بوی مرگ میان هیاهوی شادی
تهران (پانا) - کرونا به موج چهارم رسیده اما هنوز شهروندان در مراسم سوگواری و جشنهای عروسی شرکت میکنند.
بهگزارش شهروند، جای دیگر، کمی آنطرفتر، مرگ زیر سایه لباسهای تیره و چهرههای محزون، چمبره زده. بوی مرگ همه جا پیچیده. اما ناپدید میان هیاهوها و رفتوآمدها. بساط جشنها و دورهمیها برپاست. قربانیهای قدیمی در هالهای از لباسهای تیره و دستهگلهای باشکوه راهی میشوند؛ زیر سایه قاتل نامرئی شهر. قاتلی که میچرخد برای انتخاب قربانی جدید. عروسی باشد یا عزا. دورهمی باشد یا کُنج رستوران یا کافهای در میانه شهر. سایهاش همه جا هست. شوم و بیسروصدا در کمین فرصتی برای نشستن بر نفسگاه قربانی از همه جا بیخبر. کووید-۱۹ مینامندش با دومیلیون و هشتصد و هشتاد و شش قربانی.
کووید-۱۹ جولان میدهد و قربانی میگیرد. جشنهای عروسی بر پا میشوند. سیاهپوشان کووید-۱۹ مراسم برگزار میکنند. شهروندان گاهی به بهانه فضای باز شریک خوشی اطرافیان میشوند. زمانی هم همدردی با بازماندگان آنها را دور هم جمع میکند. پدیدهای که امید میرفت با سرکشی کووید-۱۹ برای پروسهای به فراموشی سپرده شود. پدیدهای که به باور جامعهشناسان نمیتوان قدرت تأثیرگذاری عرف و سنتهای اجتماعی را در آن نادیده گرفت. همدردی در سوگ پدیدهای اجتماعی است که به باور مصطفی آبروشن در واکاویاش قدرت تأثیرگذاری عرف و سنتهای اجتماعی مشهود است. عرف و سنتهای اجتماعی که آبروشن معتقد است در رفتار افراد وجود دارد و همچون ژن فرهنگی در ناخودآگاه اغلب شهروندان جاخوش کرده است. ژنی که در شرایط مقتضی افراد را متقاعد برای انجام کاری میکند.
کووید-۱۹ همهگیر شده و جهانگشاییاش بر کسی دیگر پوشیده نیست. ترس، وحشت، درد و رنجی که با انتشار کرونا همهگیر شده و شهروندان دهکده جهانی را احاطه کرده است. آمارهای ابتلا و مرگومیر روزانه اعلام میشوند تا رفتارهای احتیاطی قوت بیشتری بگیرند. هر چند آمارهای روزانه حالا با گذشت بیش از یک سال نوعی عادیسازی را به ذهنها القا میکنند. «جوامعی که به این درجه از عادیسازی واقعیتهای تلخ برسند دیگر درک درستی از پیامدهای آن نخواهد داشت.» جوامعی که به باور این جامعهشناس دیگر اعتنایی به توصیههای ستاد کرونا و دیگر مسئولان نخواهد کرد.
بیخاصیتشدن آمارها
بیش از یک سال از همزیستی کووید-۱۹ با انسانها میگذرد و با این شرایط عادیسازی از این دست نمود بیشتری پیدا میکند. عادیسازی که شاید اجرای واکسیناسیون سراسری بهترین گزینه برای آن باشد. درواقع به نظر میرسد با شروع پیک چهارم، عزم ملی در واکسیناسیون عمومی جایگزین متقاعدکردن مردم برای مشارکتنکردن در مناسبات و آیینهاست. «بهشخصه معتقدم نافرمانی پزشکی در ذیل عادیسازی واقعیت روزبهروز بیشتر خواهد شد.» به باور این جامعهشناس مکانیسم ذهن انسان در شرایط سخت و طاقتفرسا به گونهای است که آرام آرام خود را با وضعیت جدید سازگار میکند. «به نظر میرسد ارایه آمارهای مرگومیر کرونا با هدف ترس و وحشت در شهروندان کارکرد اولیهاش را از دست داده است.»
واکنش مخالف شهروندان
شیوع کرونا یک بار دیگر بر باور قدیمی تکعاملیبودن بیماریها خط بطلان کشید. همهگیری که بر الگوی چهاربعدی سلامت انسان تأکید کرد. اگر چه کرونا بیماری جسمی است اما سهم ابعاد روانی، اجتماعی و روحی در ابتلا یا پیشگیری از آن غیرقابل انکار است. کووید-۱۹ زندگی معمولی مردم را متحول کرد. واقعیت امر این است قرنطینهها طولانی شد. حمایتهای لازم از کار و کسبهای آسیبدیده به طور مطلوب انجام نشد. شایعات و حتی اخبار ضدونقیض از مبادی رسمی درباره این بیماری منتشر شد. رویهای که تا به امروز هم ادامه دارد. به طوری که وعدههای واکسیناسیون و ساخت واکسن داخلی هنوز هم در هالهای از ابهام قرار دارد. مسألهای که منجر به ایجاد بیاعتمادی در مردم نسبت به سخنان و توصیههای مسئولان شده است. به باور مجتبی دلیر هیچ کسی محدودشدن را دوست ندارد. ماندن در خانه اگر اجباری و طولانی باشد شبیه به ماندن در زندان است. شرایطی که وقتی مسئولان اعلام میکنند در خانه بمانید دچار حالتی میشوند که روانشناسان اجتماعی آن را واکنش روانی یا واکنش مخالف مینامند. «واکنش مخالف به زبان ساده یعنی گرایش به مخالفت با محتوای پیامی که آزادی فرد را محدود میکند.»
وقتی برای شرکت در مراسمی دعوت میشوند، در تعارف و رودربایستی قرار میگیرند و توان نه گفتن ندارند
انسان و نیاز به ارتباط
شهرها رنگهای قرمز و نارنجی گرفتهاند. زردها هم میل به نارنجی و قرمزشدن کردهاند اما هنوز هم بوق کارناوالهای عروسی در خیابانها به گوش میرسند. با سیاهپوششدن خانوادهها هم فامیل، دوست و آشنا دور هم جمع میشوند برای همدردی با بازماندگان. به باور این عضو هیأتمدیره و دبیر انجمن روانشناسی اجتماعی ایران واکنشهای روانی و رفتاری چنین افرادی بهظاهر دست از جان شستن است. «این افراد تحت تأثیر مکانیسمهای روانی- اجتماعی خاصی هستند.» مکانیسمی که به باور دلیر میزان خطرناکبودن حضور در یک مجلس عروسی یا عزا را در نظرشان بسیار کم برآورد میکند.
برخی از این مکانیسمها عبارتند از: مکانیسمهای دفاع روانی مثل توجیه (دلیل شخصی، فرهنگی یا مذهبی پسندیده برای حضور داشتن». انکار مکانسیم دیگر است؛ انکار امکان ابتلا؛ من نمیگیرم. «وقتی برای شرکت در مراسمی دعوت میشوند، در تعارف و رودربایستی قرار میگیرند و توان نه گفتن ندارند.» یکسالی از کشورگشایی کووید-۱۹ میگذرد و شاید برای همین حفظ تابآوری در قرنطینه خانگی و رعایت فاصلهگذاری فیزیکی دشوار شده است. پژوهشها نشان میدهد برخورداری از ارتباط خوب با دیگران مهمترین مولفه موثر در احساس خوشبختی و شادکامی در تمام عمر انسانهاست. «انسانها به ارتباط نیاز دارند و اگر این نیاز برآورده نشود، آسیب خواهند دید.»
اضطراب، افسردگی و فشار روانی
در عید نوروز سال پیش امکان دیدوبازدید فراهم نشد. قرنطینه طولانی شد. امیدها برای از بین رفتن کرونا با شروع فصل گرما از دست رفت. پاییز هم گذشت و سرانجام واکسن در خارج از کشور مجوز گرفت و واکسیناسیون در آنجا شروع شد. زمستان خبر رسید که واکسیناسیون همگانی داخلی تا زمستان چهارصد انجام نخواهد شد. اعلام شد قبل از نوروز کادر درمان و در فروردین سالمندان واکسینه خواهند شد. اما وعدهها عملی نشد! حالا عدهای از مردم دچار بیاعتمادی شدهاند و باید یک سال دیگر هم پروتکلها را رعایت کنند. بخشی از جامعه که اگر وعدهها عملی نشود مدت زمان بیشتری هم باید تحمل کنند. جمعیتی که با بیاعتمادی تصمیم میگیرند. تا به برآوردهکردن نیازها و تازهکردن دیدارها بشتابند؛ تا سال بعد چه کسی زنده و چه کسی مرده؟! «فراموش نکنیم مراسمهایی مثل عروسی و عزا و دورهمیها مجالی برای ابراز و بیان هیجانهای خوشایند و ناخوشایند هستند.» دلیر بر این باور است که انسانها به طور طبیعی فضایی میخواهند تا هیجانهای خود را تخلیه کنند. این روانشناس اجتماعی معتقد است اگر هیجانها حبس شوند ابعاد وجودی انسان آسیب خواهد دید. «اضطراب، افسردگی، فشار روانی، ناکامی، زودرنجی و تحریکپذیری و… پیامدهای مستقیم سرکوب احساس، عاطفه و هیجان هستند.»
همهگیری اختلالهای روانی
شهروندان بیش از یک سال از ارتباط رودرروی بین فردی و صمیمانه پرهیز کردهاند. رویهای که قرار است حداقل یک سال دیگر هم به همین منوال ادامه پیدا کند. چنین شهروندانی در مقطعی از زمان توان تابآوری خود را از دست خواهند داد. شهروندانی که ترس از مرگ ناشی از کرونا نمیتواند متوقفشان کند، چه رسد به خواهش و تمنا. شاید به همین دلیل حضور روانشناسان اجتماعی در ستاد مقابله با کرونا از ضروریاتی است که مورد توجه قرار نگرفته است. درواقع رفتار اجتماعی مردم در کنترل این پاندمی نقش مهمی بازی میکند. به همین منظور لازم است از متخصصان همین امر کمک بگیریم. بر کسی پوشیده نیست ستاد مقابله با کرونا عملکرد مطلوبی نداشته چون هنوز بر رویکرد منسوخ تکعاملی بودن بیماریها تأکید دارد. بیشک روزی کرونا به پایان میرسد با وجود این بارها روانشناسان در مورد همهگیری پساکرونا هشدار دادهاند. «همهگیری پساکرونا همهگیری اختلالهای روانی است و ضرورت دارد تا علاج واقعه قبل از وقوع کرد.»
طرد نشدن از اجتماع
کرونا، قرنطینه، محدودیتها، همهگیری، آمار مبتلایان و آمار فوتیها. واژههای آشنایی که در بیش از یک سال گذشته روزانه بارها و بارها تکرار میشوند. واژههایی که سعی دارند اخطار لازم را به شهروندان بدهند برای در امان ماندن از کرونا. شهروندانی که با رفتارهایشان زنگ خطری را به صدا درآوردهاند. اینکه دیگر تاب محدودیتها را ندارند و دوست دارند به زندگی گذشتهشان برگردند. زنگ خطری که زمانی با آتشزدن ماسکها در بعضی از کشورهای اروپایی به صدا در میآید؛ زمانی با تجمعهای اعتراضآمیز در برخی کشورها. در کشوری مانند ایران هم مردم به عروسیها و میهمانیها میروند و برای همدردی با بازماندگان در مراسم سوگواریها شرکت میکنند. مشارکتهایی با بهانه همدردی هر چند ریشه دوانده در فرهنگ. آری، انسان موجودی اجتماعی است.
اجتماعی که در هر گوشه از این کره خاکی فرهنگی مختص به خود دارد. فرهنگی که در کشوری مانند ایران در میان شهروندان ریشه دوانده و بخشی از زندگی عادی شهروندان شده است. فرهنگها و آیینهایی که مراسمها سالهاست بهخصوص در شهرهای کوچکتر به حیات خود ادامه میدهند. سمیرا طاووسی بر این باور است شهروندان برای طردنشدن در مراسمها شرکت میکنند حتی با به قیمت خطر کرونا. «فرد در عروسی یا مراسم سوگواری شرکت میکند تنها برای حفظ روابط اجتماعیاش.»
«اغلب کسانی که در این مراسمها شرکت میکنند بر این باورند مرگ برای همسایه است»
مرگ مال همسایه است
کرونا جولان میدهد و قربانی میگیرد اما زوجها با مراسمهای مفصل به خانه بخت میروند. مسافران دیار باقی هم با آدابی باشکوه رهسپار خانه ابدی میشوند. شهروندان هم پای کارند؛ یا برای همدردی لباس تیره میپوشند و قیافه ناراحت به خود میگیرند یا در شادیشان کف و سوت میزنند. «اغلب کسانی که در این مراسمها شرکت میکنند بر این باورند مرگ برای همسایه است.»
در کنار این باور قدیمی و مسائل قومی و قبیلهای، بیاعتمادی اجتماعی هم هست تا آمار مبتلایان صعودی شود و فوتیها دورقمی یا سه رقمی شوند. محدودیتهای ستاد مقابله با کرونا هم گویی بیتأثیر بوده. هر چند به کارکرد این ستاد هم انتقاد هست. وقتی پزشکان از بهمنماه دلنگران عید و تعطیلات نوروز بودند چرا جادهها باز بودند؟ چرا تالارها و باغها مجاز به فعالیت بودند؟
رسانه ملی هم کمکاری کرد. رسانهای که باید پر میشد از مصاحبه با کادر درمان و خانوادههایی که کرونا عزیزانشان را از دست دادهاند. تشویش اذهان عمومی بهانهای شد برایش تا خاموش بماند و به تکرار این جمله بسنده کند؛ در خانه بمانیم.
غیبت قوانین، عادات رفتاری
جادهها باز ماندند تا شاید چرخ گردشگری بچرخد! تعصیلات که از راه رسیدند قوانین، سختگیریها و محدودیت هم به تعطیلات رفتند. قوانین و محدودیتهایی که توان مقابله با عادتهای رفتاری را داشتند. سفر رفتن، دورهمی داشتن، مشارکت در مراسمها و… عادات رفتاری جامعهاند. عاداتی که سالهاست در زندگی افراد ریشه دواندهاند و در دوران کرونا نیاز به قوانین سختگیرانه دارند.«تغییر رفتار فردی، نیازمند فرهنگسازی است.» فرهنگسازی که در جامعه ایران متاسفانه از بیخ و بُن ضعیف است. اتفاقی که باید در رسانهها و آموزشوپرورش بیفتد.
محدودیتها بیشک شهروندان جهانی را خسته کرده؛ شهروندانی که برای تحمل ادامه محدودیتها نیاز به تقویت انگیزه دارند. این در حالی است که رسانهها به ارایه گزارش فوتیها و آمار مبتلاها اکتفا میکنند. «باید این مسأله را بپذیریم که آدمها تفاوتهای فردی دارند، بنابراین نمیشود همه را به یک جهت سوق داد.» واقعیت این است که یک اتفاق اجتماعی واحد توسط تکتک افراد جامعه تجزیه و تحلیل میشود. تجزیه و تحلیلهایی که بیشک ثابت نیستند، بنابراین نمیتوان منتظر رفتارهای واحد ماند. «هر کسی دریافتهای شخصی خودش را از واقعیتها و مسائل دارد.» دریافتهایی که افراد برمبنای آنها رفتار میکنند. اگر برای کنترل همهگیری باید پروتکلهای بهداشتی رعایت شوند، این دریافتها باید قوانین را به خود ببینند.
ارسال دیدگاه