توصیههای سیدحسن خمینی به نهاد اجماعساز اصلاحطلبان
مشکل اصلی ما اقتصادی است، ولی راه حل سیاسی دارد
تا وقتی نتوانیم بر تحریمها فائق بیاییم وضع همین است/ به مردم صادقانه مشکلات را بگویید/حکومت «یکدست افراطی» برای کشور خطرناک است/ سعی کنید امید را به جامعه برگردانید
تهران (پانا) - یادگار امام ضمن تشریح وضعیت کنونی کشور به مسأله حضور خود در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو پرداخت و تأکید کرد همه نسبت به مملکت، آینده، فرزندانمان و گذشته تاریخیمان مسئولیت داریم؛ تلقی من هم این بود که شاید بتوانیم کاری کنیم که این امر در مورد شخص بنده دیگر امکانش فراهم نیست، اما نه به این معنا که به عنوان یک کنشگر، فعال، توصیه کننده و همدل حضور نداشته باشم؛ بلکه در عرصه حضور خواهم داشت.
به گزارش جماران، مشروح سخنان حجتالاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی در دیدار با دبیرکل و اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی به شرح زیر است:
«به نظرم، ما در برهه بسیار مهمی از کشور هستیم؛ نه از این باب که همیشه می گویند، «برهه حساس کنونی»! بلکه واقعیت این است که امروز وضع معیشت مردم در دوره بسیار سختی است. البته ما هنوز به فقر نسلی بر نخورده و به فقر فرهنگی هم نرسیده ایم، ولی اگر فقر اقتصادی تا یکی دو نسل ادامه یاید، کار ممکن است به فقر فرهنگی کشد.
مشکل اصلی ما اقتصادی است، ولی راه حل سیاسی دارد
در چنین شرایطی طبقه متوسط ما مدام ضعیف تر می شود و در این شرایط هر شعار پوپولیستی می تواند موج ایجاد کند و این امر برای کشور بسیار خطرناک است. قبلا عرض کرده ام و لابد شنیده اید که راه حل مشکل اقتصادی کشور اقتصادی نیست. یعنی مشکل اصلی ما اقتصادی است، ولی راه حل سیاسی دارد. به این جهت که ما ۱۲۰ سال است - از سال ۱۲۸۸ که نفت در کشور پیدا شده - نفت را استخراج کرده و مصرف کرده ایم. کشوری که در آن نفت را می فروشند و پول می گیرند و حقوق میدهند و از حقوق بگیران مالیات جمع میکنند.
تا وقتی نتوانیم بر تحریمها فائق بیاییم وضع همین است
تا وقتی نتوانیم بر تحریمها فائق بیاییم وضع همین است. دوستان اقتصاددان همواره گفتهاند که اگر در ایران کالای استراتژیک «نفت» از گردونه خارج شود، تفاوت بین بهترین دولت و بدترین دولت، فقط ۲۰ درصد است. پس برای حل مشکل ما باید عزتمندانه مشکلمان را با دنیا حل کنیم. امروز غربیها ما را گیر انداختهاند و خوب هم از وضع ما اطلاع دارند.
از این طرف خودمان هم بعضا در داخل اشتباهات مهمی را مرتکب میشویم و مثلا به اشتباه در واقعهای مثل رخداد اخیر در نطنز، اطلاعات سرّی را در رسانهها میگوییم.
از سوی دیگر، در مملکتی که وضع مرغ آن اینگونه است و نمیتواند مشکل را جمع کند، ادامه وضع فعلی هر چه قدر هم با مدیریت همراه باشد، به معنای توزیع فقر است. باید تحریمها برطرف شود و بطور اساسی اقتصاد ساماندهی و بازسازی شود.
نکته مهمتری که وجود دارد، این است که وضع موجود به شدت به نارضایتی اجتماعی میانجامد و بحرانهای اجتماعی از جمله طلاق و اعتیاد را در پی میآورد. خدا رحمت کند آقای هاشمی را که میگفت تا وقتی کار و اشتغال نباشد و مردم درآمد نداشته باشند همه شعارها و بحثهای اجتماعی و فرهنگی، بازی است. اگر میخواهید همه اینها اصلاح شود باید شغل ایجاد کنید تا وضع مردم خوب شود. ایجاد شغل هم نیازمند سرمایه گذاری است و سرمایه گذاری هم امنیت و آرامش می خواهد.
وظیفه رئیس جمهور «تغییر دادن ریل» است. کار رئیس جمهور صرفا اقتصادی نیست. بلکه مدیریت همه جهات کشور است. مگر هر رئیس جمهوری در همه حوزهها توان تخصصی دارد؟ قاعدتا او با همه حوزههای فرهنگ، اقتصاد، اجتماع، نفت، پتروشیمی و... آشنا نیست، بلکه وظیفه او این است که با سیاستگذاری های کلان، ریلها را عوض کند. مثلا آقای خاتمی متخصص اقتصاد نبود، ولی در پی ریلی که عوض میکند اقتصاد دورهاش بسیار خوب میشود.
گاهی خود جامعه به هر علتی تصمیم میگیرد که ایستادگی کند. در این صورت کار خیلی راحت است؛ چون خودش تصمیم گرفته است. لذا محکم میایستد و مثل سالهای اول انقلاب به صف نفت هم میرود و مانند دوران جنگ در صف همه کالاها هم میایستد؛ در واقع چون خودش تصمیم میگیرد، احساس سختی نمیکند و یا احساس سختیاش را تحمل میکند. ولی وقتی احساس کند دیگران برایش تصمیم میگیرند و در فرآیند تصمیمگیری، تصمیمسازی و عمل مدخلیت ندارد، «اینِرسی سکون» پدید می آید و جامعه به یک مقاومت به شدت منفی روی میآورد.
نتیجه بعدی،دودستگی شدیدی است که در مسائل حاکمیتی پیش میآید و دست هیچ مدیری به کار نمیرود. یکی از استانداران به من میگفت اگر دولت به من پول داد کار میکنم و اگر نداد هیچ! نه سرمایهگذار میآورم و نه تلاش میکنم که کسی بیاید! او گفت، «من میروم با مصیبت سرمایهگذار میآورم و السیهای او باز نمیشود و میترسم این وسط ما را هم به یک بهانه بگیرند! دردسر دارد. پس اگر پول دادند کار میکنم و اگر هم ندادند دعا میکنم. آقای خودم هستم و تلویزیون استانی میروم و این طرف و آن طرف سخنرانی میکنم؛ چهار سال هستیم و بعد هم میرویم!»
اگر شورای نگهبان هم من را رد میکردند اتفاق مهمی نمیافتاد
اما در مورد حضور خودم در انتخابات ریاست جمهوری، نکتهای را باید بیان کنم. واقعیت این است که اصلا خودم بنای حضور نداشتم؛ برای اینکه احساس مسئولیت نمی کردم و معتقد بودم افراد زیادی برای تصدی این مسئولیت حضور دارند. این تصمیم پابرجا بود تا اینکه با پیش بینیها و ارزیابیهای قابل توجهی مواجه شدیم. این را بگویم که بیش از اقبال افراد و جریانات خاص که به نوبه خود بسیار ارزشمند است، اقبال مردمی برای من مهم بود و از همین رو بود که ارزیابی ها برای من مهم بود.
اگر گوشت و پوستمان هم برود نمیخواهیم جمهوری اسلامی از بین برود
تنها عاملی که من را در تصمیم گیری مردّد کرده بود - البته تصمیم هم نگرفته بودم - این بود که نکند فردای قیامت پیش خدا، روح امام، شهدا و آیندگان بگویند یک موقعی کاری از شما میآمد و نکردید. فرآیند شورای نگهبان هم خیلی برایم مهم نبود. اگر هم رد می کردند اتفاق مهمی نمی افتاد.
توجه کنید که امثال ما اگر گوشت و پوستمان هم برود نمیخواهیم جمهوری اسلامی از بین برود و هیچ کس نباید چنین توقعی را داشته باشد و اگر کسی روزی میخواهد به بنده اقبال کند بداند که ما تا آخرین لحظه هیچ وقت هیچ کاری نمیکنیم که جمهوری اسلامی بخواهد لطمه ببیند و اگر هم احیانا کاری انجام می دهیم برای این نکته (حفظ جمهوری اسلامی) است. لذا اگر فکر کنیم یک کار به فرآیندی میرسد که نتیجهاش تضعیف کلان مملکت و جمهوری اسلامی است، به نظر من مصلحتی بر آن مترتب نیست. البته هرگز از اصول خود عدول نمیکنیم و صلاح کشور را هم در همین میدانیم.
آینده ایران و مردم کشورمان را هم چندان متفاوت از آینده جمهوری اسلامی نمیدانم. یعنی معتقدم به هر حال این دو با هم پیوند دارد. بالأخره ما عرق دینی، شیعی و اسلامی داریم و نمی توانیم نسبت به تاریخ بزرگی هم که پشت سرمان هست بی تفاوت باشیم.
اما به هر حال وقتی در مورد یک تصمیم گیری صلاح دیده نمیشود، مسئولیتی حاصل نخواهد شد و در صورتی که آن تصمیم عملی شود، در آینده مسأله ای پیش نرفته و مشکل مردم حل نمیشود. این در حالی است که قرار است آمدن امثال من مشکل گشا باشد.
البته در جامعه ما حتما اشخاص مؤثر هستند ولی بیش از اینکه چه کسی انتخاب شود، مهم این است که باید «مردم» انتخاب کنند. یعنی من در مورد مسأله حضور مردم، واقعا معتقدم خود مردم باید بیایند و تصمیم بگیرند و اگر بیایند و تصمیم بگیرند، ما نمیگوییم هرچه تصمیم بگیرند حتما درست است ولی بسیار به درستی نزدیکتر است از تصمیماتی که ممکن است مخالفینشان و جریان خاصی بگیرند.
این را هم اضافه کنید که واقعیت این است که جریان افراطی در کشور ما بعضا تصمیمهای بسیار خطرناک ایدئولوژیک میگیرد. البته من معتقد نیستم همه این افراد ایدئولوژیک هستند، بلکه خیلی از آنها کاسب هستند ولی به هر حال تصمیماتی با پایه های ایدئولوژیکی می گیرند که غلط و خطرناک است.
من اصلا بنا ندارم که بگویم در این شرایط (دیگر در میدان) نیستم و دیگر کار نمیکنم. بالأخره تا حالا میگفتم همه باید باشند و از مردم دعوت کنیم. و الان هم می گویم حضور مردم از هر عنصری واجب تر است.
اما این نکته را هم اضافه کنم. در کارهای انسانی یک به علاوه یک، مساوی با دو نیست. در جبر و ریاضی یک به علاوه یک مساوی با دو است ولی در مسائل انسانی بعضا یک به علاوه یک منفی سه میدهد؛ یعنی همدیگر را خنثی میکنند. بعضی وقت ها هم شش یا هفت میدهد. واقعا اگر ۱۰ نفر همدل پیدا شوند میتوانند خیلی نقش بزرگی داشته باشند.
به مردم صادقانه مشکلات را بگویید
در مرحله فعلی به نظر من در میان دوستان شما نهاد اجماع ساز حداقل برای یک گروه سیاسی اتفاق مبارکی است. به هر حال این مجموعه، مجموعه ای است که در شرایطی که فعلا کسی توان کار فردی ندارد، باید آن را مبنایی برای کار گرفت و به تصمیم آن که مبتنی بر خرد جمعی است، احترام گذاشت. اما به مردم صادقانه مشکلات را بگویید؛ حداقل این است که فردا اگر هدفمان محقق نشد می گوییم ما از قبل حرف هایمان را گفته ایم و در حدّ وسع خود کارمان را انجام داده ایم.
برای یک جریان سیاسی از نظر حیات سیاسی خودش بعضی وقتها شکستها زمینه پیروزیهای بعدی است. آقای هاشمی اگر سال ۸۴ نمیآمد و شکست نمیخورد، ۹۲ نمیبُرد. یعنی خیلی وقتها این گونه است که فرد باید از شکست این مرحله برای گام بعدی توشهای بردارد.
نه مرعوب موج افراطی مهاجم فحاش شوید و نه مرعوب موجی که مقابل است و میگوید شما چرا این حرف را میزنید
شرط موفقیت این است که صادقانه به مردم بگویید مسیری که قرار است طی شود اشتباه است و به نتیجه نمی رسد. لزومی هم ندارد همه حرف بنده و شما را قبول کنند، کما اینکه هیچ تضمینی هم وجود ندارد که همه باید من را دوست داشته باشند و یا قبول داشته باشند. همیشه عده ای هستند که از بنده خوششان میآید و عدهای هم هستند که بدشان میآید؛ یک عده هستند که حرف من را قبول میکنند و یک عده هم هستند که حرف من را قبول نمیکنند ولی معنایش این نیست که ما حرف خودمان را نزنیم. یعنی نه مرعوب موج افراطی مهاجم فحاش شوید و نه مرعوب موجی که مقابل است و میگوید شما چرا این حرف را میزنید.
یکی از بزرگان هم گفته بود، «من همه تلاشم را میکنم که شما من را دوست داشته باشید و واقعا هم خیلی برای من مهم است که شما من را دوست داشته باشید ولی نه به قیمت اینکه از عقیده خودم دست بردارم؛ عقیده ام را می گویم و ان شاء الله شما هم من را دوست داشته باشید». در این مسأله هم همین جور است.
واقعا حکومت یکدست افراطی برای کشور خطرناک است
باید عقیده و مشرب سیاسی خودمان و خطری که پیش رو است را بگوییم. به نظر من واقعا حکومت یکدست افراطی برای کشور خطرناک است. همه نسبت به مملکت، آینده، فرزندانمان و گذشته تاریخی مان مسئولیت داریم؛ تلقی من هم این بود که شاید بتوانیم کاری کنیم که این امر در مورد شخص بنده دیگر امکانش فراهم نیست، اما نه به این معنا که به عنوان یک کنش گر، فعال، توصیه کننده و همدل حضور نداشته باشم؛ بلکه در عرصه حضور خواهم داشت.
باید به فهم مردم امید داشت
باید به خدا امید داشت و حرکت کرد؛ خداوند تفضّل می کند. باید به فهم مردم امید داشت، با هر امکاناتی که هست باید با مردم صادقانه صحبت کرد و سخن را گفت. ان شا الله وقتی ما کار درستی انجام دهیم و صادق باشیم آنها هم می آیند. اگر هم (مردم) نیامدند، دست کم کار خود را انجام داده ایم و کنار ننشسته ایم. به نظرم اگر کار انسانی متشکلی شکل گیرد، بسیار خوب است. نهاد اجماع ساز تا اینجا کار مبارکی است، البته خیلی خبر ندارم که از این به بعد چه نتیجه ای از آن بیرون می آید، اما باید به آن به دیده ی فرصت نگاه شود. ان شاء الله از آن نتیجه ای هم بگیرید.
سعی کنید امید را به جامعه برگردانید
به هر حال اولین مسأله این است که باید سعی کنید امید را به جامعه برگردانید. مردم خیلی ناامید و قهر هستند و حق هم دارند. چرا که در این سال ها روش های درستی در مواجهه با جامعه انجام نگرفت. نمی گویم «فرد» در فرایند اجتماعی تأثیر ندارد ولی بیش از کار فردی، «کار جمعی» مهم است. اگر بنده نبودم و زید و عمروا نبود، یکی دیگر می آید و همین مسأله را انجام می دهد و پیش می برد. ممکن بود به عللی -مثلا عامل مهم «ارادت مردم به امام»-نسبت به بنده نگاه دیگری موجود باشد ولی به نظر من می توان با مردم صحبت کرد و ان شاء الله شما هم به نتیجه ای که مطلوبتان است برسید.
ارسال دیدگاه