روایت آنهایی که از مهلکه کرونا جان سالم بدر بردند

تهران (پانا) - دختر جوان از پشت در شیشه‌ای دست تکان می‌دهد که یعنی در را باز کن. به نظرش می‌آید که چشمی در لابد خراب است و علت باز نشدنش همین است. فروشنده اما در را عمداً بسته تا هروقت خودش بخواهد آن را باز کند. بیشتر برای اینکه مشتری‌ها یکهو مغازه کوچک را پر نکنند و البته از ورود آنهایی که ماسک ندارند هم جلوگیری کند؛ کسانی مثل همان دختر جوان که وقتی فروشنده اشاره می‌کند که ماسک بزند، عصبانی می‌شود و دستش را به نشانه «برو بابا» روی هوا تکان می‌دهد و می‌رود.

کد مطلب: ۱۱۵۱۵۴۱
لینک کوتاه کپی شد
روایت آنهایی که از مهلکه کرونا جان سالم بدر بردند

به‌گزارش ایران، «مثل این خانمی که دیدید، الان زیاد نیستند. بیشتر کسانی که می‌آیند، ماسک دارند و اگر حتی ماسک‌شان را درست نزده باشند و زیر چانه یا کنار گوش‌شان باشد هم در را برایشان باز نمی‌کنم تا درستش کنند. ممکن است به بعضی‌ها بر هم بخورد اما چاره‌ای نیست.»
فروشنده که مرد میانسالی است این را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «چند روز پیش خانمی آمده بود که مثل همین دختر خانم که دیدید، اصلاً ماسک نداشت. اشاره کردم که ماسک بزند. آخر رفت و با ماسک برگشت. کلی غر زد که مجبورم کردی بروم تا ماشینم و ماسک بردارم. گفتم شما خودتان باید رعایت کنید و ماسک بزنید. گفت من همین یک ماه پیش کرونا گرفته‌ام و دلیلی ندارد رعایت کنم. به نظرم این دیگر از آن حرف‌هاست. اولاً از کجا معلوم ناقل نباشد، بعدش هم که خیلی‌ها دو، سه بار گرفته‌اند. یک بار کرونا گرفتن دلیل نمی‌شود که آدم دیگر رعایت نکند.»

برای آنها که کرونا گرفته‌اند و بهبود یافته‌اند، شرایط کمی متفاوت است. بعضی‌هایشان دیگر قید رعایت کردن را به کل می‌زنند و برخی دیگر از آن ور بام می‌افتند و به رعایت کردن افراطی روی می‌آورند.
نوید ایران بهار، دو باربه کرونا مبتلا شده. او درباره تجربه‌اش این‌طور می‌گوید: «من هر دوبار بعد از بهبودی کامل و اتمام دوران قرنطینه، دو احساس را همراه داشتم، یکی احساس نگرانی و یکی اطمینان. نگرانی از اینکه دوباره به این بیماری مبتلا شوم و آن رنج و عذابی که کشیده بودم، دوباره برایم تکرار شود بخصوص بار دوم که برایم ثابت شده بود که احتمال بازگشت این بیماری بسیار زیاد است و هیچ مصونیتی برای فردی که یک بار مبتلا شده، وجود ندارد. این احساسات باعث می‌شد که گاهی دچار وسواس شوم و دو یا سه لایه ماسک و شیلد استفاده کنم و دستکش دست کنم و تمام موارد را در حد افراطی رعایت کنم. از طرف دیگر هم یک احساسی وجود داشت که تویی که دوبار به این بیماری مبتلا شدی و به لطف خداوند آن را شکست دادی، اگر یک بار دیگر هم مبتلا شوی، جای نگرانی ندارد و می‌توانی دوباره سلامت از ماجرا بیرون بیایی. خب این دو احساس هرکدام به‌صورت افراطی غلط است. آدم‌ها باید هم خودشان را در این پاندمی در نظر بگیرند و هم دیگران را، چون ممکن است خودشان مبتلا نشوند اما ناقل باشند و دیگران را دچار بحران کنند و خدای نکرده باعث مرگ کسی شوند. به هرحال مردم باید پروتکل‌ها را رعایت کنند و نگذارند این بیماری سلامت خودشان و جامعه را تهدید کند. توصیه من این است که اگر به این بیماری مبتلا شدید، بعد از بهبودی نه دچار وسواس شوید و نه بی‌خیالی.»

نگار از دسته بی‌خیال‌هاست. او تا مدتی بعد از بهبودی دلش به آنتی‌بادی خوش بود و به گفته خودش آنقدر گفت آنتی‌بادی دارم که دیگر خیال می‌کند آنتی‌بادی همیشگی است.
«در تمام مدتی که مریض و در خانه بودم، عقده بیرون رفتن و معاشرت با آدم‌ها را پیدا کرده بودم. به محض اینکه تستم منفی شد میهمانی گرفتم. راستش برای همه عجیب بود و دوستانم ملامتم کردند که حالا می‌گذاشتی یک مدت بگذرد اما من واقعاً دلم میهمانی می‌خواست. حالا بگذریم که از ۱۲-۱۰ نفر، سر جمع ۴ نفر آمدند اما باز همان هم خوب بود. من قبل از اینکه کرونا بگیرم خیلی رعایت می‌کردم و دیدم با تمام این رعایت‌ها، کرونا گرفتم بنابراین دیگر بی‌خیال شدم و گفتم آدم هرچه بیشتر سخت بگیرد بدتر است. فکر هم نکنم دوباره مبتلا شوم با اینکه چندان رعایت هم نمی‌کنم. مثلاً دیگر خریدها را نمی‌شویم و ضدعفونی نمی‌کنم یا تا بتوانم از زیر زدن ماسک در می‌روم.»

کامران هم از تجربه بعد بهبودی‌اش این‌طور می‌گوید. البته تجربه خود و کل خانواده‌اش: «من کرونا گرفتم و ۲۱ روز سختی را گذراندم. خیلی سختی کشیدم و بعد از بهبودی هم رعایت می‌کردم و به دیگران هم توصیه می‌کردم که رعایت کنند اما به لحاظ حسی آرام‌تر بودم و نگرانی‌ام از بابت اینکه دوباره کرونا بگیرم، کمتر بود. راستش چون تمام خانواده همسرم اعم از مادرهمسر و خواهر همسر و با جناق‌هایم کرونا گرفته‌اند، همه‌مان فکر می‌کنیم دیگر مصون هستیم و راحت دورهمی می‌گیریم درحالی که قبل از اینکه کرونا بگیریم اصلاً دور هم جمع نمی‌شدیم. اما الان فکر می‌کنیم که یک جمع آنتی بادی‌دار هستیم. حتی شب یلدا هم دور هم بودیم. یکی دیگر از فامیل‌هایمان که در خانواده‌شان اکثراً مبتلا شده‌اند هم می‌دانم میهمانی می‌گیرند و فقط کسانی را دعوت می‌کنند که یک بار کرونا گرفته‌اند و اسمش را هم گذاشته‌اند میهمانی آنتی‌بادی. می‌گویند دیگر هم خیال ما راحت است و هم خیال میهمان‌ها. اما یک نکته‌ای را بگویم. من قبل از اینکه کرونا بگیرم با بی‌آر تی و مترو تردد می‌کردم، اما بعد از اینکه خوب شدم دیگر سوار اتوبوس و مترو نمی‌شوم چون احتمال می‌دهم از همین راه مبتلا شده باشم. حالا هم گرچه دلم به آنتی بادی خوش است اما فکر می‌کنم ممکن است ویروس جهش کند یا نوع دیگری بیاید مثل ویروس جهش یافته ای که در انگلیس پیدا شده و بعد دیگر آنهایی که مثل من یک بار گرفته‌اند، خیال شان نباید اینجور راحت باشد.»

بهاره شرایطش کمی فرق می‌کند. او بیماری زمینه‌ای هم دارد به همین خاطر دکتر توصیه کرده بود بعد از بهبودی تا یک ماه صبر کند و بعد تست آنتی‌بادی بدهد: «دکتر گفت چون تو سیستم ایمنی بدنت ضعیف است، باید ببینیم اصلاً بدنت آنتی بادی درست کرده یا نه. واقعیتش در این یک ماه رعایت می‌کردم ولی دلم می‌خواست مثلاً به کافه بروم چون مدت ها بود جایی نرفته بودم ولی خب رعایت کردم. بعدش هم رفتم آزمایش دادم و دیدم اصلاً بدنم آنتی بادی درست نکرده و مثل یک آدم عادی باید دوباره رعایت کنم چون هیچ مصونیتی ندارم. شاید اگر آدم سالمی بودم در آن مدت بعد از بهبودی دیگر خیلی رعایت نمی‌کردم و جاهایی می‌رفتم که دلم می‌خواست مثل همان کافه اما خب دیگر نمی‌شود.»
آنها که یک بار از کرونا جسته‌اند، دیگر به قول معروف صابون کرونا به تن شان خورده و می‌دانند که آنقدرها هم راحت نیست اما کرونا یکجورهایی شجاع ترشان هم کرده انگار تا آن حد که دیگر ترسی از ماسک نزدن و میهمانی گرفتن ندارند و شاید آنتی بادی‌شان را هم به رخ بقیه می‌کشند و فخری هم می‌فروشند. البته که جمله آخر بیشتر شوخی بود چون خصوصاً آنها که بیماری‌شان از نوع سخت بوده، می‌دانند که کرونا شوخی بردار نیست؛ چه دارا و چه ندار؛ از جهت آنتی‌بادی.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار