در حاشیه روز جهانی آزادی مطبوعات
بهروز بهزادی*
کمتر کسی است که حداقل یک مرتبهای این جمله مشهور را نشنیده باشد که: «مطبوعات رکن چهارم دموکراسی است.» بخش مهمی از عرصه رسانه که بنای آن حرکت جوامع به سوی دموکرات شدن هر چه بیشتر و از سویی نظارت بر عملکرد مسئولان و برنامه ریزان آنهاست.
هرچند که مطبوعات کشورمان هنوز تا دستیابی به این میزان از اثرگذاری فاصله بسیاری دارند و دلیل آن هم ناگفته پیداست که به خط قرمزهایی باز میگردد که گریبان فعالان این عرصه را گرفته است. طی چهل سال اخیر مطبوعات کشورمان فراز و نشیب بسیاری را پشت سرگذاشته، علیرغم آزادی قابل توجهی که رسانههای ایرانی در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب از آن برخوردار شدند این اتفاق به مرور روندی نزولی پیدا کرد. نگاهی هرچند گذرا به تاریخ مطبوعات کشورمان در اواخر دهه پنجاه که مقارن با انقلاب شده کافی ست تا ببینید که روزنامهها با تیراژهای میلیونی منتشر شده و محبوبیت بسیاری هم میان مردم یافته بودند.
هرچند که برخورداری از آن سطح آزادی دائمی نبود و روزنامهنگاران رفتهرفته با محدودیتهای مختلفی روبهرو شدند؛ این روند بعد از تعطیلی یکباره تعداد قابل توجهی از روزنامهها در دولت اصلاحات شدت بیشتری پیدا کرد تا به شرایط فعلی رسید. تردیدی نیست که رسانه و بویژه مطبوعات از چه قدرتی برخوردار است؛ اما مسأله مهمی که نباید فراموش کرد محدودیتهایی ست که مانع ارتباط آنان با مخاطبان میشود. اینکه اعتماد مردم ما به روزنامههای کشور کم شده است و در عوض متمایل به رسانههای آن سوی مرز شدهاند اتفاق عجیبی نیست و بهجهت وجود همین خط قرمزهاست. اغلبمان هنوز آن روزگاری که مردم قبل از خرید روزنامه مورد نظر خود از خیر خواندن تیتر روزنامههای چیده شده به روی دکه روزنامه فروشیها هم نمیگذشتند را به یاد داریم.
اما حالا کافی ست نگاهی به مطالب اغلب روزنامهها داشته باشیم تا ببینیم که عمده تفاوت آنها تنها در تیترهاست وگرنه خود مطالب فرق چندانی با یکدیگر ندارند. من تقصیر این اتفاق را چندان متوجه اهالی مطبوعات نمیدانم؛ این شرایط و بیاعتماد شدن مردم در نتیجه فرهنگ اشتباهی ست که به امروز و دیروزمان هم محدود نمیشود. فقدان روحیه نقدپذیری، فرهنگ اشتباهی ست که از گذشتههای دور گریبانمان را گرفته و محدود به امروز و دیروز هم نمیشود و غلبه چنین نگاهی بر تفکرات سیاستمداران هم منجر به پررنگ شدن هرچه بیشتر خط قرمزها شده است. ای کاش تا بیش از این فرصت برای بازگرداندن اعتماد مردم به مطبوعات از دست نرفته مسئولان قدرت تحمل نقدپذیری خود را بالاتر ببرند و بفهمند که نقد به معنای براندازی نیست. اینکه کشور همسایه دست به راهاندازی شبکهای فارسی زبان با بودجهای آنچنانی زده که از سر دلسوزی برای من و شمای ایرانی نیست؛ اگر از این اندک زمان باقی هم استفاده نکنیم آنان جریان خبری را به نفع خود هدایت میکنند. تحت تأثیر محدودیتهای پیش روی مطبوعات و از سویی شرایط نابسامانی که بر اقتصاد نشریات سایه افکنده روزنامه نگاران کشورمان با کمترین میزان حقوق کار میکنند و همین شده که اغلب آنها به ناچار چند شغله شدهاند و قادر به صرف زمان کافی برای انتشار مطالب خود نیستند.
سازندگی مملکت در گرو آزادی کامل مطبوعات است. با وجود آنکه برای مدیران مطبوعات ما نه از نظر مالی و نه از نظر ایده رمق چندانی باقی نمانده اما من بهعنوان فردی که سالهای بسیاری از عمرش در این عرصه صرف شده هنوز ناامید نشدهام. حتی در همین شرایط نابسامان فعلی مطبوعات هنوز امید بسیاری به روزنامه نگاران با استعدادی دارم که در نشریات مختلف مشغول فعالیت هستند؛ جوانان علاقهمندی که تردید ندارم اگر دست و پای آنان را نبندند چیزی کمتر از روزنامه نگاران مشهور جهانی ندارند و میدانم که برخلاف همه گفتههای ناامیدانه بالاخره شرایط رو به بهبودی میرود. مسئولان مطبوعات را به حال خود بگذارند، دست از برخی محدودیتها بردارند و اجازه بدهند که روزنامهها و دیگر نشریات چاپیمان در رقابت با یکدیگر برای بازگرداندن اعتماد به مردم تلاش کنند؛ هر چند که خواه ناخواه برخی از روزنامهها ورشکست خواهند شد اما حداقل عرصه روزنامه نگاریمان به مرور به سوی مسیری خواهد رفت که برای کشور سازندگی بهدنبال خواهد داشت.
*روزنامهنگار
منبع: ایران
ارسال دیدگاه