زهرا مشتاق*
نگاهی به سریال تهران؛ مگر مجبورید وقتی تسلط و اشراف ندارید سریال بسازید
سه شنبه شب در برنامه «عصر» که از شبکه افق پخش می شود، نادر طالب زاده همراه با بهروز افخمی درباره سریال تهران گفت و گو کردند. مجموعه ای با تم جاسوسی-سیاسی در بستری عاشقانه ساخته اسرائیل و به کارگردانی دانیل سیرکین و با فیلم نامه نویسی موشه زوندر که امیدوار است نوشته اش موجب دوستی و صلح شود!
تهران به رغم صرف هزینه های گزاف برای بازسازی شهر تهران در آتن پایتخت یونان، مجموعه بدی است.
اشکال اصلی فیلم ها یا سریال هایی که توسط دیگران و با محوریت ایران ساخته می شود، وجود نگاه های اغراق آمیز است. نمایش توحشی که از اساس شکل و جنس دیگری دارد، این فیلم ها را دچار خلا، رویاپردازی و خالی از هویت می سازد. تهران نیز همان مشکلی را دارد که برای مثال فیلم «بدون دخترم هرگز»، «۳۰۰» و فیلم هایی از این دست داشته اند.
تهران درباره ورود یک زن جاسوس موساد به ایران است. ماموریت او خرابکاری در شبکه برق و در نتیجه مهیا کردن زمینه ای برای بمباران نیروگاه اتمی ایران است. ماموریت پرطمطراقی است که در اجرا به طور جدی لنگ می زند.
اشتباهات از فیلمنامه آغاز می شود. فیلم نامه ای که به گفته نویسنده اش حاصل ماه ها پژوهش و مصاحبه است. اما در عمل هیچ مهارت و تسلطی برای ترسیم ایران امروز مشاهده نمی شود. چون همه چیز اغراق آمیز است.
هواپیمایی که به هر دلیل دچار نقص فنی می شود و در کشوری فرود می آید، مسافرینش هر ملیتی که داشته باشند، امنیت خواهند داشت.
سکانس تاکسی سوار شدن تامار رابینیان، جاسوس وارد شده به تهران و مشاهده صحنه اعدام، از همان کلیشه هایی است که به جای برانگیختگی، احساس گریز و تنفر ایجاد می کند.
ماموریت تامار از کار انداختن شبکه برق است. و سوال اینجاست که موساد با چه شرایطی جاسوس خود را وارد چنان مهلکه ای می کند؟ آیا به صرف گذاشتن پانسمان دماغ و این که او عمل بینی داشته، همکارانش او را نخواهند شناخت؟ آیا همکارانش فکر نمی کنند چرا ژیلا که حالا تامار خودش را به جای او جا زده است، لحن صحبتش کاملا فرق کرده است؟ یا سکانس فراخواندن کارمندان برای پیدا کردن قاتل فرضی که به اندازه هزار سال نوری با واقعیت فاصله دارد. آنهمه خشونت و توهین هیچ منطقی ندارد. سازندگانی که هنوز نمی دانند زنان در ادارات دولتی مقنعه سر می کنند، نه روسری. یا صحنه دانشجویان معترض؛ آیا واقعا یک مامور خبره موساد خود را چنین علنی نمایش می دهد تا مورد تعقیب و هجوم ماموران قرار گیرد؟ یا ورود تامار به خانه و مواجه شدن با جسد خونین به اصطلاح همسرش و دلداری همسایگان به او، آیا حتی یک نفر از همسایه ها متوجه نمی شود که این شخص ژیلا نیست و فرد دیگری است؟
برای ساخته شدن تهران بودجه بسیار سنگینی صرف شده است. به خصوص برای ساختن فرودگاه بین المللی تهران، سردر دانشگاه تهران، خیابان انقلاب و حتی صندوق صدقات. اما حاصل جدالی پراغراق و غیرقابل باور بیش نیست. در تهران، نه نیروهای امنیتی اش واقعا امنیتی از آب درآمده اند و نه جاسوس موسادش. بیشتر یک دورهمی است برای حرص خوردن و این پرسش که مگر مجبورید وقتی تسلط و اشراف ندارید سریال بسازید؟!
ارسال دیدگاه