محمدرضا باقری رزمنده دفاع مقدس در گفت گو با پانا:
جبهه های دفاع مقدس، معدن انسان های ارزشمند بود
مشهد ( پانا) - دفاع، واژه ای است که بارها آن را شنیده ایم، کلمه ای که ما را با خود به گذشته پرآوازه ملت مان می کشاند، تا باری دیگر فداکاری ها و جانفشانی های مردان و زنانی از تبار آسمان را به ما یادآوری کند؛ چه آنان که شهید شدند و دعوت پروردگار را اجابت کردند و چه آنان که باقی ماندند تا از قطره قطره خون هم رزمانشان پاسداری کنند، باقی ماندند تا به اندازه تک تک قلب هایی که دیگر نمی تپند حرفی برای گفتن داشته باشند و درس برای ارائه، کسانی که ماندگار شدند تا فراموش نکنیم، بودن امروزمان را مدیون جوانمردی و جانفشانی های آنان و رفقای جامانده در تاریخشان هستیم.
همزمان با هفته دفاع مقدس، پای صحبت های یکی از یادگاران جبهه و جنگ نشستیم که به ندای "هل من ناصر ینصرنی" رهبر لبیک گفتند و راهی کارزار عشق شدند. در گفت و گو با او، به اندازه قطره ای از دریای تجربهها و خاطراتش بهره مند می شویم.
کودکی بیش نبود که انقلاب شد. وقتی در سال ۱۳۶۶ به سن ۱۶ سالگی رسید به همراه تعدادی از همکلاسی هایش به صورت دسته جمعی تصمیم جدی برای حضور در جبهه گرفت. جثّه هایشان در مقایسه با تصمیم بزرگی که گرفته بودند بسیار کوچک بود و این موضوع کار را برایشان سخت کرده بود. با وجود همه مخالفت هایی که صورت گرفت نهایتاً توانستند خود را به جایی برسانند که زندگی در آن به گونه ای دیگر جریان داشت.
محمدرضا باقری رزمنده دوران دفاع مقدس، شرایط آن زمان را از نظر نوجوان ۱۶ ساله ای که برای اولین بار پا به میدان جنگ گذاشته بود این گونه توصیف می کند: وضعیت بسیار سخت و دشواری بود؛ اما سفره رزقی پهن شده بود که انسان می توانست سهم معنوی و معرفتی خویش را از آنجا بردارد. عدهای که شهید و مجروح شدند به بهترین شکل ممکن توانستند از آن بهره مند شوند؛ عدهای هم که ماندند از لحظه به لحظه آن روزها درس گرفتند. جوانان آن روزها با اینکه سن و سال کمی داشتند، اما یک انسان کامل و خودساخته بودند و معنویت و نورانیت خاصی در رفتار و کردارشان بود. به گونه ای که می شد آنها را به عنوان الگویی کامل برای زندگی برگزید. نوجوانان رزمنده آن زمان، بزرگ مردانی بودند که در دفترچه خاطرات خود کوچکترین گناهانشان را یادداشت می کردند و خود را در قبال جبران آن مسئول میدانستند.
تب و تاب مدارس در زمان جنگ
وی در ارتباط با حال و هوای حاکم در مدارس در دوران دفاع مقدس گفت: در آن دوران محتوای تمامی برنامه ها و مراسمها به جنگ تحمیلی و انقلاب ختم میشد. از آنجایی که یکی از گروههای رزمندگان را دانش آموزان تشکیل می دادند، معمولاً کلاسهای درس با تعداد کمتری دانش آموز برگزار می شد؛ حتی گاهی معلمین ما به جبهه می رفتند و به جای آنان معلمی دیگر به ما تدریس میکرد. ما دانش آموزان پس از بازگشت معلممان از جبهه، مشتاقانه پای خاطرات او می نشستیم و همین موضوع زمینه ای برای ترغیب شدن ما برای رفتن به جبهه بود.
فضای درسی آن دوران را می توان از نظر حضور تعداد کمتر دانش آموزان در کلاس های درس و شیوه های خاص تدریس، به شرایط مدارس در زمان کنونی کرونا تشبیه کرد.
وی افزود: حتی به خاطر دارم روزهایی را که همکلاسیهایمان با دست و پای شکسته و مجروح و پانسمان شده در کلاس حاضر می شدند و با همان حال درسشان را می خواندند. به خاطر دارم روزهای تلخی را که برای همکلاسی شهیدمان سیاه پوشیده و به کلاس می آمدیم. در آن زمان با آن شرایط سخت دانش آموزان به هیچ وجه درس خواندن را رها نکردند و حتی کتاب های خودشان را با خود به جبهه برده و در سنگرها مشغول به تحصیل می شدند تا مبادا پیشرفت کشور دچار مشکل شود. امروز نیز جوانان و نوجوانان ما بایستی از دانش آموزان آن دوران الگو بگیرند و نگذارند این ویروس منحوس در روند تحصیلی شان اختلالی ایجاد کند.
این رزمنده دفاع مقدس در ادامه عنوان کرد: اگر شرایط گذشته تکرار شود، من مجدداً همان تصمیمی را میگیرم که ۳۳ سال قبل گرفتم و این بار نه تنها خودم، بلکه به همراه فرزندم در جبهه حاضر خواهم شد. کسانی که در گذشته این چنین تجربهای را داشته اند مطمئناً از همه سبقت خواهند گرفت و دوباره در آن فضای روحانی در کنار تمام سختیهایش مشتاقانه حاضر خواهند شد.
جبهه معدن انسان های ارزشمند بود
محمدرضا باقری در ادامه به بیان یکی از خاطرات تاثیر گذار دوران رزمندگی خود پرداخت: در عملیات بیت المقدس ۳ هنگامی که به کردستان اعزام شده بودم، دو برادر رزمنده همراه بنده بودند که در میانه راه یکی از آنان در حالی که سرش بر روی زانوی برادرش بود به شهادت رسید؛ با اصرار زیادی که من و دیگران به برادر وی کردیم که به عقب بازگردد، امّا او به هیچ وجه جبهه و جنگ را رها نکرد و با همان حال خود، ایستادگی و مقاومت کرد؛ به راستی که جبهه، معدنی برای یافتن این دسته از افراد با اخلاص بود.
باقری، معاون پرورشی اداره آموزش و پرورش ناحیه یک، که روزی به عنوان دانش آموز پشت سنگرها بود، امروز نیز به عنوان یک فرهنگی باز هم در جنگ علیه جهل به سر می برد. او به جوانان توصیه می کند: اولین صحبت و آخرین سفارش شهیدان به دختران ما رعایت حجاب است، پس سعی کنند تا این امر را به نحو احسن انجام دهند. تلفن های همراه و فضای مجازی که امروزه در اختیار دانشآموزان ما قرار گرفته است، هم می تواند موجب رشد علمی آنان باشد و هم اسلحه ای است از سوی دشمن، که می تواند زمینهساز سقوط شان شود؛ از این رو بایستی در استفاده از آن دقت کنند تا خدایی نکرده از اصل ماجرا دور نشوند.
انتخاب هدفی والا و تلاشی مستمر در مسیر دستیابی به آن، راهی موثر در جهت رشد و پرورش دانشآموزان است.
روزها، ساعت ها و ثانیه ها میگذرند. دنیا به سرعت تغییر میکند، انسان ها میمیرند و به فراموشی سپرده میشوند؛ اما پهلوانان هرگز نخواهند مرد، تقویمها آنها را به فراموشی نخواهند سپرد و مردم این سرزمین تا جان در بدن دارند، قدر جانهایی که در راه وطن داده شد را خواهند دانست.
گفت و گو: حانیه سلیمی
ارسال دیدگاه