گزارش میدانی از مراکز شبه خانواده در بهزیستی

آرامش کوتاه در پناهگاه موقت

تهران (پانا) - اگرچه خانواده مهم‌ترین و مؤثرترین نهاد اجتماعی برای پرورش کودکان به‌شمار می‌آید، اما همواره کودکانی هستند که به‌دلایل مختلف ناگزیر به جدایی از خانواده اند. تخریب نظام خانواده یا بی‌سر و سامان بودن کارکرد مهم‌ترین نهاد اجتماعی به‌دلیل نداشتن صلاحیت اخلاقی والدین، فقر و فحشا یا آلوده بودن والدین به مواد مخدر به سادگی مهر نداشتن سرپرست مؤثر را بر پیشانی کودکان می‌کوبد و آنها را با رأی قاضی دادگستری راهی مراکز شبانه‌روزی می‌کند.

کد مطلب: ۱۰۲۵۳۸۳
لینک کوتاه کپی شد
آرامش کوتاه در پناهگاه موقت

به‌گزارش ایران، حضور کودکان بد سرپرست در جامعه موضوعی نیست که مربوط به جامعه امروزی باشد بلکه دردی است که از دیرباز بیشتر جوامع بشری را مبتلا کرده است. در کشور ما پیش از انقلاب، این کودکان در نوانخانه‌ها و پرورشگاه‌ها نگهداری می‌شدند، اما پس از انقلاب، ۶۶۰ مرکز شبه خانواده با هدف حفظ کودکان بدسرپرست از گرفتاری در دام آسیب‌های اجتماعی و بزهکاری تأسیس شد تا شرایط رشد صحیح اجتماعی، عاطفی و فرهنگی این کودکان فراهم شود.
در حقیقت فلسفه تأسیس مراکز شبه خانواده، شبیه‌سازی نهاد خانواده برای کودکان است تا آنها با حضور در این ساختار حمایتی سرپرستی امکان برقراری ارتباطات صمیمانه و عاطفی با سرپرستان خود را بیابند و با قرار گرفتن در فرآیند جامعه‌پذیری به رشد اجتماعی مطلوب دست یابند. اما این مهم تا چه حد عملی شده است.

جدایی از پدر تلخ‌ترین خاطره‌ام بود
روزبه یکی از همین بچه هاست که از ۵ سالگی قدم در یکی ازمراکز شبه خانواده بهزیستی گذاشته است. مددکاران در حالی او را از پدرش جدا کردند که بدنش علاوه‌بر کبودی با آتش سیگار سوخته بود اما حالا با گذشت ۷ سال از آن روز، او تلخ‌ترین خاطره‌اش را لحظه جدایی از پدر عنوان می‌کند.
روزبه می‌گوید: مادرم را به یاد ندارم پدرم می‌گفت یکی دو سال بعد از به‌دنیا آمدن من برای همیشه رفت. درد تنهایی و خماری پدرم را آزار می‌داد من‌هم که شیطنت می‌کردم، کنترلش را از دست می‌داد و کتکم می‌زد، اما او مرا دوست داشت. بعد از اینکه حالش بهتر می‌شد سعی می‌کرد از دلم در بیاورد. برایم بستنی و آدامس می‌خرید. یک‌بار برایم یک جفت دمپایی سبز خرید که همه بچه‌های کوچه به آن حسودی می‌کردند.

