در گفتگو با زن جوانی که در خرمآباد مبتلا به کرونا شده عنوان شد:
انتظار نداشتم کرونایی شوم
به موقع برای درمان مراجعه کردم و الان در خانه قرنطینه هستم
خرمآباد(پانا) - سه لایه دستکش، دست هایش و ۲ لایه ماسک، بینی و دهانش را پوشانده بود. سرفه های خشک امانش نمی داد؛ اما در این بحبوحه؛ جوانی که چشمان معصوم یک کودک چهار ساله انتظارش را می کشید کرونایی شده بود.
عصر روز دوشنبه بود که برای تهیه دارو به داروخانه امام خمینی(ره) میدان استانداری خرم آباد رفتم، باران می بارید. همه مردم سعی داشتند برای در امان ماندن از باران به پناهگاهی پناه ببرند.
داروخانه امام به دلیل ورودی وسیعی که داشت محلی برای افراد بسیاری شده بود. به داخل رفتم، کمی در صف منتظر ماندم که خانمی جوان با نایلونی که محتویاتش معلوم بود وارد شد.
لباس فرم مخصوص بیماران بستری شده در نایلون بود. خودش هم سه لایه دستکش یکبار مصرف پوشیده بود و ۲لایه ماسک به دهان و بینی اش زده بود.
بدون اینکه به صف انتظار توجهی کند خود را به پیشخوان رساند و کارت درمانش را به متصدی داروخانه نشان داد و گفت: "من کرونایی مثبت هستم این هم کارت درمانم، داروهایم را زودتر بدهید تا کمتر در این مکان بمانم".
متصدی داروخانه بدون فوت وقت کارش را انجام داد و افراد حاضر در داروخانه که متوجه بیماری او شده بودند با حداقل فاصله ممکن از او کنارگیری کردند و سکوت معناداری فضا را پر کرد.
خانم جوان که متوجه رفتار دیگران شد با لحنی آرام خطاب به متصدی ادامه داد: "شرایطم را درک کنید، یک هفته است که کودک چهارساله ام را فقط از طریق تماس تصویری دیده ام، تنها، در خانه قرنطینه هستم".
در میان صحبت هایش سرفه های خشک امانش نمی داد و به همین دلیل در این فاصله چند بار بیرون رفت و برگشت و با وجود ۲ لایه ماسک باز هم صورت خود را میان دستانش پنهان میکرد.
کارش که تمام شد وسایلش را از روی زمین برداشت و رفت. به دنبالش رفتم با یک عذرخواهی مانع حرکت او شدم. ابتدا فکر می کرد از روی کنجکاوی می خواهم سوال بپرسم؛ اما زمانی که کارت خبرنگاری خود را نشان دادم قانع شد و توانستم با او کمی صحبت کنم.
او درخواست کرد که نامش نباید رسانه ای شود. ۳۲ سال داشت. از او پرسیدم از چه زمانی متوجه شدی به کرونا مبتلا هستی. او پاسخ داد: حدود ۱۰ روز پیش وقتی به خانه برگشتم احساس بدن درد داشتم و سرفه و عطسه امانم نمیداد که فکر می کردم حساسیت فصلی باشد. اصلا انتظار نداشتم کرونایی شوم. همیشه فکر می کردم کرونا برای دیگران است؛ اما فردای آن روز که به پزشک مراجعه کردم در نهایت ناباوری به من گفت علایم کرونا دارم و باید به بیمارستان مراجعه کنم.
او در ادامه در خصوص ساعت های دلهرهآور تا رسیدن نتیجه آزمایشش گفت: دکتر نامه ای به بیمارستان نوشت که باید تحت مراقبت باشم. به بیمارستان شهدای عشایر مراجعه کردم چون معرفی نامه داشتم به صورت اورژانسی سی تی اسکن شدم. در تمام مدتی که منتظر جواب سی تی اسکن بودم دلهره جانم را گرفته بود. کور سوی امیدی برای خودم نگه داشته بودم که شاید خبری از کرونا نباشد، فکر به همسر و فرزندم به یک میزان، اضطراب و امید را در دلم بیشتر می کرد؛ اما انتظار تمام شد. تیر خلاص زده شد، کرونایی شده بودم.
او در پاسخ به اینکه آیا در بیمارستان هم بستری شدی گفت: پزشک بیمارستان با دیدن جواب سی تی اسکن گفت: خوشبختانه به موقع مراجعه کردی؛ اما باید تحت مراقبت باشی، نمی توان بهراحتی در معابر رفت و آمد کنی. چون تمام ریه هایت درگیر نشده؛ نیازی به قرنطینه نداری؛ اما باید در خانه تنها بمانی و همسر و فرزندت به مکانی دیگر منتقل شوند. تمام اعضای خانواده هم برای تست کرونا به بیمارستان مراجعه کنند. در نهایت همه تست دادند و در بیم و امیدهای چشم انتظاری برای اعلام نتیجه آزمایش خوشبختانه آنها مبتلا نشده بودند و من هم پس از پنج روز بستری، امروز با دستور پزشک ترخیص شده ام.
این بیمار در ادامه در خصوص رفتار پرسنل بیمارستان با یک کرونایی عنوان کرد: بیشتر از رفتار پرستاران، لباس مخصوص پیشگیری از کرونایی که بر تن داشتند جلب توجه می کرد. این لباس دلهره را افزایش می داد.
این زن جوان مبتلا به کرونا ویروس؛ در مورد رفتار همسر و بستگانش در مقابل این بیماری بیان کرد: همسر و فرزندم پس از اینکه تست آنها منفی اعلام شد مجبور به ترک خانه شدند و تاکنون هم با خانواده همسرم زندگی می کنند. با اطلاع رسانی به موقع و اطلاعات دقیق از ویروس کرونا که در جامعه منتشر شد همه می دانند که این بیماری طول درمان دارد و قرار نیست کسی که کرونایی شده تا ابد کرونایی بماند، اما همه از من فرار می کنند.
او در پاسخ به اینکه چرا الان خارج از قرنطینه است گفت: تازه ترخیص شده ام. برای تهیه دارو به داروخانه مراجعه کردم. همسر و فرزندم هم خانه را ترک کردند. قرار نیست هر که کرونا داشته باشد دیگر در خیابان تردد نکند، ویروس کرونا باعث عفونتهای تنفسی از یک سرماخوردگی ساده تا بیماری های حاد میشود که خداروشکر من حاد نیستم.
برای رفتن عجله داشت و بیشتر از این نتوانستم با او هم صحبت شوم. شاید از جامعه ترسیده بود و می خواست هر چه زودتر به خلوت و تنهایی خانه اش پناه ببرد. شاید هم سنگینی قضاوت حاضران در داروخانه را همچنان احساس می کرد، اما هر چه بود به طور قطع با امید به آینده قدم برمی داشت تا بار دیگر فرزند دلبندش را در آغوش بگیرد و با مهر و محبت در را به روی همسرش بگشاید.
طبق گفته کارشناسان، ۸۰ درصد مبتلایان بدون درمان خاصی بهبود پیدا میکنند.
ارسال دیدگاه