سید علی ساداتی نژاد*
روایتی از دو هراس؛ اسلامهراسی و ایرانهراسی
همواره در طول تاریخ نوعی نگاه مغرضانه به گروههای مختلف اسلامی وجود داشته است. طی چند سال اخیر نیز، شاهد یکسری حرکتهای افراطی علیه اسلام و مسلمانان بودهایم و دشمن با خلق گروههای افراطی و تروریستی به ظاهر اسلامی همچون داعش، سعی در شناساندن جعلی اسلام به جهان به عنوان دین جنگ و خشونت و مخدوش کردن چهره مسلمانان و نیز ضربه زدن به چهره صلحآمیز اسلام و ایجاد موج اسلامهراسی در جهان بوده است.
آنچه بدیهی است، آمریکا و کشورهای غربی تلاش میکنند برای پیشبرد سیاستهای افراطی خود، اسلام را به عنوان دشمن اندیشه و فرهنگ غرب معرفی کنند. آنها برای نهادینه کردن این سیاستهای افراطی در جوامع غربی، اقدامات مختلفی را مثل اتهامات تروریستی، نقض حقوقبشر و ... علیه مسلمانان به کار میگیرند و سعی در منزوی کردن مسلمانان دارند.
سیاستمداران این کشورها با توجه به احساس خطری که از ناحیه رشد اسلامگرایی در کشورهای خود میکنند، به دنبال متوقف کردن این فرایند هستند. با توجه به این مسئله، آنها تلاش کردند تقابل و شکاف را بین مسلمانان و دیگر ساکنان این کشورها بیشتر کرده و با ایجاد نفرت جلوی رشد اسلامگرایی را بگیرند. از این رو امروزه یکی از مهمترین اهداف رسانههای غربی ایجاد یک تصویر غلط از مسلمانان است که میخواهد اسلام معکوس و نادرستی را به جهانیان القا کند.
هر چند پروژه اسلامهراسی پدیده تازهای در غرب نیست و تقریبا ریشه آن به جنگهای صلیبی برمیگردد، اما میتوان شروع حرکت جدی آن را بعد از سال ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی ایران به شمار آورد. پدیده اسلامهراسی، به ویژه پس از تثبیت انقلاب اسلامی ایران و تاثیر آن در سطح جهان، به خصوص جهان اسلام، پروژهای بود که هدف نهایی آن پروژه ایرانهراسی بود. از این رو با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، «اسلامهراسی» با هدف «ایرانهراسی» ابعاد گستردهتری یافت.
ایران یا در اصل انقلاب اسلامی ایران، در واقع بزرگترین چالش دنیای غرب به خصوص آمریکا به حساب میرود. حرکتهای مختلف براندازی، ایجاد فشار، تحریم و به حاشیه کشیدن ایران در دستور کار آنها قرار میگیرد. برنامه هستهای ایران که با رویکرد جدید استفاده از نیروی هستهای برای منافع انسانی در جهت صلح جهانی طراحی شده است، عاملی مهم در افشای برنامههای ضدبشری هستهای غرب شد. وضعیت جدید، نه تنها باعث تشدید تحریمها و اعمال فشارهای گوناگون شد، بلکه عاملی برای طرح وسیعتر پروژه ایرانهراسی در رسانههای جهان شد.
پروژه اسلامهراسی به موازات دیگر سناریویهای نظام سلطه برای تخریب وجهه ایران طی سالهای اخیر ادامه داشته و به عنوان یکی از مهمترین برنامههای آنها به فراخور زمان، دائم در دستور کار قرار گرفته است. اگر قرار باشد فهرست اقدامات نظام سلطه را برای پیشبرد اسلامهراسی تهیه کنیم، عددی قابل توجه و حیرتانگیز به دست میآید و البته با توجه به موقعیت متزلزل غرب در افکار عمومی جهان انتظار میرود روند حرکتی این هدف رشدی قابل توجهتر از گذشته به خود بگیرد.
جالب توجه است که دستگاه اسلامهراسی به هیچ وجه اجازه به ثمر نشستن تلاشهای انجام گرفته برای زدودن خصومتها و کجفهمیهای احتمالی را نیز نمیدهد و هرگاه تب اسلامهراسی کاهش میگیرد با طرح و نقشه و برنامه جدیدی وارد میدان شده و از سرد شدن کوره داغ اسلامهراسی جلوگیری میکند.
با وجود همه این حقایق باید به این نکته توجه داشته باشیم، که اسلام به سرعت در مغرب زمین در حال پیشرفت است و این دسیسهها، توهینها و حرمتشکنیها علیه اسلام و مسلمانان برخلاف تصورات بانیانش، نه تنها مانع گرایش به اسلام نشده، بلکه بر سرعت شتافتن به سمت اسلام افزوده است.
پژوهشگر روابط بینالملل*
ارسال دیدگاه