او مرکز شبه خانواده را جای بدی نمی‌داند اما فکر می‌کند خانه با وجود کتک‌های پدر دوست داشتنی‌تر است. چون آنجا حداقل یکی هست که از صمیم قلب دوستت بدارد، حتی اگر بلد نباشد دوست داشتنش را نشان دهد. فرهاد هم یکی دیگر از همین پسرهاست که دست تقدیر او را راهی مرکز شبه خانواده کرده، خیلی تمایل به صحبت ندارد اما کمی فکر می‌کند و می‌گوید: حرف دل را باید زد، همراه پدر و برادر بزرگم گدایی می‌کردم. اوایلش برایم جالب بود و با علاقه همراه‌شان می‌رفتم. وقتی از مردم پول می‌گرفتم خیلی خوشحال می‌شدم اما اوضاع خوب پیش نرفت و کم‌کم درآمدم کم شد. پدرم هر شب بعد از شمردن پول هایم مرا کتک می‌زد. یکبار آنقدر مرا کتک زد که دستم شکست. با همان دست شکسته سرچهارراه‌ها گدایی می‌کردم. دل مردم برایم می‌سوخت و درآمدم خوب شده بود. اما با بازکردن گچ دستم دوباره همان آش و همان کاسه. پدرم می‌خواست دوباره دستم را بشکند که از خانه فرار کردم.

چند روزی در خیابان‌ها آواره بودم تا اینکه یک نفر از سر دلسوزی مرا به کلانتری تحویل داد و از آنجا هم راهی یک شبانه‌روزی شدم. چند روز بعد هم به مرکز دیگری منتقل شدم. آنجا یک دوست پیدا کردم خیلی باهم صمیمی شدیم. اما یکسال بعد ما را از هم جدا کردند. به اجبار هرکداممان را به یک مرکز فرستاند. او تنها دوست صمیمی من بود. بعد از او دیگر دوستی به آن خوبی پیدا نکردم. البته اینجا هم بچه‌ها خوبند اما چند تا از بچه ها دوست دارند برای بقیه قلدری کنند به‌خاطر همین بعضی وقت‌ها دعواست و کمتر می‌شه با کسی صمیمی شد.

رها اما دختری است که در مرکز شبه خانواده‌ای در تهران زندگی می‌کند. او رابطه‌ای صمیمانه با مددکارانش دارد و می‌گوید: آنها برایم مانند مادرند و همه تلاش شان را می‌کنند تا کمبودی نداشته باشیم. اما واقعیت این است که شبانه‌روزی با همه مزیت‌هایی که دارد هیچ‌وقت خانه خود آدم نمی‌شود. زندگی اینجا کمی سخت است. با وجود محبت‌های مددکاران بیشتر بچه‌ها آرزو می‌کنند والدین‌شان روزی بیایند و آنها را به خانه ببرند. من‌که تا همین چند ماه پیش هم فکر می‌کردم یک‌روز آنها به سراغم می‌آیند اما.... می‌خندد و می‌گوید: آرزو بر جوانان عیب نیست.
رها تا چند ماه دیگر مرکز را ترک می‌کند و تصمیم دارد به همراه یکی از دوستانش با مبلغی که بهزیستی به آنها کمک می‌کند خانه‌ای را اجاره کند و مستقل شود. او حضور در مرکز را تنها راه نجات خود از نگون بختی می‌داند، اما تصور روشنی هم از آینده خود ندارد. نگران است با مبلغی که از بهزیستی می‌گیرد نتواند مشکلاتش را حل کند.

زندگی گروهی تنش‌های خاص خود را دارد
این مسائل در حالی مطرح می‌شود که برخی از مسئولان مراکز شبه خانواده هم آنها را تأیید می‌کنند. حقیقت این است که کودکان بدون سرپرست مؤثر در معرض بزه‌دیدگی و ارتکاب بزه قرار دارند. از این‌رو باید نهادهای حمایتی نیازهای آموزشی، بهداشت جسمی و همچنین بهداشت روانی و عاطفی آنها را تأمین کنند اما در این مسیر همواره ناملایمات و سختی‌هایی وجود دارد.
مجیدی مسئول یکی از این مراکز است. او مشکلات مراکز شبه خانواده را چنین بیان می‌کند: زندگی گروهی تنش‌های خاص خودش را دارد. چرا که این کودکان از خانواده‌های مختلف و فرهنگ‌های متفاوت در کنار هم قرار می‌گیرند و قطعاً در برخی موارد اختلاف نظر دارند. متأسفانه گاهی این اختلاف نظرها و تشنج‌هایی که به‌دنبال آن پیش می‌آید، شرایط زندگی را برای کودکان سخت می‌کند.
او در ادامه به جابه‌جایی مکرر مدیران مراکز شبه خانواده اشاره می‌کند و می‌گوید: متأسفانه مدیر مراکز معمولاً دو سه سال یکبار عوض می‌شوند. جابه‌جایی مدیر به معنای تغییر سبک مدیریت مرکز است. این تغییرات، رفتار و عملکرد مددکاران را هم تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. نتیجه این اقدامات دوگانگی و تضاد شخصیتی و رفتاری کودکان و نوجوانان مراکز شبه خانواده است.
البته ما شاهد پرورش نخبگان بسیاری در این مراکز بوده‌ایم، یکی از قهرمانان المپیک و ورزشکاران سرشناس روزی در این مراکز زندگی می‌‌کردند.

