در هر شرایط مادر بودن
تهران (پانا) - در دنیایی که بیمعرفتی ذات بیتغییرش شده، مادرانی وجود دارند که روز و شب خود را در خانهای به نام سالمندان میگذارنند، خانهای که شاید آنها را از خانههایشان دور کرده، اما مهر مادریشان را از آنان نگرفته است.
بهگزارش ایسنا، مادران، در نایاب روزگار امروزند. فرشتههایی که هرروزشان با قد کشیدن فرزندانشان گذشت. انسانهایی که صبوری دست مایه هرروزشان است.
مادر که باشی، زندگی را از دید مادرانه مینگری، برای هر کودکی دل میسوزانی، خانواده برایت مهمترین میشود و تمام زندگیت در یک کلمه خلاصه میشود و آن، مهربانی است.
انگار نه انگار که تا دیروز دخترکی سر به هوا بودی که حتی از پس زندگی خودت نیز برنیامدی. امروز اما دیگر خودت را فراموش کردهای و تمام وجودت شده خانواده. انگار آجرهای نفس هر کدام از اعضای خانواده روی هم چیده شده و تن نازنینت را تشکیل دادهاند.
زندگی از دریچه دید یک مادر، درست همان حسی است که بدون نفس خانواده نمیتوانی روزگار بگذرانی. درست همانند کسی که بر روی تخت بیمارستان دراز کشیده و به اکسیژن نیازمند است. وقتی با هر گریه فرزندت بیشتر از چشمان او اشک میریزی، وقتی در لبخند فرزندت محو میشوی و انگار تو بیش از او خوشحالی، وقتی برای آینده کودکت حتی بیشتر از خود او نگرانی، اینها همه یک معنی میدهد و تنها در قاموس یک نفر توجیهپذیر است و آن، مادر است.
زندگی مادرانه برای مادر هیچگاه تمام نمیشود. حتی اگر مادر در حصاری از روزهای سخت زندگی و در خانهای به نام خانه سالمندان اسیر باشد.
به بهانه روز مادر اینبار سوژهام مادران میشوند اما نه انگار آنها سوژه تمام زندگی هستند. به خانه سالمندان قدم میگذارم. چون آنجا را نمیشناختم برایم بسیار ناآشنا بود، پلهها را باتردید بالا میروم. به سالن که میرسم پیرزنی با دستهای لرزان و پاهای لرزانتر با واکر در حال رفتن است و این اولاین منظره از این خانه است. خانهای به نام سالمند. جلوتر میروم در هر اتاقی تعدادی از بانوان دراز کشیده بودند. رنگ دیوارهای اتاق روشن بود، اما غمی تاریک بر پهنه دیوارهای اتاق نشسته بود.
مادرانی بیقرار و دلشکسته از روزگار که لبخندشان را از من دریغ نمیکردند، گویی فرزند آنان بودم و با دخترشان هیچ تفاوتی نداشتم. برایم دعایی میخواندند و مهری از سر لطف که با هیچ چیز قابل معاوضه نبود.
پیرزنی آن طرفتر به من شیرینی تعارف میکند، اما انگار اینجا هیچچیز از گلویم پایین نمیرود، حتی شیرینی روز مادر! غم ناباورانه اینجا مرا در سکوتی غمگین فرومیبرد که روزها با من خواهد بود. غم مادرانه اینجا تمام قلبت را فرامیگیرد، زنانی که یک عمر دویدهاند برای خانواده و امروز هیچکس برای آنان ندوید.
نازنین صمیمی، مسئول فنی خانه سالمندان امید بیرجند اظهار کرد: خانه سالمندان امید در مهرماه ۹۵ با دو سالمند بیرجندی کار خود را آغاز کرد.
او افزود: پس از آن با مکاتباتی که بهزیستی بیرجند با بهزیستی مشهد انجام داد، حدود ۱۵ سالمند بانو و آقا تحویل این هتل شدند که این خود باعث شد که از آن پس تعدادی از سالمندان بیرجندی و بومی منطقه از روستاهای اطراف و شهرستانهای حومه نظیر طبس، بشرویه، فردوس و سربیشه به بیرجند آمده و پذیرش شوند.
مسئول فنی خانه سالمندان امید بیان کرد: خانه سالمندان امید دارای بخشهای آزمایشگاه، کاردرمانی، گفتاردرمانی، فیزیوتراپی، خانه ورزش، اتاق پرستاری، اتاق قرنظینه، سلف سرویس، اتاقهای سوئیت است.
صمیمی اظهار کرد: در صورت نیاز سالمند به اعزام به بیمارستان سرویس مجهز در مرکز مستقر است و سالمندان تمامی خدمات بهزیستی را دریافت میکنند.
او با بیان اینکه در صورت نیاز سالمند به پزشک متخصص به مطب آنها اعزام میشود، افزود: در حالحاضر در بخش مادران ۳۳ سالمند با دو مددیار خانم در این آسایشگاه زندگی میکنند.
مسئول فنی خانه سالمندان امید بیان کرد: کمسنترین سالمند متولد سال ۶۴ و بهدلیل اختلالات جسمی و حرکتی در این مرکز زندگی میکند و مسنترین سالمند متولد سال ۱۳۰۳ است.
صمیمی یادآور شد: از بدو شروع به کار خانه سالمندان، تعدادی از سالمندان ترخیص شده و به آغوش خانواده بازگشتند.
زندگی اینجا در میان این هیاهوی سکوت هنوز هم ادامه دارد، وقتی مادری نفس میکشد، زندگی با تمام وجود نبض دارد. نبضی از جنس نگرانی، حتی اگر تو درکش نکنی.
مادری واژهای نیست که با گذر زمان فراموش شود. این ویژگی یک احساس زودگذر نیست، احساسی از جنس زندگی است که جالب است حتی با مرگ مادر نیز از بین نمیرود. یک مادر حتی پس از عروج از دنیا نیز همواره همراه فرزندش است، به خرفهایش گوش میدهد و مراقب اوست، مادر همیشه جایی در پشت سرت مراقب است تا زمین نخوری. این احساس و این لطفی که از سوی خداست را باید قدر دانست.
ارسال دیدگاه