در گفتوگوی تفصیلی با پانا:
رهامی: اصلاحطلبان در انتخابات 1400 با «نامزد تابلودار اصلاحات» میآیند
شور و نشاط انتخاباتی با سخنرانی و خطابه حاصل نمیشود/ از نهاد اجماعساز اصلاحطلبان نمیتوان انتظار معجزه داشت/ اعتماد عمومی مردم یک کشور بزرگترین سرمایه یک نظام سیاسی و جریانها و احزاب آن کشور است
تهران (پانا) - نماینده ادوار مجلس و از فعالان سیاسی اصلاحطلب تأکید کرد ایجاد شور و شوق در مردم نسبت به انتخابات 1400، مسألهای نیست که با اقداماتی مانند ایراد چند سخنرانی و خطابه در آستانه انتخابات حاصل شود.
پرویز پیکری، علی فراهانی- گروه سیاسی خبرگزاری پانا: به ماههای منتهی به انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ نزدیک میشویم و سوت قطار جریانهای سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب به حرکت درآمده است. جریان اصلاحات با تشکیل نهاد اجماعساز رسماً وارد فاز انتخاباتی شده و به نوعی جان تازه گرفته است؛ در هفتههای اخیر اکثریت احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب به حمایت از «کاندیدای اختصاصی» اتفاقنظر پیدا کردهاند و قرار است در انتخابات پیشرو بعد از احراز صلاحیتها کاندیدای اصلی و شناسنامهدار خودشان را معرفی کنند. در این راستا، پرسشهایی مطرح میشوند که جریان اصلاحات ممکن است بار دیگر همانند انتخابات گذشته تن به ائتلاف دهد؟ آیا نهاد اجماعساز قادر به بازگشت اعتماد عمومی به این جریان سیاسی خواهد بود و برنامهای برای جذب آرای خاکستری و مشارکت حداکثری مردم در انتخابات دارد یا خیر؟ آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگوی تفصیلی خبرگزاری پانا با حجتالاسلام محسن رهامی، فعال سیاسی اصلاحطلب، حقوقدان و نماینده دورههای اول و دوم مجلس شورای اسلامی است.
اخیرا اصلاحطلبان در جلسات و سخنرانیهای مختلف به حمایت از کاندیدای اختصاصی در انتخابات ۱۴۰۰ تاکید داشتهاند. آیا جنابعالی مخالف یا موافق ائتلاف اصلاحطلبان با اصولگرایان میانهرو هستید و اصولاً ائتلاف را به نفع این طیف سیاسی میدانید یا خیر؟
انتخابات در همه کشورها قواعد خاص خود را دارد و امری اقتضائی است که نسبت به شرایط مختلف، تصمیم متناسب با آن شرایط باید اتخاذ شود. بنابراین طبیعی است که اگر یک حزب یا جریان سیاسی به تنهایی بتواند در انتخابات ریاست جمهوری نامزد خود را به پست ریاستجمهوری برساند یا بتواند اکثریت کرسیهای مجلس را به دست بیاورد تا موفق به تشکیل دولت گردد، دیگر نوبت به ائتلاف نمیرسد. اما اگر این شرایط فراهم نشود علیالقاعده یا باید با احزاب و جریانهایی که نسبتاً همسو هستند ائتلاف نماید یا از مشارکت در قدرت چشمپوشی کند. این قاعده در مورد جریان اصلاحات هم صدق میکند، فعلاً بنای این جریان بر این روال است که حتیالامکان با نامزد اختصاصی و باصطلاح «نامزد تابلودار اصلاحات» در انتخابات ۱۴۰۰ ورود کند.
نمیتوان از نهاد اجماعساز انتظار معجزه داشت
از آنجایی که جلب اعتماد مردم برای جریان اصلاحات موضوعی با اهمیت است، راهبرد نجاتبخش اصلاحطلبان از وضعیت کنونی چه میتواند باشد؛ آیا نهاد «اجماعساز» همان راه نجات آنهاست و میتواند در این مسیر موفق شود؟
یافتن راهحل قطعی و باصطلاح «راه نجاتساز» خاصی که بتواند معجزه کند و اعتماد مردم را مجددا جلب و آنها را تشویق به حضور در پای صندوقهای انتخابات و رأی به نامزد اصلاحطلب نماید، در شرایط فعلی کشور بسیار سخت است. نهادی که اشاره کردید جهت ایجاد اجماع در بین جریان و احزاب اصلاحطلب در حال شکلگیری است و نمیتوان از این نهاد انتظار معجزه داشت. اکنون فضای انتخابات بسیار سرد بوده و با توجه به اینکه در انتخابات دوم اسفند ۹۸ برای مجلس، میزان مشارکت بسیار پایین بود و خصوصاً در کلانشهرهایی مثل تهران به کمتر از ۲۰ درصد رسید، این فضا نه تنها بهبودی پیدا نکرده بلکه به دلیل فقدان رقابتهای محلی، طایفهای و قومی، در انتخابات ریاستجمهوری نسبت به انتخابات مجلس عدم رغبت و بیتفاوتی مردم بیشتر شده است.
موفقیت آقای رئیسی در انتخابات ۱۴۰۰ به عوامل مختلفی بستگی دارد
آیا اصولگرایان با گزینه آقای رئیسی میتوانند فاتح انتخابات شوند؟ اساساً ورود ایشان با توجه به عملکردشان در قوه قضاییه را مناسب ارزیابی میکنید؟
فعلاً ارزیابی نسبت به انسجام و ائتلاف اصولگرایان و رسیدن به کاندیدای واحد در بین این جریان، زود است. موفقیت آقای رئیسی یا نامزد دیگر اصولگریان در انتخابات ۱۴۰۰، همانند نامزد اصلاحطلبان بستگی به عوامل مختلفی دارد. از جمله اینکه آیا در اردوگاه اصولگریان نسبت به نامزد واحد توافق نهایی حاصل میشود یا نه و دیگر اینکه آرایش انتخاباتی رقیب چگونه خواهد بود و در نهایت کدام جریان سیاسی میتواند عقبه رأی خود را بسیج کند و به صحنه بیاورد. خصوصاً آرای خاموش یا باصطلاح آرای خاکستری را کدام جریان میتواند فعال و به نفع خود وارد صحنه انتخابات کند، همه این عوامل در موفقیت نهایی نامزد هر کدام از دو جریان سیاسی کشور، تأثیر چشمگیر خواهد داشت.
موضوع فصل سوم قانون اساسی مغفول واقع شده است
حاکمیت برای ایجاد شور و نشاط انتخاباتی چه کارهایی باید انجام دهد؟
موضوع ایجاد علاقه و شور و شوق در بین مردم نسبت به انتخابات، مسألهای نیست که با اقدامات عجولانه و زودگذر و ایراد چند سخنرانی و خطابه در آستانه انتخابات حاصل شود. مهمتر از این نوع اقدامات که بیشتر جنبه نمایشی دارد، اهمیت دادن به فلسفه انتخابات است. فلسفه اساسی انتخابات، مشارکت مردم یک کشور در گردش آزاد و قانونی قدرت اداره کشور، تغییر و اصلاح سیاست کلان در جهت خواست مردم و اهمیت داشتن اراده عمومی و خرد جمعی است. مردم به تدریج احساس میکنند که انتخابات و حضور آنها در پای صندوقهای رأی جنبه نمایشی داشته و به عبارت بهتر به تدریج اصولاً انتخابات به امری بلاموضوع تبدیل میشود. به نحوی که حضور چشمگیر یا عدم حضور آنها در اصلاح و تغییر اوضاع اساسی کشور و سیاستهای کلان حاکم بر امور بنیادی چندان تأثیر نداشته و نخواهد داشت.
صداوسیما و تریبونها باید بیطرف باشند
چه راهکارهایی برای حل مشکلات به وجود آمده دارید؟
این دیدگاه و تحلیلی که مردم به تدریج به آن رسیدهاند، چیزی نیست که با ایراد چند خطابه بتوان آن را تغییر داد. مسئولان عالیرتبه کشور باید برای این امر اقدام جدی به عمل بیاورند که مردم به چشم خود نتایج عملی آن را ببینند. اعتماد عمومی مردم یک کشور بزرگترین سرمایه یک نظام سیاسی و جریانها و احزاب آن کشور است. به نظر میرسد این سرمایه عظیم ملی به نحو جدی در معرض خطر قرار گرفته و در آن رخنههای نگرانکننده ایجاد شده است. ترمیم این رخنهها و شکافهای عمیق مستلزم تدابیر اساسی از سوی مسئولان عالیرتبه کشورست. از جمله مستلزم شدن به عمل در چارچوب قانون اساسی، رعایت حقوق اساسی ملت، موضوع فصل سوم قانون اساسی که متأسفانه مغفول واقع شده است، برگزاری انتخابات رقابتی و سالم، بیطرفی واقعی نهادهای برگزارکننده و نهادهای نظارتی انتخابات، که مردم در بعضی از انتخابات گذشته عکس آن را به چشم خود دیدهاند، بیطرفی صداوسیمای ملی و دیگر نهادها و اشخاصی که تریبونهای عمومی را در دست دارند. مانند تریبونهای نماز جمعه، مساجد و امثال آن، محدود ساختن حیطه نظارت شورای نگهبان به چارچوب قانون اساسی به عنوان فقط ناظر و لاغیر. مثلاً در حال حاضر همه اعضای شورای نگهبان قانون اساسی از یک طیف سیاسی بوده و تقریباً تمامی تریبونهای نماز جمعه در اختیار یک طیف سیاسی است و صداوسیمای ملی کشور تقریباً به تریبون اختصاصی همان طیف تبدیل شده و قس علی هذا...
با این وضعیت چگونه میتوان مردم را به برگزاری یک انتخابات رقابتی امیدوار ساخت؟ آیا در بین صدها استاد مبرز و شایسته دانشکدههای حقوق کشور، هیچ حقوقدانی خارج از طیف اصولگرا وجود ندارد که مثلا در جایگاه حقوقدانان شورای نگهبان قرار گیرد؟ یا در بین صدها تن از فضلا و علمای ایران، هیچ فقیه و عالم غیر اصولگرا یافت نمیشود که در جایگاه فقهای شورای نگهبان قرار گیرد؟ آیا در بین قریب به ۴۳ میلیون زن ایرانی که هزاران استاد دانشگاه و حقوقدان و وکیل دادگستری و حتی فقیه در میان آنان هست، حتی یک حقوقدان یا فقیه وجود ندارد که مثلاً در شورای نگهبان حضور داشته باشد؟ اینها و صدها مسأله مانند اینها از اموری است که اگر مسئولان امر واقعاً قصد اعتمادسازی و ایجاد امید و شوق و رغبت در بین مردم برای مشارکت در انتخابات را دارند، میتوانند بدان بیندیشند و پاسخ عملی و فراخور مردم شایسته و رشید ایران و در تراز نام عظیم انقلاب اسلامی برای آنها پیدا کنند.
ارسال دیدگاه