سعید معیدفر، جامعه‌شناس در تحلیل مصرف‌زدگی جامعه ایران می‌گوید:

پرداخت یارانه رفتار مردم را عوض کرده است

آیا شرایط تحریم و محدود شدن درآمد کشورمان می‌تواند در تغییر رفتارهای ما به‌ویژه در شیوه مصرف منابع موثر واقع شود؟

تهران (پانا) - در چرخه معیوبی گرفتار شده‌ایم که همه‌‌چیز را به هم ریخته است. به‌نظرم فقط در یک صورت می‌توان به بهبود الگوی مصرف امیدوار بود؛ اینکه واقعا در یک شرایط خاصی گرفتار شویم که نه راه پیش داشته باشیم و نه راه پس.»

کد مطلب: ۱۰۰۸۷۴۳
لینک کوتاه کپی شد
پرداخت یارانه رفتار مردم را عوض کرده است

به‌گزارش اعتماد، اگر این حرف را مبنا قرار دهیم باید امیدوار باشیم که مردم و مدیران در شرایط موجود دست به تغییراتی بزنند تا به شیوه‌هایی بازگردیم که سال‌ها مطابق با اقلیم و شرایط خاص کشور آن‌گونه زندگی می‌کردیم.

معیدفر در این‌باره توضیح می‌دهد: در گذشته مردم ما یاد می‌گرفتند که چطور با وجود محدودیت‌های طبیعی به زندگی خود ادامه دهند. مثلا در شهرهای کم‌آب و کویری مثل یزد که آب آشامیدنی در آنها به‌‌شدت کم بود، یک سبک زندگی خاص و دقیق و با مصرف بسیار بهینه آب وجود داشت. اما ما چه کردیم؟ ما با مدیریت و حکمرانی بدی که داشتیم آب را از سرچشمه زاگرس به یزد بردیم یا آب را از جایی دیگر به قم منتقل کردیم.

آقای دکتر همان‌طور که می‌دانید در کشور ما بر اساس آمار و ارقام موجود سرانه مصرف در بسیاری از موارد بالاتر از حد نرمال جهانی است. مثلا در روزهای سرد دی امسال، مصرف گاز ما در کل کشور به بیش از ۶۰۰ میلیون مترمکعب در روز رسیده است یا مصرف بنزین‌مان از خیلی از کشورهای همسطح مثل ترکیه، هند، روسیه و برزیل هم بیشتر است. از این دست مثال‌ها فراوان است. ما فقط در تهران روزانه بین ۷ تا ۹ میلیون تن زباله تولید می‌کنیم که خودش دلیلی است بر مصرف‌گرایی ایرانیان. با این حساب به‌نظر می‌رسد شکی باقی نمی‌ماند برای اینکه ایرانی‌ها مصرف‌گرا هستند. شما هم قبول دارید که شهروندان ایرانی در مجموع مصرف‌گرا هستند؟

بستگی دارد به اینکه «مصرف‌گرایی» را با چه متر و معیاری یا با کدام کشورها مقایسه کنیم؟ اگر بخواهیم خودمان را با خودمان مقایسه کنیم، واقعیت این است که وضعیت‌مان چندان هم بد نیست. ولی اگر بخواهیم خودمان را با سایر کشورها مقایسه کنیم باید اول بررسی کنیم که چه پارامترهایی در این کشورها و ما تغییر کرده که ما را به مصرف‌گرایی رسانده است؟ اگر خودمان را با کشورهایی که نفت ندارند یا از ثروت‌های طبیعی مثل انر‍ژی محرومند، مقایسه کنیم، خواهیم دید که این کشورها به‌خاطر کمبود منابعی که دارند خودشان را با شرایط موجود وفق داده‌اند. اما در مقابل از آنجایی‌که ما کشوری هستیم که از ذخایر خوبی در بخش انرژی برخورداریم، همین مساله باعث شده تا سطح زندگی و مصرف ما تحت‌تاثیر قرار گیرد. اما اگر کشورمان را با کشورهای توسعه یافته مقایسه کنیم، می‌بینیم که در بسیاری از موارد سرانه‌های مصرف ما از آنها بسیار پایین‌تر است؛ مثل مصرف بسیاری از اقلام خوراکی یا دارویی. البته در بسیاری دیگر از موارد هم شاید مصرف‌مان بیشتر از آنها باشد؛ مثل مصرف آب، گاز و بنزین.

خب چرا؟ سوال اصلی ما هم همین است.

به‌نظرم باید دلیل آن را در مناسبات اداری کشور جست‌وجو کرد. چون اصولا برای بعضی مدیران حفظ میزهای مدیران، حاضرند به مردم «باج» بدهند. دلیل آن هم واضح است، چون اداره جامعه و بقای عمر مدیران آن، مبتنی‌بر یک پدیده اجتماعی پایدار نیست. برای همین مدیران برای آنکه اداره جامعه از دست‌شان در نرود، به طرق مختلف مثل یارانه و... به شهروندان باج می‌دهند و این باج دادن باعث می‌شود تا سبک زندگی و مصرف جامعه تغییر کند و عرضه و تقاضا معنای علمی خود را از دست بدهد.

نتیجه این شیوه مدیریت هم این می‌شود که مثلا ما با بحران آب مواجهیم ولی در عوض سرانه مصرف آب شهروندان‌مان به‌شدت بالاست. در حقیقت این برهم زدن تعادل باعث می‌شود تا فاصله بین جامعه و محیط زیست، با حاکمیت و حتی خود شهروندان روزبه‌روز بیشتر و بیشتر شود و شاهد جامعه‌ای پر از تبعیض باشیم. اینها همه باعث ایجاد یک نوع ناهنجاری در تمامی ارکان زندگی و مصرف‌پذیری جامعه می‌شود.

چه جالب یعنی شما معتقدید که سیستم مدیریتی کشور باعث بروز این مصرف‌گرایی شده است؟

بله، دقیقا شما به سابقه تاریخی کشورمان نگاه کنید، در گذشته مردم ما یاد می‌گرفتند که چطور با وجود محدودیت‌های طبیعی به زندگی خود ادامه دهند. مثلا در شهرهای کم‌آب و کویری مثل یزد که آب آشامیدنی در آنها به‌شدت کم بود، یک سبک زندگی خاص و دقیق و با مصرف بسیار بهینه آب وجود داشت. اما ما چه کردیم؟ ما با مدیریت و حکمرانی بدی که داشتیم آب را از سرچشمه زاگرس به یزد بردیم یا آب را از جایی دیگر به قم منتقل کردیم. نتیجه این بی‌تدبیری افزایش جمعیت و تغییر سبک زندگی مردم این شهرها بود و اینکه ما شاهد افزایش تراکم در این شهرها هستیم. از سویی آب این شهرها را از طریق آب‌های پشت سدها تامین می‌کنیم. در واقع شهروندان بدون اینکه بدانند برای تامین این آب چه زحمات و سختی‌هایی کشیده شده، آن را در اختیارشان قرار می‌دهیم. در حالی‌که در گذشته مردم خودشان در بطن طبیعت زندگی می‌کردند و از نزدیک شاهد بودند که چقدر آب کم و نایاب است و برای همین سبک زندگی‌شان را با آن تغییر می‌دادند.

‌یعنی چقدر به نقش فرهنگ در موضوع مصرف‌گرایی اعتقادی دارید؟

من برخلاف همه که می‌خواهند تمامی مسائل را به فرهنگ ربط دهند، معتقد نیستم که این موضوع به فرهنگ ارتباطی دارد. اصلا مگر غیر از این است که فرهنگ در بستر جامعه شکل می‌گیرد؟ فرهنگ در حقیقت «معلول» است، نه «علت». برخی معتقدند که باید «فرهنگ» را با آموزش ارتقا داد؛ باید از این دوستان پرسید که در طول این سال‌ها، چقدر در این امر و ارتقای فرهنگ جامعه موفق بوده‌اند؟! به‌جای این کارها باید کاری کنیم که یک رابطه منطقی بین شهروندان و دنیای اطراف‌شان برقرار کنیم. الان بیشتر مردم نسبت به‌هم بیگانه‌اند. یعنی فردگرایی در جامعه موج می‌زند. در چنین جامعه‌ای آدم‌ها همواره با هم در رقابت هستند و حس اجتماعی و سرنوشت مشترکی ندارند. به‌جای آن، دائما در حال سبقت گرفتن از هم هستند. درست مثل وقتی که می‌خواهند با ماشین و در خیابان از هم سبقت بگیرند، در بخش‌های مصرف‌گرایی هم می‌گویند: چرا من نه؟! یعنی خودشان اولویت بر همه دارند.

مسلم است که توضیح صرفه‌جویی و مصرف بهینه برای چنین جامعه‌ای اصلا راه به‌جایی نمی‌برد.

خب، چه باید کرد؟ یعنی باید دست روی دست بگذاریم تا همه ‌چیز خودبه‌خود درست شود؟

به‌شخصه معتقدم که ما نتوانسته‌ایم در دنیای مدرن، باورهای‌مان را به‌روز و متناسب با وضعیت کنونی کنیم. برای همین در چرخه‌ای گرفتار شده‌ایم که همه‌ چیز را به‌هم ریخته است. به‌نظرم فقط در یک صورت می‌توان به بهبود الگوی مصرف امیدوار بود. اینکه واقعا در یک شرایط خاصی قرار بگیریم... آن‌وقت شاید به‌خاطر فشارها و مصیبت‌هایی که به‌ما وارد می‌شود، بخواهیم تغییری کنیم. وگرنه با این سیستم مدیریتی و این شیوه زندگی تقریبا نمی‌توان به بهبود روند مصرف‌گرایی امیدوار بود.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار