نباید آثار و کارکردهای مثبت نظام آموزش جدید بر جامعه و اقبال عمومی مردم به این شیوه ی آموزشی را نادیده گرفت.

وضعیت کنونی آموزش و پرورش

بر اساس قانون اساسی ایران، آموزش و پرورش برای همه کودکان و نوجوانان ایرانی تا دوره متوسطه رایگان است و دولت وظیفه دارد امکان تحصیل را برای همگان از طریق وزارت آموزش و پرورش فراهم سازد.

نظام آموزشی ایران دارای دوره ابتدایی، دوره راهنمایی، دوره متوسطه و دوره پیش دانشگاهی بود. در سال‌های پایانی دهه هشتاد نظام آموزشی به ۳-۳-۳-۳ تغییر کرد. این نظام به طور کلی به دو دوره ۶ ساله ابتدایی و متوسطه تغییر کرد. اولین کسانی که با این نظام آموزش دیده‌اند؛ متولدین نیمه دوم ۷۹ و نیمه اول ۸۰ هستند که کلاس ششم ابتدایی داشته‌اند. آنها در پایان دوره اول متوسطه انتخاب رشته کردند و امسال در پایه یازدهم به تحصیل مشغولند. علاقه‌مندان به کارهای عملی و فنی مهارت‌های لازم را در هنرستان‌ها و آموزشگاه‌های کار و دانش می‌گذرانند.

دانش‌آموختگان دوره پیش‌دانشگاهی در صورت موفقیت در آزمون‌های سراسری (کنکور)، به دانشگاه وارد می‌شدند که با تغییر نظام این پایه حذف و به جای آن پایه ششم ابتدایی جایگزین شده‌است.

هرچند در سه دهه گذشته تلاش‌های وافر و قابل تقدیری از سوی مسئولان و دست‌اندرکاران نظام تعلیم و تربیت برای بهبود و اصلاح نظام آموزشی کشور به عمل آمد که خوشبختانه نتایج مثبت و مفیدی نیز برجای گذاشته است؛ لیکن هنوز آموزش و پرورش با چالش‌های جدی روبه‌رو است و برونداد آن در طراز جمهوری اسلامی ایران و پاسخگوی تحولات محیطی و نیازهای جامعه نمی‌باشد. از این رو، تاکیدات حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی مبنی بر ضرورت تحول بنیادی در آموزش و پرورش با تکیه بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی ـ ایرانی و تدوین الگویی اسلامی ـ ایرانی برای تحول و پرهیز از الگوهای وارداتی، کهنه و تقلیدی محض، چراغ راه برون‌رفت از چالش‌های نظام آموزشی کشور است.

خوشبختانه با درک ضرورت و اهمیت این امر و در پاسخ به ندای هوشمندانه رهبری معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی)، طرح تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به مثابه سند تحول راهبردی نظام آموزش و پرورش در افق چشم‌انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران در دستورکار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفت و سرانجام پس از شکل‌گیری حلقه‌های کارشناسی ـ پژوهشی با مشارکت صاحب‌نظران حوزوی و دانشگاهی و مدیران و کارشناسان مجرب آموزش و پرورش و سایر دستگاه‌های ذیربط، ضمن پایبندی به دیدگاه‌های حضرت امام خمینی(ره) و نظرات مقام معظم رهبری درباره تحول بنیادین نظام آموزشی و همسو با اسناد فرادستی، از جمله سند چشم‌انداز بیست ساله کشور، سند مذکور تدوین و به تصویب این شورا رسید.

وزیران آموزش و پرورش ایران در دوران پهلوی

هادی هدایتی (آبان ۱۳۴۳ تا آبان ۱۳۴۷)

وی تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در تهران به اتمام رسانید و وارد دانشکده حقوق شد و در رشته حقوق قضائی درجه لیسانس گرفت. سپس برای ادامه تحصیلات عالی عازم اروپا شد و از دانشگاه سوربن پاریس درجه دکترای زبان و ادبیات فرانسه دریافت کرد.

در دوره بیست و یکم قانون‌گذاری از طرف مردم شهر ری کاندیدای انتخابات مجلس شورای ملی شد و چند ماهی در مجلس عضویت داشت. بعد از آن که حسنعلی منصور به نخست وزیری منصوب شد، هدایتی در آن کابینه وزیر مشاور بود. در آبان ماه ۱۳۴۳ در کابینه تغییراتی بوجود آمد و وزارت فرهنگ به دو وزارتخانه به نام فرهنگ و هنر و آموزش و پرورش تقسیم شد که هدایتی همچنان وزارت آموزش و پرورش را عهده دار بود

و تا آبان ماه ۱۳۴۷ در آن سمت باقی و قریب چهار سال مجموعا بر قسمتی از فرهنگ ایران وزارت داشت و در دوران وزارت او بر آموزش و پرورش تحولاتی در آن وزارتخانه به عمل آمده؛ از جمله کارهای مهمی که به وقوع پیوست نظام جدید آموزشی بود که با طرح‌ریزی صحیح انجام نگرفت و در موقع اجرا به علت نبودن کادر آموزشی دیده و وسائل کار دچار ناتوانی شد. هدایتی هنگامی که وزیر آموزش و پرورش بود، به علت اختلافاتی که بین وی و رئیس دولت و چند تن از اعضاء کابینه وجود داشت، در کار توفیق پیدا نکرد. در دوران وزارت او آموزش و پرورش تجزیه شده، چند وزارتخانه و چند سازمان دولتی از تشکیلات آن وزارتخانه بوجود آمد. وزارت فرهنگ و هنر و وزارت علوم و آموزش عالی از تجزیه وزارت آموزش و پرورش به وجود آمدند. سازمان اوقاف و سازمان ورزش نیز از این وزارتخانه منفک شدند. هدایتی در سال ۱۳۴۷ پس از وزارت آموزش و پرورش به عنوان وزیر مشاور معرفی شد ولی کسی با او مشورت نمی‌کرد، تدریجا توجهی به او شد و صمیمیت بیشتر در کار از خود نشان داد و معاونت اجرائی نخست وزیر ضمیمه کار او شد. پس از مدتی تقریبا بعد از نخست وزیر، نفر اول کابینه بود و تمام کارها با صلاحدید او حل و فصل می‌گشت.

فرخرو پارسا(۵ شهریور ۱۳۴۷ تا ۱ مهر ۱۳۵۴)

دکتر فرخ‌رو پارسا نخستین زن ایرانی بود که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسید و نیز نخستین نماینده زن «مجلس شورای ملی» بود. پست وی وزارت آموزش و پرورش ایران در کابینه دوم و سوم «امیرعباس هویدا» بود.

وی پس از اخذ مدرک لیسانس در سال ۱۳۲۱ دانشسرای عالی در رشته علوم طبیعی به تدریس در دبیرستان‌های تهران پرداخت. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهی تا مقطع دکترا(در سال ۱۳۲۹)علی‌رغم اینکه در رشته پزشکی دانش‌آموخته بود کار طبابت را رها کرد و ترجیح داد که به کار فرهنگی بپردازد؛ بدین ترتیب او در وزارت فرهنگ آن دوران مشغول به کار شد.

«فرخ‌رو پارسا» در سال ۱۳۴۷ به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شد. او نخستین مدیرکل زن در ایران در سال ۱۳۳۹ و از نخستین زن های راه‌یافته به مجلس شورای ملی و نخستین زن ایرانی بود که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسید. وی در کابینه دوم و سوم امیرعباس هویدا از ۵ شهریور ۱۳۴۷ تا ۱ مهر ۱۳۵۴ وزیر آموزش و پرورش ایران بود. پیش از آن نماینده تهران در دوره ۲۱ مجلس شورای ملی(سال ۱۳۴۲) بود.

