حال و روز نسل جوان موسیقی در گفتوگو با پیمان خازنی نوازنده تار و آهنگساز
بلند پروازی خاصیت نسل ما است
تهران (پانا) - برخی از استادان موسیقی براین نظرند مسیری که امروزه نسل جوان درموسیقی پیش گرفتهاند اشتباه و رو به ابتذال است، برخی دیگرهم نگاه متفاوت تری دارند و شوق و علاقه جوانها را میستایند و میگویند دراین شرایط اسفناک همین که موسیقی زنده است و نفس میکشد جای شکرش باقی است و خیلی سخت نمیگیرند چه مسیری دنبال میشود... اما آنچه در افکار نسل نوظهور موسیقی شکل گرفته و دائم به آن میاندیشند تجربه و خلاقیت ازدیدگاه خودشان است، بهنوعی میخواهند قواعد بازی را بر هم بزنند و پازلها را آنگونه که علاقهمندند در کنار هم چیدمان کنند.
بهگزارش ایران، نمونه آن آثاری است که در دو دهه اخیر شنیده وتولید شده است، چه درعرصه خوانندگی که شکل و شمایل امروزی ترگرفته و چه در عرصه آهنگسازی که بهطور کلی شکل سازبندیهای موسیقی تغییر کرده است. هنرمندان جوان میگویند برای شنیده شدن و رسیدن به مدیومهای جهانی باید باورها و نگاهها را تغییر داد و ماحصل آن موسیقی تلفیقی است که این روزها بسیار ساخته و پرداخته شده و گفته میشود نیاز بازار امروزاست. پیمان خازنی یکی از همین آهنگسازان جوان اما خوش فکر موسیقی ایران است.
هم او راههای نرفته را دارد و بر این اساس در طول فعالیتهای هنری خود کارهای متفاوتی را تجربه کرده است و همچنان از این کار لذت میبرد و قصد دارد دنبال کند.خازنی موسیقی را با تارنوازی آغاز کرد و در این سالها با هنرمندانی چون سالارعقیلی، سینا سرلک، علی رستمیان، محسن کرامتی و حسین علیشاپور همکاری داشته است. پیمان خازنی دیدگاه خود را درباره موسیقی امروز و نگاه جامعه بیان کرده که در ادامه میخوانید.
نخستین تجربه کاری پیمان خازنی آلبوم «شوخی» بود که در ۲۵ سالگی شما بهصورت رسمی معرفی و منتشر شد و حس متفاوت بودن وخلق ایدههای گوناگون و تجربه کارهای متفاوت با خوانندگان مختلف را ایجاد کرد. چرا ارائه کارهای متفاوت دغدغه آهنگسازان و خوانندگان نسل جوان است؟
من عاشق راههای نرفته هستم...اگربه من بگویند درمسیر گذشته ات موفق بودی باردیگر همان را تکرارکن ترجیح میدهم انتخابهای جدید و متنوع را دنبال کنم. این دیدگاه من درآهنگسازی است والبته درشعر. بهطور مثال اگر موسیقی با اشعارحافظ ساخته باشم و بگویند باردیگر این کار را انجام بده قبول نخواهم کرد چرا که احساس میکنم به تکرار افتادهام و ترجیح میدهم بهجای اشعار حافظ از شعر دیگر شاعران بزرگ چون منزوی، ابتهاج یا شفیعی کدکنی استفاده کنم.
این تغییرات دائم را دوست دارم و ازآن لذت میبرم. ناگفته نماند ادبیات در فرهنگ و هنرما پیشروترین هنر است. شعر در هردورهای وجود داشته و امروز آنقدر غنی از شعر و ادبیات هستیم که اگرتا صد سال دیگرهم کسی شعری نگوید از اشعار برای موسیقی تأمین هستیم. اما دراین سالها بهدلیل ممنوعیتها و محدودیتها، موسیقی نتوانست مانند دیگر هنرها، آنطورکه باید و شاید درمسیر پیشرفت قراربگیرد و اگرامروزبه ادبیات چنگ میزنم، میدانم ادبیات میتواند موسیقی من را رو به جلو حرکت دهد. نکته دیگراینکه طی این سالها اشعاری توسط شاعران بزرگ سروده شده است که در زمان خود دیده و شنیده نشدهاند و با گذر زمان ظهور و بروزکرده. بهطور مثال در سالهای اخیر، اغلب آهنگسازان بهدنبال اشعارفروغ و شاملو هستند و در موسیقی خود استفاده میکنند این در حالی است که در دوران زندگی خود آن شاعران توجهی به این شعرها نبود و امروز آن اشعاری که در آن دوره به اصطلاح کال بود دراین زمانه رسیده و مورد توجه موزیسینها قرارگرفته است.
اما در مورد دغدغه خلاقیت در نسل جوان همانطور که اشاره کردم بهدنبال تجربه کارهای نرفته هستم و دوست دارم برای رسیدن به خواستههایم تلاش کنم و به راه حلهای هنرمندانه دست یابم، خلاقیت برای من از ترس شکل میگیرد و این ترس همان انگیزهام است. اکنون مشغول انجام یک پروژه بینالمللی هستم که درقالب موسیقی- نمایش آنلاین است. دراین پروژه نوازندگانی از کشورهای امریکا، ترکیه، سوریه وآفریقا که اکثریت تحصیلکردههای موسیقی و تئاتر هستند همکاری دارند. تا به اکنون تجربه چنین کاری را نداشتهام اما روزی که این کار را پیشنهاد کردند در من استرس و ترسی ایجاد شد و دوست داشتم این حس را تجربه کنم. البته تجربههایم همیشه هم موفقیتآمیز نبوده و گاهی اشتباه هایی رخ داده است.
آیا بهتر نیست جوانان نگاهی هم به مسیر بزرگان داشته باشند و آهسته و پیوسته قدم بردارند؟
به اعتقاد من بلند پروازی خاصیت نسل ما است. ابتدا باید شوق و علاقه انجام یک کاری وجود داشته باشد تا آن مسیر را دنبال کنیم. ممکن است درطول زندگی ۱۰۰ محصول موسیقی تولید کنم که ازآن تعداد تنها ۵ مورد آن موفق شود و مابقی مسیر اشتباهی باشد اما با همین تعداد اندک هم میتوانم تاریخ را به جلو ببرم و شاید هم ۵۰ سال دیگر مورد استفاده مردم قراربگیرد. اما سؤال این است آیا آثار همه بزرگان موسیقی چون تجویدی، خالقی و... فاخر شدند؟ بهنظر من ترس از ارائه نکردن اشتباه است و این ترس شاید برخاسته از جنس هنر خود ما باشد.
جدا از خلاقیت و ذوق درونی، پژوهش و تحصیل چقدر میتواند دراین مسیر به جوانان کمک کند؟
از دیدگاه من موسیقی دو بخش است بخش نخست ذوق و غریزه است که من در ۱۴ سالگی تجربه کردم، بخش دیگر آن تحصیل و پژوهش است و هردومکمل یکدیگرند. اگر یک نفرپژوهش را دنبال کند از غریزه باز میماند و اگر غریزهاش را دنبال کند آموختن در او آرام آرام فروکش خواهد کرد. اگرحال جامعهام خوب باشد غریزه خوب در من میجوشد و اگربد باشد بالعکس عمل میکند. چرا امروزه کار خوب نمیشنویم برای اینکه حال جامعه خوب نیست. اگر امروز یک نفر آمد کاری ساخت یا شعری گفت و مورد توجه قرار گرفت و به قول معروف هیت شد باید به زمانه شک کرد. مگر امروز شاعران بزرگی چون ابتهاج، کدکنی و بهمنی در قید حیات نیستند پس چرا از دل این جامعه شعری درنمی آید تا حال جامعه را خوب کند! به این دلیل که این هنرمندان به جامعه متصل هستند و این همان غریزه هنرمند است.
بعد از انقلاب هم موسیقی شرایط نابسامانی داشت اما با وجود این مسائل هنرمندانی بودند که همراه با مردم و جامعه حرکت کردند این در حالی است که شرایط امروز فرهنگ و هنر مملکت ما نسبت به گذشته بسیار متفاوت و بهتر شده است و امکانات بسیاری برای نسل جوان فراهم است اما اغلب هنرمندان نسل امروز تنها یک گوشه نشستهاند و ساز خود را میزنند؟
بله قبول دارم آن زمان حال جامعه خوب نبود اما یک هیجان خاصی وجود داشت آن زمان مشکلات جامعه سیاسی و اجتماعی بود اما امروز جامعه مشکل مالی دارد. یعنی اگر نوازندهای پول نداشته باشد نمیتواند ازخانه به سالن تمرین برود، اگرآهنگساز وضعیت مالی خوبی نداشته باشد نمیتواند استودیو بگیرد و آهنگ ضبط کند یا یک نویسنده نمیتواند کتابش را منتشر کند این یعنی از بین رفتن انگیزه ها؛آن زمان مجبوری به هر طریقی و با هر تلاشی کارکنی تا پول به دست آوری وناخودآگاه از مسیر اصلی که دوستش داشتی خارج میشوی و چارهای نیست. مشکل ما هنرمندان سقوط مارکت موسیقی است. مردم ما برای خرید یک آلبوم موسیقی هزینه نمیکنند چون کپی رایت نیست.آن دوران جامعه هیجان داشت و همه از رأی خود میگفتند و استاد شجریان یک آهنگ میخواند روی آن موج هیجان مینشست اما امروزه هیچ هیجان وانگیزهای نیست. با مرور فضاهای مجازی چون صفحات اینستاگرام تنها آمار مرگ و میر از کرونا یا قیمت دلار را میبینیم و شوک زده میشویم. این خبرها چه هیجانی دارد؟ متأسفانه باید بگویم حال جامعه امروز ما چندان خوب نیست.
بهگفته شما با آنکه درجامعه هیچ هیجانی وجود ندارد با این حال ردپایی از مشکلات جامعه در ادبیات و سینما دیده میشود و هنرمندان و نویسندگان به معضلات و مشکلات مردم میپردازند و آن را روی پردههای سینما و صحنه تئاتر یا جلد کتاب خود میآورند اما در موسیقی این مسائل به ندرت مورد توجه قرار گرفته است؟
در حال حاضر تعداد تولیدکنندگان آثارموسیقی کاهش پیدا کرده است در حالی که تعداد نوازندگان ما بیشتر و بیشتر شده است و تعداد استودیوها هم افزایش پیدا کرده و تقریباً زمان همه هم پراست و خروجی کارها هم بسیار اما شنوندهای وجود ندارد به این دلیل که مخاطب، آثارموسیقی که از وزارت ارشاد و تلویزیون مجوز گرفته و پخش میشود را دنبال نمیکند و خوراک موسیقاییاش را از اینستاگرام و تلگرام که فاقد کیفیت است تأمین میکند که از نظر من فاسد است چون درست ساخته و پرداخته نشده و سازنده آن آرتیست نیست اما چون تصاویری همراه آن میبیند که در تلویزیون مجوز پخش ندارد گرایش به فضاهای مجازی پیدا میکند. یک زمان اگر کسی بهدنبال شهرت و معروف شدن بود تلاش میکرد به تلویزیون راه پیدا کند و مجری یا خواننده میشد اما امروزه نگاه میکنند چه کسی در اینستاگرام معروف یا به قول معروف شاخ شده و آن شخص را به تلویزیون میبرند.
مشکل امروز هنرمندان جوان ما این است که میخواهند با یک کار نامتعارف معروف شوند و تعداد افرادی که بهدنبال موسیقی وهنر جدی هستند محدود شده است اما هر خلاقیتی مورد پذیرش جامعه ما نیست. نوآوری معیار و اندازهای دارد؛ خود من نیز بهدنبال تجربههای بیشترم اما اگراز آن میزان تعریف شده فاصله بگیرم از ریشه فرهنگ و هنر کشورم جدا میشوم. از یک سو نه فشار و نه نظارتی روی فضای مجازی است و از سوی دیگر حساسیتهایی که در تلویزیون و ارشاد وجود دارد موجب شده این سختگیری از فضاهای مجازی بروزکند ونتیجه آن میشود تتلو و این قسمت تأسف بار موسیقی ما است. ما برای فضای مجازی تربیت نشدهایم و این فضاها برای جهان سومیها نیست چرا که فرهنگ استفاده از آن را نمیدانیم. موسیقی ما نیاز به رسانه دارد و نداشتن آن موجب شده دراین سالها ضربه بسیاری بخورد اگر رسانه داشتیم موسیقی خوب از بد تفکیک میشد. این روزها خواننده تراز اول مملکت ما چارهای ندارد کارش را دراینستاگرام منتشر کند اما آیا آقای یانی موسیقیدان و پیانیست معروف جهان خبر اثرتازهاش را در اینستاگرام منتشر میکند؟ من براین نظرم اگربعد ازانقلاب یکسری ازموسیقیها خیلی خوب شنیده شد به این علت بود که گذاشتند مردم از صداوسیما بشنوند و فضای مجازی و ماهوارهای نبود اما امروز با یک دکمه همه چیزتمام است.
برگردیم بهکارهایی که این روزها مشغول انجام آن هستید، پروژهایی در همکاری با آقای شمس لنگرودی شاعر شناخته شده کشورمان. در مورد این همکاری کمی توضیح دهید؟
حدوداً ۷ سال پیش استاد لنگرودی روی یکی ازکارهایم با نام «کجاست خانه باد» مقدمهای نوشته بودند که بسیار دوست داشتم و این موضوع سبب شد با کارهای ایشان بیشتر آشنا شوم. آقای لنگرودی تنها یک شاعر نیستند هرگاه صحبت میکنند گویا فرهنگ به سخن آمده است، سالها کار پژوهش انجام دادهاند و با موسیقی بسیارعجین هستند.از آن روز به بعد این آشنایی و دوستی بیشتر شد تا آنجا که دراین فکربودم یک مجموعه آلبوم موسیقی با دکلمه ایشان منتشر کنم که متوجه شدم پیشتر کار شده بنابراین تصمیم گرفتم با بهره بردن از اشعار خودشان ملودی بسازم.تا کنون نزدیک به سه کار تولید شده که دواثر با عنوان «نوروز منی تو»و«الون» (به معنای الان) منتشر شده است. پیرو کنجکاوی هایم و تجربه بیشتر تصمیم گرفتم چون خود ایشان هم گیلکی هستند یک کار با گویش و خوانش گیلکی منتشر کنیم که عطر و بوی خاص خود را دارد. درواقع دوست داشتم بدانم موسیقی من بر زبان و گویشهای دیگر چه تجربهای خواهد داشت! البته همیشه باز بودن پایان کار برایم جذابیت خاصی دارد و این کار تجربه خوبی بود و علاقهمند هستم همچنان ادامه داشته باشد.
با توجه به حس نوگرایی و تجربههای متفاوت که در شما همچنان دیده میشود چه چشماندازی از پیمان خازنی خواهیم داشت؟
ریشه همه اتفاقات درزبان است درواقع زبان پیچیدهترین و پیشرفتهترین تکنولوژی جهان است اگربتوانم هنرم را به زبان متصل کنم و برپایه زبان نگاه دارم و این فصل مشترک در آثارم وجود داشته باشد میتوانم همیشه به روزباشم وهمیشه منبعی برای استخراج دارم حتی در طول تاریخ. بهنظر من هنرمندانی توانستهاند خود را در طول تاریخ حفظ کنند که متصل به ریشه زبان بودند. این روزها مدتی است که موسیقی جهان را دنبال میکنم و میبینیم مخاطب گستردهای را شامل میشود اما فرهنگ ما بهخاطر زبان فارسی مشخصه محدودی دارد و برای وسعت میدان ارائهام، چارهای ندارم که بهسمت مدیومهای جهانی حرکت کنم اگر بخواهم روی اشعار ایرانی با صدای موسیقی سنتی کار کنم همچنان در آن حصار ماندهام.
اما دراین سالها موزیسینهای ایرانی توانستهاند با تلفیق سازها و خلق یک موسیقی فیوژن یا نواختن سازهای اصیل، ایران را به دنیا معرفی کنند، حتی اجرای موسیقیهای بیکلام چون نوازندگی استادان کیهان کلهر و حسین علیزاده این قابلیت و توانایی را به اثبات رسانده است.
خود من نیز تجربه کاری موسیقی تلفیقی را داشتهام اما بازهم تأکید دارم موسیقی ایرانی درفرهنگ جهان، تنها یک اقلیت پرقدمت است و این اقلیت را بیشتر پژوهشگران میشناسند و فرهنگ ما برای جهانی شدن درکوچه بنبست به سرمیبرد.
البته میتوانیم با خرده فرهنگ هایمان آرام آرام به جلو حرکت کنیم اما با پتانسیل حال حاضر قابلیت شناساندن ومعرفی به جهانیان تقریباً غیرممکن است و باید به شکل تلفیقی به جلوحرکت کرد.استاد کیهان کلهردرکنار گروه بزرگ نوازندگان جاده ابریشم توانست کمانچه ایرانی را معرفی کند، اما آیا کیهان کلهر به تنهایی میتواند فرهنگ خود را معرفی کند؟ این مشکل ما است هرچند کشورهایی چون آلمان، چین و روسیه هم این مشکل را دارند. ما باید مرزهایمان را برداریم ولی این کار صورت نمیگیرد چرا که ذاتاً سنتگرا هستیم.
نکته دیگر حمایتهای دولتی است مسئولان فرهنگی باید قبول کنند اگرنگاه مثبت و حمایتی برسر موسیقی نباشد موسیقی ما نمیتواند جهانی شود. اگر امروز سینمای ما توانست جایزه اسکار را از آن خود کند از طریق همکاری و حمایتهای مسئولان جمهوری اسلامی ایران بوده است اما برای موسیقی تا به امروز حمایتی نبوده و نیست و تا دلنگرانی و حمایت حکومت یک کشور نباشد موسیقی آن فرهنگ بدرستی شنیده نمیشود.مسئولان باید مبلغ فرهنگمان باشند و نگاه مهربان تری به موسیقی داشته باشند. بهعنوان مثال استاد علیزاده توان بیهمتا دارد اما زمانی که جایزه شوالیه فرانسه را به ایشان دادند قبول نکرد و گفت باید حکومت خودم ازمن حمایت کند وفضایی به وجود آورد.
تکنولوژی درجهان امروز چقدر در هنر و نسل نو ظهور موسیقی تأثیرگذار بوده است؟
تکنولوژی میتواند هم موفق عمل کند و هم ضربه بزند. تکنولوژی و نرم افزارهای جدید در موسیقی از یک سو امکانات خوبی در اختیار مردم و هنرمند قرار میدهد و ایدههای ذهنی بسرعت شکل میگیرد اما از یک سو عاطفه و هنر را از بین میبرد و هنرمند باهوش کسی است که بتواند از تکنولوژی استفاده درست داشته باشد تا کمترین آسیب به عاطفه و احساس هنری اش وارد شود.
از پروژه سازشهری که این روزها مشغول به انجام آن هستید کمی توضیح دهید؟
موسیقی ازهسته درون خود خارج شده و به شهر آمده است و دراینجا هنر بینا رشتهای شکل گرفته است و درواقع راه فراری از تکرار و یکنواختی است. هدف از این کار بر اساس ایده یک شهرساز شکل گرفته است. خانم آستیاژ ضیایی فعال حوزه شهر و طراح ساز شهری «سروستان» هستند و آشنا با حوزه موسیقی و در اجرای این پرفورمنسِ که ایده ایشان بود بسیار کمک کردند.درابتدا انجام این کار برای من غریب بود و موضوع آن نصب یک سازه آهنی در فضای عمومی شهر است.
طرح نخست براساس زیگورات چغازنبیل بود که درفرهنگسرای نیاوران رونمایی شد و یکسال در حیاط اصلی قرار داشت و مورد استقبال قرار گرفت. هدف اصلی از اجرای سازهای شهری در فضاهای عمومی در ایران آشنا کردن شهروندان با صداها و الگوهای ریتمیک و سازهای مختلفی است که شاید کمتر در زندگی روزمره شهروندان ایرانی نقش برجستهای داشته باشند.
و سؤال آخر؛ چشمانداز شما از آینده موسیقی ایران چیست؟
دورنمای موسیقی ایران خوب است اما حال این روزهایش خوب نیست! امروز حال موسیقی بدتر از همیشه است و اگر بخواهیم موسیقی را چون درختی تصور کنیم برگهایش در حال ریختن است و شاید شاخههایش هم در حال شکسته شدن باشد ولی خب نقطه جذابش ریشه مستحکمش است که با این مشکلات ضربه پذیر نیست. من به آینده خوش بین هستم فقط امیدوارم این شرایط باعث از بین رفتن انگیزه و پژمرده شدن هنرمندان این روزها نشود.
ارسال دیدگاه