مجیدی تأکید می‌کند: بچه‌های این دوره و زمانه خیلی باهوش و خلاقند. آنها بی‌توجهی و محبت‌های ظاهری را درک می‌کنند. یکی از آنها که مدام با بچه‌های دیگر درگیر می‌شد دلیل رفتارش را نداشتن همدم و مراقبی دلسوخته عنوان کرد و به من گفت مادرم معلم است و پدرم کارمند یک شرکت معتبر اما هرکدام از آنها بعد از جدایی مرا رها کردند و رفتند سراغ زندگی خودشان. اینجا جای من نیست من که پدر و مادر دارم چرا باید اینجا باشم. او ادامه می‌دهد: متأسفانه تصمیم‌گیری برخی از قضات جوان در چنین پرونده‌هایی جای تأمل دارد چرا که تصمیم‌گیری در مورد نحوه زندگی و آینده کودکان بدسرپرست نیازمند بررسی‌های همه جانبه است.
خانم بقایی هم مسئول مرکزی دیگر است که او هم از شتاب زدگی اورژانس اجتماعی در سلب حضانت از والدین انتقاد می‌کند. او می‌گوید: متأسفانه گاهی دیده می‌شود که برای همه بچه‌ها یک نسخه می‌پیچند.

این مسئول تأکید می‌کند: بسیاری از این کودکان به‌دلیل فقر رها می‌شوند. برخی از اقوام نیز به‌دلیل همین فقر حاضر به نگهداری از آنها نمی‌شوند این در حالی است که هر کودک در مرکز شبه خانواده ۳ الی ۵ میلیون تومان هزینه دارد. به‌نظر من اگر نیمی از این پول به خانواده یا اقوام دارای صلاحیت آنها پرداخت شود می‌توان شرایط حضور آنها در میان اعضای خانواده را فراهم کرد. چراکه حضور در یک خانواده منسجم بیش از یک مرکز شبه خانواده ایده‌آل بهداشت روانی کودک را تأمین می‌کند. البته برخی از قوانین هم باعث شده که برخی از اقوام متقاضی نگهداری کودکان هم مدت‌ها در نوبت بمانند. اگر این موضوع حل شود شرایط بهتری را می‌توان برای آنها متصور بود.
خانم بقایی همچنین به نیاز کودکان به خانواده اشاره می‌کند و می‌گوید: درست است که بسیاری از این خانواده‌ها صلاحیت نگهداری از فرزند خود را ندارند اما کودک با همه این اوصاف پدر و مادر خود را دوست دارد و درک بدسرپرستی برای او سخت است. ای کاش برای حفظ کودک در خانواده و آموزش والدین و حتی فراهم کردن امکانات ساده نگهداری کودک توسط والدین بیشتر تلاش شود.

این مدیر ادامه می‌دهد: موضوع دیگر فشار روحی و روانی است که برای این کودکان به‌دنبال چشم انتظاری ملاقات پدر و مادر یا حتی پدر بزرگ و مادربزرگ به‌وجود می‌آید. کودکان بدسرپرست از نظر روحی و عاطفی نیازمند ملاقات با پدر و مادرخود هستند. در شرایط فعلی این والدین برای دیدار فرزندانشان اقدام نمی‌کنند چرا که این موضوع آنقدر‌ها برایشان مهم نیست که سختی مراجعه به دادگاه را تحمل کنند و حکم قضایی بگیرند. ای کاش شرایط به گونه‌ای تغییر کند که این قبیل والدین بتوانند بدون حکم قاضی و در حضور مددکار با کودکان خود ملاقات داشته باشند.

اولویت مصلحت کودک است
حبیب‌الله مسعودی فرید، معاون اجتماعی سازمان بهزیستی کل کشور درخصوص رویکرد اورژانس اجتماعی می‌گوید: خوشبختانه درسال‌های اخیر رویکرد اورژانس اجتماعی از رویکردی غیرفعال به‌نوعی نیمه‌فعال تبدیل شده است. دیگر اقدامات حمایتی این سازمان پس از بروز اتفاق و آسیب دیدگی کودکان آغاز نمی‌شود و در همه ساعات شبانه‌روز نیروهای سازمان در تهران و سایر شهرستان‌ها از طریق خط ۱۲۳ در جریان خشونت‌ها بخصوص کودک آزاری قرار می‌گیرند و بلافاصله پس از دریافت گزارش اقدامات لازم صورت می‌گیرد.
او با تأکید بر اینکه طبق قانون کودک آزاری جرم است و هر کس که مطلع می‌شود باید وقوع آن را اطلاع دهد بیان می‌کند: بیشتر تماس‌های ما در حوزه کودک آزاری از سوی همسایه‌ها و اطرافیان کودک صورت می‌گیرد اما باید تأکید کنم که در مواجهه با کودک آزاری تأکید ما گرفتن کودک از خانواده نیست بلکه تأکید بر مدیریت مورد است به این معنا که با وجود اینکه رویکرد ما خانواده محور است اما صلاح کودک در اولویت است.

مسعودی‌فرید ادامه می‌دهد: با توجه به شرایط کودک اولین رویکرد ما بازگرداندن کودک به خانواده است اگر این امکان وجود نداشت تحویل کودک به خانواده جایگزین دائم و امین موقت در اولویت قرار می‌گیرد. درنهایت نیز مراکز شبه خانواده راهکار نجات کودک از آسیب دیدگی است.
معــاون اجتــماعی بهــزیســتی می‌گوید: مددکاران باید آموزش‌های بیشتری ببینند اما حقیقت این است که آنها براساس پروتکل‌های تأیید شده اقدام می‌کنند نه برای افزایش بیلان کاری اورژانس اجتماعی یا خالی کردن یا پرکردن مراکز شبه خانواده. او همچنین درخصوص تعویض مکرر مدیران مراکز می‌گوید: در مورد شیرخوارگاه‌ها تغییر رئیس شیرخوارگاه تنها با تأیید ستاد دفتر کودکان و نوجوانان امکان پذیر است اما در مورد مراکز شبه خانواده این هیأت امنا است که رئیس مرکز را تعیین می‌کند البته تأیید صلاحیت این افراد برعهده سازمان بهزیستی است.

به‌گفته دکتر فرید، سیاست اصلی سازمان بهزیستی عدم تغییر مربیان است. مربیان ارتباطی تنگاتنگ با کودکان این مراکز دارند از این‌رو برای حفظ این گنجینه عاطفی در موردجابه‌جایی آنها تا جایی که ممکن است سخت‌گیری می‌شود. همچنین هیچ مربی بدون تأیید بهزیستی شهرستان نمی‌تواند وارد این مراکز شود.
معاون اجتماعی بهزیستی اظهار می‌کند: مراکز شبه خانواده برای چند گروه سنی دسته‌بندی شده‌اند. اما با توجه به اینکه تأمین سلامت روانی کودکان در اولویت است این امکان را فراهم کرده‌ایم که مراکزی که مثلاً از کودکان ۳ تا ۶ سال نگهداری می‌کنند درصورت تمایل و اعلام درخواست مجوز تأسیس مرکز ۷ تا ۱۲ سال را نیز دریافت کنند تا در مکانی دیگر از این کودکان که به یکدیگر خو گرفته‌اند نگهداری کرده و مانع جدایی آنها از یکدیگر شوند. حتی برای مراکزی هم که خواهر و برادری در آنها حضور داشتند مجوز حضور دختران در یک طبقه و پسران در طبقه‌ای دیگر صادر شده تا خواهر و برادر از یکدیگر جدا نشوند.

او خاطرنشان می‌کند: اولویت این است که هیچ فرزندی در مراکز شبه خانواده حضور نداشته باشد و در کنار خانواده خود زندگی کند. در شرایطی که والدین صلاحیت نگهداری از فرزند را ندارند حضور فرزند بد سرپرست در خانواده‌های جایگزین(مادر بزرگ، عمو، خاله و...) نسبت به مراکز شبه خانواده ارجحیت دارد. برای تسهیل شرایط حضور کودکان در کنار خانواده‌هایی که مشکلات مالی دارند یا خانواده‌های جایگزین، یارانه امداد پرداخت می‌شود. این مبلغ تا ماه گذشته کمتر از یارانه فرزندان مراکز شبه خانواده و در حدود ۳۷۰ هزار تومان بود اما در راستای سیاست‌های پذیرش هر چه بیشتر فرزندان در خانواده‌های جایگزین، با رشد
۷۶ درصدی با مبلغ یارانه فرزندان در مراکز شبه خانواده برابر شده و به ۶۵۰ هزار تومان می‌رسد. همچنین مبلغ یارانه فرزندان ۱۲ تا ۱۸ سال نیز از ۴۲۰ هزار تومان به ۷۵۰ هزار تومان رسیده است. مطالعات جهانی نشان می‌دهد حضور یک کودک در خانواده از نظر اقتصادی هزینه‌ای در حدود یک سوم هزینه حضور او در مراکز شبه خانواده را دارد. به همین دلیل رویکرد بهزیستی و همچنین خیرین این است که شرایط برای حضور کودکان در کنار والدین دارای صلاحیت مهیا شود تا آنها از مزایای زندگی در یک خانواده منسجم برخوردار شوند.

او همچنین بر لزوم آموزش مهارت‌های زندگی به فرزندان تحت پوشش بهزیستی، تأکید کرده و می‌افزاید: باید شرایطی برای فرزندان مراکز شبه خانواده فراهم شود که ضمن کسب مهارت‌های اجتماعی شرایط ورود به جامعه را به‌دست آورند. رسیدن به سن ۱۸ سالگی قطعاً به معنای کسب آمادگی ورود به جامعه نیست و این فرزندان می‌توانند تا زمان کسب این مهارت‌ها در مراکز بمانند.چه بسا که هم‌اکنون هم دختران و پسران زیادی تا سن ۲۰ و ۲۱سالگی هم در این مراکز می‌مانند. البته برای رفع این مسأله ایده مراکز آماده‌سازی بعد از ۱۸ سال وجود دارد. این مراکز مانند پانسیون هستند و فرزندان بهزیستی پس از خروج از شبه خانواده می‌توانند ۴ یا ۵ سال در این پانسیون‌ها اقامت داشته باشند تا شرایط ورود به جامعه را به‌دست بیاورند.
مراکز آماده‌سازی هم‌اکنون در چند شهرستان توسط خیرین تأسیس شده و فعالیت می‌کنند اما امیدواریم این مراکز بزودی فراگیر شوند و در همه شهرستان‌ها فعالیت کنند. نگرانی و دغدغه ما در بهزیستی این است که فرزندان شبه خانواده پس از خروج از مرکز بدون هدایت و نظارت دچار آسیب شوند از این‌رو تلاش می‌کنیم با کمک خیرین تا زمان کسب مهارت لازم ازآنها حمایت کنیم.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار