بررسی تبعات اشغال ایران از سوی متفقین در شهریور۱۳۲۰
اهواز (پانا) - به دنبال اتحاد بریتانیا و شوروی پس از حمله آلمان نازی به شوروی و لزوم ارسال کمکهای بریتانیا و آمریکا به جبهههای نبرد در شوروی، متفقین تصمیم گرفتند از دالان پارسی که به انگلیسی:( The Persian Corridor) نامیده می شد نیز استفاده کنند و به موجب آن نیروهای متفقین در ۲۵ آگوست ۱۹۴۱ مطابق با سوم شهریور ۱۳۲۰به ایران حمله کردند و این کشور را به اشغال خود درآوردند که سقوط سلطنت پهلوی اول را به دنبال داشت.
پس از اشغال، راهآهن سراسری ایران برای انتقال کمکهای نظامی از جنوب ایران به پشت جبهه شوروی، بر اساس قانون وام و اجاره مورد استفاده قرار گرفت. ایران که در آغاز جنگ، بیطرفی خود را اعلام کرده بود نهایتاً در ۱۷ شهریور ۱۳۲۲ به آلمان اعلان جنگ داد. هدف اصلی ایران از اعلان جنگ پیوستن به اعلامیه ملل متحد و شرکت در کنفرانسهای صلح پس از جنگ بود.
پس از اتمام جنگ، ارتش بریتانیا طبق توافق با دولت ایران کشور را ترک کرد ولی نیروهای نظامی ارتش سرخ شوروی، همچنان در ایران باقیماندند و از اجرای توافق امتناع کردند، که به تشکیل دو حکومت خودمختار و کوتاهمدت جمهوری مهاباد در کردستان و حکومت فرقه دموکرات در آذربایجان انجامید. هر دو حکومت با حمایت شوروی پایهگذاری شدند و هدفی جز تجزیه ایران نداشتند.
حمله ارتشهای بریتانیا و شوروی به ایران در کشاکش درگیریهای جنگ جهانی دوم، حاصل سومین تبانی تاریخی این کشورها، به زیان حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران بود در مورد نخست، در سده نوزدهم و در پایان جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار، تبانی روسیه با بریتانیا علیه ناپلئون در اروپا، سبب حمایت بریتانیا از بسته شدن پیمانهای گلستان و ترکمنچای و تحمیل آن بر ایران شد. در مورد دوم، اوایل قرن بیستم میلادی نیز، پیمانهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ سبب تقسیم ایران به حوزه نفوذ دو کشور بریتانیا و روسیه، و زمینهساز حضور نظامی آنان در ایران شد. سومین بار هم در جنگ دوم جهانی بود که بهانه حضور کارشناسان آلمانی در ایران، اشغال ایران را در پی داشت.
دولت ایران در ۱۰شهریور ۱۳۱۸ تنها یک روز پس از شروع جنگ اعلام بیطرفی کرد؛ و در ۱۱ شهریور نخستوزیر محمود جم در بیانیهای رسمی نوشت: در این موقع که متأسفانه جنگ در اروپا مشتعل شده است دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم میرساند که در این کارزار بیطرف مانده و بیطرفی خود را محفوظ میدارد.
سفیر وقت آلمان آروین اتل در نامهای به وزارت امور خارجه ایران از اعلام بیطرفی ایران ابراز خوشحالی کرده و مینویسد: در پی نامه مورخ ۶ سپتامبر ۱۹۳۹ محترماً به اطلاع آن جانب میرسانم که دولت آلمان از اعلام بیطرفی ایران با کمال خرسندی اطلاع حاصل کرده با عرض تشکر خواهشمند است مراتب قدردانی وی را به پیشگاه مقدس اعلیحضرت همایون شاهنشاهی تقدیم کنید.
سفیر وقت انگلستان در ایران هم در نامهای به وزارت امور خارجه ایران مراتب انتقال پیام بیطرفی ایران به کشورش را این چنین توضیح میدهد: آقای وزیر محترماً وصول نامه جنابعالی شماره ۱۴۲۵۷/۲۵۹۴۵ مورخه ۱۳ شهریور را که بدان وسیله تصمیم دولت شاهنشاهی را دایر بر وصول بیطرفی آن دولت در جنگی که در اروپا رخ داده به دوستدار اطلاع داده بودند به اطلاع میرسانم. دوستدار تصمیم مزبور را به دولت متبوعه خود ابلاغ نمودهام. موقع را مغتنم شمرده احترامان فائقه خود را تجدید می کنم.
از طرحریزی حمله نیروهای روس و انگلیس به ایران زمان دقیقی در دست نیست. به هر حال این واقعه در سحرگاه ۳ شهریور ۱۳۲۰ (۲۵ اوت ۱۹۴۱) رخ داد. ساعت چهار بامداد سوم شهریور سفیراتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و وزیر مختار انگلیس در تهران به دیدار علی منصور نخستوزیر وقت رفتند و طی یادداشتهایی مشابه، به دولت ایران اعلام کردند که به دلیل بیتوجهی دولت ایران به درخواستهای فوری این دو کشور در کمال تأسف ارتش دو دولت وارد خاک ایران شدهاند. ارتش شوروی در سه جهت و سه ستون وارد خاک ایران شد. ستون اول از محور جلفا در جهت تبریز حرکت کرده و ستون دوم از راه آستارا به سوی بندر پهلوی (انزلی) و رشت پیشروی کرده و ستون سوم به ناحیه مرزی شمال شرقی خراسان هجوم برد. در این تهاجم مراکز مهمی مانند تبریز و مشهد و شهرهای ساحلی دریای خزر تحت اشغال ارتش شوروی درآمدند. ارتش انگلیس هم از دو جهت به سمت ایران پیشروی کرد. یک ستون از راه خانقین وارد ایران شد و از طریق کرمانشاه و همدان خود را به قزوین رساند. ستون دوم از خاک عراق به ناحیه جنوب غربی خوزستان شامل آبادان بندر شاهپور(امام خمینی) هفت کل و اهواز هجوم آورد. سرانجام در روز ۹ شهریور ارتشهای شوروی و انگلیس در قزوین به یکدیگر ملحق شدند.
در این عملیات نیروهای دریایی و هوایی نیز شرکت داشتند. روز سوم شهریور نیروی دریایی شوروی در دریای خزر بندر انزلی را به گلوله بست و همچنین نیروی هوایی شوروی چندین شهر ایران مانند تبریز، انزلی، همدان، قزوین، مشهد و روز ۷ شهریور لاهیجان و روز ۹ شهریور حومه تهران را بمباران کرد. قوای بریتانیا در آبادان عبارت بودند از لشکر هشتم پیادهنظام هندی به فرماندهی ژنرال هاروی، در منطقه خانقین تیپ نهم زرهی و یک هنگ ارابه جنگی هندی و چهار گردان انگلیسی و یک هنگ توپخانه انگلیسی که همگی تحت فرماندهی ژنرال اسلیم بودند. اولین هدف نیروهای مهاجم انگلیس اشغال مناطق نفتخیز و دومین هدف، پیشروی در خاک ایران و به دست گرفتن خطوط ارتباطی این کشور بود. عملیات دریایی انگلیس بیشتر در بندر شاهپور صورت گرفت و هشت فروند کشتی متوقف در بندر به دست قوای انگلیسی افتاد. نیروی هوایی انگلیس هم چند هدف نظامی را در اهواز بمباران کرد.
سپیدهدم روز سوم شهریور ۱۳۲۰، نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیا از جنوب و غرب، ایران را مورد حمله زمینی، هوایی و دریایی قرار دادند. در همان لحظات اولیه حمله، اسمیرنوف سفیر کبیر شوروی و سر ریدر بولارد وزیر مختار بریتانیا در منزل رجبعلی منصور، نخستوزیر وقت حضور یافته و طی یادداشتی حمله قوای خود را به ایران ابلاغ کردند. بیدرنگ، رجبعلی منصور به همراه جواد عامری، کفیل وزارت امور خارجه، به کاخ سعدآباد رفت و رضاشاه را مطلع ساخت و سپس راهی مجلس شورای ملی شد و گزارش حمله نظامی شوروی و بریتانیا را به اطلاع نمایندگان مجلس رساند. بیدرنگ جلسه هیئت وزیران در کاخ سعدآباد با حضور رضاشاه تشکیل شد و موضوع حمله به ایران و نقض بیطرفی مورد بحث و مذاکره قرار گرفت و راه حلهایی برای کنترل بحران آغاز شد.
نمایندگان شوروی و بریتانیا، علت این مداخله را وجود تعداد زیادی کارشناس آلمانی در ایران ذکر کردند. دخالت نظامی شوروی و بریتانیا در ایران متعاقب دو اولتیماتوم مشترک شوروی و بریتانیا در ۲۸ تیر و ۲۵ مرداد ۱۳۲۰ راجع به حضور کارشناسان آلمانی به وقوع پیوست. این حمله همچنین به فاصله سه هفته قبل از تبعید رضاشاه به خارج از کشور رخ داد. شهرهای بیدفاع شمال و جنوب ایران در جریان حمله هماهنگ و مشترک شوروی و بریتانیا، شدیداً بمباران شدند و نیروی دریایی ایران در خلیج فارس و دریای خزر، بر اثر حمله شدید نیروهای مهاجم، ظرف چند ساعت به کلی نابود شد. در حمله شدید بریتانیا به خلیج فارس، دریادار غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی و ناخدا نقدی رئیس ستاد نیروی هوایی، ناوسروان فرجالله رسانی، جعفر فزونی و شمار فراوانی از افسران در همان روز اول حمله کشته شدند؛ عمده کشتیهای ایران آتش گرفتند یا غرق شدند؛ شمار کشتگان نظامی ایران در آن حمله، بیش از پانصد تن است. ستاد جنگ اعلامیه ای صادر کرد و در آن خبر از مورد حمله هوایی قرارگرفتن شهرهای تبریز، اردبیل، رضائیه (ارومیه)، خوی، اهر، میاندوآب، ماکو، بناب، مهاباد، رشت، حسن کیاده، میانه، اهواز و بندر پهلوی (بندر انزلی) داد. این اعلامیه، تلفات غیرنظامیان را، سنگین ولی تلفات نظامیان را، اندک گزارش داد.
عصر روز سوم شهریور و در حالی که پیشروی قوای بریتانیا و شوروی در شمال و جنوب خاک ایران ادامه داشت، رجبعلی منصور با مشاهده بحرانی بودن اوضاع تصمیم به استعفاء گرفت. دریافت خبرهای مربوط به متلاشی شدن لشکرهای تبریز، رضائیه، گیلان، اردبیل، مشهد و کرمانشاه سبب شد تا رضاشاه لشکرهای مجهز دو پادگان مرکزی را در اطراف تهران به حالت دفاعی مستقر سازد. در همین روز رضاشاه طی تلگرافی به روزولت، رئیسجمهور آمریکا از وی خواست مانع پیشروی بریتانیا و شوروی در داخل ایران شود، اما دولت آمریکا با صراحت این درخواست را رد کرده و تأکید کرد که ایالات متحده، هدف بریتانیا را هدف خود میشمارد.
غروب سوم شهریور، رضاشاه که متعاقب دریافت پاسخ دولت آمریکا، امیدی به توقف حملات بریتانیا و شوروی نداشت و از جبهههای جنگ دوم جهانی نیز اخبار خوشایندی دریافت نمیکرد، سربازان احتیاط ۴ دوره متولدین ۱۲۹۴ تا ۱۲۹۷، را به خدمت فراخواند. او در شامگاه همان روز، خبرهای مربوط به پیشروی قوای شوروی و بریتانیا را به سوی تهران دریافت کرد.
رخدادهای روز ۵ شهریور
روز ۵ شهریور در جلسه فوقالعاده هیئت دولت که در حضور رضاشاه تشکیل شده بود، رجبعلی منصور پس از ارائه گزارشی از اقدامات دو روزه خود، نومیدانه از مقام نخستوزیری استعفاء داد؛ رضاشاه هم ضمن پذیرش درخواست وی، در همان جلسه، مجید آهی وزیر دادگستری را مأمور تشکیل کابینه کرد، اما وی نیز از پذیرفتن این سمت پوزش خواست و پیشنهاد داد شخص دیگری برگزیده شود؛ سرانجام محمدعلی فروغی را برای نخستوزیری پیشنهاد کرد. رضاشاه ابتدا با سالمند خواندن فروغی با این پیشنهاد مخالفت ورزید و نظر به وثوقالدوله داشت، ولی به هرحال فروغی مورد پذیرش شاه واقع شد و نصرالله انتظام رئیس تشریفات دربار مأمور آوردن فروغی شد. او به منزل محمدعلی فروغی رفت و او را با خود به سعدآباد آورد. به محض ورود فروغی، شاه اظهار کرد فروغی زیاد هم پیر نیست؛ در همان لحظات، حکم نخستوزیری فروغی صادر شد. فروغی گفت که در کادر وزیران تغییری نخواهد داد، ولی بنا به خواست شاه، علی سهیلی را به وزارت امور خارجه و جواد عامری را به وزارت کشور گماشت. رضاشاه در این جلسه استعفای خود را با حاضران در میان گذاشت که با مخالفت وزیران روبرو شد.شاه بیرون از اتاق جلسه به ولیعهد گفت فروغی گرچه پیر است ولی در چنین موقعی برای خدمت بسیار مناسب است.
در همین تاریخ نیز هواپیماهای متفقین (نیروی هوایی بریتانیا) که از خاک عراق پرواز کرده بودند در فرود گاه هفت کل (Haftkel) به زمین می نشینند و نیروهای خود را پیاده می کند. نیروها که سربازان سیک و هندی تبار بودند اطراف فرودگاه را محاصره می کنند. از طریق افراد محلی خبر به ژاندارمری مستقر در هفت کل می رسد.
استوار عنایت اله گنجی فرمانده ژاندارمری به همراه نیروهایش به سمت فرودگاه که در گویش محلی به میدان طیاره معروف بود حرکت می کنند. در بدو ورود و دیدن صحنه ی محاصره فرودگاه اسلحه خود را می کشد و خشمگینانه اعتراض می کند این اعتراض منجر به درگیری لفظی و نهایتا شلیک تیر از سوی فرمانده انگلیسی به استوار گنجی و کشته شدن او می شود. متفقین با رخداد این ماجرا و حضور انبوه مردم فورا محل را ترک می کنند. این اقدامات در دیگر مناطق کشور که متفقین حضور دارند ادامه می یابد.
از سویی دیگر اهمیت سه شهر آبادان، مسجدسلیمان و هفتکل در جنگ جهانی دوم بر متفقین پوشیده نماند و یکی از فرماندهان متفقین در جایی گفته بود: اگر پالایشگاهای این سه شهر استراتژیک نبودند هرگز ورق جنگ به سود نیروی هوایی متفقین بر نمی گشت. لازم به یادآوری است که پالایشگاهای این سه شهر با افزایش تولید بنزین جهت سوخت رسانی به نیروی هوایی متفقین نقش بزرگی ایفا کردند و بطور کل کشور ایران با موقعیت ژئوپلتیک خود باعث پیروزی متفقین و پایان جنگ جهانگیر دوم شد. اما تبعات سیاسی و اجتماعی این آشوب تا سالیان بسیار گریبانگیر مردم شد. قحطی های مکرر، تاراج اموال عمومی، برهم خوردن ساختارهای اجتماعی همه از تبعات اشغال ایران بود.
اما نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد تسویه های اجتماعی این اشغال، از جمله حضور مهاجران لهستانی در ایران است.
پیرو جنگ دوم جهانی مهاجرت لهستانیها به ایران روی داد که با وجود بیطرفی ایران، مسائل و مشکلات اقتصادی و اجتماعی زیادی برای ایران به همراه داشت. در طی سالهای ۱۳۲۰ الی ۱۳۲۳ خورشیدی بیش از ۱۵۰ هزار نفر از لهستانیها برای مهاجرت به اسرائیل و آفریقا، از کشور اتحاد جماهیر شوروی وارد خاک ایران شدند.
بر طبق قرارداد اولیه متفقین با ایران، قرار بود فقط سربازان و نیروهای کمکی آنان وارد ایران شوند و نیروهای متفقین تأمین مایحتاج و آذوقه آنان را تقبل کرده بودند، اما در عمل و به تدریج شمار زیادی از آوارگان و اُسرای محبوس در اردوگاههای مسکو نیز که شامل عده زیادی زن، کودک و حتی پیرمردان سالخورده بود به مهاجرین افزوده شدند.
نخستین گروه در اوایل فروردین ۱۳۲۱ با چهار کشتی روسی که حامل ۲۹۰۰ نفر سرباز و مهاجر بود، وارد بندر انزلی شدند. نیروی نظامی قرار بود از طریق همدان و کرمانشاه به عراق بروند. تعداد مهاجرین در اردیبهشت ۱۳۲۱ نزدیک به ۱۳۰۰۰ نفر رسیده بود.
ورود کنترل نشده مهاجرین و عدم قرنطینه بیماران و نیز کوتاهی متفقین در تأمین آذوقه و مایحتاج مهاجرین از مهمترین عوامل ایجاد نابسامانی و بروز مشکلات اقتصادی و بهداشتی در جامعه آن روز ایران شد. عدم تناسب مهاجرین ورودی و خروجی مشکل اسکان آنان را دوچندان کرد. بسیاری از مردان وارد بازار کسب و کار شدند و زنان نیز تن به ازدواج ثبت شده و نشده دادند.
مشکلات بهداشتی کمتر از مشکلات اقتصادی نبود و بیماریهای تیفوس و تیفوئید و سل در میان مهاجرین شیوع پیدا کرده بود به طوری که هیئت پزشکی برای قرنطینه بیماران به بندر انزلی فرستاده شد.
به علت تأخیر در خروج، لهستانیها به تدریج و برای گذران زندگی وارد بازار کار شدند در بعضی رستورانها و گروه هائی از آنان به آوازه خوانی و اجرای موسیقی مشغول شدند. افراد فرهیختهای نیز که در میان آنان بودند به دبیری و آموزش زبان لهستانی و نویسندگی پرداختند. روزنامهای هم به زبان لهستانی بنام «ندای لهستان» (Slowo Polskie) منتشر میکردند و کتابهایی درباره ایرانشناسی نیز از آنها به یادگار ماندهاست. از دیگر کار هایی که لهستانی ها به آن رونق خاصی دادند و پیشگام بودند می توان به مکانیکی خودرو، عکاسی، برقکاری و تعمیر ماشین آلات صنعتی و کشاورزی، داروسازی و.... می توان اشاره کرد.
رفتار ایرانیان با لهستانی ها
در آن زمان ایران خود با قحطی و کمبود مواد غذایی، نابسامانی سیاسی و اقتصادی در اثر اشغال کشور و … مواجه بود. ایرانیان با وجود مصائبی که داشتند از میهمان نوازی دریغ نکردند. وزیر مختار لهستان، کارل بادر، در نامهای به استاندار خراسان از این رفتار ایرانیان چنین یاد میکند: "«نیات خیرخواهانه جنابعالی نسبت به هم میهنان من، مهاجران لهستانی، تأثیر عمیقی بر من بخشیدهاست. طبق گزارشهایی که به من رسیده، جنابعالی از روی کمال مرحمت یک دستگاه عمارت بزرگ را در اختیار اطفال یتیم لهستانی گذاردهاید که در آنجا آنها نگهداری شوند. من از صمیم قلب از مراحم خیرخواهانه و نوع پرستانه جنابعالی متشکرم و اطمینان میدهم که لهستانیها برای همیشه کمال امتنان را از جنابعالی خواهند داشت.»
نامه نمایندگان مهاجران لهستانی به دولتمردان ایرانی نیز حکایت از وجود چنین روحیهای دارد: «در این موقع که پناهندگان لهستانی بعد از سه سال اقامت در خاک پاک کشور شما از این سرزمین عزیمت میکنند، اینجانبان از آن جناب تمنا داریم که بهترین تشکرات صمیمانه ما را در مقابل میهمان نوازی و پذیرایی دوستانه که از طرف آن جناب و کلیه اولیای امور ایرانی و عامه مردم به عمل آمده، قبول فرمایند. این حسن میهمان نوازی و پذیرایی و همچنین تمام اقدامات و توجهاتی که از طرف اولیای کشوری و لشکری ایران به عمل آمده هیچگاه از خاطره ملت لهستان پاک نخواهد شد. تمام ماها که در وطن شما زندگانی کردهایم بهترین یادبودها را از آن حفظ خواهیم کرد. ما نه تنها با قلبی مملو از امتنان ایران را ترک میکنیم بلکه بهترین ادعیه صمیمانه خود را برای سعادت و ترقی کشور شما و ملت ایران نثار میکنیم."
با وجود آنکه طبق قرارداد و توافق با دولت ایران قرار بود مهاجرین (اعم از سرباز و افراد عادی) هرچه زودتر از ایران خارج شوند، ولی به دلایل متعدد از جمله بیماری، مشکلات ملی و اشتغال آنان آهنگ خروج بسیار کند شد. از دهم مردادماه ۱۳۲۱ به تدریج خروج آنها آغاز شد و پایگاه اصلی خروج آنها شهر اهواز و بندر شاهپور (بندرامام خمینی)بود. مهاجرین از بندر انزلی، تهران، اصفهان و مشهد عازم اهواز شدند، ولی با این حال ۳۰۰ نفر از آنان در ایران ماندند و با ایرانیان تشکیل خانواده دادند. در اهواز هم گورستانی بنام لهستانی وجود دارد که به تازگی در فهرست مکانهای تاریخی قرار گرفته و یادمان آن به زودی تاسیس خواهد شد.
اگرچه پیرامون جنگ جهانگیر دوم سخن بسیار است، اما هنوز رازهای بسیاری در خود نهفته دارد. تحولات دهه ۲۰و ۳۰خورشیدی نقشی تعیین کننده در سیر تاریخی و تحولات سیاسی اجتماعی ایران ایفا کردند. رونق بازار نفت و هجوم شرکتهای نفتی به ایران، ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸مرداد، نهضت مقاومت ملی، یاس سیاسی ناشی از کودتا، تاسیس ساواک و... همه در این زمانه رقم خورد.
*محمدشاهرخ نسب
**منابع در پانا موجود است.
ارسال دیدگاه