سفره‌ای کوچک، داستانی بزرگ

تبریز (پانا) - در هر سفره افطاری، داستانی نهفته است؛ این بار، سفره‌ای ساده اما سرشار از احساس، قصه‌ای از عشق و لحظات ناب را روایت می‌کند.

کد مطلب: ۱۵۵۵۸۱۱
لینک کوتاه کپی شد
سفره‌ای کوچک، داستانی بزرگ

سفره افطار یک دانش‌آموز خبرنگار، پر از سادگی و زیبایی است. در یک عصر بهاری، او با شوق و ذوق به خانه بازمی‌گردد و در انتظار لحظه‌ی افطار می‌نشیند. گوشه‌ای از اتاق، سفره‌ای کوچک پهن شده است؛ ساده اما دلنشین.

چند بشقاب با طرح مرجان روی سفره چیده شده‌اند؛ تکه‌ای پنیر، گوجه و خیار قاچ‌شده در کنار یک استکان کمرباریک چای که در نعلبکی گل‌سرخی جا خوش کرده، به این سادگی جلوه‌ای خاص بخشیده‌اند. بوی نان تازه و چای داغ در فضای اتاق می‌پیچد و آرامش را در دل او جاری می‌کند.

دانش‌آموز با دقت به جزئیات نگاه می‌کند و لحظه‌ها را در ذهنش ثبت می‌کند. او می‌نویسد و در تلاش است سادگی و زیبایی این لحظات را در واژه‌ها بگنجاند، اما چقدر سخت است توصیف چنین سادگی دل‌نشینی!

با شنیدن صدای اذان، قلمش را روی کاغذ می‌لغزاند: «تشنه‌ام... تشنه‌ی دریای رحمت الهی. با جسمی آلوده از گناه، خود را به ساحل این دریا رسانده‌ام تا در زلالی‌اش تطهیر شوم. سهم من از این ماه، همین لحظات ناب است.»

این اولین تجربه‌اش در نوشتن یک خبر است؛ تجربه‌ای که او را به آینده‌ای پر از روایت‌های تازه امیدوار می‌کند، جایی که بتواند داستان‌های بیشتری از زندگی روزمره و زیبایی‌های آن را با دیگران به اشتراک بگذارد.

حالا، در پایان این داستان، خودش را به برنج و کباب تابه‌ای که در میان سادگی سفره می‌درخشند، مهمان می‌کند؛ جلوه‌ای از سادگی که در دل خود شکوهی بی‌پایان دارد.

خبرنگار : دانش‌آموز: مهیار تقی پور تبریزی

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار