گفتوگو با اسدالله نیکنژاد:
فیلم پرحاشیه «لاله» را با کمترین امکانات ساختم
تهران (پانا) - فیلم پرحاشیه «لاله» از هفته سوم اسفند ۹۱ که اسدالله نیکنژاد در پردیس سینمایی ملت پروژه سینمایی پر سروصدایش را کلید زد حدود 8 سال میگذرد. «لاله» پیش از این تاریخ و از ابتدای مطرح شدن ایده با حواشی زیاد روبهرو بود. عمده حواشی مربوط به حمایت مالی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و هزینههای خارج از عرف این پروژه بود. از سوی دیگر شخصیت اصلی قصه، قهرمان افسانهای بود که همچون رالی در حاشیهها پیش بود.
بهگزارش ایران، لاله صدیق که از او بهعنوان قهرمان اتومبیلرانی در ایران یاد میشود و رسانهها او را نخستین زنی میدانند که در تاریخ جمهوری اسلامی به رقابت با مردان در رشته اتومبیلرانی پرداخته است. با پایان عمر دولت دهم، پروژه پرحاشیه «لاله» نیمهکاره ماند و دولت یازدهم ترجیح داد برای مدتی جنجالهای خبری آن مسکوت بماند تا در فرصت مناسب درباره پروژه گرانقیمت سینمای ایران تصمیم بگیرد. در نهایت با حکمیت علیرضا رضاداد از مدیران باسابقه سینمایی مشکل مالکیت فیلم حل شد و با اختصاص بودجه تازه بالاخره این پروژه سینمایی برای سال ۹۹ آماده نمایش شد. از نوروز ۱۴۰۰ «لاله» که با حضور بازیگران ایرانی به زبان انگلیسی ساخته شده با دوبله فارسی به نمایش عمومی درآمده است. با اسدالله نیکنژاد نویسنده و کارگردان درباره «لاله» گفتوگو کردهایم.
در سینمای ایران، فیلمهای زندگینامهای کمتر تولید میشود و آثار ساخته شده عموماً موفق نیستند. برای این فیلم سراغ ورزشکار زن رفتهاید. در ایران ورزشکاران زن زیادی داریم که با مشکلات دست و پنجه نرم کرده و قهرمان شدهاند. چرا لاله صدیق؟
در ایامی که در لسآنجلس بودم بهصورت اتفاقی از طریق یکی از مجلات هفتگی متوجه شدم زنی در ایران قهرمان اتومبیلرانی شده است. برایم جالب بود که بدانم چگونه یک زن در ایران میتواند قهرمان اتومبیلرانی باشد. پیگیریهای بیشتر برای آشنایی با لاله صدیق آغاز شد و وقتی کل ماجرا را از زبان خودش شنیدم قصه برایم جالبتر شد. دو، سه سال قبل از آشنایی با لاله صدیق، دنبال فرصتی برای ساخت فیلمی در ایران بودم. در خارج از کشور اخبار خیلی بدی از ایران میشنوید. به همین خاطر تصمیم داشتم کاری انجام دهم تا نشان دهم چهره مردم ایران و واقعیت چیز دیگری است. قصه لاله با نیت من همخوانی داشت. به ایران آمدم و از نزدیک با ماجرای او آشنا شدم. سناریو را با عنوان اولیه «driver» آغاز کردم اما وزارت ارشاد اعلام کرد که به عناوین خارجی مجوز نمیدهد و مجبور شدیم عنوان فیلم را به «لاله» تغییر دهیم.
«لاله» فیلم مجللی است. شخصیت اصلی از خانوادهای متمول است. بیام دبلیو سوار میشود، ورزش لوکسی را انتخاب میکند، تهران و ایرانِ فیلم مدرن است. میخواهید بگویید با اصرار بر نمایش این زرق و برق تصمیم داشتید تصویری تازه از ایران برای مخاطب غربی بسازید؟
بههیچ وجه سعی نکردم چهره ایران را بزک کنم، فلسفه زندگی من بر این اصل استوار است که انسان مجاز است نیمه پر لیوان را ببیند همانطور که اختیار دارد نیمه خالی را ببیند. این حق هر انسان است. من چهره ایران را شیک درست نکردم و پرهیز کردم از این که مسائلی را به دروغ مطرح کنم. فقط نیمه پر این لیوان را دیدم. بههمین خاطر ممکن است اینگونه جلوه کند که ایران شیکی را نمایش میدهم در حالی که دوربین من به همان خیابانی رفته است که خیلی از دوربینها میروند. دوربین من در همان شهری گشته که دهها دوربین دیگر به وسیله دهها فیلمساز در این شهر گشته است منتها وقتی نیت شما دیدن نیمه پر باشد چیز دیگری را میبینید و اگر نیت شما متفاوت باشد، تصویر متفاوتتری ثبت میکنید. ممکن است در نگاه به یک باغ آن را سرسبز ببینید ولی با گشت وگذار داخل آن برگهای زرد را هم مشاهده کنید. این به انتخاب شما بستگی دارد که چه چیز را ببینید.
در سالهای اخیر توجه به ورزشکاران موفق زن و ترسیم تصویری متفاوت از زنان که مطالبهگر هستند، برای رسیدن به خواستههایشان با مشکلات میجنگند و تسلیم موانع نمیشوند پررنگتر شده است. بر خلاف سالهای گذشته که گاهی برای نشان دادن مشکلات زنان، تصویری ترحمبرانگیز و رقتبار از آنها تصویر شده است. قرار است این آثار الگویی باورپذیر برای القای خودباوری در زنان ایجاد کنند و از سوی دیگر تصویری تازه از زنان ایرانی به جهانیان نشان دهد؟
در میان منتقدان چه داخلی و چه خارجی به این مسأله و تقسیمبندی دقت جدی میشود اما کارنامه کاری من گواهی میدهد که نوع نگاه من متفاوت از این تقسیمبندیهاست. گر چه خیلیها تصور میکنند سریال «پاییز صحرا» که در اوایل دهه ۶۰ پخش شد هم درباره عدالتخواهی یک زن است و اینجا هم به نوعی همان مضمون تکرار شده اما اینها صرفاً از اصول دراماتیک کار است. اگر نیت فیلمساز این باشد که از حقوق فلان قشر دفاع کند و حقوق بخشی دیگر را نادیده بگیرد از بیفلسفه و بیاندیشه بودن او نشأت میگیرد. هر نویسنده و فیلمسازی حق دارد به آنچه فکر میکند وبرای مردم آگاهیدهنده است، بپردازد. در یک جامعه دموکراتیک طیف فیلمها همچون رنگها متفاوت است و هر رنگی کاربرد خاص خودش را دارد. نمیتوانید بگویید بین هفت رنگ اصلی کدام کیفیت بهتری دارد. همه رنگها در کنار هم کامل میشوند. ساختن فیلم با ژانرهای مختلف تعبیرش این است که سینمای ایران دارای صنعت است. فیلم من در کنار دیگر فیلمها معنا پیدا میکند و به تنهایی پیام و مانیفست خاصی ندارد. در همه جای دنیا زمانی فیلمسازی معنا پیدا میکند که آثاری با تنوع رنگ و مضامین متفاوت خانوادگی، سیاسی، اجتماعی،
اقتصادی و... تولید شود. برای من پرداختن به موضوع زن معنا ندارد همانطور که پرداختن به مردان بیمعناست. اجتماع زمانی معنا پیدا میکند که شامل مجموعهای از زنها و مردها باشند. حال در این اجتماع ممکن است یک موضوع اجتماعی گاهی محور مردانه و گاهی زنان پیدا کند. در فیلم «لاله» هم برای من جامعه مهم است و نیتم این نبود که برای قشری خاص بیانیه صادر کنم. من فیلمساز باید کل اجتماع را در نظر بگیرم منتها برای بیزینس و شکل اقتصادی باید مارکت خاصی در نظر بگیرم که فیلمهای من اصولاً مارکت زنها را پوشش میدهد.
اگر چه ساخت «لاله» حدود ۱۰ سال قبل آغاز شد اما اکران آن در برههای از زمان که آثاری چون «صفر تا سکو»، «جایی برای فرشتهها نیست» و یا «عرق سرد» و... هم به نمایش در آمده در نگاه کلی این تصور را ایجاد میکند که در سینمای ایران تصویری تازه از زنان شکل گرفته است بخصوص لاله صدیق که به نوعی نماد تجدد زن ایرانی است.
قطعاً تماشاگر حق دارد هر چیزی را تصور کند و هر چیزی را به هر چیز دیگر ربط بدهد. این حق طبیعی تماشاگر است اما همانطور که گفتم نیت فیلمساز مهم است. برای من کشورم و مردم آن مهم بود. در جامعهای که هم زنان هستند و هم مردان. همانطور که یکی از قهرمانان فیلم میگوید همانقدر که شما آرزوی پیروزی دارید من هم دارم. هیچ فرقی بین زن و مرد نیست. تفاوت کاراکترهای فیلم در نیتهایشان است. پیام «لاله» این است که در مقابل مشکلات نباید تسلیم شد. فلسفه خود من هم در زندگی همین است که نباید به مشکلات تعظیم کنیم. با انتخاب یک راه ساده و تسلیم شدن لذت زندگی را درک نمیکنیم. مقایسه این فیلم با دیگر فیلمها درباره قهرمانان زن بیانصافی است. هر کاری را باید با جنس همان کار مقایسه کرد.
احتمالاً دلیل انتخاب زبان انگلیسی بهمنظور برنامهریزی برای اکران فیلم در خارج از کشور بوده است؟
کاملاً درست است.
اما فعلاً که خبری از اکران خارج از ایران نیست.
فعلاً تکلیف خیلی چیزها مشخص نیست. سال ۹۱ که ساخت فیلم را شروع کردیم مثل همه آدمها آرزوهایی برای خودمان داشتیم. آن زمان فکر میکردم که دیدن قصه به زبان انگلیسی فضای بیشتری برای دیدن فیلم ایجاد خواهد کرد اما با وضعیت موجود و محدودیتهای سینما رفتن در سراسر دنیا، نمیدانم چه سرنوشتی در انتظار اکران جهانی «لاله» است. اول باید دید تکلیف اکران در ایران چه میشود. اگر در این شرایط فرصت اکران خارج از کشور هم فراهم شود خوششانسی است. من به این اتفاق امیدوارم.
از سوی دیگر اما لزوم دوبله فیلم، باورپذیری شخصیتها را در سایه قرار میدهد.
در ایران دیدن فیلم دوبله مرسوم است. نمیدانم کیفیت دوبله «لاله» تحت تأثیر ترجمه بوده یا اینکه توقع مخاطب این است که فیلم ایرانی را به زبان اصلی ببیند ولی اعتقاد من بر این است که توده مردم مثل شما اینقدر تخصصی نگاه نمیکنند که آیا صدا روی فلان هنرپیشه نشسته یا نه! همین قدر که مخاطب با شخصیتها همذاتپنداری کند دیگر به این موارد تخصصی فکر نمیکند. به همین خاطر فکر نمیکنم دوبله به کار لطمه زده باشد.
این امر انتخاب بازیگران را هم با دردسر مواجه میکند. اصرار به همکاری با بازیگری که به زبان انگلیسی مسلط باشد انتخاب را محدود میکند. همچنان که پروسه انتخاب بازیگر «لاله» هم پر حاشیه بود. اعلام شد بهاره کیانافشار به خاطر عدم تسلط به زبان انگلیسی از پروژه کنار گذاشته شده یا شایعات عجیب و غریبی همچون احتمال حضور بازیگران هالیوود از آنجلینا جولی تا جسیکا آلبا شنیده شد.
بله. در انتخاب بازیگر قطعاً با مشکل روبهرو بودیم. اسامی بازیگرانی را که نام بردید من هم از رسانهها شنیدم. یک عده این ور و آن ور صحبت کردند اما واقعیت ندارد و من هم قصد ندارم پاسخگوی این خانم یا آن خانم باشم. برای انتخاب لاله بهدنبال فردی بودیم که از جهت فیزیکی و چهره با کاراکتری که من نوشتم هماهنگی داشته باشد. تیم ما سراغ هنرپیشههای مختلفی رفت و با تعداد قابل توجهی از بازیگران صاحبنام سینمای ایران که احترام خاصی برایشان قائل هستم گفتوگو کردیم اما در نهایت به این جمعبندی رسیدیم که این کاراکتر مناسب آنها نیست. فقط بحث خوشایند من مطرح نبود. هنرپیشهها بیشتر از من باید با کاراکتر فیلم احساس نزدیکی کنند. در ایران ملاک انتخاب بازیگر متفاوت است. بازیگران یا به خاطر اسم و قیافه انتخاب میشوند و یا بر این اساس که آیا میتوانند اسپانسر بیاورند یا برای فیلم هیاهو درست کنند و... من بهدنبال این چیزها نبودم. با برخی از گزینهها حدود یک هفته گفتوگو و بحث کردیم با بعضی حتی تا پای قرارداد هم رفتیم اما باز هم در تعامل دو سویه به این نتیجه رسیدیم که این همکاری برای هر دو طرف و برای فیلم مناسب نیست. خانمی که
نامش را مطرح کردید هم جزو کسانی بود که مثل خیلیهای دیگر گفتوگو کردیم اما به این نتیجه رسیدیم که نقش مناسب او نیست و شاید نقش دیگری برایش مفیدتر باشد. ولی خب برخی دوست دارند با شایعات مجلات زرد را پر بکنند. خوشحالم که خانم سارا امیری انتخاب شد. هم به خاطر کیفیت حضورشان و هم به خاطر تواناییشان برای کارهایی که از عهده دیگران خارج بود. صبر ۸ ساله او برای اکران فیلم ثابت کرد که چقدر این انتخاب درست بوده است. سارا امیری بسیار بااستعداد است. در لحظات سخت همراه بود، گاهی حتی جانش به خطر افتاد و چندین بار زخمی شد اما اندازه خود من که سر فیلمبرداری بیناییام را از دست دادم، صبوری کرد. عشق به کار فرق دارد با ادا و اصول هنرپیشههای معروفی که میگویند باید اینجا بنشینم، این را بخورم و با این ماشین بیایم و... اینها همه شو است.
زمانی حتی شنیده شد که قرار است لاله صدیق در نقش خودش بازی کند. چرا از خود او استفاده نکردید؟
از ابتدا به این فکر کردم که نقش اول فیلم را به خودش بسپاریم اما در زمان گفتوگو با ایشان متوجه شدم که اگر چه قصهاش من را شگفتزده و ترغیب کرده اما این که خودش جلوی دوربین قرار بگیرد به نفع فیلم نیست. پس از رایزنیهای زیاد با توافق طرفین این امر منتفی شد. حتی بعد از انتخاب سارا امیری سعی کردم این دو نفر به هم نزدیک نشوند تا ایشان تحت تأثیر لاله صدیق قرار نگیرد و حرکات او را تقلید نکند. دوست داشتم این شخصیت خیلی بکر ساخته شود.
ساز و کار تولید فیلم اکشن در ایران ضعیف است. برای ساخت «لاله» که صحنههای مسابقه خیلی خوب طراحی و اجرا شده مشکل خاصی نداشتید؟
با کمترین امکانات، نیرو و وسایل تکنیکی فیلم را ساختیم. امکاناتی که برای ساخت فیلم داشتیم بیشتر از صفر نبود. سر صحنه به امکاناتی که داشتیم میخندیدیم. یک دوربین سه پایه بود و چهار نفر آدم. وسایل نورپردازی و تراولینگ ساده را هم نداشتیم. عکسهای پشت صحنه گواهی میدهد که با کمترین امکانات و ارزانترین عوامل فنی کار کردیم. یکی از بازیگرها فوت کرد. بازیگر ترک و ۵ بازیگر خارجی را که قرار همکاری داشتیم از دست دادیم، بازیگر خردسال فیلم بزرگ شد و... بلاهایی که حتی نمیتوانید تصور کنید سر این فیلم آمد اما وقتی باور داشته باشید که میدانید چه چیز میخواهید بسازید باید همان را بسازید حتی با کمترین امکانات. سعی کردیم این امکانات مثل دستگاههای حرکتی را خودمان بسازیم. حضور بهرام مشاعی از عوامل فنی که به اعتقاد من سرمایه بزرگی برای سینمای ایران است کارگشا بود. موانع زیادی سر راه بود اما خدا را سپاسگزارم که توانستیم تصاویری ثبت کنیم که تماشاگر از آن لذت ببرد.
نبود امکانات در تناقض با آمار و ارقام بحثبرانگیز فیلمی است که اسمش در میان گرانقیمتترین پروژههای سینمایی ایران مطرح است.
نه. عجیب نیست. شما وقتی شایعه را با واقعیت مقایسه میکنید عجیب به نظر میرسد. در حالی که شایعه چیز دیگری است و واقعیت چیزی دیگر. شایعهسازان بر اساس منافع خودشان کار میکنند و شما هر روز نمیتوانید با آنها در جنگ باشید. باید کار خودتان را انجام دهید. واقعیت کار نشان میدهد که چقدر شایعات بیاساس بوده است. اینکه «لاله» گرانقیمتترین فیلم سینماست از آن حرفهای بیپایه و اساس است. فاکتورها همگی روی میز است، بروند ببینند. بودجه فیلم «لاله» معادل فیلم معمولی است که در یک آپارتمان دوخوابه ساخته میشود. بودجه فیلمهایی که ساخته میشود چندین برابر بودجه اعلامی فیلم «لاله» است و نه بودجه مصرفی آن. خیلی از بودجهها مصرفی است و خیلی از بودجهها صرفاً آمار و ارقام است. هزینه ساخت «لاله» خیلی کمتر از بودجه اعلامی است اما خدا را شکر کیفیت کار چنان هست که میگویند لابد مخارج عظیمی صرف آن شده است.
بههر حال آمار و ارقامی از سوی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی اعلام میشود که رسمی است.
بله. اگر مرکز گسترش آماری را اعلام کند قطعاً درست است. من از ابتدای کار تا امروز درباره مخارج کار دخالتی نداشتم. هر آنچه مرکز گسترش اعلام کند قطعاً بر اساس مدارک و درست است.
با توجه به سوابق و ارتباطات بینالمللیتان، چرا برای سرمایهگذاری از منابع خارجی کمک نگرفتید.
اتفاقاً سرمایه اولیه فیلم از خارج از کشور بود منتها وقتی به ایران آمدیم معاونت سینمایی اعلام کرد که روی پول و سرمایه و عوامل خودمان حساب کنیم. در همان زمان در سینمای کشورمان فیلمهایی تولید شد که عواملشان را از خارج از کشور میآوردند. من اما هنرمندان کشورمان را باور داشتم. اعتقادم این است که آرتیست ایرانی فوقالعاده باهوش است و اگر امکاناتی را که در همین کشور وجود دارد به خدمت بگیرد بهترینها را میسازد. بر اساس همین باور از پیشنهاد معاونت سینمایی استقبال کردم. بودجه اعلامی این فیلم که حدود ۷ الی ۸ میلیارد است معادل یک میلیون دلار هم نمیشود در حالی که در امریکا ارزیابی ما از بودجه اولیه فیلم نزدیک ۲۰ میلیون دلار بود. یعنی اگر قرار بود به نیروی خارجی اتکا کنیم باید چنین بودجهای را هزینه میکردیم اما ما به نیروی خودمان اتکا کردیم و با امکانات داخل ایران با هزینه بسیار کمی فیلم را به سرانجام رساندیم.
اگر چه صحنههای اکشن و تعقیب و گریز استاندارد و جزو نقاط قوت فیلم است اما تکیه بر جلوههای بصری و تکنیکی در نمایش مسابقات باعث شده کمتر روی قصه و شخصیتپردازی متمرکز شوید. بر خلاف جریان تولید فیلم که پرحاشیه بود از حواشی زندگی شخصیت اصلی قصه که همیشه از حاشیه پیش بوده پرهیز کردهاید.
سناریوی فیلم من ۱۵۵ صفحه بود. در این سناریو به شخصیت لاله، خانوادهاش، ضد قهرمانها و تمام عوامل پرداخته شده است منتها فشار اینکه سینمادار فیلم بیش از ۱۲۵دقیقه را نمایش نمیدهد من را مجبور کرد که زمان فیلم را به جایی برسانم که با تایم فلان سینما در ابرقو هم هماهنگ باشد. همین الان دوباره دستور داده شده که اگر فیلم را کوتاه نکنم سالن سینما و سانس نمایش نمیدهند. من هم برای اینکه فرصت بیشتری فراهم شود تا مخاطب فیلم را ببیند دندان روی جگر میگذارم و فیلم را کوتاهتر میکنم. چند فیلمساز دیگر را هم مجبور به کوتاه کردن نسخه نمایش فیلمهایشان کردهاند. تمام این فشارها هم به خاطر نظام تولید و توزیع غلط است که فیلمساز را مجبور میکند به این قواعد تن بدهد.
یعنی نسخه اولیه فیلم بلندتر بود.
سناریو برای سه ساعت نوشته و ساخته شده است. الان هم سه ساعت کامل را داریم. با تماشای نسخه سه ساعته فیلم دیگر چنین سؤالی نخواهید کرد که به تمام شخصیتها و عوامل با جزئیات پرداخته نشده است.
پس از کش و قوسهای فراوان فیلم روی پرده رفته اما بهنظر میرسد هنوز مشکلات تمام نشده است.
بله من از اکران گلایه دارم. در سایت سمفا اعلام شده که اکران «لاله» از ۲۷ اسفند آغاز شده است. این اطلاعات دروغ است. ساعت ۹ جمعه شب ۲۹ اسفند دستور داده شد فیلم ما به اکران در بیاید. روز شنبه سیام همه جا تعطیل بود. یکشنبه اول فروردین نسخه فیلم هول هولکی از لابراتوار گرفته شد و به دست پخشکننده رسید. ساعت ۴۵و۴ دقیقه دوشنبه دوم فروردین، اولین سانس فیلم در سینما فرهنگ به نمایش درآمد. در یک سالن کوچک با کیفیت نامناسب پرده نمایش و صدای بد. در حالی که برای کیفیت تصویری و صوتی فیلم زحمت زیادی کشیده شده است. طبق قرار پخشکننده و صاحب فیلم قرار بود ۱۰ روز یا حداقل ۷ روز پیش از نمایش فیلم، تبلیغات انجام شود. این جزو قراردادهای ما بود یا حداقل به من چنین گفته شد اما اینطور عمل نکردند. تبلیغ نکردند. اصلاً اعلام نکردند که سینماهای سراسر کشور فعال است. حداقل انتظار و توقع صاحبان فیلمها از سازمان سینمایی کشور این است که وقتی فیلمها را اکران میکنند خبررسانی انجام دهند و این اطمینان را در مخاطب ایجاد کنند که سالنهای سینما محل امنی است. باید با همکاری ستاد ملی مقابله با کرونا این اطلاعرسانی و اعتماد برای فعالیت
سالنهای سینما ایجاد شود. آگاهی و اطلاعرسانی به مردم که چه فیلمهایی و در چه شهرهایی اکران میشود یک توقع حداقلی است. وضعیت پخش در سینمای ایران دیکته غلطی است که بهصورت قانون نانوشته در آمده است. یک سانس ساعت ۱۰ صبح و یک سانس ۵ بعد ازظهر که اسمش پخش نیست، گول زدن فیلمسازان است. اولاً در سراسر دنیا سینماها شریک فیلمساز نیستند اما در این مملکت هستند. در سراسر دنیا سالنهای سینما به پخشکنندگان اجاره داده میشود. بنابراین پخشکنندگان به نوعی سهامدار فیلم خواهند شد. پخشکنندگان به اندازه بودجه فیلم سرمایه میگذارند و برای اطلاعرسانی و تبلیغ هزینه میکنند. یعنی همان ریسکی که سرمایهگذار برای ساخت فیلم داشته، پخشکننده هم میکند و معادل همان هزینه را صرف آگاهیرسانی میکند. تولید و توزیع در سینمای ایران دارای اشکالات جدی است. به همین خاطر فیلمسازها به جان هم میافتند. من میگویم چرا فلان فیلم را ۱۰ بار نمایش میدهند و تهیهکننده دیگری به شورای صنفی نمایش شکایت میکند که چرا فیلم من اکران نمیشود و صف طولانی به وجود میآید. سیستم توزیع سینمای ایران از کار افتاده و غلط است. سازمان سینمایی که به اجبار کنترل
سینمای ایران را در اختیار دارد باید این وضعیت را سازماندهی و کنترل کند اما در سیستم موجود تابع افرادی شده که چه بهنام تولیدکننده و چه بهنام توزیع کننده جایگاهشان جایی نیست که نشستهاند و این سیستم غلط به آنها جایگاه و میز و مقام داده است.
به گفته شما ۲۹ اسفند دستور نمایش فیلم صادر شده اما این در حالی است که قرار بود «لاله» بعد از ایام جشنواره به نمایش در بیاید.
بله. این فرمایش شما کاملاً درست است. گفته بودند برای حفظ موج مخاطبان جشنواره فیلم فجر باید فیلمهایی برای اکران پیشقدم شوند. بعد هم اعلام شد که تهیهکنندههای مستقل داوطلب نمیشوند. اگر چه اساساً عنوان تهیهکننده مستقل در سینمای ایران بیمعناست، وقتی در لیست فارابی ۹۰درصد فیلمها با وامهای دولتی ساخته شده- به استثنای تعداد کمی که شخصاً میشناسم- تهیهکننده مستقل کجاست؟ پیشنهاد دادند فیلم «لاله» پیشقدم شود چون فیلم دولتی است. در همان روز اعلام کردم صاحب چنین تفکری خائن به مردم است. چون پول ساخت فیلم از دولت نیست بلکه پول مردم است. افتخار میکنم با پول مردم فیلم را ساختم و دینام این بود که آن را هدر ندهم. من کار خودم را کردم. بارها به مسئولان مرکز و دیگر رفقا گفتم این فیلم مناسب الان نیست اما تفکری که اصرار داشت پول دولت است و اشکالی ندارد که قربانی شود فشار آورد که این فیلم اکران شود. در حالی که در هفته آخر اسفند به این نتیجه رسیدیم که فیلم برای عید فطر نمایش داده شود و اطلاعرسانی و تبلیغات شهری آن هم از ۱۰ روز پایانی ماه رمضان آغاز شود- برای این کار حتی با اسپانسرها به توافق رسیده بودیم- دستور رسید
که فیلم باید اکران شود و مدیران زیرمجموعه هم اطاعت کردند. حتی پخشکننده فیلم که قول داده بود یک هفته برای فیلم تبلیغ کند از وظیفهاش شانه خالی کرد. نداشتن تبلیغات به یک طرف، اصلاً به فیلم سالن نمایش اختصاص ندادند. در این ۵ روزی (َشنبه ۷فروردین) که از اکران فیلم گذشته یک سالن سینما اسم ببرید که از ساعت ۱۰ صبح تا ۱۰ شب سانس نمایشاش متعلق به فیلم «لاله» بوده باشد. احتمالاً از سینما کوروش و ایران مال نمونه بیاورید اما آیا کسی که در نازیآباد و اصفهان و شیراز است باید بیاید در سینما کوروش فیلم را ببینند. اسم این پخش است؟ من اصلاً نمیدانم در کدام شهرستانها این فیلم نمایش داده میشود. برایشان مهم نیست چون معتقدند این فیلم دولتی است در حالی که صاحب اصلی سرمایه آن مردم هستند.
با وجود همه حواشی ساخت «لاله» تصمیم دارید دوباره فیلمسازی در ایران را تجربه کنید.
در دیالوگی از فیلم، پدر لاله به دخترش میگوید هیچ چیز نباید در زندگی مانع خوشبختی تو شود. این دیالوگ از قلب من آمده و آن را باور دارم. معتقدم هیچ چیز نمیتواند ایرانی بودن را از من بگیرد. حتی اگر این فیلم پردردسرترین فیلمی باشد که ساختم. فرار کردن از مشکلات کار آدمهای بیمایه است البته منظور من فرار سیاسی نیست. منظورم کسانی هستند که از زیر بار مشکلات شانه خالی میکنند. دو، سه سناریو آماده دارم اما تا حالا منتظر بودم که پرونده «لاله» تمام شود.
ارسال دیدگاه