عدالتخواهی به سبک دهنمکی
تهران (پانا) - سریالهای بهاصطلاح استراتژیک «روزهای ابدی» و «دادستان» -که اولی قصد روایت تاریخ انقلاب را داشته و دومی نیز مالامال از شعارهای باب روز درباره عدالتطلبی و مبارزه با آقازادگی و مسائلی از این دست است، در مواجهه با مخاطبان تلویزیون نتوانستهاند به موفقیتی -حتی- نسبی نیز برسند. چرا؟
بهگزارش شهروند، بعد از گزارشی که درباره دلایل شکست سریال «روزهای ابدی» در شهروندآنلاین منتشر شد، نوبت «دادستان» مسعود دهنمکی رسیده….
زمستان امسال برهکشان بروبچههای طیف شمقدری-دهنمکی در تلویزیون بوده. منتقدان تندزبان روند غالب سینما و تلویزیون ایران که این روزها با سریالهای بهاصطلاح استراتژیک «روزهای ابدی» و «دادستان» بهترین ساعات آنتن را در شبکههای یک و سه در اختیار گرفتهاند -البته در مواجهه با مخاطبان تلویزیون نتوانستهاند به موفقیتی حتی نسبی نیز برسند؛ چه «روزهای ابدی» جواد شمقدری که قصد روایت تاریخ انقلاب را داشته و چه «دادستان» مسعود دهنمکی که مالامال از شعارهای باب روز درباره عدالتطلبی و مبارزه با آقازادگی و مسائلی از این دست است. تولیداتی حتی در نام هم شعاری و محتوازده (فراموش نکردهاید که نام اولیه سریال روزهای ابدی «نفوذ» بوده!) که به سطحیترین و شعاریترین و به قولی گلدرشتترین شیوه ممکن مضامین و مفاهیم مورد نظرشان را با مخاطب در میان میگذارند.
درباره «دادستان»
«دادستان» یک سریال پلیسی-معمایی است که با بازی سیدجواد هاشمی، هومن برقنورد، برزو ارجمند، بهنوش بختیاری و سحر قریشی در ۱۷ قسمت و با محوریت عدالتخواهی و فسادستیزی ساخته شده است. سومین سریال مسعود دهنمکی بعد از سریالهای «دارا و ندار» و «معراجیها»، با همان حساسیتها و نوع نگاه دهنمکی، یا همانطور که مهدی آذرپندار، مدیرگروه فیلم و سریال شبکه سه گفته «سریالی از جنس دیگر آثار دهنمکی و با همان دغدغهها و عدالتطلبیها، با این تفاوت که اولا کمدی نیست و دوما فضای پرتحرکتری دارد» که از همان اولین قسمت واکنشهای پرتعدادی را باعث شده است.
مسعود دهنمکی درباره سریال «دادستان» گفته که «این سریال یک سریال تخیلی است و مربوط به هیچ دولتی نمیشود و فقط یک سریال اجتماعی دانشجویی است». جملاتی کنایی که مثلا قرار است نشان از رویکرد تند و تیز دهنمکی در سریالش داشته باشد. اما فارغ از تمایل کارگردان، «دادستان» زندگی چند دانشجو را روایت میکند که به دنبال حقیقت هستند، اما تحت تأثیر تحولات و شعارهای سیاسی قرار گرفته و درنهایت اسیر دروغ میشوند. یک خط روایی بالقوه جذاب که این جذابیت با آغاز جذاب سریال تشدید نیز میشود.
وقتی مخاطبان سریال در همان اولین قسمت «دادستان» میبینند که دانشجویی سعی در افشای فساد مسئولان دارد، از پشت بام ساختمان دانشگاه سقوط میکند و معلوم هم نمیشود که علت مرگش خودکشی بوده یا قتل به دست آنهایی که سعی در ساکتکردن او دارند؛ بذر یک سریال جذاب و تأثیرگذار کاشته میشود. مشکل اما جایی بروز میکند که دهنمکی نمیتواند این جذابیت را حفظ کند و در همان دومین و سومین قسمت انرژی آن -که تنها از موضوعش نشأت گرفته بود- ته میکشد و باقی آنچه میماند، شماری شعار گلدرشت تکراری است.
رانت علیه رانت
اما اینکه چرا «دادستان» نتوانسته حتی تماشاگر عام و عادی تلویزیون را -که اغلب بیش از ساختار و ساختمان اثر، شیفته پیام آن میشود- راضی کند، ریشه در (باز هم) نوع نگاه دهنمکی دارد. تناقضی عریان؛ یعنی همان طور که نوع نگاه شعاری و تهاجمی دهنمکی میتواند نقطه جذابیت یک اثر قلمداد شود، همین نوع نگاه میتواند به عنوان پاشنه آشیل آن نیز باشد.
اما چگونه؟
شعار زمانی که در کنار شرایط تحقق آن شعار قرار گیرد، علیه خود عمل میکند. مسعود دهنمکی قطعا این را از برخورد مخاطبان با سریالش به خوبی متوجه شده است. او سریال «دادستان» را درباره عدالت، اختلاف طبقاتی، درباره نبرد همیشگی دارا و ندار و البته علیه بیعدالتی و تبعیض و رانت و آقازادگی ساخته است. مفاهیم و مضامینی قابل احترام که زمانی در کنار این واقعیت قرار میگیرند که «دادستان» دهنمکی یکی از گرانترین سریالهای سالهای اخیر تلویزیون با بودجهای چند برابر عرف سریالهای همردیف خود است و (حتی به قول همفکرانش) دهنمکی با تبعیض و رانت سریالی علیه رانت ساخته، کاملا ضد خود عمل میکنند. نتیجه سرخوردگی مخاطبان و حتی همفکران و روزنامهنگاران اردوی طیف فکری مسعود دهنمکی است. چنانکه امیر ابیلی، روزنامهنگار، در این مورد مینویسد: «با گرفتن چند برابر بودجه روتین نمیشود علیه ویژهخواری حرف زد. دهنمکی شعار میدهد، همان طور که در ساختههایش» و میافزاید: «پخش «دادستان» درست بعد از «روزهای ابدی» شمقدری میتواند زنگ پایان نسلی از فیلمسازان انقلاب باشد که دیگر جز هدردادن بودجه و مضحکهکردن موضوعات مهم کار دیگری از دستشان ساخته نیست.»
انتقادات تند
فضای رسانهای و البته مجازی کشور در روزهای اخیر پر بوده از انواع و اقسام انتقادات و اعتراضات تند به «دادستان» و سازندگانش. انتقاداتی که «دادستان» را «یک سریال محتواگرا و محتوازده پر از دیالوگهای پرمحتوا» نامیدهاند که مصداق بارزی است از «انباشت شعار، بدون هیچ گونه ظرافت در ساخت و روایت»! این یعنی مخاطبی که آغاز سریال انتظار تماشای یک داستان پرتحرک و پرانرژی عدالتخواهانه را در او به وجود آورده، در ادامه تنها با یکسری دیالوگ شعاری مواجه میشود که یادآور پستهای قصار اینستاگرامی و توییتری هستند.
این شعارزدگی را با مرور چند سکانس از سریال (تنها از دو سه قسمت آغازین) میتوان توضیح داد؛ مثلا جایی که داعش را داخل ساختمان مجلس در حال عملیات تروریستی میبینیم. اما در همان زمان دانشجویان انقلابی و نماینده مجلس در کمال آرامش در حال بحث درباره جنگ فقیر و غنی هستند! یا آن سکانس عجیب که برزو ارجمند بعد از دیدن چند کودک کار پیتزاهایی را که به سفارش زن و بچهاش گرفته به آنها میدهد و خود دیگر پولی برای خرید پیتزا ندارد و به بچهاش میگوید که بعدا برایش پیتزا خواهد خرید!
خب؛ آیا از سریالی که چنین سکانسهایی دارد، انتظار چیزی غیر از شکست حتی در پرمخاطبترین شبکههای سیما میرود؟!
پایان یک نسل
اما مشکل بزرگ سریال دهنمکی نه صرف شعار که ضعف ساختار سریال است. اتفاقا همین کمبود است که صدای خیلیها را درآورده است. مشکلی که البته منحصر به مسعود دهنمکی نمیشود و بسیاری دیگر از فیلمسازان طیفی خاص این آسیب بزرگ را سالهاست در خود و بین خود مکرر کردهاند. ازجمله دیگر سریالساز ارزشی این روزها، جواد شمقدری است که او نیز در «روزهای ابدی» با این کمبود دستوپنجه نرم میکند و اصلا به خاطر همین هم هست که منتقد شناختهشده رسانههای اصولگرا هر دوی این کارگردانان را در یک طبقهبندی قرار میدهد: «دهنمکی مادامی که اعتماد به نفس کاذب فیلمسازی نداشت و خود را جدی نگرفته بود، با اتکا به غریزه و مشاوره دیگران، گلیم خود را در «اخراجیها ۱ و ۲» از آب بیرون کشید. اما درست از وقتی خود را به عنوان یک کارگردان کاربلد جدی گرفت، نه تنها آثارش رو به سقوط گذاشت بلکه حتی در مخاطب هم سیر نزولی طی کرد و حالا پخش «دادستان» درست بعد از «روزهای ابدی» شمقدری میتواند زنگ پایان نسلی از فیلمسازان انقلاب باشد که دیگر جز هدردادن بودجه و مضحکهکردن موضوعات مهم کار دیگری از دستشان ساخته نیست.»
پاسخ دهنمکی
نکته مهم اما اینکه شمقدری و دهنمکی انتقادات پرشماری را که ازشان به عمل آمده، جدی نگرفتهاند و این میتواند به معنای استمرار آسیبها و کمبودهای این دو سریال در آثار آتی این دو سینماگر باشد؛ بهخصوص دهنمکی که سعی کرده انتقادات موجود را انتقاداتی جناحی-سیاسی وانموده و با نوعی دوقطبیکردن و دوگانهسازی اصلاحطلب و اصولگرا، انقلابی و ضدانقلابی و دوقطبیهایی از این دست زهر ماجرا را بگیرد. رویکردی که گام به گام با افزایش انتقادات به سریال تندتر نیز شده و درنهایت اویی که در قسمتهای اول سریال در برابر فشارهای سنگین برای ممیزی اثرش دست به دامن مردم میشد، به نوعی فحاشی مستقیم خطاب به منتقدان رسیده است. آخرین پست مسعود دهنمکی این موضوع را به بهترین شکلی نشان میدهد که نوشته: «وقتی به اسم جوانگرایی، بچهگرایی شود و آقازادهها و سفیرزادهها و بازاریزادهها در کرسی مدیریت بنشینند، باید هم از دیالوگهای «دادستان» بسوزند. لقمه حرام که فقط مال سفره غذا نیست؛ کسب قدرت بدون تعهد و تخصص لازم و صرفا با سفارش این و آن هم هست. ولی به قول شاعر عوعوی سگان شما نیز بگذرد»!
ارسال دیدگاه