احمد هوشنگ شریفی (۱۳۵۴)

در سال ۱۳۰۴ در تهران زاده شد. وی پس از اتمام تحصیلات دوره‌های ابتدایی و متوسطه، به اروپا رفت و در دانشگاه استراسبورگ فرانسه، حقوق خواند. پس از اخذ لیسانس، به تحصیلات خود ادامه داد و در همان رشته، فوق‌لیسانس گرفت؛ سپس در رشته‌ی اقتصاد، دانشنامه‌ی دکترای دولتی گرفت و به ایران بازگشت.

دکتر شریفی، ابتدا به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تدریس پرداخت. هم زمان، در دانشگاه تهران به تدریس اشتغال ورزید. وی سال‌های متمادی معلمی کرد؛ سپس در مقام معاون وزیر آموزش و پرورش، به فعالیت پرداخت.
احمد هوشنگ شریف، در سال ۱۳۵۳ به کابینه‌ی امیرعباس هویدا دعوت شد و به وزارت آموزش و پرورش رسید. با پایان یافتن دوران نخست‌وزیر هویدا، وی به نمایندگی ایران در یونسکو منصوب شد.
احمد هوشنگ شریفی، با پیروزی انقلاب اسلامی، از ایران به فرانسه رفت و در پاریس اقامت گزید.

منوچهر گنجی (۱۳۵۵ و ۱۳۵۷)

در ۱۳۰۹ در تهران متولد شد. پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه وارد دانشکده حقوق تهران شد و در رشته‏ى حقوق قضائى لیسانس گرفت و سپس براى ادامه تحصیلات عازم فرانسه شد و دوره‏ى دکتراى حقوق دولتى را ظرف ۵ سال با رتبه‏ى ممتاز به پایان رسانید و چندى هم در انگلستان به مطالعه و تحقیق پرداخت و به ایران بازگشت و با سمت دانشیارى در دانشکده حقوق به تدریس پرداخت.

منوچهر گنجى در سال ۱۳۵۵ در آخرین ترمیم کابینه‏ى امیرعباس هویدا به وزارت آموزش و پرورش تعیین گردید. پس از سقوط کابینه‏ى امیرعباس هویدا، دکتر جمشید آموزگار نخست‏وزیر، منوچهر گنجى را براى عضویت کابینه انتخاب نمود و دو سمت در کابینه به وى تفویض کرد، هم وزیر آموزش و پرورش شد و هم سرپرست وزارت علوم و آموزش عالى. وى در این سمت در سطح رؤساى دانشگاهها تغییرات عمده‏اى داد و تمام رؤساى دانشگاهها را تغییر داد و جوانان تحصیلکرده و بى‏تجربه را براى این شغل مهم فرهنگى انتخاب نمود. در شهریور ۱۳۵۷ در کابینه مهندس جعفر شریف‏امامى وزیر آموزش و پرورش بود.

مهم ترین فعالیت های او در پست وزارت آموزش و پرورش عبارتند از: ارائۀ طرح تشکیل بانک فرهنگیان و مشکلات مختلف در راه‌اندازی آن- افزایش حقوق معلمان، واردات هزاران مدرسه پیش‌ساخته به کشور جهت ارتقاء وضعیت آموزشی، ممانعت از تدریس کتاب‌های درسی تألیف شده توسط دکتر بهشتی، باهنر ، چاپ کتاب‌های درسی دانش آموزان و ساخت وسایل بازی در خارج از کشور، مقایسۀ وضعیت آموزش در ایران و سایر کشورها و....

محمدرضا عاملی تهرانی( ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۶)

در سال ۱۳۰۶ خورشیدی برابر با ۱۹۲۷ میلادی در تهران زاده شد. تحصیلات خود را در دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران و با تخصص بیهوشی به اتمام رساند و بعدها با درجه پروفسوری در همان دانشگاه به تدریس پرداخت. وی وزیر اطلاعات و جهانگردی در کابینه جعفر شریف‌امامی و وزیر آموزش و پرورش در کابینه ارتشبد غلامرضا ازهاری بود.

محمدامینِ ریاحی (۱۳۵۷)

ادیب، تاریخ‌نگار و شخصیت فرهنگی معاصر ایرانی، پدیدآورنده آثار پژوهشی در زمینه فرهنگ ایرانی، ادبیات فارسی، فردوسی و شاهنامه، حافظ، و تاریخ ایران است.

محمدامین ریاحی از سال ۱۳۲۷ که آغاز کار او در فرهنگ بود، به مدت پنج سال در اجرای تعهد تدریس خود در دبیرستان حکیم نظامی قم، و سپس دبیرستانهایی در قزوین و گرگان تدریس کرد و همچنین ریاست دانشسرای گرگان را (تا ۱۳۳۲) عهده‌دار شد. طی سالهای بعد تا پایان دهه ۱۳۳۰ در دبیرستانهای تهران تدریس کرد. در همان سالها هفته‌نامه کیهان فرهنگی (برای معلمان) را بنیاد نهاد که انتشار آن تا خرداد ۱۳۳۵ ادامه یافت. از سال ۱۳۲۷ عضو هیئت مدیره جامعه لیسانسیه‌های دانشسرای عالی بود. در ۱۳۳۴ به عضویت کمیسیون قوانین در وزارت فرهنگ انتخاب شد و طی سالهای بعد برای همسان‌سازی پایه حقوق معلمان با سایر کارمندان دولت کوشید، تا سرانجام طرح ترمیم حقوق فرهنگیان در مجلس شوراى ملى تصویب شد.

در ابتدای سال ۱۳۴۰ عهده‌دار مدیرکلی وزارت فرهنگ شد، و در مدت سه سال در پرتو تجربه‌هایی که طی سال‌های تدریس دبیرستانی از وضعیت نابسامان کتاب‌های درسی داشت، طرح سامان‌دهی و یکنواخت‌سازی کتاب‌های درسی دبیرستانی را به اجرا درآورد. هدف این طرح، خارج ساختن کتاب‌های درسی از میدان رقابت ناسالم ناشران و مؤلفان، قرار دادن کار تألیف و چاپ کتاب‌های درسی دبیرستانی در اختیار وزارت فرهنگ، و انتشار کتاب‌های درسی دبیرستانی با کیفیت مناسب بود.

ضرورت اجرای چنین طرحی از آنجا پیش آمد که پس از اشغال ایران توسط متفقین با کاهش درآمد دولت، وزارت فرهنگ نیز در پی کاهش مسئولیت خود برآمد و از سال ۱۳۲۴ تألیف کتاب‌های درسی دبیرستانی را آزاد اعلام کرد. این آزادسازی در طی دو دهه نابسامانی‌های فراوانی به وجود آورده بود که از آن جمله بود: نابرابری کیفیت و کمیت کتابها، گرانی قیمت عرضه، دسته‌بندی‌های ناشران و مؤلفان و اعمال نفوذ در وزارت فرهنگ، و ایجاد بازار سیاه کتاب.

طرح کتاب‌های درسی با وجود مخالفت‌ها و دخالت‌های گسترده ناشران و مؤلفان ذی‌نفع در تهیه و چاپ کتاب‌های درسی، طی چند مرحله به اجرا درآمد، و نهایتاً در سال ۱۳۴۲ با تأسیس سازمان کتاب‌های درسی وابسته به وزارت فرهنگ (بعداً وزارت آموزش و پرورش) برای تألیف کتاب‌های درسی جدید، موجبات ارتقای کیفیت آموزش دبیرستانی را فراهم آورد. محمدامین ریاحی ضمن چند مقاله در ماهنامه آموزش و پرورش و نیز در مقاله‌ای با عنوان ماجرای کتاب‌های درسی (۱۳۷۷) شرحی از اقدامات خود در وزارت فرهنگ را در آن دوره آورده‌است.

محمدامین ریاحی طی سال‌های بعد عهده‌دار چندین سمت فرهنگی از جمله رایزنی فرهنگی ایران در کشور ترکیه و تدریس در دانشگاه آنکارا(از ۱۳۴۲)، نیابت ریاست فرهنگستان ادب و هنر ایران، ریاست بنیاد شاهنامه فردوسی (از ۱۳۵۴)، ریاست دانشکده هنرهای دراماتیک، مشاور وزیر فرهنگ و هنر و وزارت آموزش و پرورش (۱۳۵۷) بود. محمدامین ریاحی در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ در ۸۶ سالگی در تهران درگذشت.

وزرای آموزش و پرورش بعد از انقلاب اسلامی

وزارت آموزش و پرورش در مدت ۴۰ سال از عمر انقلاب اسلامی پذیرای ۱۴ وزیر بوده که هر یک برنامه ها و اهدافی برای دستگاه تعلیم و تربیت ترسیم کرده اند و بنا بر شرایط و وضعیت موجود در هر دوره اقدامات مثبت و منفی انجام شده که هر کدام از آنها قابل تامل است.

بزرگترین دستگاه اجرایی کشور با دارا بودن حدود ۱۴ میلیون دانش آموز و بیش از یک میلیون و ۷۰۰ هزار فرهنگی شاغل و بازنشسته که البته وظایفش نیز در نوع خود بزرگ و حساس است و تربیت نیروی انسانی را از دوران کودکی تا نوجوانی عهده دار است، از دوران بعد از انقلاب همواره با تغییر ساختار دست و پنجه نرم کرده و شاید این تحولات گاه شتاب زده باعث شده دستاورد و نتایج آن نیز چندان اثربخش و سودمند نباشد.

سردرگمی خانواده‌ها و دانش آموزان و فرهنگیان از روند برنامه‌ها و محتوای کتاب‌های درسی و شیوه آموزش هر چند مسئله‌ای حائز اهمیت و قابل بررسی و تحلیل است اما نکته مهم دیگر که وزارت آموزش و پرورش را در تنگنا قرار داده و دل نگرانی‌ها را مضاف کرده است، تغییرات گاه و بی گاه سکانداران این وزارتخانه است، مسائلی همچون استیضاح، استعفا، برکناری و بی ثباتی در مدیریت باعث شده رسالت اصلی این دستگاه در حاشیه قرار گیرد و حاشیه‌های پررنگ‌تر از متن بر سر تعلیم و تربیت سایه سنگین خود را حکمفرما کند.

در این مطلب فعالیت و اقدامات اشخاصی که کوتاه یا بلند مدت به عنوان وزیر آموزش و پرورش در دوران مختلف بعد از پیروزی انقلاب اسلامی منصوب شده‌اند مورد بررسی قرار گرفته است که در ادامه می‌خوانید:

غلامحسین شکوهی( آبان ۱۳۵۷ تا بهمن ۱۳۵۸)

اولین فردی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و از آبان سال ۱۳۵۷ تا بهمن ۱۳۵۸ بر مسند وزارت آموزش و پرورش تکیه زد «غلامحسین شکوهی» بود وی که با عنوان پدر علم تعلیم و تربیت ایران شناخته می‌شود از مدرسان قدیمی تعلیم و تربیت و نیز وزیر آموزش و پرورش دولت موقت مهندس بازرگان بود. شکوهی در ۴ تیر ۱۳۰۵ شمسی در شهر خوسف از توابع شهرستان بیرجند متولد شد و در طول سال‌ها حیات خود همواره به فعالیت‌های علمی مشغول بود. شکوهی نزدیک به ۶۰ سال در تعلیم و تربیت و امور پژوهشی فعالیت کرد که همین موضوع سبب شد تا به وی لقب چهره ماندگار تعلیم و تربیت ایران را بدهند. وی لیسانس خود را در رشته آموزش و پرورش ابتدایی اخذ کرد. شکوهی در ۱۳۴۱ خورشیدی دکتری خود را در رشته تعلیم و تربیت اخذ از دانشگاه سویس اخذ و پس از بازگشت به ایران، در وزارت آموزش و پرورش مشغول به خدمت شد و همزمان در دانشسرای عالی تهران به تدریس پرداخت. غلامحسین شکوهی پس از پیروزی انقلاب نخستین وزیرآموزش و پرورش در کابینه دولت موقت بود و از نیک نام ترین و بی حاشیه ترین مردان کابینه شناخته می‌شود.

فعالیت او در کمتر از ۱۰ ماه تصدی بر کرسی وزارت آموزش و پرورش، کوتاه‌تر از آن بود که برنامه خاصی برای اداره آموزش و پرورش دنبال شود. وی مدتی ریاست دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران را برعهده داشت اما به علت ناراحتی ریوی به بیرجند زادگاهش بازگشت و به فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی خود ادامه داد و در ۱۳۷۹ با درجه استادی بازنشسته شد. بیش از چند جلد کتاب با بیش از ۲۰ تجدید چاپ و ۶۰ مقاله در نشریات علمی داخلی و خارجی از وی منتشر شده است.

محمدعلی رجایی (۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹)

محمدعلی رجایی متولد ۱۳۱۲ خورشیدی در شهر قزوین است و با اخذ مدرک دیپلم به تهران آمد و در دانشسرای عالی تربیت بدنی معلم به تحصیل پرداخت و سپس به دانشسرای عالی رفت. پس از آن به استخدام آموزش و پرورش درآمد. رجایی در ۱۳۵۸ خورشیدی و در دولت بازرگان، مدتی را به عنوان سرپرست موقت وزارت آموزش و پرورش و سپس کفیل وزارت آموزش و پرورش در آمد و پس از استعفای بازرگان و پایان کار دولت موقت به حکم شورای انقلاب در ۱۳۵۸ با سمت وزیر در صدر آموزش و پرورش قرار گرفت.

نخستین اقدام او در صدر این وزارتخانه، دولتی کردن مدارس ملی و یک شکل کردن آموزش و پرورش بود. وی به عنوان دومین وزیر آموزش و پرورش مشغول به فعالیت شد و نقش بنیادی در تحقق انقلاب فرهنگی و به ثمر رسیدن اهداف آموزش و پرورش نظام جمهوری اسلامی داشت. یکنواخت کردن تمام مدارس و رفع تبعیض از آنها، تغییر نظام آموزشی، تغییر محتوای کتاب‌های درسی، تغیر روابط دانش آموز و معلم، تعمیم امکانات و تجهیزات آموزشی برای تمام اقشار جامعه، توجه به عشق و علاقه به شغل معلمی به جای استفاده از دانشجویان بورسیه در انتخابات معلمان از مهمترین اقدام‌های رجایی در دوران وزارتش است. سرانجام رجایی پس از ۹ ماه فعالیت در وزرات آموزش و پرورش به نمایندگی مردم تهران درمجلس شورای اسلامی انتخاب شد.

محمدجواد باهنر (۱۳۵۹ تا ۱۳۶۰)

محمدجواد باهنر متولد ۱۳۱۲ در شهر کرمان است. او در ۱۳۳۲ خورشیدی وارد حوزه علمیه قم شد و در همین سال بود که دیپلم کامل متوسطه را نیز اخذ کرد. وی در کنار تدریس به تالیف کتب درسی پرداخت و حدود ۳۰ کتاب و جزوه تعلیمات دینی را برای تدریس از دوره ابتدایی تا دانشگاه تالیف کرد، همچنین همزمان فعالیت‌های اجتماعی خود را نیز ادامه داد و در تشکیل دفتر نشر فرهنگ اسلامی، کانون توحید و مدرسه رفاه نقش موثری داشت.

با انتخاب محمدعلی رجایی به ریاست جمهوری وی باهنر را برای پست وزارت آموزش و پرورش در کابینه انتخاب کرد. باهنر از ۱۳۵۹ خورشیدی در وزارت آموزش و پرورش حضور یافت و پس از انتخاب به سمت وزارت آموزش و پرورش سیاست‌های کلی این وزارتخانه را چنین اعلام کرد: «تعمیم امکانات آموزشی کشور به ویژه در روستاها تا این نابرابری موجود میان شهر و روستا از بین برود. نحوه توزیع مدارس باید به طور عادلانه برنامه ریزی و عمل شود تا تفاوت بسیار زیادی که در مدارس جنوب شهر و شمال شهر موجود است مرتفع شود. آموزش و پرورش باید محتوای فرهنگی و بار ایدئولوژی اسلامی بگیرد و دارای اهداف مشخصی باشد. اهمیت تربیت معلم، در این باره باید به ایجاد دوره‌های غنی و پربارتر بپردازیم.» سر انجام باهنر به همراه رجایی در انفجار ۸ شهریور ۱۳۶۰ خورشیدی در دفتر نخست‌وزیری شهید شد.

علی اکبر پرورش (۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴)

علی اکبر پرورش زاده اصفهان در ۱۳۲۱ است و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند. پرورش در دوران نوجوانی و آشنایی با دکتر بهشتی جذب فعالیت‌های مذهبی و سیاسی شد و نخستین بار در ۱۳۴۳ خورشیدی به دلیل فعالیت‌های سیاسی بر ضد رژیم دستگیر شد. مدرک فوق لیسانس خود را در دانشسرای عالی تهران در رشته کارآموزی دبیری دریافت کرد. بعد از محمدجواد باهنر به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شد. مشکلات ساختاری آموزش و پرورش و کسری بودجه همیشگی این وزارتخانه و زمزمه‌های مشکلات معیشتی معلمان از جمله معضل‌های آموزش و پرورش در این دوره بود به گونه‌ای که در این دوره جذب معلمان حق التدریس به خاطر افزایش جمعیت و کمبود معلمان رسمی شدت گرفت.

پرورش ساماندهی آموزش و پرورش را در دستور کار خود قرار داد و تلاش کرد با آرام شدن اوضاع سیاسی که همزمان با شدت گرفتن جنگ تحمیلی بود، مجموعه آموزش و پرورش را دور از هیاهوی جنگ نگه دارد. نکته مهم در کارنامه وزارت پرورش آن بود که او برخلاف وزرای دیگر که با رای اعتماد متزلزل مسوولیت هدایت این وزارتخانه را برعهده گرفتند، با رای محکم‌تری نسبت به بقیه وزیر شد و کمتر از وزرای دیگر مشکلات ساختاری آموزش و پرورش دامنگیر وی شد. رای منفی مجلس به پرورش هیچ گاه از ۱۴ رای بیشتر نشد. اما وزارتخانه پرورش آرام تر از آن بود که این مشکلات به چشم بیایند.

نمایندگی در مجلس خبرگان قانون اساسی، عضویت در شورای عالی دفاع، قائم مقام دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، عضویت در شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی، نمایندگی در مجلس شورای اسلامی در دوره‌های اول، دوره سوم و چهارم و عضو هیات رییسه از جمله مسوولیت‌ها و اقدام‌های اجرایی پرورش محسوب می‌شود. علی اکبر پرورش پس از چند سال رنج از بیماری در ۱۳۹۲ خورشیدی درگذشت.

سید کاظم اکرمی (۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸)

سید کاظم اکرمی در ۱۳۱۹ در شهر همدان متولد شد. وی در دانشسرای عالی تهران در رشته روانشناسی موفق به اخذ درجه لیسانس شد و دوره فوق لیسانس خود را در رشته مشاوره به پایان رساند. اکرمی در فاصله ۵۷ تا ۵۹ مدیر کل آموزش و پرورش استان همدان بود و با تشکیل مجلس خبرگان به عنوان نماینده مردم همدان به این مجلس راه یافت. اکرمی جایگزین پرورش در کابینه دوم موسوی بود که با رای مجلس به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شد. وی در باره انتخابش به سمت وزارت آموزش و پرورش می‌گوید: «بنده از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷ مسئول آموزش و پرورش کشور بودم. در آن زمان جنگ در جریان بود و تمام هم و غم دولت آن بود که جنگ را با پیروزی به پایان برساند. برخی در همان زمان به بنده انتقاد کردند که چرا وزارت را در این شرایط که امکانات نیست و جنگ است پذیرفته‌ام؟ اما بنده با توجه به سال‌ها مبارزه برای تغییر رژیم و تایید مرحوم دکتر سحابی برای مدیریتم در اداره کل آموزش و پرورش استان همدان، وزارت را پذیرفتم.» تقویت ساختاری وزارت آموزش در دوران جنگ تحمیلی در دستور کار اکرمی قرار گرفت.

بزرگ شدن مجموعه آموزش و پرورش، جذب معلمان، کلنگ زنی ساخت مدارس و… از جمله اقدام‌هایی بود که در دوره وزارت اکرمی انجام شد. در دوره وزارت او تغییرات محتوایی خاصی، نه در ساختار و نه الگوهای آموزشی و پرورشی در دوره اکرمی مشاهده نشد. اما به هر حال با شدت گرفتن حملات موشکی عراق در سال‌های پایانی جنگ، تعطیلی سراسری مدارس یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های آموزش و پرورش در طول تاریخ را رقم زد. تدبیر دولت با جایگزینی امکان آموزش از راه دور و از طریق تلویزیون، آموزش و پرورش ایران را از تعطیلی یک ساله نجات داد و سبب شد به هر شکلی شده روند آموزش عمومی کشور بدون وقفه ادامه یابد.

محمد علی نجفی (۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶)

محمدعلی نجفی در سال ۱۳۳۰ در تهران به دنیا آمد، او دانش‌آموخته کارشناسی ریاضی از دانشگاه صنعتی شریف و و دکتری خود را در رشته ریاضی از دانشگاه MIT دریافت کرد. عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری و عضو شورای سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی جمهوری اسلامی ایران، شهردار تهران، مدرس دانشگاه، مشاور امور اقتصادی رییس جمهور از جمله فعالیت‌های وی به شمار می‌رود. وی فعالیت سیاسی خود را از سال ۱۳۵۹ در جایگاه ریاست دانشگاه صنعتی اصفهان آغاز کرد. در فاصله سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ در جایگاه وزارت علوم فعالیت کرد و از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ وزارت آموزش و پرورش را در کابینه آیت الله هاشمی رفسنجانی برعهده داشت.

او توانست در طول این مدت برخی تغییرات ساختاری و محتوایی را در بدنه این وزارتخانه اعمال کند. وی همزمان تلاش کرد تا با تشکیل مدارس غیرانتفاعی بخشی از حجم ساختار بزرگ و کم تحرک آموزش و پرورش بکاهد و از طرفی دیگر با واگذاری امور اجرایی به مدارس، آموزش و پرورش را کوچک‌تر کند. نجفی با تغییر الگوی قدیمی آموزشی از نظام قدیم به نظام جدید تلاش کرد آموزش عمومی و آمادگی برای آموزش عالی را به دو بخش مجزای از هم تبدیل کند. تسهیل روند گزینش‌های آموزش و پرورش که سال‌ها جزو سختگیرانه ترین گزینش‌های دولتی بود، از دیگر اقدام‌های نجفی به شمار می‌رفت. او تلاش کرد با سخت کردن شرایط انتقال و استخدام معلمان، با استفاده از معیارهای تحصیلات عالی، بدنه آموزش و پرورش را اصلاح، تقویت و مدیریت کند. نجفی با پشتوانه علمی و تجربه مدیریتی خود آموزش و پرورش ایران را متحول کرد.

حسین مظفر (۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰)

حسین مظفر متولد ۱۳۳۱ و در پاکدشت به دنیا آمد. با شروع جنگ تحمیلی با توجه به مسوولیت‌ها دیگری که در آموزش و پرورش داشته به جبهه رفت. وی دارای مدرک تحصیلی دکتری تخصصی در رشته برنامه ریزی و خط مشی گذاری است. وی وزیر آموزش و پرورش در دولت هفتم واصلاحات بود. مظفر در دوران وزارتش دست به اعمال برخی تغییرات جزیی در الگوی آموزشی نظام جدید که برای کاهش فشارهای اطراف صورت می‌گرفت زد و عملاً خط خاصی را در آموزش و پرورش پی نگرفت.

او ترجیح داد به جای آنکه در راستای جهت برنامه‌ای که در دوره‌های قبل برای اصلاح و تقویت ساختار آموزش و پرورش پیش بینی شده بود، حرکت کند وزارت آموزش و پرورش را در این چهار سال آرام نگه دارد. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان مسائل آموزشی دوره وزارت مظفر یکی از بی حاشیه ترین دوره‌های وزارت آموزش و پرورش بعد از انقلاب اسلامی ایران بود. مظفر پس از خروج از آموزش و پرورش به حزب آبادگران پیوست. او عضو در مجمعتشخیص مصلحت نظام و نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در دوره هفتم بود.

مرتضی حاجی (۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴)

مرتضی حاجی متولد ۱۳۲۷ تهران و دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ریاضی است وی از ۱۳۷۶ خورشیدی عهده دار سمت وزارت تعاون بود و در دولت دوم خاتمی نیز وزیر آموزش و پرورش شد. حاجی در ابتدای مسیر خویش خواستار اصلاح و تقویت ساختار آموزش و پرورش شد. وی تلاش کرد تا با تسهیل واگذاری اداره امور مدارس از آموزش و پرورش به خود معلمان، ساختار این وزارتخانه را کوچک کند و از طرفی دیگر تلاش کرد با حذف معاونت پرورشی از این وزارتخانه اصلاحات ساختاری را پی بگیرد.

اختلاف نظر سیاسی دولت با جریان مقابل که در دوره هفتم اکثریت مجلس را به دست گرفته بودند، مشکلات زیادی را برای روند اصلاحات در آموزش و پرورش به وجود آورد. رکورد مخالفت‌ها با وزارت وی، در میان وزرای سابق و سایر وزرای کابینه دولت خاتمی، قابل توجه بود. حاجی چندین بار تا مرز استیضاح هم پیش رفت، اما توضیحات قانع کننده درباره اصلاحات وی هر بار او را از خطر کسب رای عدم اعتماد مجلس نجات داد. استانداری استان مازندران، قائم مقام وزیر صنایع سنگین معاون وزیر ارشاد، ریاست سازمان قندوشکر، مدیرعامل روزنامه همشهری و وزیر تعاون، وزیر آموزش و پرورش و مدیر عامل کانون جهانگردی و اتومبیلرانی از جمله فعالیت‌های اجرایی حاجی به شمار می‌روند.

محمود فرشیدی (۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶)

محمود فرشیدی در ۱۳۳۰، در شهر مشهد به دنیا آمد. وی در ۱۳۴۸ در رشته مهندسی شیمی از دانشگاه شیراز پذیرفته شد. وی وزارت آموزش و پرورش در دولت نهم را پذیرفت و شعار «مدرسه زندگی» را با هدف اصلی تحول بنیادین بر مبنای نگاه رهبر فرزانه انقلاب برگزید. با انتخاب فرشیدی برای وزارت آموزش و پرورش حاشیه‌های بسیاری به وجود آمد. بالا گرفتن اعتراض معلمان که به اعتصاب و تحصن عمومی در سال ۸۵ منجر شد، فرشیدی را در موقعیت پیچیده‌ای گذاشت و از طرفی دیگر حواشی اقدام‌های عجیبی چون طرح سوالات توهین آمیز نسبت به پیامبر (ص) در یکی از آزمون‌های این وزارتخانه انتقادات بسیاری را علیه او برانگیخت.

احیای معاونت پرورشی از یک طرف و توقف روند مشارکت بخش‌های غیردولتی در اداره مدارس از جمله اقدام‌های شاخص وی در آموزش و پرورش بود. فرشیدی یک بار تا مرز استیضاح پیش رفت اما توانست با کمک محمود احمدی نژاد، از استیضاحی که به خاطر حواشی صورت گرفته بود رای اعتماد بگیرد. فرشیدی به فاصله کوتاهی پس از استیضاح از طرف محمود احمدی نژاد برکنار شد. هرگز مشخص نشد به چه دلیلی احمدی نژاد به یکباره تصمیم گرفت فرشیدی را از قطار دولت نهم پیاده کند.

علیرضا علی احمدی جشفقانی (۱۳۸۶ تا ۱۳۸۸)

علیرضا علی احمدی در ۱۳۱۸ در شهر نایین اصفهان متولد شد و مدرک دکتری خود را در مدیریت تولید از دانشگاه تربیت مدرس کسب کرد. وی پس از برکناری فرشیدی مسوولیت وزارتخانه که چند وقتی بی وزیر مانده بود را عهده دار شد. احمدی نژاد «علی احمدی» را از دانشگاه پیام نور فراخواند تا بر کرسی دهمین وزیر آموزش و پرورش بعد از انقلاب تکیه زند. او در دوران وزارتش از جداسازی کتب درسی و دختران و پسران و ساخت اندرونی در مدارس دخترانه سخن می‌گفت، از طرفی دیگر مقابل فشارها برای استخدام حق التدریسی ها به بهانه جلوگیری از بزرگ شدن ساختار ایستادگی می‌کرد.

دوره کوتاه وزارت علی احمدی همواره با چاشنی جدل‌ها و درگیری‌های سیاسی و غیرسیاسی با مجلس همراه بود. مقاومت وی برای اجرای قانون حذف کنکور یکی از اقدامات اساسی او در مقابل مجلس بود که حتی او را چندین بار تا مرز استیضاح پیش برد. عضویت در هیات امنای سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران٬ عضو گروه اقتصادی معاونت بررسی‌های بیت رهبری٬ عضو شورای گسترش آموزش عالی کشور٬ عضو حقوقی شورای عالی انقلاب فرهنگی٬ عضو حقوقی فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران و مشاور برنامه ریزی شورای اسلامی شهر تهران و… از جمله اقدام‌های اجرای وی به شمار می‌رود.

حمیدرضا حاجی بابایی (۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲)

حاجی بابایی متولد شهر همدان در تاریخ ۱۳۳۸ است و دکتری الهیات و معارف را از دانشگاه آزاد اسلامی تهران اخذ کرد. وی در دولت دوم محمود احمدی نژدا به عنوان وزیر آموزش و پرورش به مجلس شورای اسلامی معرفی شد. آتش سوزی مدرسه‌ای در روستای شین آباد پیرانشهر و سوختن ۲۸ دانش‌آموز با جراحت‌های شدید ناشی از آتش گرفتگی از بخاری از بحران‌های دوره وزارت حاجی بابایی محسوب می‌شود، این آتش سرانجام دامن وزیر را گرفت تا جایی که تعدادی از نمایندگان مجلس طرحی را امضا کردند و خواهان استیضاح حاجی‌بابایی وزیر آموزش و پرورش شدند.

در دوره وزارت حاجی بابایی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش اجرایی شد و اجرای این سند با انتقاداتی نیز همراه بود. به اعتقاد کارشناسان آموزش و پرورش در مسیر تحول با شتاب بسیاری شروع به حرکت کرد و به نوعی دچار شتاب زدگی شد. رونمایی از برنامه درسی ملی و تلاش برای اجرای نظام ۳.۳.۶ و تعطیلی پنج شنبه‌های مدارس از جمله اقدام‌های حاجی بابایی بود که انتقادات بسیاری را با خود به همراه داشت.

علی اصغر فانی (۱۳۹۲ تا ۱۳۹۵)

علی‌اصغر فانی متولد ۱۳۳۳ در شهر تهران است و مدرک دیپلم ریاضی خود را از دبیرستان دکتر هشترودی تهران اخذ کرده و مدرک لیسانس و فوق‌لیسانس مهندسی راه و ساختمان را از دانشکده فنی دانشگاه تهران دریافت کرده همچنین دانش‌آموخته دوره دکتری رشته مدیریت دولتی از دانشگاه تربیت مدرس بود.

وی معاون آموزشی اداره آموزش و پرورش منطقه ۱۶، رییس اداره آموزش و پرورش منطقه ۶، مدیرکل آموزش و پرورش کردستان، معاون آموزشی وزارت آموزش و پرورش در سال‌های ۶۴ تا ۶۸، معاون و قائم مقام دانشگاه علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس در سال‌های ۶۸ تا ۷۲، معاون فرهنگی بنیاد شهید در سال‌های ۷۲ تا ۷۶، معاون برنامه‌ریزی و نیروی انسانی آموزش و پرورش در سال‌های ۷۶ تا ۷۷، معاون آموزش متوسطه آموزش و پرورش در سال‌های ۷۷ تا ۷۸، معاون آموزشی وزارت آموزش و پرورش در سال‌های ۷۷ تا ۸۰، معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش در سال‌های ۸۰ تا ۸۴، سرپرست وزارت آموزش و پرورش از ۸ شهریور ۸۴ تا ۱۸ آبان ۸۴، سرپرست دبیرخانه شورای تعلیم و تربیت و استادیار دانشگاه تربیت مدرس را تجربه کرده است.

حسن روحانی رییس جمهور دولت یازدهم به دلیل رای اعتماد ندادن مجلس به محمدعلی نجفی، علی‌اصغر فانی را به عنوان سرپرست این وزارت‌خانه منصوب کرد که در ۲۷ مهر ۱۳۹۲، حسن روحانی، فانی را به عنوان وزیر پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد. فانی مجری طرح‌های پژوهشی کلان و ملی نظیر «الگوی نظری زیر نظام تربیت‌معلم و تامین نیروی انسانی سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش» و «مطالعات بنیادی و تحلیلی کلان برای تدوین سیاست‌های کلی در بخش نظام آموزش‌وپرورش کشور» بوده است. یافته‌های پژوهش‌های اخیر تاثیر بسزایی در شکل‌گیری اولویت‌ها، برنامه‌ها و اقدامات فانی در وزارت آموزش وپرورش داشته است. مهم‌ترین نقاط قوت این وزیر آموزش‌وپرورش، آغاز بودجه‌ریزی عملیاتی، توجه به مدیریت آموزشگاهی، ساماندهی به توزیع نیروی انسانی و دانشگاه فرهنگیان است که از یک سو با مفاد سند تحول بنیادین سازگار هستند و از طرفی دیگر به نحوی جزو زیرساخت‌ها و مقدمات اجرای عموم راهکارهای سند تحول به‌ حساب می‌آیند.

توقف برخی از طرح‌های تحولی غیر کارشناسی به صورت موقت (ازجمله طرح رتبه‌بندی معلمان) از دیگر اقدام‌های مثبت فانی محسوب می‌شود. اما از جمله نقاط ضعف فانی در دوران وزارتش می‌توان به‌کندی روند تدوین نقشه راه اجرای سند تحول بنیادین، فقدان فضای گفت وگو و تعامل نخبگانی در طرح‌های تحولی، فعالیت ضعیف رسانه‌ای برای اجرای سند تحول، طرح ناقص و مخدوش «یک روز بدون کتاب» و غفلت از برخی مفاد سند تحول نظیر سیاست چند تالیفی کتب درسی اشاره کرد.

فضای غبارآلود ایجاد شده در آموزش و پرورش با موضوع صندوق ذخیره فرهنگیان و تنبیه بدنی دانش‌آموزان با گلایه‌هایی که از گذشته نسبت به آموزش و پرورش درباره مسائل آموزشی و پرورشی و رسیدگی به معلمان وجود داشت، ادغام شد و در نهایت به اعلام وصول طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش انجامید و در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی استیضاح وزیر آموزش و پرورش با ۴۵ امضا وصول شد.

با وجود انتشار اخبار متعدد در خصوص استعفای فانی، جلسه هیات دولت تشکیل شد و وزیر آموزش و پرورش در این جلسه حضور یافت. پس از آن فانی در نامه‌ای خطاب به رییس جمهوری نوشت: «پس از اطلاع از نظر جناب عالی درخصوص ضرورت ترمیم کابینه که در جلسه روز چهارشنبه ۲۸ مهرماه ۹۵ هیات محترم دولت ابراز فرمودید؛ با وجود آمادگی کامل برای حضور در جلسه استیضاح و ارائه گزارش عملکرد سه ساله وزارت آموزش و پرورش در دولت تدبیر و امید و پاسخ به سوالات نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، بدین وسیله آمادگی خود را برای عمل به هرگونه تصمیم حضرتعالی درخصوص ادامه کار خویش نیز اعلام می‌نمایم.» چند ساعت بعد از انتشار نامه وزیر آموزش و پرورش، در حکمی از طرف رییس جمهوری، سید محمد بطحایی معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش که نایب رییس هیات امنای صندوق ذخیره فرهنگیان نیز بود به عنوان سرپرست وزارت آموزش منصوب شد.

فخرالدین احمدی دانش آشتیانی (۱۳۹۵ تا ۱۳۹۶)

احمدی دانش‌آشتیانی متولد ۱۳۳۴ در آشتیان است و دوره دبیرستان را در رشته ریاضی تحصیل کرد و کارشناسی خود را از دانشگاه صنعتی امیرکبیر در رشته مهندسی راه و ساختمان اخذ کرد. وی مدرک دکتری خود را از دانشگاه امپریال کالج انگلستان کسب کرد. مدیرکلی طرح‌های عمرانی وزارت فرهنگ و آموزش عالی از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸، معاون امور جنگ وزارت فرهنگ و آموزش عالی از سال ۱۳۶۶ تا ۱۳۶۸، مسوول ستاد پشتیبانی جنگ دانشگاه‌ها از سال ۱۳۶۶ تا ۱۳۶، برگزارکننده دوره‌های دانشگاه در جبهه برای جبران عقب افتادگی آموزشی دانشجویانی که در جبهه حضور داشتند و معاون طرح و توسعه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و قائم مقام وزیر و عضو شورای برنامه ریزی سازمان سنجش آموزش کشور از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲ از جمله کارهای اجرایی وی شمار می‌رود.

دانش آشتیانی که پس از جدایی علی اصغر فانی از دولت، به عنوان وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش به مجلس شورای اسلامی معرفی و به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شد. فخرالدین آشتیانی به مدت ۱۰ ماه در این پست مشغول به خدمت بود که در این مدت تلاش کرد تا اسناد بالادستی حوزه آموزش کشور را اجرایی کند گرچه در این زمینه با مشکلاتی هم مواجه شد اما همه تلاش خود را کرد تا برخی از مشکلات معلمان و دانش آموزان را برطرف کند. در همین مدت کوتاه نیز توانست در سه حوزه ساماندهی صندوق ذخیره فرهنگیان، پرداخت معوقات معلمان و اجرا و تدوین برخی از مواد سند تحول بنیادین موفق عمل کند.

سیدمحمد بطحایی (۱۳۹۶ تا خرداد ۱۳۹۸)

سید محمد بطحایی در ۱۳۴۲ در یکی از محله‌های قدیمی تهران متولد شد. در ۱۳۶۰ دیپلم خود را در رشته علوم تجربی در دبیرستان دهخدا کرج گرفت و در ۱۳۶۱ که مصادف با انقلاب فرهنگی بود و همه مراکز دانشگاهی تعطیل بودند وارد نخستین دوره مراکز تربیت معلم شهید رجایی شد. او دارای تحصیلات کارشناسی ارشد مدیریت دولتی با گرایش مدیریت مالی است. رییس مرکز ملی نظارت راهبردی سازمان برنامه و بودجه کشور، سرپرست سابق وزارت آموزش و پرورش (بعد از علی اصغر فانی در سال ۱۳۹۵) بود.

وی سال‌ها معاون دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش که مهمترین نهاد قانون گذاری در نظام آموزش و پرورش کشور است، همچنین معاونت برنامه ریزی و نظارت در دفتر ستادی، مسوول آموزش در سرپرستی مدارس خارج از کشور، مدیریت واحدهای آموزشی، معلمی، دبیری و امور تربیتی را نیز در کارنامه خود دارد. از جمله سوابق بطحایی عضویت در کمیته‌های تخصصی در حوزه‌های برنامه ریزی درسی، برنامه‌های توسعه، پژوهش‌های آموزشی و مشارکت در ده‌ها طرح پژوهشی و مطالعاتی در حوزه آموزش و پرورش محسوب می‌شوند. بطحایی توانست با اکثریت آراء از دهمین مجلس شورای اسلامی رای اعتماد بگیرد و چهاردهمین وزیر آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی شود.

چهاردهمین وزیر در دوران ۴۰ ساله انقلاب اسلامی مصمم بر اجرای برنامه‌های یاد شده بود و گاه از آنچه که موجب توقف اجرای برنامه‌ها می‌شود گلایه داشت و مافیا و دست‌های پشت پرده و برخی ذی نفعان را مانع پیشبرد امور در دستگاه تعلیم و تربیت می‌دانست.

یکی از شاخص ترین اقدامات بطحایی در دوران وزارت خود را شاید بتوان برگزاری انتخابات نمایندگان فرهنگیان در صندوق ذخیره دانست زیرا با وجود تنش‌های بسیاری که این صندوق با آن مواجه بود، اقدام وزیر وقت آموزش و پرورش مبنی بر اینکه فرهنگیان به طور مستقیم می‌توانند دو عضو هیات امنا و یک بازرس را از میان خود راهی صندوق کنند، روزنه امیدی را در میان جامعه فرهنگی به وجود آورد تا نسبت به فعالیت صندوق دلگرم شوند.
از دیگر کارهای وی : حذف مشق شب و ورود تکالیف مهارت‌محور به مدارس و تلاش برای اجرای رتبه بندی معلمان
رویکرد جدید شورای عالی آموزش و پرورش در مشارکت فرهنگیان.

محسن حاجی میرزایی ( از شهریور ۱۳۹۸ تا مرداد ۱۴۰۰)

(زاده ۱۳۳۸ قم) وزیر آموزش و پرورش و دبیر پیشین هیئت دولت است. وی در شهریور ۱۳۹۸ توسط حسن روحانی به عنوان وزیر آموزش و پرورش بعد از سید محمد بطحایی به مجلس شورای اسلامی معرفی شد و رای اعتماد گرفت. او هم‌چنین رئیس هیئت امنای سازمان دانش آموزی و عضو شورای عالی جوانان است.

محورهای برنامه حاجی میرزایی برای تصدی پست وزارت آموزش و پرورش، بهبود کیفیت راهبری و مدیریت در آموزش‌وپرورش، ایجاد تحول در اقتصاد آموزش و پرورش، ساماندهی فضاهای آموزشی، پرورشی و فرهنگی، توسعه و ترویج فرهنگ پژوهشگری و پرسشگری، توسعه و ترویج فعالیت‌های پرورشی و فرهنگی در راستای تحکیم و تحقق اهداف ساحت‌های اعتقادی، عبادی، اخلاقی، سیاسی و هنری؛ ارتقای سطح سلامت، بهداشت و ایمنی دانش‌آموزان و توسعه و ترویج فعالیت‌های تربیت‌بدنی و ورزش در جهت تحقق ساحت زیست‌ بدنی، توسعه عدالت آموزشی و پرورشی، طراحی، تدوین و اجرای برنامه‌ها بر مبنای زیرنظام‌های سند تحول بنیادین، بازمهندسی برنامه درسی، تدوین برنامه جامع، تامین و بهسازی منابع انسانی اعلام شده است.

شیوع کرونا در جهان باعث شد بسیاری از برنامه ها و طرح های پیش بینی شده دستگاه ها و وزارتخانه ها دچار تغییر و دگرگونی شود، در این میان آموزش و پرورش از طوفان کرونا بی نصیب نماند و روند آموزش و پرورش سنتی را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد و تا مدتی آموزش و پرورش دنیا از این شوکی که به آن وارد شده بود گیج و منگ شده بود و بعد از گذشت مدتی روند تعلیم و تربیت دانش آموزان با استفاده از فناوری های نوین و فضای مجازی دست خوش تغییرات متعددی شد.

آموزش و پرورش ایران برای اینکه روند آموزش و پرورش دانش آموزان دچار خدشه و تعطیلی نشود با وجود نبود زیرساخت های لازم لازم ناچار مجبور شدند برای آموزش دانش آموزان از فناوری های نوین و فضای مجازی و بویژه شبکه دانش آموزی شاد استفاده نمایند....

تاسیس شورای عالی معارف / شورای عالی فرهنگ / شورای عالی آموزش و پرورش

تاسیس انجمن معارف در سال ‌‌۱۲۷۵ ه.ش نقطه عطفی در تاریخ علمی و فرهنگی کشورمان بود. در این انجمن که وزیر علوم و تنی چند از فضلا و دانشمندان عضویت داشتند، علاوه برتأسیس مدارس و تالیف و تدوین چند کتاب درسی و انتشار روزنامه معارف، کتابخانه ملی نیز بنیان نهاده شد. در اسفند ۱۳۰۰ ه.ش قانون تأسیس شورای ‌عالی معارف مشتمل بر ۱۵ ماده به تصویب مجلس شورای ملی رسید و در سال ۱۳۱۶ با تصویب فرهنگستان ایران، وزارت معارف به «وزارت فرهنگ» و به تبع آن شورای‌ عالی معارف هم به «شورای‌ عالی فرهنگ» تغییر نام پیدا کرد. در دی‌ ۱۳۳۱ قانون تشکیل شورای ‌عالی فرهنگ مشتمل بر ۱۲ ماده و ۱۰ تبصره به تصویب مجلسین سنا و شورای ملی رسید. در سال ۱۳۴۳ وزارت فرهنگ به سه وزارتخانه آموزش و پرورش، آموزش عالی، و فرهنگ و هنر تفکیک شد و شورای عالی فرهنگ نیز به «شورای عالی آموزش و پرورش» تغییر نام داد و در شهریور ۱۳۴۵ قانون تشکیل شورای ‌عالی آموزش و پرورش مشتمل بر ۹ ماده و ۵ تبصره از تصویب کمیسیون مجلسین وقت گذشت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و براساس مطالعات و بررسی‌های مقدماتی لزوم استمرار فعالیت این شورا احساس شد و به همین منظور لایحه قانون تشکیل شورای‌ عالی آموزش و پرورش از طرف وزارت آموزش و پرورش تهیه و برای تصویب به «شورای انقلاب اسلامی ایران» تقدیم شد. این لایحه در ۱۵ ماده و ۴ تبصره در بهمن‌ماه سال ۱۳۵۸ به تصویب شورای مذکور رسید و برای اجرا به وزارت آموزش و پرورش ابلاغ شد. درسال ۱۳۸۱ برای ارتقای جایگاه و نقش شورای عالی در فرایند تعلیم و تربیت، اصلاحاتی در قانون شورا به عمل آمد و قانون اصلاح لایحه قانونی راجع به تشکیل شورای ‌عالی‌آموزش‌ و پرورش مشتمل بر ۵ ماده به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. براساس این اصلاحیه، تغییراتی در لایحه قانونی راجع به تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش مصوب جلسات مورخ ۲۷/۱۱/۵۸ و ۱۶/۱/۵۹ شورای انقلاب جمهوری اسلامی و قانون اصلاح موادی از قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش مصوب ۲۵/۹/۶۵ مجلس شورای اسلامی به‌وجود آمد. براساس این تغییرات، شورای عالی آموزش و پرروش به‌ عنوان مرجع سیاست‌گذاری در حوزه آموزش عمومی و متوسطه در چارچوب سیاست‌های کلی نظام و قوانین و مقررات موضوعه شناخته شد که سازمان اداری آن با بودجه و تشکیلات مستقل زیر نظر شورای عالی آموزش و پرورش فعالیت می‌کند و وظیفه پشتیبانی علمی، پژوهشی و خدماتی متناسب با وظایف و مسئولیت شورا، نظارت بر حسن اجرای مصوبات و توسعه ارتباطات با مجریان و مردم را به عهده دارد.

۱۳۰۰ قرن تغییر و تحول بینادین در آموزش و پرورش ایران

مهم ترین تغییر و دگرگونی در آموزش و پرورش ایران در دهه های آخر قرن ۱۳۰۰ افتاد، جایی که سند تحول بینادین آموزش و پرورش بعد از حدود ۱۰ سال کار و بررسی و تدوین روی آن به تصویب رسید و به عنوان نقشه راه تغییر و تحول در آموزش و پرورش در اختیار نظام تعلیم و تربیت ایران قرار گرفت.

آموزش و پرورش به‌ عنوان نهاد فرهنگی‌اجتماعی، نقش اساسی و بی‌بدیل در تربیت نیروی انسانی و تولید سرمایه اجتماعی و فرهنگی و در فرایند رشد و تعالی کشور ایفا می‌کند، به‌گونه‌ای که آینده کشور در آینه آموزش و پرورش امروز قابل مشاهده است. موفقیت و اثربخشی فزون‌تر این نهاد گسترده و سرنوشت‌ساز درگرو عوامل و عناصر متعددی است که ازجمله می‌توان به عامل مهم و اثرگذار تدوین و اجرای برنامه‌های راهبردی و درازمدت اشاره کرد. در کشور ما به دلایل گوناگون، تدوین برنامه راهبردی و درازمدت برای تحول بنیادین در آموزش و پرورش به یک ضرورت اجتناب ‌ناپذیر تبدیل شده است. برخی از ادله ضرورت تدوین این برنامه عبارت است از:

مبتنی نبودن آموزش و پرورش موجود بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی

نبود تربیت همه‌جانبه و متوازن شایستگی‌های انسانی

کندی در همپایی به تحولات محیطی

کاستی در پاسخ‌گویی به نیازهای جامعه

ناکارآمدی در تحقق رسالت فرهنگی و اجتماعی ملی و جهانی

مراد از «تحول بنیادین در آموزش و پرورش» فراهم آوردن زمینه «تغییری عمیق و ریشه‌ای، همه‌جانبه، نظام‌مند و سیستمی، آینده‌نگر، مبتنی بر آموزه‌های وحیانی و معارف اسلامی و متناسب با فرهنگ اسلامی ایرانی» بود.

بسته سند ملی آموزش و پرورش پس از تدوین جهت تصویب به شورای عالی آموزش و پرورش، به‌ عنوان مرجع سیاست‌گذاری در حوزه آموزش عمومی و متوسطه، تقدیم شد. این بسته تحول‌آفرین پس از تصویب در شورای عالی آموزش و پرورش به شورای عالی انقلاب فرهنگی، به‌ عنوان عالی‌ترین مرجع سیاست‌گذاری فرهنگی کشور و مسئول تحول نظام آموزشی، ارسال شد. در آن شورا نیز کمیسیون‌های تحول و نوسازی نظام آموزشی، حوزوی و تعلیم و تربیت به بررسی بسته سند ملی حاوی فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران، فلسفه تربیت رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی ایران، رهنامه نظام تربیت رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی ایران، سند تحول راهبردی نظام تربیت رسمی و عمومی پرداختند. سپس سند تقدیم صحن علنی شورای عالی انقلاب فرهنگی گردید و در نهایت در تاریخ ۵/۷/۹۰ به تصویب رسید.

نکته:

آموزش و پرورش نوین در ایران، قدمتی تقریباً یکصد ساله دارد. در این نظام یکی از اصیل‌ترین و وسیع‌ترین قشر فرهنگی تاریخ، یعنی معلمان،‌ شرکت داشته‌اند و همه نهادها، گروه‌ها و آحاد جامعه به نوعی در تحقق اهداف آن مشارکت دارند، با این وجود اکنون با بغرنج‌ترین مشکلات و چالش‌ها مواجه می‌باشد،‌ به گونه‌ای که بسیاری از محققان و اندیشمندان جامعه، ریشه اغلب مشکلات، نابسامانی‌ها، نارسایی‌ها و بحران‌های اجتماعی را در سیستم و فرایند آموزشی جستجو و معرفی می‌کنند.

برغم زحمات فراوان و بی‌شایبه قاطبه معلمان، که به استناد قراین موجود و نظرسنجی‌ها، در مقایسه با کارمندان سایر سازمان‌ها و نهادهای دولتی، بیشترین کار مفید را به انجام می‌رسانند، میزان کارآمدی و اثربخشی آن به سبب نارضایتی عمومی‌از کیفیت خروجی‌های آن، پیوسته معروض توجه و انتقاد بسیاری از ناظران و صاحب‌نظران واقع شده است. به زعم منتقدان، نظام فعلی آموزش و پرورش پاسخگوی خیل عظیم مطالبات، نیازها و انتظارات جامعه نیست و نیازمند اصلاحات جدی و اساسی است و استدلال می‌کنند که با رویکردهای منسوخ و متصلب کنونی و بدون توجه به نیازها و تقاضاهای اجتماعی و محیطی (ملی و فراملی) روزافزون، نمی‌توان از نهاد مزبور خواست رسالت و کارکردهای اساسی خود را اجرا کند.

نظام آموزش و پرورش باید جایگاه واقعی خود را در سلسله مراتب اجتماعی و سازمانی کشور بیابد و به یک مطالبه عمومی، ملی تبدیل شده و در اولویت کاری تمامی دولتها قرار گیرد.

به جرات می توان گفت به علت نبود بودجه و زیرساخت های لازم، نیروی انسانی متخصص و با تجربه، نبود قانون مشخص و معین برای تربیت و بکارگیری معلمان، برنامه و استراتژی مناسب برای تسهیل روند آموزش و پرورش، سیاسی کاری، سلیقه ای عمل کردن، تعدد مدارس، نداشتن برنامه عمل مشخص و معین، نگاه مصرفی به آموزش و پرورش، دخالت های بی مورد در روند تعلیم و تربیت، توجه بیش از حد به ساختار تا زیرساخت،عدم توجه به بعد کیفیت بخشی آموزش و پرورش، کنکور محوری، موازی کاری، کوچک انگاری و... باعث شده است که هیچ یک از وزیران آموزش و پرورش ایران در طی قرن گذشته نتوانند به طور صد درصد برنامه های پیشنهادی خود را برای تصدی پست وزارت آموزش و پرورش به مجلس ارائه داده اند، اجرایی کنند.

ادامه دارد....

منابع:

۱- گلچی، کشور، سیر تحول در شیوه های آموزشی از ایران باستان تا کنون، سال ۱۳۹۹.

۲- سمیع آذر، علیرضا. تاریخ تحولات مدارس در ایران. تهران: انتشارات سازمان نوسازی توسعه و تجهیز مدارس کشور. ۱۳۷۶

۳- بنی اقبال، ناهید و ناصح، محمدامین. سیر تکوین نظام آموزشی نوین در ایران.

۴- احمد، صافی، سازمان و قوانین آموزش و پرورش ایران،ناشر سامان سمت، سال ۱۳۹۲.

۵- احمد، صافی، آموزش وپرورش ایران در صد سال گذشته. سال ۱۳۹۱.

۶- سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش. سال ۱۳۹۰.

۷- عاقلی، باقر، شرح رجال سیاسی و نظامی معاصر. نشر علم، ۱۳۸۰.

۸- خبرگزاری ایسنا، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷.

۹- خبرگزاری ایرنا، ۱۸ خرداد ۱۳۹۸.

*کارشناس آموزش و پرورش

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار