امیر وفایی در گفتوگو از نود تا «نونخ» گفته است
خنده بدون تخریب
تهران (پانا) - همانطور که انتظار میرفت فصل سوم «نونخ» بهترین سریال نوروز ۱۴۰۰ بود. این مجموعه از معدود سریالهای چند فصلی تلویزیون است که توانست امتیازها و شاخصههای جذابش را حفظ کند. طبق نظرسنجی مرکز تحقیقات صداوسیما، ۸۱.۳ درصد از بینندگان در کل کشور و ۷۷.۳ درصد از بینندگان در مناطق کردنشین از فصل دوم سریال «نونخ» در حد زیاد رضایت داشتهاند.
بهگزارش ایران، همچنین فصل سوم این سریال رکورد مخاطبان سریالهای نوروزی در سالهای گذشته را شکست و با حدود پنج درصد افزایش، بالاتر از فصل ششم «پایتخت» قرار گرفت. با امیر وفایی نویسنده «نونخ» که نقش تأثیرگذاری در کسب این موفقیت دارد به گفتوگو نشستهایم.
از همکاری با مهران مدیری در «دورهمی» و عادل فردوسیپور در نود درجه «نود»، تا «نونخ» و سعید آقاخانی فضاهای متفاوتی را تجربه کردهاید. پیش از اینها به این کارنامه کاری باید روزنامهنگاری در حوزه ورزش را هم اضافه کرد. تجربه همکاری با هر کدام از این افراد چه آورده و اندوختهای برای شما داشت؟
سه فضای کاملاً متفاوت بود و هرکدام ملزومات خاص خودش را میطلبید. در «دورهمی» سالنی داشتیم با حدود ۴۰۰ تماشاچی که اگر در ۸-۷ جمله مجری صدای خنده بلند نمیشد، کار از دست میرفت. برای نوشتن پلاتوهای آقای مدیری مجبور بودم بهترین شوخیها را انتخاب کنم و کاری کنم که در فاصله زمانی مشخصی سکوت سالن شکسته شود. پلاتو بود، استندآپ کمدی نبود که میمیک صورت و اکت استندآپ کمدین چیزی به متن اضافه کند، آقای مدیری هم چنین متنی نمیخواست. مبنا مطرح کردن درد دلهای اجتماعی بود که با نمک هم باشد. نوشتن چنین متنی و حفظ ریتم شوخیها کار آسانی نبود اما تجربه و تمرین خوبی برای ذهن بود. برای «نود درجه» اولین بار که با عادل صحبت کردم شرط این بود که قرار نیست مخاطب را خیلی بخندانیم، در واقع امکانش هم نبود؛ یک آیتم سه،چهار دقیقهای که میخواستیم تنفسی باشد بین بقیه آیتمهای برنامه که اغلب چالشی بود. هر هفته یکسری تصاویر از بازیها بیرون میآمد که حاشیه و بامزگی خاص خودش را داشت.
سعی میکردیم آنها را با یک قصه کوتاه کمدی به هم بچسبانیم. هرچه جلوتر رفتیم کار شکل بهتری پیدا کرد. هم من و هم عادل بیشتر روی آن وقت گذاشتیم و تبدیل شد به بخشی که دیده شد و مخاطب با آن ارتباط برقرار کرد. برخی میگفتند ما که یک جاهایی اصلاً نمیخندیم اما اولاً اصلاً قصدمان این نبود و ثانیاً سخت است با این تصاویر و ریتم تند از مخاطب خنده بلند بگیرید. «نونخ» هم متفاوت از این دو تجربه و در عین حال شیرین و پیچیده بود. هم من و هم سعید آقاخانی خیلی وقت گذاشتیم. او اشراف کاملی بر متن و اجرا دارد و من سعی کردم از تجربیاتش استفاده کنم. دائم متن و قصه و سیناپسها را چک میکردم. دیالوگنویسی برای «نونخ» جزو کارهای سخت بود. در اغلب سکانسها ۱۰ الی ۱۵ نفر حضور داشتند و در این شلوغی نمیشد افراد را به حال خودشان رها کرد. همه درگیر بودند، دیالوگ و خرده داستان داشتند.
یکی از شاخصههای «نونخ» حفظ ریتم و هماهنگی در سه فصل است. در این سه فصل برخلاف «پایتخت» روند سریال دچار تحول نشد. شخصیتهایی متنوع و متعدد که در سه فصل حضور داشتند، تغییر نکردند. این یکدستی را چطور حفظ کردید؟
با اولویت قرار دادن قصه و موقعیتها و روند داستان به سایر موارد. سیر قصه را از ابتدا تا انتها تعیین کردیم، موقعیتها را چیدیم و بعد کاراکترها را در قصه گنجاندیم. به این ترتیب هر کاراکتر به اندازه، سهم خودش را از قصه بر میداشت. یکدستی اتفاق می افتاد و کسی بیکار نمیماند. کاراکتری نداشتیم که بود و نبودش بیتأثیر باشد.
برای رساندن سریال به نوروز ۱۴۰۰ با محدودیت زمانی مواجه نبودید؟
اگرچه نگارش همزمان با فیلمبرداری ادامه داشت اما آنقدر جلو بودیم که احساس خطر نکنیم. بیش از دو برابر زمان عادی برای «نونخ» وقت گذاشتم. همراه با سعید آقاخانی روی متن سر و کله زدیم. تعداد زیادی از قسمتها دوبارهنویسی شد، یکهو به این نتیجه میرسیدیم که یک تغییر به نفع سریال است و بهعنوان مثال اگر در متن قسمت ۱۱ به این تصمیم میرسیدیم، مجبور بودیم از قسمت ۶ و ۷ تغییرات را شروع کنیم تا قصه به هم نریزد. اگر چه این دست تغییرات و دوباره نویسیها کار را سخت و از نظر روحی اذیت میکرد اما اولویت ما کیفیت کار بود. همیشه میگفتیم وقتی بهتر میشه بزار این کار را بکنیم.
تلویزیون اعمال نظر خاصی نداشت؟ چقدر مستقل کار کردید؟
بله، گاهی ایرادهایی اعلام و در پخش یکسری حذفیات اعمال میشد اما بهعنوان نویسنده هیچ نکته اجباری و درخواستی به من گوشزد نشد. مستقل بود. من در متن کار خودم را کردم و البته یک جاهایی در پخش آنها هم کار خودشان را کردند.
زمان نگارش به بازیگرها فکر میکردید؟ شناخت بازیگرها در فصل دوم و سوم سریال چقدر کمککننده بود؟
در فصل دو و سه نقش در ذهن بازیگرها بیشتر جا افتاده بود و طبیعتاً شوخیها و رفتارشان برای من نویسنده در دسترستر بود. بهعنوان مثال اگر قرار بود سکانسی بنویسم که لازم بود یک نفر کل ماجرا را بر هم بریزد و به سمت منفعت خودش سوق دهد، میدانستم از کدام شخصیت باید استفاده کنم. این شناخت قطعاً در پختگی کاراکترها و باورپذیری ویژگی آنها تأثیر داشت و کار را روانتر میکرد. به اصطلاح کاراکترها در آمده بود و موقع نوشتن با آنها راحتتر بودم. میدانستم صاحب هر جمله چه کسی است و این شوخی خاص کدام شخصیت است. در عین حال اگر مجبور بودیم آن شوخی را از یک شخصیت حذف کنیم نمیتوانستیم به کس دیگری بسپاریم چون در دهان همان شخصیت مینشست و به درد کس دیگری نمیخورد.
قصه فصل سوم «نونخ» بهطور کامل در روستا گذشت. بهنظر شما این وضعیت بهتر نبود و به یکدستی کار کمک نکرد؟ وقتی قصه به شهر میآمد، افت میکرد. انگار قصه در این فضا و با این آدمها جان میگیرد.
در فصل دوم هم به شهر یا حداقل تهران نیامدیم. فقط در فصل یک بخشی از داستان سریال در تهران روایت شد. بههر حال فصل اول بود و حضور یکسری بازیگر تازه وارد و بعضاً نابازیگر در اغلب سکانسها ریسک بود و این نگرانی وجود داشت که آیا این کار با این فضا در میآید و به دل مخاطب مینشیند یا نه. به همین خاطر فصل یک از اواسط سریال به تهران آمد. بله قبول دارم که گرمی فضای روستا را نداشت. فضای تهران و شهرنشینی لو رفته و همه سریالها در همین خانهها ساخته میشود و دیگر چیز چشمگیری برای تماشاگر وجود ندارد. با تجربهای که در فصل یک کسب کردیم مطمئن شدیم مخاطب با فضای روستا و جماعتی که همیشه دنبال نورالدین خانزاده است، ارتباط گرفته است.
اغلب سریالهای طنز سالهای اخیر به دام بازیهای سیاسی افتاده. این سریال وجه انتقادی دارد اما هیچ وقت به این ورطه نیفتاد که به جناح خاصی متلکپرانی داشته باشد یا موضعگیری کند. شوخیها از حد و اندازه خارج نشد و به ابتذال و توهین نکشید. دیدگاه خودتان در انتخاب شوخیها چیست؟
حداقل با این ۳ فصل ثابت شده که سریال به ذات طرف مردم است. هدف این بود که دغدغههای بزرگ و کوچک مردمی عنوان شود که شاید خیلی وقتها دست شان به جایی نمیرسد. اگرچه «نونخ» سریالی کمدی است اما در خلال همین شوخیها به خیلی از مسائل اجتماعی، اقتصادی و درگیریهای روزانه مردم اشاره شد. هر وقت متوجه معضلی میشدم و حس میکردم فضای مطرح کردن آن وجود دارد حتماً اشاره میکردم. «نون خ» قصه یکسری آدم سالم و گرفتار است و در زمانه امروز آدمهای سالم معمولاً آدمهای گرفتاری هستند چون سالم زندگی کردن سخت شده است. نورالدین خانزاده آدم مهربان، مردمدار و خانواده دوستی است ولی همیشه گرفتار است چرا که متعهد است هر کاری نکند و هر نانی نخورد. «نون خ» را نمیتوان خارج از این فضا دید و وارد بازیهای سیاسی و جناحی شد. در شوخینویسی دقت کردم از حد فراتر نرویم و کاراکتری تخریب نشود. اگر به کاراکتری توهین شود دیگر مخاطب او را به چشم قبل نمیبیند، تبدیل به آدم ابله دم دستی میشود که همه بر سرش میزنند تا مخاطب بخندد. گاهی شوخیهایی به ذهنم میرسید که خیلی بامزه بود ولی آن را کنار میگذاشتم چون حس میکردم ممکن است کاراکتر را خراب کند.
برای خنداندن مخاطب بههر شوخی تن ندادیم.
ارسال دیدگاه