بچههای بازیگوش، بچههای گوشیباز
تهران (پانا) - مرتضی مجدفر در این مقاله به بررسی تفاوت سرگرمیهای کودکان دیروز و امروز میپردازد و برای رفع معضل گوشیبازی در کودکان راهکار ارائه میدهد.
از گذشته دور تاکنون عدهای معتقدند با پایان فصل تابستان و رونق گرفتن دوباره مدارس، از میزان بازیگوشـی بچهها کاسته میشود و آنها به اصطلاح «تخته قاپو» میشوند، برای درس خوانـدن در خانـههـا اتـراق و سـر در گریبان درس فرو میکنند؛ ولی از قرار، زمانه بد جوری عوض شده است.
قدیم ندیمها بازیگوش به بچههایی اطلاق میشد که از دمدمهای خروسخوان صبح، بهویـژه تابسـتانهـا، یـا از خانه بیرون میزدند یا در خانه به انواع و اقسام شیطنتهای معمول آن دوران دست میزدند. نوع بازیگوشـیهـا هم بسته به فرهنگ محل، جنسیت بچهها و فصلهای سال متفاوت بود. اگر اندکی دورتر، قـاب بـازی و پـرداختن به بازیهای بومی و فولکلوریک معمول بود، مدتی بعد فوتبال در زمینهای خاکی یا گل کوچیک در زمـینهـای آسفالت محلی جایگزین آن شد و اندکی بعد، سینما رفتن عصرگاهی و حضور در کلوپهـای ورزشـی و تفریحـی جای آنها را گرفت. البته ممکـن اسـت بگوییـد همـه ایـن مثـالهـا، پسـرانه اسـت. بلـه، کـاملاً درسـت اسـت.
عروسکبازی و خالهبازیهای دخترانه، لیلی و میهمـانی دادنهـای نیمچـه واقعـی و سـاختگی بـا مینیـاتوری از خوراکیها مانند سیب و پرتقالی که به ده- دوازده قاچ و فال جدا از هم تقسیم شده بودنـد و نیـز معلـم بـازی بـا پوششی شبیه به خانممعلمهای واقعی و سعی در رفتن به جلد معلمهایی کـه بیشـتر دوستشـان مـیداشـتند، از بازیهایی بود که دختران بازیگوش، در سالهایی که دیگر پشت سر گذاشتهایم، لااقل بیشتر از پسـران، روزگـار خود را با آنها سپری میکردند.
اگر چه بسیاری از بازیها و غرقشدنهای کودکانه دختران و پسران ما، از دید بزرگترها بازیگوشی و نوعی کـار غیرآموزشی و نامحترم تلقی میشد، ولی به دلیل تنوعی کـه در ایـن بـازیهـای کودکانـه بـه چشـم مـیخـورد، میتوانستیم شاهد رشد حوزههای گوناگونی از گستره تواناییهای رشدی و استعدادی بچهها باشیم. اگر بعضـی از این بازیها، کودکان ما را به رشد شناختی میرساندند، برخی دیگر رشد جسمانی- حرکتی و بعضـی دیگـر رشـد عاطفی و روانی آنها را به ارمغان میآوردند، ضـمن ایـن کـه غالبـاً ایـن بـازیهـا، در سـپهر جامعـهای صـورت میگرفت که از قبل آن، رشد اجتماعی قابل توجهی نصیب بچهها میشد و البته اگر چه در ایـن میـان، از دیـد برخی اولیا، حتی خواندن کتابهای غیر درسی، نقاشیکشیدنهای متنوع و ساخت وساز کاردسـتیهـای خلاقانـه در تابستان و در سال تحصیلی هم بازیگوشی خوانده میشد، و از این کودکـان مـیخواسـتند: «بـه جـای ایـن بازیگوشیها به درس و مشقشان بپردازند»، ولی واقعیت این بود که این قبیل کارها، نه تنهـا در معنـای واقعـی خود، بازیگوشی نبود، بلکه اقداماتی بـود بـرای توسـعه مهـارتهـای رشـدی و اسـتعدادهای متنـوع کودکـان و نوجوانان.
این بازیها و از دید تعدادی از اولیا بازیگوشیها، باعث میشد فرزندان ما بـه طـور متـوازن رشـد و جنبـههـای گوناگونی از حیات اجتماعی را تجربه کنند و به اندوختههای زیسته خود بیفزایند.
سالهای سال، این نوع بازیهای متداول بازیگوشمآبانه را پشت سر گذاشتیم و در گذر زمـان، تکنولـوژیهـای نوین، زندگی ما را درنوردیدند و با محصولات متنوع خود، رنگ و بوی دیگـری بـه روزگارمـان دادنـد. بـه تـدریج بچههای بازیگوش، گوشیباز شدند و تکیهکلام ما که دیگر خود دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشـته و پــای در جــای اولیایمــان گذاشــته بــودیم، تغییــر یافــت: «بچــه جــان! ایــن قــدر گوشــی بــازی نکــن!»
اگر بازیگوشیهای پیشین، گستره قابل توجهی از مهـارتهـا و توانمنـدیهـای رشـدی، از جملـه مهـارتهـای اجتماعی، ارتباطات گروهی و کـنشهـا و پـویشهـای اجتمـاعی را نصـیب کودکـان و نوجوانـانمـان مـیکـرد، گوشیبازی، غالباً آنان را منزوی، تکرو، سر در بالین و محدود به دادههای موجود در گوشی کـرد. درسـت اسـت گوشیبازی از بسیاری جهات، دارای اطلاعات، سرگرمیها و مطالـب دانشـی مهمـی اسـت و بـه طـور فزاینـدهای میتواند دانش و مهارتهای شناختی و حتی زبانآموزی کودکان و نوجوانانمان را رشد دهد، ولی بازدارنده رشـد جسمانی- حرکتی و حتی در برخی موارد رشد عاطفی- روانی آنها نیز میشـود؛ و ایـن بـه غیـر از آسـیبهـای احتمالی فراوانی است که میتواند به رشد اخلاقی- معنوی فرزندان ما وارد کند.
گوشیبازها مهاجرند یا بومی؟
عدهای از متخصصان فناوری اطلاعات، با بهرهگیـری از تمثیـل بومیـان سرخپوسـت آمریکـا و مهـاجرانی کـه بـا کریستف کلمب این سرزمین را کشف کردند، میگویند کودکان و نوجوانان امـروز، بومیـان دنیای دیجیتالانـد، و پدران و مادران، مهاجرانی که برای مثال، ابعاد گوناگون و متنوع دنیای IT را از بومیان آموختهاند.
گوشیبازی، برخلاف بازیگوشی، محدود به زمان نیست، فضـای خاصـی نمـیطلبـد، ظـاهراً پـدر و مـادر نگـران نیستند که فرزندشان دور از آنهاست، چون در دو قدمی آنها و درون اتاق یـا در نهایـت سـاختمانی اسـت کـه آنها خود نیز در آن جا هستند. ابزار گوشیبازی، یک تلفن همراه، تبلت، لبتاب یا رایانهای اسـت کـه احیانـاً بـه اینترنت نیز متصل است.
کودک و نوجوانی که به بازیگوشی میپرداخـت، بـه طـور مسـتمر از پـدر و مـادر خـود نهیـب مـیشـنید کـه: بازیگوشی نکن! ولی کودک و نوجوان گوشیباز، اغلب پدر و مادر خـود را همـراه مـیبینـد؛ والـدینی کـه خـود گوشیبازتر از فرزندانشان شدهاند و لحظهای گوشی از دستشان رها نمیشود. چنین پـدر و مـادری، بـا چـه رویـی و چگونـه خواهنـد توانسـت فرزندان خود و دانشآموزان کلاسهای درس ما را از گوشیبازی منع کنند؟!
چه باید کرد؟!
گوشیبازی آفت زمانه ماست، چالش هزاره سوم است، معضل تربیتی امروز خانوادههاست، رنجی است که اکنـون چند صباحی است با ما همراه شـده اسـت. گوشـی بـازی مشـکل اسـت، اگـر بتـوانیم آن را بـه مسـئله تبـدیل و تهدیدهای موجود در آن را به فرصت تبدیل کنیم، خواهیم توانست این بحران را به راحتی مدیریت کنیم. اگر مـا نتوانیم گوشیبازی را حذف کنیم، به دلیل ارتباط مستمری که با خانوادهها داریم، میتوانیم آن را محدود کنـیم.
راهکارهایی که در ادامه ارائه میشوند، روشهای سادهای برای احیای لذتهای فراموش شده و همراهـی توأمـان مدرسه، خانواده و دانشآموزان با این لذتها برای دور ساختن کودکان و نوجوانان از گوشیبازی است:
راهکارهایی برای محدودکردن گوشی بازی
برخی از روشهایی که در زیر ارائه میشود در وهله اول برای خود ما در مقام آموزشکاران صحنه عمل و در وهلـه بعدی برای ارائه به پدران و مادران دانشآموزانمان در نشستهای مدرسهای است:
* در نشستها و میهمانیهای خانوادگی، به افراد تذکر دهیم گوشـیبـازی نکننـد و از بزرگترهـای فامیـل بخواهیم بر این موضوع نظارت داشته باشند. حتی دیـده شـده اسـت در برخـی خـانوادههـا، بـه توصـیه صاحبخانه، یکی از بزرگترهای فامیل، گوشیهای میهمانان را در محلی جمعآوری و در پایـان میهمـانی به آنان بازمیگرداند.
* برای استفاده همه از تلفن همراه، تبلت، رایانه و ... در منزل ساعت تعیین کنیم و خود بـیش از همـه بـه آن پایبند باشیم.
* ترتیبی اتخاذ کنیم که کودکانمان به طور مرتب پدربزرگها و مادربزرگهای خود را ببینند و شـرایطی ایجاد کنیم که سنت قصهگوییهای فولکلوریک، خاطرهگویی و بیان خاطرات کودکانمـان از سوی آن هـا پابرجا بماند. همچنین ایجاد موقعیتی که بچهها با پدربزرگها و مادربزرگهای خود بازی کنند، بهتـرین حالات برای دور ساختن بچهها از گوشیبازی است.
* سنت بردن بچهها به مساجد، زیارتگاهها و اماکن فرهنگی- مذهبی را زنـده نگـه داریـم . حضـور در ایـن مکانها - البته اگر با برنامهریزیهای جذاب از طرف مدیران آنها نیز همراه باشد- لذتهای جدیـدی را نصیب فرزندانمان خواهد کرد که به طور قطع در گوشیبازی یافت نمیشود.
* یک دفتر ۱۰۰ یا ۲۰۰ برگ برای خود و فرزندانمان تهیه کنیم و با هم قرار بگذاریم کارهایی را کـه هـر روز انجام میدهیم، درآن دفتر بنویسیم. ممکن است خود ما برای نوشتن دفتر خـاطرات، انگیـزه داشـته باشیم، ولی بهتر است در مورد فرزندانمان از برخی انگیزانندهها اسـتفاده کنـیم. در ایـن صـورت آن هـا کمکم به این فکر میافتند که کارهای مثبتی انجام دهند تـا چیـزی بـرای نوشـتن در دفتـر و دریافـت انگیزانندهها داشته باشند.
* دریک باشگاه ورزشی عضو شویم. باشگاههای زیادی برای انواع ورزشها نامنویسی میکنند. یکـی از ایـن باشگاههای معتبر را شناسایی کنیم که به والدین و فرزندان خـدمات تو أمـان مـیدهنـد و از مزایـای آن برای خود و فرزندانمان بهره مند شویم. این کار موجب بـالا بـردن سـلامت جسـمی و روانـی، افـزایش مهارتهای اجتماعی ارتباطی میشود.
* هیچ چیز بدتر از بزرگ کردن یک فرزند راحتطلب نیست کـه همـه چیـز او را والـدینش در اختیـارش میگذارند. کودک باید یاد بگیرد که برای موفقیت، تلاش لازم است و همچنین قـدر و ارزش پـولی را کـه پدر و مادرش به دست میآورند، بداند. متناسب با جنسیت و شرایط سنی، یک کـار داخـل منـزل بـرای فرزندمان در نظر بگیریم و ترتیبی اتخاد کنیم تا بابت ایـن کـار، حتـی دسـتمزد هـم دریافـت کنـد تـا احساس بیحوصلگی و بیانگیزگی به او دست ندهد.
* عکاسی هنرخوبی است و امروزه در اغلب خانهها، به غیر از تلفنهای همراه و تبلتهـا، دوربـین عکاسـی نیز پیدا میشود. اگر در منزل دوربین عکاسی داریم، همراه با فرزندانمان طرز کار با آن را بیاموزیم و بـه طور مشترک به عکاسی از سوژههای گوناگون بپردازیم. عکاسی کردن میتواند به افزایش دقت، تمرکـز و نیز گسترش دایرة تفکر و دید ما و فرزندانمان نسبت به محیط اطراف کمک زیادی کند.
* آشپزی کردن، یکی از مفرحترین راهها برای دور شـدن از گوشـی بـازی اسـت. لازم نیسـت آشـپزی بلـد باشیم. فقط کافی است دست به کار شویم و با هر چیزی که دم دستمان هست، یـک غـذای خوشـمزه (شاید هم بدمزه!) درست کنیم. در این راه، آشپزی خانوادگی، لذت کار را چند برابر خواهد کرد.
* میهمان یار مهربان باشیم. خودمان دائم کتاب بخوانیم وکتابهای مورد علاقه فرزنـدانمـان را نیـز تهیـه کنیم. در ژاپن پدران و مادران با انگیزشهایی که از سوی واحدهای آموزشی ایجـاد مـیشـود، موظفنـد سالانه ۲۰ کتاب را مطالعه کنند. این رقم برای معلمان و دانـش آمـوزان سـالی ۵۲ کتـاب اسـت، یعنـی خواندن هفتهای یک کتاب!
* با هم به کتابفروشی، نمایشگاه کتاب، سینما، کنسرت موسیقی، تئاتر و یا کلاس هنری بـرویم. رفـتن بـه یک کتابفروشی، بازدید از یک نمایشگاه کتاب، عضویت درکتابخانه عمومی محـل، دیـدار از یـک گـالری عکس، بازدید از یک موزه، حضور در یک کنسرت موسیقی، رفـتن بـه سـینما و دیـدن فـیلم در فضـای لذتبخش و اختصاصی سینما، نشستن در پای صحبت یک هنرمند صنایع دسـت ی کـه هنـرش در حـال فراموشی است، دیدار با یک خواننده سنتی(برای مثال عاشیق در آذربایجان، بخشـی در تـرکمن صـحرا، دوتارنواز در خراسان) و مواردی از این دست، روشهایی برای فرار از گوشیبازی است، به شـرط ایـن کـه تمام وقتمان در این قبیل بازدیدها، باز با فیلمگرفتن که نوع دیگری از گوشیبازی است، سپری نشود.
* در کلاسهای هنری حاضر شویم. اگر فرزندانمان علاقهمند به هنرخاصی هستند یا اسـتعدادی درزمینـه نقاشی، طراحی، خوشنویسی، موسیقی و دیگر هنرها دارند، حتماً آنها را دراین کلاسها ثبتنـام کنـیم و اجازه دهیم استعدادهای درونیشان شکوفا شود. آنها را تشویق به ادامۀ کـارکنیم و البتـه انتظـار هـم نداشته باشیم با ثبتنام دریک کلاس، مهارت زیادی در آن رشته به دست آورند. همین اندازه که بچهها به هنر، از هر نوعی که باشد، علاقه نشان دهند،کافی است.
* لااقل یک زبان خارجی یاد بگیریم. یادگیری یک زبان خـا رجی را بـرای فرزنـدان مـان تبـدیل بـه نـوعی آموزش اجباری نکنیم، بلکه این کار را برایشان یک تفریح بدانیم. کافی است نسبت به فوایـد یـادگیری یک زبان خارجی آگاهی پیدا کنند؛ بدون شک علاقه آنها به مرور بیشترخواهد شد. اگربچهها احسـاس کنند این یادگیری به نوعی تکرار همان درسهای مدرسهای است، ممکن اسـت مقاومـت نشـان دهنـد.
همچنین اگر بچهها احساس کنند که ما در وجودشـان بـه دنبـال تجلـی آرزوهـای بربادرفتـه خودمـان هستیم، از حضور در چنین کلاسهایی طفره خواهند رفت.
* داستان بنویسیم. خودمان داستان بنویسیم یا تمرین داستان نوشتن کنیم - حتی اگر داستاننویسی بلـد نباشیم، داستان که خواندهایم- و ازفرزندانمان بخواهیم هفتهای یک داستان کوتاه بنویسند. آنها را بـه انجام این کار تشویق کنیم. حتی میتوانیم سوژه بدهیم و بگوییم در مورد این اتفـاق یـا درمـورد آینـدة خودشان داستان بنویسند. آنها را وادار به فکرکردن کنیم و همراه با یکدیگر در منزل کارگـاه تفکـر راه بیندازیم. در این کارگاه، فرزندان را از نظرذهنی درگیر کنیم تا با کنار هم قرار دادن وقایع و اتفاقاتی کـه در موردشان بحث کردهایم، بیندیشند و در نهایت، آنها را با مهـارت درکنـار هـم قـرار دهنـد و بـالاخره داستانی را به وجود بیاورند.
* تمام موزههای شهر و سپس کشورمان را بگردیم. بسیاری از مردم یک شهر، حتی تمامی موزههای شـهر خودشان را بازدید نکردهاند؛ چه برسد به بازدیـد از مـوزه هـای سـایر شـهرهای کشورشـان و نیـز سـایر کشورها. بازدید از موزه، هم یک تفریح است و هم میتواند تجربهای جالب، مفید و آموزنـده باشـد . مـوزه جایی برای آشنایی با فرهنگها و تاریخ گذشتگان و معاصران است.
* به فرزندانمان یاد بدهیم و با او همراه شویم تا با استفاده ازچوب، حصیر، کاغذ شابلن خیاطی، چسـب و چند متر نخ، یک بادبادک زیبا بسازد. بعد دراولین حضور بیرون ازخانه، درمکـان هـای مناسـب آن را بـه آسمان بفرستیم و از داشتن روزی خاطرهانگیز و پرهیجان لذت ببـریم . بـه جـز سـاخت یـک بادبـادک، ساخت کاردستیهای دیگر هم میتواند ضـمن تقویـت خلاقیـت و افـزایش اعتمـاد بـه نفـس بچـه هـا، مهارتهای دیگرشان را نیز بیشتر کند. ازفرزندانمان بخواهیم با مقواها، کاغذها، جعبههـا و سـایرلوازم و وسایلی که لازم ندارند و به کار نمیآینـد، کاردسـتی تهیـه کننـد و از وسـایلی کـه مـیسـازند در اتـاق خودشان استفاده کنند یا به دوستانشان هدیه بدهند.
* بازیهای بومی - محلی را احیا کنیم. ایام حضور در پارکها، تفرجگاههـای بیـرون شـهر، مسـافرتهـای خانوادگی، اردوگاهها و ... مکانهای مناسبی برای این قبیل کارها هستند.
چند راهکار خیلی سادهتر
به غیر از روشهایی که ذکر شد، راهکارهای خیلی سادة زیر هم میتواند شما و فرزندان تان را از گوشیبـازی بـه دور کند:
* روزنامههای باطله را خیس کنید، با آنها گلولههای کاغذی درست کنید و گلولهها را به طرف سـبدهای پلاستیکی پرتاب کنید. این کار به غیر از جنبه سرگرمکنندهاش، برای کودکان سالهای اول دبستان، به نوعی آموزش درس دیکته و برطرف کنندة اختلالات یادگیری در نوشتن نیز هست.
* با توپهای کوچکی که قابلیت فشرده شدن و برگشتن به حالت قبل را دارند، بازی کنید.
* برخی خطکشها روی خودشان شکلهای گونـاگونی ماننـد دایـره، مربـع، مسـتطیل و ... دارنـد . از ایـنژشابلونها برای کشیدن شکلهای هندسی و تقاطع دادن آن هـا اسـتفاده کنیـد و شـکلهـای جدیـد و زیبایی پدید آورید.
* به دوران کودکی برگردید و با فرزندان خود، خمیربازی کنید. اگر قدری حوصله کنید، خواهید دیـد کـه ساختن توپهای کوچک، شکلهای هندسی و حیواناتی از خمیر، هنوز چه قدر لذتبخـش اسـت. البتـه اگر اسب شما شبیه بز شد، خیلی ناراحت نشوید. نخست آنکه از دوران کودکی خیلی فاصله گرفتـهایـد، دیگر اینکه لااقل برای ساعاتی از گوشیبازی دور شدهاید.
* به ورزشهای ساده و بدون ابزار روی بیاورید. شاید ورزش مچ، بـاز و بسـته کـردن انگشـتان و چـرخش گردن برای شروع کار مناسب باشد.
* کاغذی به دست بگیرید و با مداد شروع به خطخطی کردن کنید. اگر مدادهای شـما چنـد رنـگ باشـد، بهتر است. بسیاری از آثار هنری نفیس از همین خطخطی کردنها به وجود آمدهاند. همچنین میتوانید بیهدف و بدون اینکه به موضوع خاصی فکر کرده باشید، روی کاغذ شروع به نوشتن کنید. باز بسـیاری از آثار ادبی، از همین نوشتنهای بدون برنامۀ قبلی پدید میآیند.
* روی فرش با انگشت خود دایره بکشید. بعد این کار را با کشیدن دایـره روی ماسـه، آرد یـا شـکری کـه داخل یک ظرف ریختهاید، ادامه دهید. اگر ظرفتان بزرگ باشد، میتوانیـد از دایـره کشـیدن صـرف پـا فراتر بگذارید و نقاشی یا خطاطی روی ماسه را نیز امتحان کنید.
* در گوشهای از داخل آپارتمان و اگـر دارای منـزل ویلایـی هسـتید، در گوشـه ای از حیـاط خانـه،گارگاه گِلبازی راه بیندازید و علاوه بر ورز دادن به گل، به سـاختن مجسـمه گلـی بـه شـکل دسـتی نیـز روی بیاورید. اصلاً ممکن است یک وقت شرایط جور شد و گلبازی سادة خودتان را با خرید یک چرخ و ابـزار و ادوات دیگر و راهاندازی یک کورة ساده، به سفالگری و ساخت وسایل گلی تبدیل کردید. اگر کوره جور نشد، علیالحساب میتوانید از خدمات رایگان خورشیدخانم بهرهمند شوید!
* نقطهبازی کنید. بازی دوز نخودی یا سنگریزهای علم کنید. بساط اسم و فامیل راه بیندازید. مار و پلـه و منچهای قدیمی را احیا کنید. به شیوة دوران نوجوانی خود، روی کاغذ، تانکها و ادوات جنگـی یکـدیگر را از بین ببرید.
* روی یک مقوای ضخیم(کارتن) به اندازه کاغذ A۴ دو سوراخ کوچک ایجاد کرده و ایـن کـار را تـا چنـد ردیف تکرار کنید (مانند ردیف سوراخهای کفش یا کتانی). سپس بند کفش واقعی، نخ ضخیم یا کـاموای مناسب را از سوراخها رد کنید و یکبار برای کودکان، از ردیف بالا به پایین همانند بنـد کفـش ببندیـد.
حال از بچهها بخواهید بهصورت بازی، اینکار را به دفعات تکرار کنند و تـا زمـانی کـه بـه سـرعت قابـل قبولی نرسیدهاند و البته بازی برایشان کسلکننده نشده است، کار را ادامه دهند.
سخن آخر
گوشیبازی بخشی از زندگی ماست، بسیاری از اطلاعات، دانشها و مهارتها را از گوشی بـازی و گشـت وگـذار در دنیای مجازی به دست میآوریم. هدف ما، مخالفت بـا فضـاهای مجـازی و دور شـدن کامـل از دنیـای جـذاب و پرکشش موجود در گوشیهای تلفن همراه، تبلتها و رایانهها نیست، منظور ما محدود کردن این موقعیت و لـذت بردن از دیگر موقعیتهای موجود در زندگی است.
منبع: مجله رشد
ارسال دیدگاه