معلم نمونه استانی سال ۱۴۰۲:

شعار من «آموزش و یادگیری در کمال آرامش روانی و جسمی با طعم شادی است

اصفهان (پانا) - معلم نمونه استانی سال 1402 گفت: شعار من از ابتدای ورود به شغل معلمی، آموزش و یادگیری در کمال آرامش روانی و جسمی با طعم شادی بوده و از این رو سعی کرده‌ام فعالیت‌های آموزشی، تمرینی و ارزیابی را در قالب بازی‌ها با توجه به جدیدترین نظریه‌ها و الگوهای یاددهی - یادگیری و روش‌های نوین آموزشی اجرا کنم.

کد مطلب: ۱۴۷۰۵۵۹
لینک کوتاه کپی شد
شعار من «آموزش و یادگیری در کمال آرامش روانی و جسمی با طعم شادی است

فاطمه عسکری با 6 سال سابقه که سابقه تدریس در پایه اول ابتدایی شهرستان وزوان میمه را داشته و از منتخبان معلم نمونه استانی سال 1402 است در گفت‌وگو با پانا خاطرنشان کرد: «شعار من از ابتدای ورود به شغلم، آموزش و یادگیری در کمال آرامش روانی و جسمی با طعم شادی بود و از این رو سعی می‌کردم فعالیت‌های آموزشی، تمرینی و ارزیابی را در قالب بازی‌ها با توجه به جدیدترین نظریه‌ها و الگوهای یاددهی - یادگیری و روش‌های نوین آموزشی اجرا کنم تا میزان یادگیری و بازددهی دانش‌آموزانم افزایش یابد و به دور از استرس، مطالب را آموزش ببینند.»

وی افزود: «از آنجا که دانش‌آموزان کلاس اول دبستان، تازه با جوّ مدرسه آشنا می‌شوند، خاطرات سال اول مدرسه تا آخرین سال‌های تحصیل بر ذهن و نگرش آن‌ها اثر خواهد گذاشت. لذا یک معلم حرفه‌ای نباید تمام انرژی خود را برای آموزش حروف الفبا و مفاهیم ریاضی اختصاص دهد و مهارت‌های زندگی، تعامل درست با محیط و اجتماع، خودشناسی و خداشناسی را باید از همان ابتدا به دانش‌آموزان در خلال آموزش علم، یاد داد که این مورد مستلزم آن است تا خود معلم این مهارت‌ها را کسب کرده باشد تا بتواند به بهترین شکل ممکن به دانش‌آموزان منتقل کند.»

عسکری ادامه داد: «در سال اول تدریس با دانش‌آموزان مختلف اعم از معلول حرکتی، اوتیسم، بیش‌فعال، تیزهوش، افسرده، فرزند طلاق، فرزند اعتیاد، بدسرپرست و... سر و کار داشتم و عاملی که باعث شد تمام توجه دانش‌آموزان را به خود جلب کنم، مخاطب‌شناسی قوی در جلسات اول بود. بدین‌گونه راه نفوذ و برقراری ارتباط با هریک از آن‌ها را متوجه شدم و با هر دانش‌آموز طبق شخصیت و وضعیت خویش صحبت می‌کردم و همیشه آیه 14 سوره ابراهیم (و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم فیضل الله من یشاء و یهدی من یشاء و هو العزیز الحکیم) در ذهنم تکرار می‌شد.

معام نمونه سال 1402 استان اصفهان با بیان اینکه از نظر من یک معلم حرفه‌ای در ابتدا باید یک روانشناس خوب و سپس آموزش‌دهنده موفق باشد، گفت: «طرح درس خود را طبق تمام سبک‌های یادگیری همراه با بازی می‌نوشتم و برای انجام تکلیف و تمرین در خانه، تقریباً 6 تکلیف ارائه می‌دادم که 2 تا از تکالیف، اجباری بود و دانش‌آموز از بین 4 تکلیف دیگر که عموما مهارت‌محور بود و در زندگی کاربرد داشت، یک یا 2 مورد را به انتخاب خود انجام می‌داد و این حق انتخاب موجب می‌شد تمام دانش‌آموزان در تمام روزهای سال، تکالیف را با عشق بنویسند و به یاد ندارم روزی دانش‌آموزانم بدون تمرین به سر کلاسم آمده باشند.»

عسکری تصریح کرد: «دانش‌آموزان در کلاس درس من محدودیت زیادی نداشتند. مثلا؛ کف کلاس، موکت پهن کرده بودم و خود دانش‌آموزان انتخاب می‌کردند که روی نیمکت بنشینند یا روی زمین به شرطی که به خود و بقیه آسیب نرسانند. به بیان دیگر اجازه می‌دادم دانش‌آموزانم در چهارچوب کلاس و مقررات، آزادی عمل داشته باشند تا کمتر سرکشی و نافرمانی کنند.»

وی با بیان اینکه در کل 5 قانون اصلی داشتیم که تمام افراد کلاس پایبند به قوانین بودیم، خاطرنشان کرد: «یکی از زیباترین قوانین کلاسم این بود که حق نداشتیم از لفظ «من» استفاده کنیم و همه برای کمک به یکدیگر برای رشد و پیشرفت گروهی، فعالیت‌هایمان را انجام می‌دادیم و همین قانون به ظاهر ساده، حسادت‌ها، قهرهای بی‌مورد، شکایت‌های کلاسی، رقابت ناسالم، خودکوچک‌بینی، غرور و تکبر و بسیاری از صفات ناپسند را از بچه‌های من دور کرده بود و یک تیم قدرتمند از مدرسه را ساخته بودند.»

عسکری تاکید کرد: «هر نشانه‌ای که می‌آموختند باید با کلمه کلیدی آن درس، یک داستان خیال‌پردازی می‌کردند و تا آنجا که توان نوشتن داشتند، داستان خود را مکتوب می‌کردند و بقیه کلمات را با نقاشی در جمله کامل می‌کردند و تصویرسازی داستان را هم انجام می‌دادند. به این صورت در پایان سال تحصیلی، دانش‌آموزان نویسنده کتابی بسیار زیبا و خاطره‌انگیز شده بودند و به راحتی روند رشد و پیشرفت خود را بعد از گذر زمان که در اثر آموزش‌های اصولی منجر شده بود، متوجه می‌شدند.»

معلم نمونه استانی بیان کرد: «هیچ روزی در مدرسه، دانش‌آموزی با شکم گرسنه آموزش نمی‌دید و مدت زمان کوتاهی برای صَرف صبحانه در کلاس داشتیم. به این گونه که دانش‌آموزان، صبحانه‌ها را تحویل من می‌دادند، سفره‌ای در کلاس پهن می‌شد، تمام خوراکی‌ها را در سینی‌های کوچک تقسیم می‌کردم و هر کس هر چه می‌خواست میل می‌کرد. اینگونه دانش‌آموزی حسرت خوردن خوراکی در دل نداشت و دانش‌آموزان با شادی و به دور از دعوا تغذیه‌های متنوعی در کوتاه‌ترین زمان می‌خوردند یا اگر دانش‌آموزی به هر دلیل در منزل صبحانه نخورده بود با انرژی قابل قبولی، آموزش دیدن را شروع می‌کرد.»

عسکری ادامه داد: «برای زنگ‌های تفریح، یک سبد خوراکی داشتیم، مقداری خوراکی تهیه می‌کردم و داخل آن قرار داده بودم تا اگر دانش‌آموزی فراموش کرده خوراکی بیاورد یا خانواده استطاعت مالی ندارند، انرژی جسمی دانش‌آموز تامین شود. گاهی دانش‌آموزان، خوراکی‌هایی که نمی‌خواستند را در سبد قرار می‌دادند و اینگونه از اسراف کردن هم جلوگیری می‌شد و دانش‌آموزی برای به دست آوردن خوراکی بدون اجازه دست در کیف همکلاسی‌اش نمی‌برد.»

خبرنگار: حسن تقیان

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار