بازیابی سرمایه اجتماعی
محمد مهاجری*
مبارزه با کـــرونا درایران، از همـــان روزهــــای اول بـــــا چاشنی بازیهای سیاسی و جناحی آمیخته شـــد.
۱- از اواسط روز انتخابات دوم اسفند۱۳۹۸، بازار شایعات داغ شد. دولت (و نظام) متهم شدند به اینکه از مدتها قبل از ورود ویروس خطرناک آگاه شدهاند و آن را پنهان کردهاند. درست یا نادرست، تشکیک در زمان شروع ویروس کرونا و سپس تلفات آن، به حاشیهای پررنگ از متن تبدیل شد.
نه فقط فضای مجازی که رسانههای رسمی نیزوارد کارزار نشر شایعه و تردیدآفرینی در اطلاعات رسمی شدند.
یکروز تردد چند طلبه چینی حوزه علمیه جامعهالمصطفی دستاویز شایعات شد، روز دیگر آمار وحشتناک ادعایی از قربانیان در شهرهای مختلف و پس فردا اظهارنظرهای یک پزشک البته غیرمتخصص در حوزه ویروس شناسی که ایجاد وحشت میکرد، بر رسانهها نقش میبست. به اینها اضافه کنید کسانی که در رفتاری سخیف، مرگ و زندگی شهروندان را به انتخابات گره زدند و گفتند کرونا اصلاً موضوع مهمی نبوده و دولت برای اینکه مردم بترسند و در انتخابات شرکت نکنند، دقیقاً در روز اخذ رأی، کرونا را رسانهای کرده است.
جامعه ایرانی بدلایل مختلف، دوست دارد شایعات را بپروراند و بپذیرد. اصولاً یک بیماری زمینهای! در میان ما وجود دارد که پذیرشگر خبرهای نادرست و شایعات بیاساس است. اختصاص به مردمان عادی ندارد، حتی چهرههای مشهور نیز به آن مبتلایند. حالا فرض کنید همین آدمهای مشهور، دکان خود را با شایعات رونق بدهند. چه شلم شوربایی درست میشود؟
۲-دولت در میان آتش و خون جنگ روانی و بازار داغ شایعات، باید شعار «کرونا را شکست میدهیم» را به ثمر میرساند. کار سختی بود بویژه اینکه برخی میدانداران اصلی مبارزه هم گاه پایشان روی یک خبر جعلی لیز میخورد. نمونهاش خبری بود که آقای وزیربهداشت از آمادگی یک نفر برای فروش ۲۰۰میلیون ماسک به قیمتی گزاف داد. مرد اول میدان جنگ، گرچه زود، پای خود را از معرکه بیرون کشید، اما حاشیههایش تا چندین روز، تنور مخالفان را داغ کرد. علاوه برآن یکی دو سه سخن سخنگوی وزارت بهداشت هم جنجال درست کرد. اینها در زمانی اتفاق افتاد که در زیر پوست شهر، اتفاقات خوب هم در حال رخ دادن بود. پزشکان و پرستاران و بهیاران، از جانشان مایه گذاشتند و بیتوجه به بازیهای سیاسی، جان بیماران را از لای دست و پای ویروس کرونا بیرون میکشیدند. علاوه بر آن نیروهای مسلح، شهرداریها و... با ضدعفونی کردن شهرها و توزیع اقلامی مانند ماسک و مواد بهداشتی، از یک سو دل مردم را گرم کردند و از سوی دیگر مانع تشدید بیماری شدند. خوشبختانه! انتشار کرونا در جهان غرب، باعث شد فضاسازی روانی علیه کارآمدیهای نظام جمهوری اسلامی رنگ ببازد. هجوم مردم برای تهیه دستمال کاغذی و شویندهها در کشورهای مثلاً متمدن و نیز آمار بالای تلفات، نشان داد واقعیتهای دنیای صنعتی با آنچه سالهاست نشانمان میدهند متفاوت است. آنقدر متفاوت که حرفها و مواضع ترامپ، به مضحکه عام و خاص تبدیل شد و...
۳-مبارزه با کرونا در کشور ما بهدلیل دیگری هم سخت بود. تحریمهایی که امریکا به منظور تحت تأثیر قراردادن مغز استخوان اقتصاد ایران طراحی کرده بود، آزاردهنده مینمود. باوجود شعارهای حقوق بشرمآبانه، حتی دارو هم از گیتهای تحریم رد نشد و ناجوانمردی و سبعیت دولت ترامپ، روی زشتش را به ایران وجهان نشان داد.
نظام، اما زانو نزد. تقریباً همه آنچه که میتوانست پای کار آورد و نتیجه این تلاش، بازیابی بخش قابل اعتنایی از سرمایه اجتماعی بود که در سالهای اخیر بدلایل مختلف، آسیب دیده بود. این یک پدیده خوشحالکننده است که اعتماد شهروندان به مسئولان برگردد و تقویت شود. بررسی افکار عمومی هم نشان میدهد چنین واقعیتی بهطور نسبی در حال تقویت است، هرچند که مثلاً فلان بازیگر سیاسی همه مشکلش این باشد که چرا مثلاً ستاد مقابله با کرونا، جلساتش هفتهای یک روز است یا رئیسش فلانی است و بهمانی نیست.
۴-انتخابات مجلس یازدهم تمام شده و نمایندگان منتخب، برای جایگزینی با مجلس دهمیها لحظه شماری میکنند. آنها در حالی بر صندلیهای سبزتکیه میزنند که هم فضای سلامت و هم فضای سیاست، کرونازده است. دو راهبرد کاملاً روشن در برابر آنهاست. نخست اینکه مشارکت ضعیف و آرای نه چندان بالای خود را با هوشیاری به یک سرمایه اجتماعی تبدیل کنند و موفقیت نسبی نظام در کنترل کرونا را بهانهای برای افزایش مقبولیت خود قرار دهند و دوم اینکه از هم اینک وارد بازی سیاسی ملالآوری نشوند که بخواهند با رفتارهای تند، روی اعصاب مردم راه بروند و مثلاً از الان دیگ انتخابات ۱۴۰۰ را هم بزنند. انتخاب هر یک از این دو راهبرد با مجلس یازدهمیهاو لیدرهای بیرونی آنهاست. انتخاب هر یک از دو روش، یک نتیجه بیشتر نخواهد داشت: «هرکسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کِشت.»
*روزنامهنگار
منبع: ایران
ارسال دیدگاه